النحل ٥٨: تفاوت میان نسخهها
(QRobot edit) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::أَحَدُهُم|أَحَدُهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَدُهُم| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]][[شامل این کلمه::بِالْأُنْثَى|بِالْأُنْثَى]] [[کلمه غیر ربط::بِالْأُنْثَى| ]] [[شامل این ریشه::انث| ]][[ریشه غیر ربط::انث| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این کلمه::ظَل|ظَلَ]] [[کلمه غیر ربط::ظَل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::وَجْهُه|وَجْهُهُ]] [[کلمه غیر ربط::وَجْهُه| ]] [[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این ریشه::وجه| ]][[ریشه غیر ربط::وجه| ]][[شامل این کلمه::مُسْوَدّا|مُسْوَدّاً]] [[کلمه غیر ربط::مُسْوَدّا| ]] [[شامل این ریشه::سود| ]][[ریشه غیر ربط::سود| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::کَظِيم|کَظِيمٌ]] [[کلمه غیر ربط::کَظِيم| ]] [[شامل این ریشه::کظم| ]][[ریشه غیر ربط::کظم| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::أَحَدُهُم|أَحَدُهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَدُهُم| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]][[شامل این کلمه::بِالْأُنْثَى|بِالْأُنْثَى]] [[کلمه غیر ربط::بِالْأُنْثَى| ]] [[شامل این ریشه::انث| ]][[ریشه غیر ربط::انث| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این کلمه::ظَل|ظَلَ]] [[کلمه غیر ربط::ظَل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::وَجْهُه|وَجْهُهُ]] [[کلمه غیر ربط::وَجْهُه| ]] [[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این ریشه::وجه| ]][[ریشه غیر ربط::وجه| ]][[شامل این کلمه::مُسْوَدّا|مُسْوَدّاً]] [[کلمه غیر ربط::مُسْوَدّا| ]] [[شامل این ریشه::سود| ]][[ریشه غیر ربط::سود| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::کَظِيم|کَظِيمٌ]] [[کلمه غیر ربط::کَظِيم| ]] [[شامل این ریشه::کظم| ]][[ریشه غیر ربط::کظم| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و هنگامی که یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهرهاش سیاه میگردد در حالی که خشم (و اندوه) خود را فرو برنده است. | |-|صادقی تهرانی=و هنگامی که یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهرهاش سیاه میگردد در حالی که خشم (و اندوه) خود را فرو برنده است. | ||
|-|معزی=و گاهی که مژده داده شود یکیشان به مادینه بگردد روی او سیاه حالی که او است خشمخورنده | |-|معزی=و گاهی که مژده داده شود یکیشان به مادینه بگردد روی او سیاه حالی که او است خشمخورنده | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And when one of them is given news of a female infant, his face darkens, and he chokes with grief.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/016058.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/016058.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::58|٥٨]] | قبلی = النحل ٥٧ | بعدی = النحل ٥٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::58|٥٨]] | قبلی = النحل ٥٧ | بعدی = النحل ٥٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۲۱۶: | خط ۲۲۴: | ||
[[رده:تعدیل احساسات]][[رده:انعطاف پذیرى انسان]][[رده:صفات انسان]][[رده:کظم غضب انسان]][[رده:عوامل مؤثر در بدن]][[رده:بشارت تولد فرزند]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:رسوم جاهلیت]][[رده:مشرکان جاهلیت]][[رده:ولادت فرزند در جاهلیت]][[رده:آثار حالات روانى]][[رده:اسناد دختر به خدا]][[رده:اندوه مشرکان]][[رده:بینش مشرکان]][[رده:صورت مشرکان]][[رده:عوامل غضب مشرکان]][[رده:مشرکان و دختر]] | [[رده:تعدیل احساسات]][[رده:انعطاف پذیرى انسان]][[رده:صفات انسان]][[رده:کظم غضب انسان]][[رده:عوامل مؤثر در بدن]][[رده:بشارت تولد فرزند]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:رسوم جاهلیت]][[رده:مشرکان جاهلیت]][[رده:ولادت فرزند در جاهلیت]][[رده:آثار حالات روانى]][[رده:اسناد دختر به خدا]][[رده:اندوه مشرکان]][[رده:بینش مشرکان]][[رده:صورت مشرکان]][[رده:عوامل غضب مشرکان]][[رده:مشرکان و دختر]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 58 سوره نحل | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 58 سوره نحل,نحل 58,وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ,تعدیل احساسات,انعطاف پذیرى انسان,صفات انسان,کظم غضب انسان,عوامل مؤثر در بدن,بشارت تولد فرزند,دختر در جاهلیت,رسوم جاهلیت,مشرکان جاهلیت,ولادت فرزند در جاهلیت,آثار حالات روانى,اسناد دختر به خدا,اندوه مشرکان,بینش مشرکان,صورت مشرکان,عوامل غضب مشرکان,مشرکان و دختر,آیات قرآن سوره النحل | |||
|description=وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۸
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ |
ترجمه
النحل ٥٧ | آیه ٥٨ | النحل ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ظَلَّ»: میشد. از افعال ناقصه است. «مُسْوَدّاً»: سیاه. «کَظِیمٌ»: مملوّ از غم و اندوه. لبریز از خشم و غضب (نگا: یوسف / ، زخرف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل
- مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است
- علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل
- مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است
- معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))
- مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند
- معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))
- وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام
- انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )
- مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند
- گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق
- توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان
- رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند
- مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)
- در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است
- توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است
- مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند
- منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند
- معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است
- حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن
- ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .
- منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات
- معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))
- اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))
- رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است
- بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد
- چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «58»
و هرگاه يكى از آن مشركان به دختر دارشدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سياه مىشود، در حالى كه خشم خود را فرو مىبرد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى: و هرگاه بشارت داده شود يكى از ايشان را به اينكه تولد يافته براى او دخترى. ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا: گردد رنگ رويش متغير به سياهى به جهت ظهور اثر حزن و شرمندگى ميان قوم. وَ هُوَ كَظِيمٌ: و او پر باشد از خشم بر زن خود كه چرا دختر زائيدى. ابن عباس گويد: محزون باشد.
نزد ضحاك مراد دلتنگى است كه از شدت ملالت دم نزند.
تنبيه: يكى از حالات غريبه جاهليت، تنفر و انزجار طبيعى بود از داشتن دختر، به حدى كه هرگاه او را مژده ولادت دختر مىدادند بسيار محزون و دلتنگ مىگرديد كه آثار ملالت در صورتش ظاهر مىشد، يعنى رنگش متغير و
جلد 7 - صفحه 224
رويش سياه و نهايت افسردگى پيدا مىكرد؛ زيرا چون جماعتى بودند راهزن و غارتگر، پسر را مىخواستند تا در چپاول با آنها شريك شود، و دختر را قابل اين امر نمىدانستند، لذا وجود او را كراهت داشتند. و اين كاشف است از غايت جهالت و سفاهت و كوتاه نظرى آنان كه در ماديات هم رعايت تمام جهات را ننموده، بلكه همان اغراض شخصى را منظور مىداشتند، و الا وجود دختر هم فوائد زيادى دارد، مانند تكثير نسل و تدبير امورات منزل و تربيت اولاد و غيره، لكن چنان ملكات خبيثه جاهليت رسوخ يافته كه به كلى وظايف آدميت را از ميان برده. از اينجا زحمات و صدمات حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معلوم گردد كه چقدر بايد تحمل ناملايمات بنمايد تا بتدريج اين عادات رذيله و مرسومات باطله را از ميان بردارد و به ملكات فاضله مؤدّب فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (57) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (59) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (60)
ترجمه
و قرار ميدهند براى چيزيكه نميدانند بهرهاى از آنچه روزى داديمشان سوگند بخدا هر آينه پرسيده ميشويد از آنچه بوديد كه افتراء ميزديد
و قرار ميدهند براى خدا دختران را منزّه است او و براى خودشان چيزيرا كه مايل بآنند
و چون مژده داده شود يكى از آنها بدختر ميگردد رويش سياه با آنكه او باشد خشمناك
پنهان شود از خويشان از بدى آنچه مژده داده شد بآن كه آيا نگهدارد او را بخوارى يا پنهان كند او را در خاك آگاه باشيد بد است آنچه حكم ميكنند
از براى آنانكه نميگروند بآخرت صفت بد است و از براى خدا است صفت برتر و او است قادر درست كردار.
تفسير
قمّى ره فرموده كه مشركين عرب قرار ميدادند از براى بتهاى خودشان سهمى در زرع و شتر و گوسفند خودشان و قريش ميگفتند ملائكه دختران خدايند چنانچه در سوره انعام و غيره ذكر شد و بنابراين خداوند ملامت فرموده است آنها را باين بيان كه قرار ميدهند براى بتهائى كه علم و شعور ندارند در صورتى كه ضمير جمع در لا يعلمون راجع بمعناى ما باشد بملاحظه آنكه مراد ذوى العقولند در اعتقاد اهل شرك با آنكه غير ذوى العقولند در واقع يا براى بتهائى كه علم ندارند اهل شرك بحال و اوصاف آنها در صورتى كه ضمير در لا يعلمون راجع بخود اهل شرك باشد كه اظهر است و احتياج بتوجيه ندارد مگر حذف مفعول كه فضله است يعنى قرار ميدهند براى بتهائى كه نميدانند شافع و نافع و مضر بودن آنها را نصيب و بهرهاى از ارزاق ما پس روى خطاب را متوجّه بآنها نمود براى مزيد تهديد و و عيد و ميفرمايد قسم بذات خدا مسئول خواهيد شد در مقابل افترائات خودتان كه ميگوئيد آنها خدا و مستحق عبادت و پرستش و ستايشند و آنها شفعاء و خصماء مايند و ما بايد در اموال خودمان سهمى براى آنها قرار دهيم و قرار ميدهند براى خدا دختران را با آنكه خدا منزه است از والد و ولد و همسر و همتا و تمام لوازم
جلد 3 صفحه 294
جسمانى و براى خودشان پسران را كه مطلوب و مرغوب است نزد آنها و بآن اشتها و ميل دارند و بقدرى از دختر متنفّرند كه چون بيكى از آنها بشارت داده شود كه خدا دخترى بتو داده از اندوه و خجلت رويش سياه ميشود با آنكه پر است از خشم بطوريكه نتواند با كسى سخن بگويد و خود را پنهان كند از كسانش از براى پيش آمد بدى كه باو روى آورده و متحيّر و متفكّر ميشود در امر خود كه آيا او را نگهدارد و تن بذلّت و خوارى خود در دهد يا آنكه او را زنده بگور كند و بپوشاند از انظار تا از اهانت بيرون آيد حال ملاحظه كنيد چه توهمات و احكام بدى كردند كه دخترى را كه اين اندازه از آن برى بودند و بد ميدانستند براى خدا اثبات نمودند و پسرى را كه مايل بآن بودند و خوب ميدانستند براى خودشان با آنكه دختر مانند پسر نعمت خدا است رزقش با او است و موجب سر گرمى و دلخوشى و استيناس است نبايد او را بدو موجب وهن و خوارى دانست و نبايد از بشارت ولادتش غمناك و خشمگين شد و نبايد در امرش متحير و متفكر گشت اينها همه كفران نعمت خدا و احكام مذمومه ركيكه و توهمات باطله فاسده است از براى كسانيكه ايمان بآخرت ندارند اين عقائد و صفات ناپسنديده است كه بصراحت و اشارت ذكر شد از قبيل احتياج و خوف فقر و دلخوشى و غرور به پسر و ناخوشى و كراهت از دختر و غير اينها و از براى خدا است امثال و اوصاف الهيه كه برتر و بالاتر از تمام صفات حسنه است و از آن جمله است غنى و بىنيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (58) يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ (59)
و زماني که بشارت داده شد احدي از اينکه مشركين را بزن يعني دختر پيدا كردهاي تاريك ميشود صورت او بطرف سياهي و او در شدت غيظ و غضب ميشود و از قوم خود پنهان ميشود بواسطه اينکه بشارت سويي که باو داده شد خود را از آنها مخفي ميكند يا آن را نگاه ميدارد بخفت و خواري يا زير خاك ميكند او را بواسطه اينکه بشارت بدي که باو داده شده آگاه باشند بسيار بد است آنچه اينها حكم ميكنند (اشكال) انثي مؤنث است و تمام ضمائر در به و يمسكه و يدسه مذكر (جواب) مرجع ضمائر ما است در ما بشر و او مذكر است و لو مقصود از ما انثي است (تنبيه) سرّ اينكه مشركين از دختر بسيار مشمئز ميشدند چند چيز است.
1- آنكه بايد متكفّل روزي آنها باشند و اينکه بسيار براي آنها مشكل بود لذا در قرآن ميفرمايد:
وَ لا تَقتُلُوا أَولادَكُم مِن إِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُكُم وَ إِيّاهُم انعام آيه 151.
2- عصبيّت و كبر و نخوت زير بار اينکه نميرفتند كسي دختر آنها بگيرد و با او جماع كند يا خواهر آنها و اينکه نخوت هنوز در عرب باقيست.
3- اينكه چون در جاهليت دائما بين قبائل عرب جنگ و خونريزي بود اولاد ذكور ميخواستند شجاع و دلير باشد و اينکه از عهده نساء خارج بود.
جلد 12 - صفحه 143
4- اينكه زنها در تحت فشار مردان بودند و آنها بر زنها كمال سلطنت و قهرماني داشتند و زير بار نميرفتند كسي بر دختر آنها يا خواهر آنها اينکه نحو سلطنت داشته باشد.
5- اگر كسي دختر آنها را ميگرفت توقعات زيادي داشت و منّتهاي زيادي بر سر آنها ميگذاشت و اينکه بر آنها ناگوار بود و تمام اينکه موهومات را دين اسلام برداشت حتي اينها ارث براي دختر قائل نبودند از اينکه جهت ميفرمايد:
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا صورت آنها سياه ميشود از شدت خجلت و غيظ و غضب وَ هُوَ كَظِيمٌ خود را ميخورد و تاب تحمل نداشت يَتَواري مِنَ القَومِ مخفي ميشد از قوم که او را توبيخ و سرزنش ميكردند که دختر پيدا كرده مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ و اينکه بشارت بسيار در نظر آنها بد بود أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ يا اينكه آنها را نگاه ميداشتند با كمال بيميلي و بيرغبتي و خفت و ذلت و سستي أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ زنده زير خاك ميكردند قساوت قلب آنها چنان بود که ابدا متأثر نميشدند هر چه آن دختر گريه و ناله و التماس كند آيا ظلمي بالاتر از اينکه است که شخص با اولاد خود چنين كند أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 58)- این آیه برای تکمیل مطلب فوق اشاره به سومین عادت زشت و شوم آنها کرده، میگوید: «هنگامی که به یکی از آنها بشارت داده شود، خدا دختری به تو داده آن چنان از فرط ناراحتی چهرهاش تغییر میکند که صورتش سیاه میشود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا).
ج2، ص576
«و مملو از خشم و غضب میگردد» (وَ هُوَ کَظِیمٌ).
نکات آیه
۱- چهره مشرکان دوران جاهلى، به هنگام دریافت خبر دختردار شدن، از شدت غضب و ناراحتى، دگرگون مى شد. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا)
۲- حالات روانى انسان، بر جسم و چهره او تأثیر مى گذارد. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه) اگر چه در آیه تنها یک مورد ذکر شده است که خبرى، باعث تغییر درونى و دگرگونى در چهره شده است، اما همین مورد هم براى ادعاى یاد شده کافى است و این قضیه را ثابت مى کند.
۳- انسان، در برابر خبرهاى ناگوار انفعال پذیر است. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا)
۴- رسم مژده دهى به هنگام تولد فرزند در میان عربهاى جاهلى (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى)
۵- مشرکان، با دریافت خبر دختردار شدن، آکنده از اندوه مى شدند و از شدت شرمندگى آن را بروز نمى دادند. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ... و هو کظیم) «کظم» در لغت، راه خروج نَفَس است و در حبس نفس و سکوت استعمال مى شود و در آیه، مراد از «کظیم» کسى است که آکنده از اندوه است.
۶- مشرکان، على رغم نفرت از دختردار شدن، آن را به خداوند نسبت مى دادند. (و یجعلون لله البنت ... و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو کظیم)
۷- توانمندى انسان بر فرو خوردن خشم و کنترل احساسات خویش (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو کظیم)
موضوعات مرتبط
- احساسات: تعدیل احساسات ۷
- انسان: انعطاف پذیرى انسان ۳; صفات انسان ۳، ۷; کظم غضب انسان ۷
- بدن: عوامل مؤثر در بدن ۲
- بشارت: بشارت تولد فرزند ۴
- جاهلیت: دختر در جاهلیت ۱; رسوم جاهلیت ۴; مشرکان جاهلیت ۱، ۵، ۶; ولادت فرزند در جاهلیت ۱
- حالات روانى: آثار حالات روانى ۲
- خدا: اسناد دختر به خدا ۶
- مشرکان: اندوه مشرکان ۵; بینش مشرکان ۶; صورت مشرکان ۱; عوامل غضب مشرکان ۱; مشرکان و دختر ۱، ۵، ۶
منابع