القارعة ٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link411 | آيات ۱ - ۱۱، سوره قارعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link411 | آيات ۱ - ۱۱، سوره قارعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link412 | وجه تسميه قيامت به ((قارعه )) و تشبيه مردم پس از بر انگيخته شدن ، به توده ملخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link412 | وجه تسميه قيامت به ((قارعه )) و تشبيه مردم پس از بر انگيخته شدن ، به توده ملخ]]
خط ۳۷: خط ۳۸:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link414 | معناى اينكه درباره كسى كه اعمالش سبك است فرمود: ((فامّه هاويه ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link414 | معناى اينكه درباره كسى كه اعمالش سبك است فرمود: ((فامّه هاويه ))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۲#link117 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۲#link117 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9» وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»
«1» حادثه كوبنده. «2» آن حادثه كوبنده چيست؟ «3» و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ «4» روزى كه مردم مانند پروانه‌ها پراكنده باشند. «5» و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. «6» پس هر كس كفّه‌هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، «7» پس او در زندگى رضايت بخشى است. «8» ولى هر كس كفّه‌هاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، «9» پس در آغوش آتش است. «10» و تو چه دانى آن چيست؟ «11» آتشى سوزان.
===نکته ها===
«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نام‌هاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحه‌ى كوبنده آغاز مى‌شود و عذاب آن كوبنده است.
در روايات مى‌خوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش‌
جلد 10 - صفحه 575
اعمال انسان‌ها در قيامت هستند. «1»
شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مى‌شود و هر كار، ميزان مخصوص به خود را دارد.
«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.
مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسان‌ها دوزخ است.
«هاوِيَةٌ» از «هوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.
«حامِيَةٌ» از «حمى» به معناى شدّت حرارت است.
كوه‌هاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى‌شوند. «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد. «2»
سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بى‌محتوى مى‌گويند: سخن سبك. شايد مراد از «ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» و «خَفَّتْ مَوازِينُهُ» ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.
حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلة الحساب و كثرته» «3»
شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر
----
«1». بحارالانوار، ج 7، ص: 252.
«2». تفسير راهنما.
«3». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 363. به نقل راهنما.
جلد 10 - صفحه 576
من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «من ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو لئيم» «1» هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مى‌شود و هر كس سبك باشد، تحقير و ملامت خواهد شد.
===پیام ها===
1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيه‌هاى متكبّرانه است. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ»
2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»
3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»
4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابى‌ها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
6- رضايت از زندگى، از نشانه‌هاى جامعه بهشتى است. «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»
7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مى‌شود. ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ‌ ... خَفَّتْ مَوازِينُهُ‌
«والحمدللّه ربّ العالمين»
----
«1». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 578
سوره تكاثر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
به نام خداوند بخشنده مهربان‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5»
وَ تَكُونُ الْجِبالُ‌: و گردد كوه‌ها از هول و وحشت آن روز، كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ‌: مانند پشم رنگارنگ كه زده شده باشد به جهت تفرّق اجزاى آن و پراكندگى در هوا.
بيان- تشبيه جبال «عهن» يا به جهت آن است كه متلوّن و صاحب الوان است، يا به اعتبار فرط قبول تفرّق آن. چه رنگ، پشم را سست مى‌كند و در زدن زود متفرق و منتشر مى‌شود.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9»
وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»
ترجمه‌
آن كوبنده،
چيست آن كوبنده‌
و چه ميدانى تو كه چيست آن كوبنده‌
روز كه ميباشند مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ ميگردند و پراكنده ميشوند
و ميباشند كوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده‌
پس اما كسيكه سنگين باشد مقدار كارهاى خوب او
پس او در زندگانى رضايت بخش خواهد بود
و اما كسيكه سبك باشد مقدار كارهاى خوب او
پس جايگاه اصلى او هاويه است‌
و چه ميدانى تو كه چيست آن‌
آتشى است كه گرمى آن بسيار است.
تفسير
خداوند سبحان در اين سوره شريفه باز بعضى از اوضاع و اهوال قيامت را بيان فرموده باين تقريب كه آن روز و وقتى كه كوبنده است دلهاى مردم را بفزع و هول و افلاك و كواكب را بانشقاق و انحطاط كه باين مناسبت بقارعه ناميده شده چيست آن و براى اهميّت و عظمت امر آن پرسش از حقيقت آن شده و بجاى ضمير براى مزيد تهويل و تجليل اسم ظاهر تكرار شده است و باز بهمين غرض فرموده و چه ميدانى تو اى پيغمبر حقيقت و كنه آنرا بتفصيل چون امر آن بالاتر و برتر از آنست كه دانش كسى بكنه آن برسد بلى اجمالا آنچه را خداوند بآن خبر داده از اوضاع آن عالم ميدانى و چه قدر فرق است بين عيان و بيان آن روزى است كه تمام مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ در شب تابستان جمع ميشوند و پريشان و سر گردان گشته بال و پر سوخته و ريخته منتشر و پراكنده ميگردند ميباشند و وجه شبه معلوم است كه زيادى و سر گردانى‌
----
جلد 5 صفحه 426
و تشويش و انتشار و التهاب و ذلّت و انكسار است و كوهها مانند پشم الوان زده شده ميباشند در تفرّق اجزاء و انتشار آن در فضا و در آن روز ميزانهاى اعمال وضع و وزن آنها معلوم ميشود و تحقيق اين معنى در اوائل سوره اعراف گذشت پس كسيكه سنگين شود مقادير حسنات او برجحان بر سيّئاتش پس او در زندگانى رضايت بخش بهشت خواهد بود و كسيكه سبك باشد مقدارهاى كارهاى خوبش بالنّسبه بكارهاى بدش پس مانند كودكى كه در آغوش مادر جاى گيرد در آتش جهنّم مأوى خواهد گرفت چون موازين بمعناى مقادير است و هاويه از اسماء آتش جهنّم ميباشد و خداوند آنرا تفسير فرموده كه ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست هاويه و چه قدر جاى بدى است آن آتش بسيار گرم ميباشد و هاء در ما هيه براى وقف است و با اين بيان الهى باز بعضى فامّه هاويه را بفرود آمدن در جهنم با مغز سر تفسير نموده‌اند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره القارعه را قرائت نمايد خداوند او را از فتنه دجال و ايمان باو و از عذاب جهنّم مأمون فرمايد و الحمد للّه رب العالمين‌
----
جلد 5 صفحه 427
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يَوم‌َ يَكُون‌ُ النّاس‌ُ كَالفَراش‌ِ المَبثُوث‌ِ «4» وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ «5»
روزي‌ ‌که‌ جميع‌ افراد انسان‌ مبعوث‌ ميشود مثل‌ جراد منتشر پراكنده‌ ميشوند چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: يَخرُجُون‌َ مِن‌َ الأَجداث‌ِ كَأَنَّهُم‌ جَرادٌ مُنتَشِرٌ قمر ‌آيه‌ 7. و تشبيه‌ بجراد و فراش‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ يك‌ مرتبه‌ آني‌ و فوري‌ تمام‌ مثل‌ مور و ملخ‌ پراكنده‌ ‌از‌ قبرها بيرون‌ ميريزند ‌در‌ صحراي‌ محشر ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما أَمرُ‌-‌ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ ‌آيه‌ 77. و راه‌ بجايي‌ ندارند ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ بآن‌ طرف‌ ميدوند چنانچه‌ ملخ‌ و مورچه‌ ‌از‌ ‌هر‌ طرفي‌ ميروند و برميگردند بطرف‌ ديگر ‌که‌ معني‌ مبثوث‌ و منتشر ‌است‌.
وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ.
عهن‌ پنبه‌ و پشم‌ ‌است‌ ‌که‌ دم‌ جك‌ حلاج‌ ريز ريز ‌شده‌ ‌باشد‌، ‌با‌ اينكه‌ كوه‌ها ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ شدند اشجار و عمارات‌ و پستي‌ها و بلندي‌ زمين‌ بطريق‌ اولي‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ميشود ‌که‌ ميفرمايد: يَسئَلُونَك‌َ عَن‌ِ الجِبال‌ِ فَقُل‌ يَنسِفُها رَبِّي‌ نَسفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفصَفاً لا تَري‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمتاً طه‌ ‌آيه‌ 105 ‌الي‌ 107، و عوج‌ و امت‌ پستي‌ و بلندي‌ ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 5)- سپس به سراغ یکی دیگر از اوصاف آن روز رفته، می‌افزاید:
«و کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده می‌گردد»! (و تکون الجبال کالعهن المنفوش).
سابقا گفته‌ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در می‌آیند بعد در هم کوبیده و متلاشی می‌گردند و سر انجام به صورت غباری در آسمان در می‌آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهای رنگین حلاجی شده کرده است، پشمهایی که تنها رنگی از آنها نمایان باشد، و این آخرین مرحله متلاشی شدن کوههاست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۳


ترجمه

و کوه‌ها مانند پشم رنگین حلاّجی‌شده می‌گردد!

و كوه‌ها چون پشم رنگين حلاجى شده شوند
و كوه‌ها مانند پشم زده‌شده رنگين شود.
و کوهها همچون پشم زده شده متلاشی گردد.
و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده گردد!
و كوه‌ها چون پشم‌زده شده.
و کوهها مانند پشمهای زده باشند
و كوه‌ها مانند پشم رنگين زده‌شده.
و کوهها، همسان پشمِ رنگارنگِ حلّاجی شده می‌شوند.
و کوه‌ها مانند پشمِ زده‌شده‌اند.
و شوند کوه‌ها مانند پشم زده‌


القارعة ٤ آیه ٥ القارعة ٦
سوره : سوره القارعة
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْعِهْنِ»: پشم. پشم رنگ شده. «الْمَنفُوشِ»: زده شده. حلاّجی شده.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9» وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»

«1» حادثه كوبنده. «2» آن حادثه كوبنده چيست؟ «3» و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ «4» روزى كه مردم مانند پروانه‌ها پراكنده باشند. «5» و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. «6» پس هر كس كفّه‌هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، «7» پس او در زندگى رضايت بخشى است. «8» ولى هر كس كفّه‌هاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، «9» پس در آغوش آتش است. «10» و تو چه دانى آن چيست؟ «11» آتشى سوزان.

نکته ها

«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نام‌هاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحه‌ى كوبنده آغاز مى‌شود و عذاب آن كوبنده است.

در روايات مى‌خوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش‌

جلد 10 - صفحه 575

اعمال انسان‌ها در قيامت هستند. «1»

شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مى‌شود و هر كار، ميزان مخصوص به خود را دارد.

«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.

مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسان‌ها دوزخ است.

«هاوِيَةٌ» از «هوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.

«حامِيَةٌ» از «حمى» به معناى شدّت حرارت است.

كوه‌هاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى‌شوند. «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد. «2»

سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بى‌محتوى مى‌گويند: سخن سبك. شايد مراد از «ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» و «خَفَّتْ مَوازِينُهُ» ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.

حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلة الحساب و كثرته» «3»

شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر


«1». بحارالانوار، ج 7، ص: 252.

«2». تفسير راهنما.

«3». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 363. به نقل راهنما.

جلد 10 - صفحه 576

من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «من ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو لئيم» «1» هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مى‌شود و هر كس سبك باشد، تحقير و ملامت خواهد شد.

پیام ها

1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيه‌هاى متكبّرانه است. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ»

2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»

3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»

4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابى‌ها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

6- رضايت از زندگى، از نشانه‌هاى جامعه بهشتى است. «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مى‌شود. ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ‌ ... خَفَّتْ مَوازِينُهُ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»


«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 578

سوره تكاثر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5»

وَ تَكُونُ الْجِبالُ‌: و گردد كوه‌ها از هول و وحشت آن روز، كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ‌: مانند پشم رنگارنگ كه زده شده باشد به جهت تفرّق اجزاى آن و پراكندگى در هوا.

بيان- تشبيه جبال «عهن» يا به جهت آن است كه متلوّن و صاحب الوان است، يا به اعتبار فرط قبول تفرّق آن. چه رنگ، پشم را سست مى‌كند و در زدن زود متفرق و منتشر مى‌شود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»

وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9»

وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»

ترجمه‌

آن كوبنده،

چيست آن كوبنده‌

و چه ميدانى تو كه چيست آن كوبنده‌

روز كه ميباشند مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ ميگردند و پراكنده ميشوند

و ميباشند كوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده‌

پس اما كسيكه سنگين باشد مقدار كارهاى خوب او

پس او در زندگانى رضايت بخش خواهد بود

و اما كسيكه سبك باشد مقدار كارهاى خوب او

پس جايگاه اصلى او هاويه است‌

و چه ميدانى تو كه چيست آن‌

آتشى است كه گرمى آن بسيار است.

تفسير

خداوند سبحان در اين سوره شريفه باز بعضى از اوضاع و اهوال قيامت را بيان فرموده باين تقريب كه آن روز و وقتى كه كوبنده است دلهاى مردم را بفزع و هول و افلاك و كواكب را بانشقاق و انحطاط كه باين مناسبت بقارعه ناميده شده چيست آن و براى اهميّت و عظمت امر آن پرسش از حقيقت آن شده و بجاى ضمير براى مزيد تهويل و تجليل اسم ظاهر تكرار شده است و باز بهمين غرض فرموده و چه ميدانى تو اى پيغمبر حقيقت و كنه آنرا بتفصيل چون امر آن بالاتر و برتر از آنست كه دانش كسى بكنه آن برسد بلى اجمالا آنچه را خداوند بآن خبر داده از اوضاع آن عالم ميدانى و چه قدر فرق است بين عيان و بيان آن روزى است كه تمام مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ در شب تابستان جمع ميشوند و پريشان و سر گردان گشته بال و پر سوخته و ريخته منتشر و پراكنده ميگردند ميباشند و وجه شبه معلوم است كه زيادى و سر گردانى‌


جلد 5 صفحه 426

و تشويش و انتشار و التهاب و ذلّت و انكسار است و كوهها مانند پشم الوان زده شده ميباشند در تفرّق اجزاء و انتشار آن در فضا و در آن روز ميزانهاى اعمال وضع و وزن آنها معلوم ميشود و تحقيق اين معنى در اوائل سوره اعراف گذشت پس كسيكه سنگين شود مقادير حسنات او برجحان بر سيّئاتش پس او در زندگانى رضايت بخش بهشت خواهد بود و كسيكه سبك باشد مقدارهاى كارهاى خوبش بالنّسبه بكارهاى بدش پس مانند كودكى كه در آغوش مادر جاى گيرد در آتش جهنّم مأوى خواهد گرفت چون موازين بمعناى مقادير است و هاويه از اسماء آتش جهنّم ميباشد و خداوند آنرا تفسير فرموده كه ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست هاويه و چه قدر جاى بدى است آن آتش بسيار گرم ميباشد و هاء در ما هيه براى وقف است و با اين بيان الهى باز بعضى فامّه هاويه را بفرود آمدن در جهنم با مغز سر تفسير نموده‌اند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره القارعه را قرائت نمايد خداوند او را از فتنه دجال و ايمان باو و از عذاب جهنّم مأمون فرمايد و الحمد للّه رب العالمين‌


جلد 5 صفحه 427

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَوم‌َ يَكُون‌ُ النّاس‌ُ كَالفَراش‌ِ المَبثُوث‌ِ «4» وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ «5»

روزي‌ ‌که‌ جميع‌ افراد انسان‌ مبعوث‌ ميشود مثل‌ جراد منتشر پراكنده‌ ميشوند چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: يَخرُجُون‌َ مِن‌َ الأَجداث‌ِ كَأَنَّهُم‌ جَرادٌ مُنتَشِرٌ قمر ‌آيه‌ 7. و تشبيه‌ بجراد و فراش‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ يك‌ مرتبه‌ آني‌ و فوري‌ تمام‌ مثل‌ مور و ملخ‌ پراكنده‌ ‌از‌ قبرها بيرون‌ ميريزند ‌در‌ صحراي‌ محشر ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما أَمرُ‌-‌ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ ‌آيه‌ 77. و راه‌ بجايي‌ ندارند ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ بآن‌ طرف‌ ميدوند چنانچه‌ ملخ‌ و مورچه‌ ‌از‌ ‌هر‌ طرفي‌ ميروند و برميگردند بطرف‌ ديگر ‌که‌ معني‌ مبثوث‌ و منتشر ‌است‌.

وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ.

عهن‌ پنبه‌ و پشم‌ ‌است‌ ‌که‌ دم‌ جك‌ حلاج‌ ريز ريز ‌شده‌ ‌باشد‌، ‌با‌ اينكه‌ كوه‌ها ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ شدند اشجار و عمارات‌ و پستي‌ها و بلندي‌ زمين‌ بطريق‌ اولي‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ميشود ‌که‌ ميفرمايد: يَسئَلُونَك‌َ عَن‌ِ الجِبال‌ِ فَقُل‌ يَنسِفُها رَبِّي‌ نَسفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفصَفاً لا تَري‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمتاً طه‌ ‌آيه‌ 105 ‌الي‌ 107، و عوج‌ و امت‌ پستي‌ و بلندي‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- سپس به سراغ یکی دیگر از اوصاف آن روز رفته، می‌افزاید:

«و کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده می‌گردد»! (و تکون الجبال کالعهن المنفوش).

سابقا گفته‌ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در می‌آیند بعد در هم کوبیده و متلاشی می‌گردند و سر انجام به صورت غباری در آسمان در می‌آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهای رنگین حلاجی شده کرده است، پشمهایی که تنها رنگی از آنها نمایان باشد، و این آخرین مرحله متلاشی شدن کوههاست.

نکات آیه

۱ - کوه ها در قیامت، مانند پشم هاى رنگارنگى خواهند شد که حلاجى شده و از هم باز شده باشد. (و تکون الجبال کالعهن المنفوش) «عهن»، به معناى پشمى است که با رنگ هاى گوناگون رنگ آمیزى شده باشد. برخى گفته اند: به هر پشمى «عِهْن» گفته مى شود. «نَقْش»; یعنى، بازکردن و کشیدن پشم تا آن جا که اجزاى آن از هم بگسلد. (لسان العرب)

۲ - کوبندگى حوادث قیامت، تمام کوه ها را متلاشى کرده، ذرّات رنگارنگ آنها را درهم خواهد آمیخت. (ما القارعة . یوم ... تکون الجبال کالعهن المنفوش)

۳ - کره زمین، عرصه برپایى قیامت (یوم ... و تکون الجبال)

۴ - اجزاى تشکیل دهنده کوه ها، داراى رنگ هاى گوناگون است. (و تکون الجبال کالعهن المنفوش)

موضوعات مرتبط

  • تشبیهات قرآن: تشبیه به پشم هاى رنگین ۱; تشبیه کوهها ۱
  • زمین: ویژگیهاى زمین ۳
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۱
  • قیامت: اختلاط رنگ کوهها در قیامت ۲; انهدام کوهها در قیامت۱، ۲; کوبندگى قیامت ۲; مکان قیامت ۳
  • کوهها: اجزاى کوهها ۴; تنوع رنگ کوهها ۴

منابع