العاديات ٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link407 | آيات ۱ - ۱۱، سوره عاديات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link407 | آيات ۱ - ۱۱، سوره عاديات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link408 | وجوهى كه درباره مراد از سوگندهاى : ((والعاديات ضبحا...)) گفته شده و بيان اينكه اين قسم ها به سوارگان رزمنده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link408 | وجوهى كه درباره مراد از سوگندهاى : ((والعاديات ضبحا...)) گفته شده و بيان اينكه اين قسم ها به سوارگان رزمنده است]]
خط ۳۱: خط ۳۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link410 | (روايتى راجع به نزول سوره عاديات درباره نبرد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در جنگ ذات السلاسل ، و روايتى ديگر)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۳#link410 | (روايتى راجع به نزول سوره عاديات درباره نبرد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در جنگ ذات السلاسل ، و روايتى ديگر)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link109 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link109 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link110 |  شاءن نزول :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link110 |  شاءن نزول :]]
خط ۳۹: خط ۴۲:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link114 | ۲ - آيا طبيعت انسان ناسپاسى و بخل است ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link114 | ۲ - آيا طبيعت انسان ناسپاسى و بخل است ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link115 | ۳ - عظمت جهاد!]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۱#link115 | ۳ - عظمت جهاد!]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
تفسير نور(10جلدى)    ج‌10    568     سوره العاديات، آيه 11 - 1 ..... ص : 568
1) سوگند به اسبان دونده كه (در ميدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد. «2» و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگ‌هاى بيابان) به شدّت برق افروزند.
«3» و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند. «4» و گرد و غبار برانگيزند. «5» و در ميان معركه و جمع دشمنان در آمده‌اند. «6» همانا انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است. «7» و بى‌شك بر اين (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شديدى به مال دارد. «9» آيا انسان نمى‌داند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگيخته شود. «10» و آنچه در سينه‌هاست فاش شود. «11» همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.
===نکته ها===
«عدو» به معناى تجاوز است. چون دويدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عدو»
جلد 10 - صفحه 569
گفته مى‌شود. «ضبح» به معناى صداى نفس اسب است. «قدح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغيرات» از «اغارة» به معناى تاختن سريع، «صُبْحاً» كنايه از غافلگير كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.
«أثرن» از «اثارة» به معناى منتشر ساختن، «نقع» به معناى غبار و «كنود» به معناى كَفور است.
در كلمه‌ «بُعْثِرَ» معناى بعث و اثاره نهفته است يعنى بيرون كشيدن و زيرو رو كردن.
«حُصِّلَ» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمايز شدن خصلت‌هاى نيك و بد در آن روز از يكديگر است.
قرآن در برخى آيات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» «1» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» «2» (حريص)، «يَؤُساً» «3» (نااميد)، «كَفُوراً» «4»* (ناسپاس)، «جَزُوعاً» «5» (بى صبر)، «مَنُوعاً» «6» (بخيل) خوانده است. ولى از سوى ديگر درباره انسان مى‌فرمايد: «كَرَّمْنا» «7» (گرامى داشتيم)، «فَضَّلْنا» «8»* (برترى داديم)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «9» (بهترين قوام را به او داديم)، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «10»* (روح الهى در او دميديم) و اين دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: يكى عقل و يكى غريزه. اگر در مسير بندگى خدا و تربيت اولياى خدا قرار گيرد، به گونه‌اى است و اگر در مسير هوسها و طاغوت‌ها و وسوسه‌ها قرار گيرد، به گونه ديگر.
در قرآن از علاقه شديد و حريصانه به مال دنيا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
قرآن از مال دنيا به «خير» تعبير كرده است: «لِحُبِّ الْخَيْرِ» تا بفهماند مال بايد از راه خير بدست آيد و در راه خير با نيت خير و با شيوه خير مصرف گردد.
----
«1». احزاب، 72.
«2». معارج، 19.
«3». اسراء، 83.
«4». اسراء، 67.
«5». معارج، 20.
«6». معارج، 21.
«7». اسراء، 70.
«8». اسراء، 70.
«9». تين، 4.
«10». حجر، 29.
جلد 10 - صفحه 570
===پیام ها===
1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسب‌هاى زير پاى جهادگران سوگند ياد مى‌كند. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
2- مسلمانان بايد اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشويق به اسب سوارى هدفدار است.) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
3- اسبان در راه خدا مى‌دوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مى‌كند.
وَ الْعادِياتِ‌ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ
4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل يك ارزش است. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»
5- هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنيد. «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»
6- دشمن را چنان غافلگير كنيد كه ناگاه در وسط آنان باشيد تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»
7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مى‌دهد. وَ الْعادِياتِ‌ ...
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ... لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ
8- شهداى جبهه‌ها و امدادهاى الهى را فراموش نكنيد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
9- پيروزى و امنيّت انسان را مغرور مى‌كند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مى‌آورد خود مى‌داند كه چه كاره است. «وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ»
11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خير است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از يك سو دست به هر نوع درآمدى مى‌زند و از سوى ديگر حقوق واجب الهى را نمى‌پردازد. «لَشَدِيدٌ»
13- معاد جسمانى است زيرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (در آيه‌اى‌
جلد 10 - صفحه 571
ديگر مى‌فرمايد: «يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» «1»)
14- ياد قيامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»
15- روز قيامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»
16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. ( «خبير» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ‌ ... لَخَبِيرٌ
17- خداوند در دنيا نيز به امور مردم آگاه است، امّا در قيامت، اين خبير بودن براى همه ظاهر مى‌شود. «يَوْمَئِذٍ»
18- چون خداوند خبير است، حسابرسى او نيز دقيق است. «يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ»
19- انسان در برابر ديگران اين همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شديد انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
----
«1». حج، 7.
جلد 10 - صفحه 574
سوره قارعه‌
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
به نام خداوند بخشنده مهربان‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»
حق تعالى بر طريق انكار و وعيد فرمايد:
أَ فَلا يَعْلَمُ‌: آيا نمى‌داند آدمى كه، إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ: چون برانگيخته شود و زنده گردد آنچه در قبرهاست، يعنى مردگان.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4»
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
ترجمه‌
سوگند به اسبان دونده كه صداى نفس آنها شنيده شود
پس بيرون آورندگان آتش باشند بزدن نعل بر سنگ‌
پس غارت كنندگان باشند در وقت صبح‌
پس برانگيختند در آنجا غبار را
پس بميان در آمدند بوسيله آن جماعت دشمن را
همانا آدمى براى پروردگار خود هر آينه ناسپاس است‌
و همانا او بر اين آگاه و گواه است‌
و همانا او براى محبت مال دنيا هر آينه سختى دارد
آيا نميداند وقتى كه برانگيخته شوند آنچه در قبرها هستند
و فراهم كرده شود آنچه در سينه‌ها باشد
همانا پروردگار آنان بآنان در چنين روزى مطّلع و آگاه است.
تفسير
قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره شريفه حديث مفصلى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه اهل وادى يا بس دوازده هزار سوار جمع و متّحد و هم قسم شدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بكشند و معاهده نمودند كه از جنگ فرار نكنند تا فتح نمايند يا تمامى كشته شوند و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آنحضرت ابو بكر را با چهار هزار سوار مأمور سر كوبى آنها فرمود و دستور فرمود كه اسلام را بر آنها عرضه دارد و اگر قبول ننمودند مردان آنها را بكشد و زنان و فرزندان آنان را اسير و اموالشان را غارت و ديارشان را ويران نمايد و ابو بكر بسوى آنها روانه شد و چون نزديك گرديد دويست سوار از آن گروه مسلّح بيرون آمدند و مسلمانان را تهديد نمودند و ابو بكر جرئت بر جنگ‌
----
جلد 5 صفحه 423
با آنها ننمود و بنهى مجاهدين از مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتهى نشد و مراجعت نمود و حضرت ملول گشت و عمر را رئيس قشون فرمود و دستور سابق را باو داد و بجانب آن قوم روانه فرمود و آنها معامله سابق را با او تكرار كردند و او هم مانند برادرش ترسيد و نزديك بود زهره‌اش آب شود و بجانب مدينه فرار نمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و مقرر شد كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بجنگ با آنها فرمايد تا موفق بفتح و فيروزى گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقعه را بمسلمانان اعلام و آن دو را ملامت بسيار فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را با همان عدّه روانه كرد و او چون بآنها رسيد باسلام دعوتشان فرمود و چون قبول ننمودند بنابر جنگ شد پس شب را توقف فرمود و لشگر را آماده براى جنگ نمود و اول صبح بعد از نماز بآنها حمله كرد و مردانشان را كشت و زنان و كودكانشان را اسير و ديارشان را ويران و اموالشان را غارت فرمود و با غنائم بسيارى كه جز در فتح خيبر بدست مسلمانان نيامده بود بمدينه مراجعت فرمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آن حضرت با تمام اهل مدينه تا يك فرسخى استقبال نمودند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميان دو چشم امير المؤمنين را بوسيد و همه خوشحال شدند و اين سوره نازل گرديد و بنابر اين روايت و آنچه بنظر اظهر است از معانى منقوله در تفسير اين آيات آنست كه خداوند متعال قسم ياد فرموده به اسبان دونده مجاهدين اسلام كه در حال دويدن از تندى صداى نفس آنها شنيده شود و بيرون آورندگان باشند آتش را از سنگها بنعل‌هاى خودشان در وقت سير در سنگلاخها و غارت كنندگان باشند سوارانشان در وقت صبح كه مرسوم عرب بوده و بر انگيختند در آن سرزمين گرد و غبار را پس بآن تاخت و تاز در وسط جماعت دشمنان واقع شدند و جواب قسم آنست كه آدمى بالطّبع نسبت بپروردگار خود ناسپاس و حق ناشناس است و بعضى كنود را به بخيل و گنه‌كار تفسير نموده‌اند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه كنود آن كسى است كه تنها ميخورد و عطا نميكند و غلام خود را ميزند و خداوند فرموده و همانا او بر حال خود اطلاع دارد و بآثار آن در وجودش بر صفت خود شهادت ميدهد و بعضى گفته‌اند مراد آنست كه خداوند بر آن صفت گواه است و همانا او
----
جلد 5 صفحه 424
بزندگى و مال دنيا محبت شديد و فراوانى دارد يا براى محبت زندگى و مال دنيا بخيل ميباشد چون بعضى گفته‌اند شديد بمعناى بخيل است آيا نميداند وقتى مبعوث شوند امواتى كه در قبورند و جمع كرده و آشكار گردد آنچه در سينه‌ها و ضمائر خلق مستور است از عقائد و اخلاق فاسده همانا پروردگار آنها بظاهر و باطنشان خبير و بصير است و بحسب آن مجازات مينمايد آنان را و اين آيات كه در جواب قسم واقع شده در ذيل حديث سابق بكفران نعمت آن دو و مشاهده وادى يا بس و حرص بزندگى دنيا و نيت سوئشان و عمل بآن و اخبار خداوند از آن به پيغمبر خود تفسير شده و در مجمع و امالى صدر آن خبر كه بنحو اختصار ذكر شد اجمالا نقل شده و علاوه در مجمع فرموده كه اين غزوه را ذات السّلاسل خوانده‌اند براى آنكه بازوى اسيران بريسمان مانند زنجير بسته بهم شده بود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فوسّطن بتشديد قرائت فرموده و شايد مقصود بيان احاطه مسلمانان بر كفّار باشد يا به دو نيم نمودن ايشان آنها را در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره و العاديات خداوند او را با امير المؤمنين عليه السّلام مبعوث ميفرمايد در روز قيامت مخصوصا و در كنار او و از رفقاء او خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين.
----
جلد 5 صفحه 425
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَلا يَعلَم‌ُ إِذا بُعثِرَ ما فِي‌ القُبُورِ «9» وَ حُصِّل‌َ ما فِي‌ الصُّدُورِ «10» إِن‌َّ رَبَّهُم‌ بِهِم‌ يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»
آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيانات‌ نميداند انسان‌ اينكه‌ مبعوث‌ ميگردد آنچه‌ ‌در‌ قبور هستند و تمام‌ اسرار و اعمال‌ و اخلاق‌ و گفتار ‌آنها‌ آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ دارند و مستور
جلد 18 - صفحه 206
كرده‌اند فرداي‌ قيامت‌ رو ميافتد ‌که‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ محققا پروردگار ‌آنها‌ بآنها ‌در‌ يك‌ همچو روزي‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌با‌ خبر ‌است‌.
أَ فَلا يَعلَم‌ُ إِذا بُعثِرَ ما فِي‌ القُبُورِ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ تعبير ‌بما‌ فرموده‌ و ‌در‌ سوره حج‌ تعبير ‌به‌ ‌من‌ فرموده‌: وَ أَن‌َّ اللّه‌َ يَبعَث‌ُ مَن‌ فِي‌ القُبُورِ ‌آيه‌ 7. سرّش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره حج‌ ‌در‌ مقام‌ اثبات‌ معاد ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد ‌بعد‌ ‌از‌ بيان‌ خلقت‌ انسان‌ و مراحلي‌ ‌که‌ طي‌ ميكند ميفرمايد: يا أَيُّهَا النّاس‌ُ إِن‌ كُنتُم‌ فِي‌ رَيب‌ٍ مِن‌َ البَعث‌ِ فَإِنّا خَلَقناكُم‌ مِن‌ تُراب‌ٍ ثُم‌َّ مِن‌ نُطفَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ عَلَقَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّن‌َ لَكُم‌ وَ نُقِرُّ فِي‌ الأَرحام‌ِ ما نَشاءُ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ ثُم‌َّ نُخرِجُكُم‌ طِفلًا ثُم‌َّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم‌ وَ مِنكُم‌ مَن‌ يُتَوَفّي‌ وَ مِنكُم‌ مَن‌ يُرَدُّ إِلي‌ أَرذَل‌ِ العُمُرِ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌‌-‌ ذلِك‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَنَّه‌ُ يُحي‌ِ المَوتي‌ وَ أَنَّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيرٌ وَ أَن‌َّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيب‌َ فِيها وَ أَن‌َّ اللّه‌َ يَبعَث‌ُ مَن‌ فِي‌ القُبُورِ و اما ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ راجع‌ باموال‌ اندوخته‌ ‌که‌ بخل‌ كرده‌ و ‌در‌ سبيل‌ اللّه‌ صرف‌ نكرده‌ ميفرمايد ‌که‌ همين‌ اموال‌ ‌را‌ ‌که‌ ذخيره‌ كرديد و زير زمين‌ كنز كرديد همين‌ها ‌را‌ ‌هم‌ فرداي‌ قيامت‌ ميآورند و آنچه‌ ‌در‌ زير زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ بمنزله قبر ‌است‌ مدفون‌ ‌است‌ ‌از‌ زير زمين‌ بيرون‌ ميآيد ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره قبل‌ ‌در‌ ‌آيه‌: وَ أَخرَجَت‌ِ الأَرض‌ُ أَثقالَها گذشت‌ و ميفرمايد:
وَ الَّذِين‌َ يَكنِزُون‌َ الذَّهَب‌َ وَ الفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ يَوم‌َ يُحمي‌ عَلَيها فِي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ فَتُكوي‌ بِها جِباهُهُم‌ وَ جُنُوبُهُم‌ وَ ظُهُورُهُم‌ هذا ما كَنَزتُم‌ لِأَنفُسِكُم‌ فَذُوقُوا ما كُنتُم‌ تَكنِزُون‌َ توبه‌ ‌آيه‌ 34 و 35 ‌که‌ قبلا بيان‌ شد.
وَ حُصِّل‌َ ما فِي‌ الصُّدُورِ و فراهم‌ ميشود آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ها ‌است‌ امور قلبيه‌ بسيار ‌است‌. «1» ايمان‌ و كفر ‌که‌ ايمان‌ تحقق‌ پيدا نميكند مگر بچهار چيز اول‌ يقين‌ ‌که‌ خالي‌ ‌از‌ شك‌ و ريب‌ و ظن‌ ‌باشد‌ بجميع‌ آنچه‌ ‌در‌ ايمان‌ مدخليت‌ دارد. دوم‌: اعتقاد ‌که‌ بمعني‌ دلبستگي‌ و دربند دين‌ ‌باشد‌ زيرا اعتقاد ‌از‌ عقد ‌است‌ بمعني‌ گره‌ زدن‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ امور بسته‌ بقلب‌ ‌باشد‌ و رسوخ‌ ‌در‌ قلب‌ كرده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ايمان‌ راسخ‌ ميگويند بخلاف‌ ايمان‌ مستودع‌ ‌که‌ ميفرمايد: قالَت‌ِ الأَعراب‌ُ آمَنّا قُل‌ لَم‌ تُؤمِنُوا وَ لكِن‌ قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُل‌ِ الإِيمان‌ُ فِي‌ قُلُوبِكُم‌ حجرات‌ ‌آيه‌ 14. سوم‌: اقرار قلبي‌ ‌که‌ كفر جحودي‌ نباشد و اقرار
جلد 18 - صفحه 207
زباني‌ ‌اگر‌ چه‌ باعث‌ جريان‌ احكام‌ ‌بر‌ ‌او‌ ميشود ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ كشف‌ خلاف‌ نشده‌ لكن‌ منافق‌ ‌است‌ نه‌ مؤمن‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌ نمل‌ ‌آيه‌ 14.
چهارم‌: تسليم‌ زير بار دين‌ رفتن‌.
«2» ‌از‌ امور قلبيه‌ اخلاق‌ و صفات‌ و ملكات‌ حسنه‌ و سيئه‌ ‌است‌.
«3» حب‌ و بغض‌ ‌که‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: هل‌ الحب‌ و البغض‌ ‌من‌ الايمان‌!‌-‌ حضرت‌ فرمود:
هل‌ ايمان‌ الا الحب‌ و البغض‌!
‌-‌ حب‌ الهي‌ و انبياء و ائمه‌ اطهار و مؤمنين‌، و بغض‌ اعداء دين‌.
«4» خيالات‌ نفساني‌ و خطورات‌ قلبي‌ و الهامات‌ ملكي‌ و وساوس‌ شيطاني‌ و نيّات‌ قلبي‌ و نحو اينها تمام‌ روز قيامت‌ مكشوف‌ ميشود يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ طارق‌ آيه 9.
إِن‌َّ رَبَّهُم‌ بِهِم‌ يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ خداوند متعال‌ ‌از‌ كليه‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ نيات‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ اخلاق‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ صفات‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ ايمان‌ و كفر و ضلالت‌ و نفاق‌ و خيالات‌ و خطورات‌ ‌آنها‌ ‌با‌ خبر ‌است‌ و خبير بودن‌ ‌خدا‌ مثل‌ خبير بودن‌ بندگان‌ نيست‌ بندگان‌ ‌تا‌ امري‌ واقع‌ نشود و بآنها خبر نرسد مطلع‌ و خبير نميشوند اما خداوند قبل‌ ‌از‌ خلقت‌ عالم‌ ‌در‌ ازل‌ بتمام‌ آنچه‌ ‌الي‌ الابد واقع‌ ميشود ‌با‌ خبر ‌است‌.
تنبيه‌: ميان‌ حكماء قديم‌ و جديد ‌در‌ موضوع‌ علم‌ الهي‌ اقوال‌ زيادي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ منظومه سبزواري‌ ميگويد:
و ‌قيل‌ ‌لا‌ علم‌ ‌له‌ بذاته‌ ||  و ‌قيل‌ ‌لا‌ يعلم‌ معلولاته‌ ...
‌الي‌ آخر ابياته‌.
و منشأ اشتباه‌ ‌آنها‌ چند چيز ‌است‌ يكي‌ آنكه‌ نسبت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌با‌ مخلوقاتش‌ نسبت‌ علت‌ بمعلولات‌ و اثر بتأثيراتش‌ ميدانند ‌که‌ قهري‌ ‌است‌ و اختياري‌ نيست‌ مثل‌ آتش‌ و سوزش‌ ‌آن‌ ‌که‌ آتش‌ علم‌ بآتشي‌ ‌خود‌ و علم‌ بسوزش‌ ‌خود‌ ندارد. ديگر آنكه‌ علم‌ ‌را‌ ‌غير‌ ذات‌ ميدانند و صفت‌ زايده‌ ‌که‌ لازمة قول‌ ‌آنها‌ قدماء ثمانيه‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند: الزامهم‌ بالقدماء الثمانية و معروفة ‌که‌ عامه‌ قائلند، ديگر آنكه‌ علم‌ ‌را‌ داثر و زائل‌ و تابع‌ معلوم‌ ميدانند ‌که‌ ‌تا‌ معلوم‌ وجود ندارد علم‌ ‌هم‌ وجود ندارد و ‌پس‌ ‌از‌ زوال‌ معلوم‌ علم‌ ‌هم‌
جلد 18 - صفحه 208
زايل‌ ميشود و ‌از‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ كفريات‌ ‌در‌ كلمات‌ ‌آنها‌ بسيار ‌است‌ و ‌ما ببركت‌ فرمايشات‌ ائمه اطهار و براهين‌ عقليه‌ ‌که‌ علم‌ و ساير صفات‌ كماليه‌ ‌را‌ عين‌ ذات‌ ميدانيم‌ و ذات‌ مقدس‌ ‌او‌ ‌را‌ محدود نميگوئيم‌ نه‌ اول‌ دارد و نه‌ آخر هميشه‌ بوده‌ و هميشه‌ هست‌ و حاوي‌ جميع‌ مراتب‌ وجود ‌است‌ وجود قدرت‌ علم‌ حياة و ساير صفات‌ كمال‌ اينكه‌ صفات‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و منتزع‌ ‌از‌ ذات‌ مي‌گوييم‌ علم‌ الهي‌ ‌از‌ ازل‌ ‌الي‌ الابد بتمام‌ آنچه‌ واقع‌ ‌شده‌ و ميشود يكسان‌ ‌است‌ نه‌ چيزي‌ ‌بر‌ علمش‌ افزوده‌ ميشود و نه‌ چيزي‌ نقصان‌ پيدا ميكند مي‌گوئيم‌: ‌ان‌ اللّه‌ بكل‌ شي‌ء عليم‌ و ‌علي‌ ‌کل‌ شي‌ء قدير و بكل‌ شي‌ء خبير و ‌علي‌ ‌کل‌ شي‌ء محيط لاحد لوجوده‌ و ‌لا‌ نهاية لعلمه‌ و حياته‌ و كمالاته‌، و ‌از‌ روي‌ اختيار و حكمت‌ و مصلحت‌ ايجاد ميفرمايد و اعدام‌ ميكند لذا ميفرمايد: إِن‌َّ رَبَّهُم‌ بِهِم‌ يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ بعلاوه‌ شهودي‌ ‌که‌ ‌بر‌ تمام‌ افعال‌ ‌آنها‌ ‌که‌ قبلا تذكر داديم‌ بعلاوه‌ نامه‌هاي‌ اعمال‌ بعلاوه‌: يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ.
‌هذا‌ آخر ‌ما اردنا ‌في‌ تفسير ‌هذه‌ السورة و يتلوه‌ ‌ان‌ شاء اللّه‌ تفسير ‌سورة‌ القارعة و بقية السور بتوفيقه‌ و تاييده‌، و الحمد للّه‌ و الصلاة ‌علي‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و آله‌ آل‌ اللّه‌ و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائهم‌ اعداء اللّه‌ و انا السيد ‌عبد‌ الحسين‌ طيب‌ غفر ‌له‌.
‌سورة‌ القارعة
بسم‌ اللّه‌ و الحمد للّه‌ و الصلاة ‌علي‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و آله‌ خيرة اللّه‌ و اللعن‌ ‌علي‌ ظالميهم‌ و مبغضيهم‌ و منكري‌ فضائلهم‌ بقدر علم‌ اللّه‌.
اما الكلام‌ ‌في‌ فضل‌ ‌هذه‌ السورة: ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ باسناده‌ ‌از‌ عمرو ‌بن‌ ثابت‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) فرمود:
(‌من‌ قرأ القارعة و اكثر ‌من‌ قراءتها آمنه‌ اللّه‌ ‌من‌ فتنة الدجال‌ ‌ان‌ يؤمن‌ ‌به‌ و ‌من‌ قيح‌ جهنم‌ ‌ان‌ شاء اللّه‌)
و ‌از‌ پيغمبر (ص‌) روايت‌ ‌شده‌ فرمود:
(‌من‌ قرأ ‌هذه‌ السورة
جلد 18 - صفحه 209
ثقل‌ اللّه‌ ميزانه‌ ‌من‌ الحسنات‌ يوم القيامة).
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 9)- سپس به صورت یک استفهام انکاری توأم با تهدید، می‌فرماید:
«آیا (این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست) نمی‌داند در آن روز تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می‌شوند» (ا فلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۲


ترجمه

آیا نمی‌داند در آن روز که تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می‌شوند،

مگر نمى‌داند وقتى كه خفتگان قبور برخيزند
مگر نمى‌داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد،
آیا آدمی نمی‌داند که روزی آنچه (از مردگان) در دل قبرهاست همه بیرون ریخته می‌شود؟
آیا نمی داند هنگامی که آنچه در گورهاست برانگیخته شود.
آيا نمى‌داند كه چون آنچه در گورهاست زنده گردد،
آیا نمی‌داند که چون آنچه در گورهاست زیر و زبر شود
پس آيا [سرانجام را] نمى‌داند آنگاه كه آنچه را در گورهاست زير و رو كنند و برآرند
آیا این انسان (ناسپاس و دلباخته‌ی دارائی) نمی‌داند: هنگامی که آنچه در گورها است بیرون آورده می‌شود (و مردگان زنده می‌گردند).
پس مگر نمی‌داند هنگامی که آنچه در گورهاست برانگیخته و بیرون ریخته گردد،
پس آیا نداند گاهی که انگیخته شود آنچه در گورها است‌


العاديات ٨ آیه ٩ العاديات ١٠
سوره : سوره العاديات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بُعْثِرَ»: بیرون آورده شد و زنده گردید (نگا: انفطار / .


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»

تفسير نور(10جلدى)    ج‌10    568     سوره العاديات، آيه 11 - 1 ..... ص : 568

1) سوگند به اسبان دونده كه (در ميدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد. «2» و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگ‌هاى بيابان) به شدّت برق افروزند.

«3» و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند. «4» و گرد و غبار برانگيزند. «5» و در ميان معركه و جمع دشمنان در آمده‌اند. «6» همانا انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است. «7» و بى‌شك بر اين (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شديدى به مال دارد. «9» آيا انسان نمى‌داند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگيخته شود. «10» و آنچه در سينه‌هاست فاش شود. «11» همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.

نکته ها

«عدو» به معناى تجاوز است. چون دويدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عدو»

جلد 10 - صفحه 569

گفته مى‌شود. «ضبح» به معناى صداى نفس اسب است. «قدح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغيرات» از «اغارة» به معناى تاختن سريع، «صُبْحاً» كنايه از غافلگير كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.

«أثرن» از «اثارة» به معناى منتشر ساختن، «نقع» به معناى غبار و «كنود» به معناى كَفور است.

در كلمه‌ «بُعْثِرَ» معناى بعث و اثاره نهفته است يعنى بيرون كشيدن و زيرو رو كردن.

«حُصِّلَ» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمايز شدن خصلت‌هاى نيك و بد در آن روز از يكديگر است.

قرآن در برخى آيات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» «1» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» «2» (حريص)، «يَؤُساً» «3» (نااميد)، «كَفُوراً» «4»* (ناسپاس)، «جَزُوعاً» «5» (بى صبر)، «مَنُوعاً» «6» (بخيل) خوانده است. ولى از سوى ديگر درباره انسان مى‌فرمايد: «كَرَّمْنا» «7» (گرامى داشتيم)، «فَضَّلْنا» «8»* (برترى داديم)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «9» (بهترين قوام را به او داديم)، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «10»* (روح الهى در او دميديم) و اين دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: يكى عقل و يكى غريزه. اگر در مسير بندگى خدا و تربيت اولياى خدا قرار گيرد، به گونه‌اى است و اگر در مسير هوسها و طاغوت‌ها و وسوسه‌ها قرار گيرد، به گونه ديگر.

در قرآن از علاقه شديد و حريصانه به مال دنيا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»

قرآن از مال دنيا به «خير» تعبير كرده است: «لِحُبِّ الْخَيْرِ» تا بفهماند مال بايد از راه خير بدست آيد و در راه خير با نيت خير و با شيوه خير مصرف گردد.


«1». احزاب، 72.

«2». معارج، 19.

«3». اسراء، 83.

«4». اسراء، 67.

«5». معارج، 20.

«6». معارج، 21.

«7». اسراء، 70.

«8». اسراء، 70.

«9». تين، 4.

«10». حجر، 29.

جلد 10 - صفحه 570

پیام ها

1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسب‌هاى زير پاى جهادگران سوگند ياد مى‌كند. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

2- مسلمانان بايد اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشويق به اسب سوارى هدفدار است.) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

3- اسبان در راه خدا مى‌دوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مى‌كند.

وَ الْعادِياتِ‌ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ

4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل يك ارزش است. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

5- هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنيد. «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»

6- دشمن را چنان غافلگير كنيد كه ناگاه در وسط آنان باشيد تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»

7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مى‌دهد. وَ الْعادِياتِ‌ ...

إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ... لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ

8- شهداى جبهه‌ها و امدادهاى الهى را فراموش نكنيد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

9- پيروزى و امنيّت انسان را مغرور مى‌كند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مى‌آورد خود مى‌داند كه چه كاره است. «وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ»

11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خير است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»

12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از يك سو دست به هر نوع درآمدى مى‌زند و از سوى ديگر حقوق واجب الهى را نمى‌پردازد. «لَشَدِيدٌ»

13- معاد جسمانى است زيرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (در آيه‌اى‌

جلد 10 - صفحه 571

ديگر مى‌فرمايد: «يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» «1»)

14- ياد قيامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»

15- روز قيامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»

16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. ( «خبير» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ‌ ... لَخَبِيرٌ

17- خداوند در دنيا نيز به امور مردم آگاه است، امّا در قيامت، اين خبير بودن براى همه ظاهر مى‌شود. «يَوْمَئِذٍ»

18- چون خداوند خبير است، حسابرسى او نيز دقيق است. «يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ»

19- انسان در برابر ديگران اين همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شديد انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»


«1». حج، 7.

جلد 10 - صفحه 574

سوره قارعه‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»

حق تعالى بر طريق انكار و وعيد فرمايد:

أَ فَلا يَعْلَمُ‌: آيا نمى‌داند آدمى كه، إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ: چون برانگيخته شود و زنده گردد آنچه در قبرهاست، يعنى مردگان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4»

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»

وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»

ترجمه‌

سوگند به اسبان دونده كه صداى نفس آنها شنيده شود

پس بيرون آورندگان آتش باشند بزدن نعل بر سنگ‌

پس غارت كنندگان باشند در وقت صبح‌

پس برانگيختند در آنجا غبار را

پس بميان در آمدند بوسيله آن جماعت دشمن را

همانا آدمى براى پروردگار خود هر آينه ناسپاس است‌

و همانا او بر اين آگاه و گواه است‌

و همانا او براى محبت مال دنيا هر آينه سختى دارد

آيا نميداند وقتى كه برانگيخته شوند آنچه در قبرها هستند

و فراهم كرده شود آنچه در سينه‌ها باشد

همانا پروردگار آنان بآنان در چنين روزى مطّلع و آگاه است.

تفسير

قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره شريفه حديث مفصلى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه اهل وادى يا بس دوازده هزار سوار جمع و متّحد و هم قسم شدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بكشند و معاهده نمودند كه از جنگ فرار نكنند تا فتح نمايند يا تمامى كشته شوند و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آنحضرت ابو بكر را با چهار هزار سوار مأمور سر كوبى آنها فرمود و دستور فرمود كه اسلام را بر آنها عرضه دارد و اگر قبول ننمودند مردان آنها را بكشد و زنان و فرزندان آنان را اسير و اموالشان را غارت و ديارشان را ويران نمايد و ابو بكر بسوى آنها روانه شد و چون نزديك گرديد دويست سوار از آن گروه مسلّح بيرون آمدند و مسلمانان را تهديد نمودند و ابو بكر جرئت بر جنگ‌


جلد 5 صفحه 423

با آنها ننمود و بنهى مجاهدين از مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتهى نشد و مراجعت نمود و حضرت ملول گشت و عمر را رئيس قشون فرمود و دستور سابق را باو داد و بجانب آن قوم روانه فرمود و آنها معامله سابق را با او تكرار كردند و او هم مانند برادرش ترسيد و نزديك بود زهره‌اش آب شود و بجانب مدينه فرار نمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و مقرر شد كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بجنگ با آنها فرمايد تا موفق بفتح و فيروزى گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقعه را بمسلمانان اعلام و آن دو را ملامت بسيار فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را با همان عدّه روانه كرد و او چون بآنها رسيد باسلام دعوتشان فرمود و چون قبول ننمودند بنابر جنگ شد پس شب را توقف فرمود و لشگر را آماده براى جنگ نمود و اول صبح بعد از نماز بآنها حمله كرد و مردانشان را كشت و زنان و كودكانشان را اسير و ديارشان را ويران و اموالشان را غارت فرمود و با غنائم بسيارى كه جز در فتح خيبر بدست مسلمانان نيامده بود بمدينه مراجعت فرمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آن حضرت با تمام اهل مدينه تا يك فرسخى استقبال نمودند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميان دو چشم امير المؤمنين را بوسيد و همه خوشحال شدند و اين سوره نازل گرديد و بنابر اين روايت و آنچه بنظر اظهر است از معانى منقوله در تفسير اين آيات آنست كه خداوند متعال قسم ياد فرموده به اسبان دونده مجاهدين اسلام كه در حال دويدن از تندى صداى نفس آنها شنيده شود و بيرون آورندگان باشند آتش را از سنگها بنعل‌هاى خودشان در وقت سير در سنگلاخها و غارت كنندگان باشند سوارانشان در وقت صبح كه مرسوم عرب بوده و بر انگيختند در آن سرزمين گرد و غبار را پس بآن تاخت و تاز در وسط جماعت دشمنان واقع شدند و جواب قسم آنست كه آدمى بالطّبع نسبت بپروردگار خود ناسپاس و حق ناشناس است و بعضى كنود را به بخيل و گنه‌كار تفسير نموده‌اند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه كنود آن كسى است كه تنها ميخورد و عطا نميكند و غلام خود را ميزند و خداوند فرموده و همانا او بر حال خود اطلاع دارد و بآثار آن در وجودش بر صفت خود شهادت ميدهد و بعضى گفته‌اند مراد آنست كه خداوند بر آن صفت گواه است و همانا او


جلد 5 صفحه 424

بزندگى و مال دنيا محبت شديد و فراوانى دارد يا براى محبت زندگى و مال دنيا بخيل ميباشد چون بعضى گفته‌اند شديد بمعناى بخيل است آيا نميداند وقتى مبعوث شوند امواتى كه در قبورند و جمع كرده و آشكار گردد آنچه در سينه‌ها و ضمائر خلق مستور است از عقائد و اخلاق فاسده همانا پروردگار آنها بظاهر و باطنشان خبير و بصير است و بحسب آن مجازات مينمايد آنان را و اين آيات كه در جواب قسم واقع شده در ذيل حديث سابق بكفران نعمت آن دو و مشاهده وادى يا بس و حرص بزندگى دنيا و نيت سوئشان و عمل بآن و اخبار خداوند از آن به پيغمبر خود تفسير شده و در مجمع و امالى صدر آن خبر كه بنحو اختصار ذكر شد اجمالا نقل شده و علاوه در مجمع فرموده كه اين غزوه را ذات السّلاسل خوانده‌اند براى آنكه بازوى اسيران بريسمان مانند زنجير بسته بهم شده بود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فوسّطن بتشديد قرائت فرموده و شايد مقصود بيان احاطه مسلمانان بر كفّار باشد يا به دو نيم نمودن ايشان آنها را در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره و العاديات خداوند او را با امير المؤمنين عليه السّلام مبعوث ميفرمايد در روز قيامت مخصوصا و در كنار او و از رفقاء او خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 425

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَلا يَعلَم‌ُ إِذا بُعثِرَ ما فِي‌ القُبُورِ «9» وَ حُصِّل‌َ ما فِي‌ الصُّدُورِ «10» إِن‌َّ رَبَّهُم‌ بِهِم‌ يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»

آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بيانات‌ نميداند انسان‌ اينكه‌ مبعوث‌ ميگردد آنچه‌ ‌در‌ قبور هستند و تمام‌ اسرار و اعمال‌ و اخلاق‌ و گفتار ‌آنها‌ آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ دارند و مستور

جلد 18 - صفحه 206

كرده‌اند فرداي‌ قيامت‌ رو ميافتد ‌که‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ محققا پروردگار ‌آنها‌ بآنها ‌در‌ يك‌ همچو روزي‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌با‌ خبر ‌است‌.

أَ فَلا يَعلَم‌ُ إِذا بُعثِرَ ما فِي‌ القُبُورِ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ تعبير ‌بما‌ فرموده‌ و ‌در‌ سوره حج‌ تعبير ‌به‌ ‌من‌ فرموده‌: وَ أَن‌َّ اللّه‌َ يَبعَث‌ُ مَن‌ فِي‌ القُبُورِ ‌آيه‌ 7. سرّش‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره حج‌ ‌در‌ مقام‌ اثبات‌ معاد ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد ‌بعد‌ ‌از‌ بيان‌ خلقت‌ انسان‌ و مراحلي‌ ‌که‌ طي‌ ميكند ميفرمايد: يا أَيُّهَا النّاس‌ُ إِن‌ كُنتُم‌ فِي‌ رَيب‌ٍ مِن‌َ البَعث‌ِ فَإِنّا خَلَقناكُم‌ مِن‌ تُراب‌ٍ ثُم‌َّ مِن‌ نُطفَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ عَلَقَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّن‌َ لَكُم‌ وَ نُقِرُّ فِي‌ الأَرحام‌ِ ما نَشاءُ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ ثُم‌َّ نُخرِجُكُم‌ طِفلًا ثُم‌َّ لِتَبلُغُوا أَشُدَّكُم‌ وَ مِنكُم‌ مَن‌ يُتَوَفّي‌ وَ مِنكُم‌ مَن‌ يُرَدُّ إِلي‌ أَرذَل‌ِ العُمُرِ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌‌-‌ ذلِك‌َ بِأَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ وَ أَنَّه‌ُ يُحي‌ِ المَوتي‌ وَ أَنَّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيرٌ وَ أَن‌َّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيب‌َ فِيها وَ أَن‌َّ اللّه‌َ يَبعَث‌ُ مَن‌ فِي‌ القُبُورِ و اما ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ راجع‌ باموال‌ اندوخته‌ ‌که‌ بخل‌ كرده‌ و ‌در‌ سبيل‌ اللّه‌ صرف‌ نكرده‌ ميفرمايد ‌که‌ همين‌ اموال‌ ‌را‌ ‌که‌ ذخيره‌ كرديد و زير زمين‌ كنز كرديد همين‌ها ‌را‌ ‌هم‌ فرداي‌ قيامت‌ ميآورند و آنچه‌ ‌در‌ زير زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ بمنزله قبر ‌است‌ مدفون‌ ‌است‌ ‌از‌ زير زمين‌ بيرون‌ ميآيد ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره قبل‌ ‌در‌ ‌آيه‌: وَ أَخرَجَت‌ِ الأَرض‌ُ أَثقالَها گذشت‌ و ميفرمايد:

وَ الَّذِين‌َ يَكنِزُون‌َ الذَّهَب‌َ وَ الفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ يَوم‌َ يُحمي‌ عَلَيها فِي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ فَتُكوي‌ بِها جِباهُهُم‌ وَ جُنُوبُهُم‌ وَ ظُهُورُهُم‌ هذا ما كَنَزتُم‌ لِأَنفُسِكُم‌ فَذُوقُوا ما كُنتُم‌ تَكنِزُون‌َ توبه‌ ‌آيه‌ 34 و 35 ‌که‌ قبلا بيان‌ شد.

وَ حُصِّل‌َ ما فِي‌ الصُّدُورِ و فراهم‌ ميشود آنچه‌ ‌در‌ سينه‌ها ‌است‌ امور قلبيه‌ بسيار ‌است‌. «1» ايمان‌ و كفر ‌که‌ ايمان‌ تحقق‌ پيدا نميكند مگر بچهار چيز اول‌ يقين‌ ‌که‌ خالي‌ ‌از‌ شك‌ و ريب‌ و ظن‌ ‌باشد‌ بجميع‌ آنچه‌ ‌در‌ ايمان‌ مدخليت‌ دارد. دوم‌: اعتقاد ‌که‌ بمعني‌ دلبستگي‌ و دربند دين‌ ‌باشد‌ زيرا اعتقاد ‌از‌ عقد ‌است‌ بمعني‌ گره‌ زدن‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ امور بسته‌ بقلب‌ ‌باشد‌ و رسوخ‌ ‌در‌ قلب‌ كرده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ايمان‌ راسخ‌ ميگويند بخلاف‌ ايمان‌ مستودع‌ ‌که‌ ميفرمايد: قالَت‌ِ الأَعراب‌ُ آمَنّا قُل‌ لَم‌ تُؤمِنُوا وَ لكِن‌ قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُل‌ِ الإِيمان‌ُ فِي‌ قُلُوبِكُم‌ حجرات‌ ‌آيه‌ 14. سوم‌: اقرار قلبي‌ ‌که‌ كفر جحودي‌ نباشد و اقرار

جلد 18 - صفحه 207

زباني‌ ‌اگر‌ چه‌ باعث‌ جريان‌ احكام‌ ‌بر‌ ‌او‌ ميشود ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ كشف‌ خلاف‌ نشده‌ لكن‌ منافق‌ ‌است‌ نه‌ مؤمن‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌ نمل‌ ‌آيه‌ 14.

چهارم‌: تسليم‌ زير بار دين‌ رفتن‌.

«2» ‌از‌ امور قلبيه‌ اخلاق‌ و صفات‌ و ملكات‌ حسنه‌ و سيئه‌ ‌است‌.

«3» حب‌ و بغض‌ ‌که‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: هل‌ الحب‌ و البغض‌ ‌من‌ الايمان‌!‌-‌ حضرت‌ فرمود:

هل‌ ايمان‌ الا الحب‌ و البغض‌!

‌-‌ حب‌ الهي‌ و انبياء و ائمه‌ اطهار و مؤمنين‌، و بغض‌ اعداء دين‌.

«4» خيالات‌ نفساني‌ و خطورات‌ قلبي‌ و الهامات‌ ملكي‌ و وساوس‌ شيطاني‌ و نيّات‌ قلبي‌ و نحو اينها تمام‌ روز قيامت‌ مكشوف‌ ميشود يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ طارق‌ آيه 9.

إِن‌َّ رَبَّهُم‌ بِهِم‌ يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ خداوند متعال‌ ‌از‌ كليه‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ نيات‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ اخلاق‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ صفات‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ ايمان‌ و كفر و ضلالت‌ و نفاق‌ و خيالات‌ و خطورات‌ ‌آنها‌ ‌با‌ خبر ‌است‌ و خبير بودن‌ ‌خدا‌ مثل‌ خبير بودن‌ بندگان‌ نيست‌ بندگان‌ ‌تا‌ امري‌ واقع‌ نشود و بآنها خبر نرسد مطلع‌ و خبير نميشوند اما خداوند قبل‌ ‌از‌ خلقت‌ عالم‌ ‌در‌ ازل‌ بتمام‌ آنچه‌ ‌الي‌ الابد واقع‌ ميشود ‌با‌ خبر ‌است‌.

تنبيه‌: ميان‌ حكماء قديم‌ و جديد ‌در‌ موضوع‌ علم‌ الهي‌ اقوال‌ زيادي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ منظومه سبزواري‌ ميگويد:

و ‌قيل‌ ‌لا‌ علم‌ ‌له‌ بذاته‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- سپس به صورت یک استفهام انکاری توأم با تهدید، می‌فرماید:

«آیا (این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست) نمی‌داند در آن روز تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می‌شوند» (ا فلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور).

نکات آیه

۱ - در قیامت، مردگان از قبرها برانگیخته و پراکنده خواهند شد. (بعثر ما فى القبور) «بَعْثَرَ» (معلوم «بُعْثرَ»); یعنى، بیرون کشید; اجزا را زیر و رو کرد; متفرق ساخت; آشکار کرد و برانگیخت (صحاح اللغة). صاحب «مفردات» بعید نمى داند که فعل «بُعْثِرَ»، مرکّب از فعل هاى «بُعِثَ» و «اُثیرَ» باشد; زیرا معناى هر دو را دارد. مصداق بارز «ما فى القبور» - به قرینه ضمیر جمع عاقل در جمله «إنّ ربّهم ...» (در آیات بعد) - انسان ها هستند.

۲ - قیامت، روز زنده شدن مردگان (بعثر ما فى القبور) بیرون ریخته شدن آنچه در قبرها هست، کنایه از زنده شدن مردگان در قیامت است. تعبیر «قبر» - در این آیه - ممکن است هر نقطه اى از جهان را که از بقایاى انسان در آن اثرى باشد، شامل گردد; بنابر این، آیه شریفه شامل تمامى انسان ها خواهد بود.

۳ - لحظه خروج مردگان از قبرها در قیامت، وحشت انگیز و توجّه به آن، بازدارنده انسان از کفران نعمت، بخلورزى و دلبستگى شدید به ثروت است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور)

۴ - معاد، تهدیدى براى مال دوستان و ناسپاسان (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور)

۵ - ایمان به معاد، زمینه ساز از بین رفتن خصلت هاى ناروا است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور)

۶ - ناسپاسى دشمنان دین، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شدید آنها به دارایى خویش، نشان بى توجهى آنان به معاد (إنّ الإنسن لربّه لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور)

۷ - لزوم شناخت ویژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطرهاى آن (أفلایعلم) استفهام در آیه شریفه، «انکار تعجبى» است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد.

۸ - معاد جسمانى است. (بعثر ما فى القبور)

موضوعات مرتبط

  • اخلاق: زمینه رفع رذایل اخلاقى ۵
  • انسان: پراکندگى انسان ها در قیامت ۱
  • ایمان: آثار ایمان به معاد ۵
  • بخل: موانع بخل ۳
  • بعث: ترسناکى بعث ۳
  • دین: زمینه غفلت دشمنان دین ۶; کفران دشمنان دین ۶; مال دوستى دشمنان دین ۶
  • ذکر: آثار ذکر بعث ۳
  • علایق: شدت علاقه به ثروت ۶
  • غفلت: زمینه غفلت از معاد ۶; سرزنش غفلت از معاد ۷
  • قیامت: بعث در قیامت ۱; ویژگیهاى قیامت ۲
  • کفران: موانع کفران نعمت ۳
  • کفران کنندگان: تهدید کفران کنندگان ۴
  • مال دوستى: تهدید مال دوستى ۴; موانع مال دوستى ۳
  • مردگان: احیاى اخروى مردگان ۲
  • معاد: شناخت ویژگیهاى معاد ۷; معاد جسمانى ۸; نقش معاد۴

منابع