الغاشية ٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link312 | آيات ۱ - ۲۶، سوره غاشيه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link312 | آيات ۱ - ۲۶، سوره غاشيه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link313 | وجه تسميه قيامت به ((غاشيه فراگيرنده )) و معناى اينكه در قيامت وجوهى خاشعه اندو ((عاملة و ناصبة ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link313 | وجه تسميه قيامت به ((غاشيه فراگيرنده )) و معناى اينكه در قيامت وجوهى خاشعه اندو ((عاملة و ناصبة ))]] | ||
خط ۳۹: | خط ۴۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link317 | (رواياتى در ذيل آيات ((عاملة ناصبة )) ((فذّكر انّما انت مذكر)) و درباره حساباعمال )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link317 | (رواياتى در ذيل آيات ((عاملة ناصبة )) ((فذّكر انّما انت مذكر)) و درباره حساباعمال )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۱۹#link161 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۱۹#link161 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4» تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» | |||
«1» آيا خبر آن حادثه فراگير به تو رسيده است؟ «2» در آن روز، چهرههايى خوار و زبونند. «3» (با آنكه) تلاش كرده و رنج بردهاند. «4» (امّا) به آتشى سوزان درآيند. | |||
«5» و از چشمهاى جوشان نوشانده شوند. «6» و خوراكى جز خار خشك و تلخ ندارند. «7» كه نه فربه كند و نه گرسنگى را از ميان برد. | |||
===نکته ها=== | |||
«غاشية» به معناى پوشاننده است، و منظور از آن، حادثه قيامت است كه همه را تحت پوشش قرار مىدهد. «عامِلَةٌ» به معناى كوشنده و «ناصِبَةٌ» به معناى كار پرمشقت است كه انسان را خسته مىكند. «حامِيَةً» به معناى بسيار داغ و «آنِيَةٍ» نهايت درجه سوزندگى است. | |||
ممكن است مراد از «وُجُوهٌ»، صاحبان وجوه و چهرههاى برجسته باشد، يعنى چهرههاى شاخص هر يك از دو گروه نيك و بد. | |||
«ضَرِيعٍ» به فرموده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيزى است در دوزخ شبيه به خار كه از مردار بد بوتر و از آتش داغتر و بسيار تلخ است. «1» شايد گذاردن نام «ضَرِيعٍ» بر اين خار به خاطر آن | |||
---- | |||
«1». تفسير مجمع البيان. | |||
جلد 10 - صفحه 462 | |||
باشد كه خوردن آن انسان را به فرياد و تضرّع وادار مىكند. | |||
كارهاى پر زحمت فراوانى در دنيا انجام مىشود ولى به خاطر آنكه اخلاص در آن نيست يا طبق دستور الهى انجام نشده است و يا با عجب و غرور و منت و گناه و شرك همراه بوده، حبط مىشود و هدر مىرود و در قيامت مورد بهره قرار نمىگيرد. | |||
در جهان بينى الهى، عنصر كار بايد با عنصر هدف و جهت و عنصر رهبرى همسو و مقدّس باشند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- حادثه قيامت چنان فراگير است، كه همه بايد به فكر آن باشند. «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» | |||
2- هر تلاش و زحمتى، در قيامت مفيد نخواهد بود. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» | |||
3- تنها گروه مخلص از تلاشهاى خود بهره خواهند گرفت. «لِسَعْيِها راضِيَةٌ» | |||
4- معاد جسمانى است، زيرا مسئله چاقى و لاغرى تنها در مورد اجسام قابل قبول است. «لا يُسْمِنُ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» | |||
تُسْقى: آشاميده شوند، يعنى بعد از آنكه عطش ايشان به نهايت رسيده باشد. | |||
بياشامانند ايشان را، مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ: از آب چشمهاى كه به غايت گرمى رسيده. | |||
در كفاية الموحّدين- آنيه چشمهاى است در جهنم كه از براى او، انين و ضجّه [اى] است از شدت حرارت، و حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: اشتعال آتش جهنم از اين چشمه است. و فرمود: كلّ اودية النّار تنام و تلك العين نار لا تنام من حرّها: هر گودال آتشى، خاموشى دارد و اين چشمه آتش، خاموشى ندارد حرارت آن «1». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4» | |||
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعْيِها راضِيَةٌ «9» | |||
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14» | |||
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16» أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ «17» وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ «18» وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ «19» | |||
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ «20» فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24» | |||
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26» | |||
ترجمه | |||
آيا رسيد بتو خبر داهيه فرا گيرنده | |||
رويهائى در آن روز خوار و شرمسارند | |||
كار كنندگان و رنج برندگانند | |||
در آورده شوند در آتش سوزان | |||
آشامانده شوند از چشمهاى در نهايت گرمى | |||
نيست براى آنها خوراكى مگر از ضريع | |||
نه فربه ميكند و نه بىنياز از گرسنگى | |||
رويهائى در آن روز خرّم و خندانند | |||
براى كار خودشان خشنودند | |||
در بهشت بلند مرتبه باشند | |||
نشنوند در آن سخن بيهودهاى | |||
در آن چشمهاى است روان | |||
در آن تختهائى بلند است | |||
و تنگهائى گذارده شده | |||
و بالشها و پشتيهاى مرتّب شده | |||
و فرشهاى اعلاى گسترده شده | |||
آيا نمينگرند بسوى شتر كه چگونه آفريده شده | |||
و بسوى آسمان كه چگونه افراشته شده | |||
و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و مستقرّ گشته | |||
و بسوى زمين كه چگونه مسطّح و مبسوط گرديده | |||
پس پند ده جز اين نيست كه تو پند دهندهاى | |||
نيستى بر آنها تسلّط دارنده | |||
ولى كسيكه روى گرداند و كافر شود | |||
پس عذاب ميكند او را خداوند عذاب بزرگترى | |||
همانا بسوى ما است بازگشت آنها | |||
پس همانا بر عهده ما است رسيدگى بحسابشان. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال براى اهميّت دادن باخبار از واقعه هايله قيامت | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 380 | |||
كبرى خبر ميدهد آنرا به پيغمبر خود بصورت سؤال و ميفرمايد آيا آمد تو را و رسيد بتو خبر و حديث آمدن روزى كه ميپوشاند و فرو ميگيرد اهوال و شدائد آن اهل عالم را كه در آنروز مردمى ذليل و خوار و غمگين و شرمسارند بقدريكه آثار انكسار از رويهاى آنان نمايان است و آنها كسانى هستند كه در دنيا اعمال زيادى بجا آورند و رنج و زحمت بسيارى از اين راه بر خود راه دهند و نفعى از آن براى آنان حاصل نشود از قبيل رهبانان و صومعه نشينان و رياكاران و دشمنان ائمه اطهار چنانچه قمى ره فرموده كه آنها كسانى هستند كه مخالفت نمودند با دين خدا و نماز خواندند و روزه گرفتند و عداوت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام و اعمالى بجا آوردند و در آن زحمت بسيارى كشيدند و چيزى از اعمال آنها قبول نشده داخل در آتش سوزان شوند و در روايات متعدّده باين معنى و نزول اين آيات در شأن نواصب و دشمنان ائمه اطهار تصريح شده و آنها داخل و ملازم با آتش سوزان جهنّم كه بنهايت حرارت رسيده خواهند شد و از چشمهاى كه آب آن بنهايت حرارت رسيده بآنها مىآشامانند و نيست خوراكى براى آنها مگر از ضريع كه در مجمع آن را به يك نوع از خار كه چون خشك شود باين اسم خوانده گردد و پليدتر و بد طعمترين طعامها باشد كه هيچ چرندهاى آنرا نچرد تفسير فرموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه آن چيزى است در آتش شبيه به خار تلختر از صبر و بدبوتر از مردار و پر حرارتتر از آتش خداوند آنرا ضريع ناميده و با اين همه پليدى و بد طعمى نه جزء بدن ميشود كه فربه كند خورنده را و نه دفع ميكند از او الم گرسنگى را پس هيچ اثر خيرى ندارد و در آن روز مردمى در ناز و نعمتند بقدريكه اثر تنعّم و بهجت و سرور و انبساط و شادى از رويهاى ايشان نمايان است و از سعى و عمل خودشان كه در دنيا نمودند خوشنود و راضى ميباشند كه موجب خوشنودى خداوند از آنان شده و جزاى خير كه بهشت عنبر سرشت باشد در مقابل آن اعمال بايشان كرامت فرموده و آنها در آن مقام عالى و قصور عاليه آن جاى دارند و بهيچ وجه سخن لغو و بيهوده و ناروائى در آن نميشنوند و قمّى ره نقل فرموده كه هزل و دروغ نميشنوند و در آن بهشت چشمهاى است كه هميشه جريان دارد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 381 | |||
و قطع نميشود و تختهاى بلند قدر و رفيع منزلتى است كه اهل ايمان بر آنها بنشينند و مناظر با صفاى بىمنتهاى بهشت را تماشا كنند و لذت برند و آنجا تنگهائى است از شراب طهور در اطراف و جوانب تختها گذارده شده كه هر وقت مايل باشند بنوشند و بالشها و پشتيها روى تختها مرتّب چيده شده پهلوى يكديگر كه هر طور بخواهند تكيه كنند و فرشهاى عالى و گرانمايه بر تختها و كنار نهرها گسترده شده كه هر گونه تنزّه و تفريح بخواهند بنمايند و پس از اينها مىفرمايد چرا كفّار مكّه چنين روزى را باور ندارند و با آنكه قدرت خدا را ميبينند بعيد ميشمارند آيا فكر و تأمّل نميكنند در خلقت همين شترى كه مهمترين اموال آنها و هميشه در مرئى و منظر آنان است كه خداوند چگونه خلق فرموده آنرا كه دلالت بر كمال قدرت و حسن تدبير و تقدير او دارد حيوانى با اين عظمت جثّه و قوّت بدن را چنان رام و مسخّر آنان فرموده كه براى باربردارى و سوارى بر آن خود ميخوابد و بعد با بار گران برميخيزد و بيابانهاى بىآب عربستان را براى تحمّل بسيارى كه از تشنگى دارد بسهولت طى مينمايد و هيچگونه زحمتى نگهدارى آن براى آنان ندارد خار ميخورد و بار ميكشد و شير ميدهد و نتاج ميآورد و از پشم و پوست و گوشت و ساير منافع آن برخوردار ميگردند و كودكى مهار قطار آنها را در دست گرفته هر جا خواسته باشد ميبرد و ميخواباند و هيچ حيوانى اين قدر پر منفعت و بىضرر و رام و آرام در كردار و رفتار نيست و لذا مخصوص بذكر شده براى تنبّه اعراب باديه نشين و اهالى مكّه معظمه كه محلّ نزول اين سوره مباركه است و آنان غالبا با شتر مسافرت مينمودند و جز آن حيوان و آسمان و زمين و كوه در اوقات فراغت خودشان براى تفكّر و تذكّر چيزى نميديدند و لذا خداوند بعد از اين فرموده و آيا نظر بسوى آسمان و فكر در آن نميكنند كه چگونه سقف مزيّنى بىستون بر سر آنها افراشته و بلند شده و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و راسخ و ثابت گرديده و نميگذارد زمين متزلزل گردد و بسوى زمين كه چگونه مبسوط و ممهّد براى آسايش و آرامش و كشت و زرع و سير و سلوك گشته است اينها همه مصنوعات الهى است كه بايد در آنها فكر نمود و بعظمت صانع پى برد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 382 | |||
نقل نموده كه اواخر اين چهار آيه را بصيغه متكلّم وحده قرائت فرموده است و در خاتمه ميفرمايد پس تذكّر ده اى پيغمبر و آگاه نما آنها را بعظمت صنع و صانع تا سهل شود بر آنان اقرار بمعاد و خدا ترس شوند و در بند آن مباش كه آنها قبول ميكنند و متذكّر ميشوند و ايمان ميآورند يا نه چون وظيفه تو فقط تذكّر و دعوت است اجابت و قبول با خود آنها است تو از اين جهت مسئوليّتى ندارى و مسلّط بر آنها نيستى كه بتوانى بزور ايمان را در دل آنها جاى دهى و قمّى ره نقل فرموده كه تو حافظ و نويسنده اعمال آنها نيستى ولى كسانيكه پشت نمايند بدعوت تو و اعراض كنند از ذكر خدا و كافر شوند خداوند آنها را ببزرگترين عذاب كه خلود در آتش جهنّم است معذّب خواهد فرمود و بنابر اين استثناء منقطع است و محتمل است مراد آن باشد كه متذكّر نما چون تو متذكّر كنندهاى مگر كسى را كه روى گردان است و بتذكّر تو متذكّر نميشود و بنابر اين استثناء متّصل است و در هر حال تو گرد ملال بخاطر راه مده رجوع و بازگشت همه بعد از مرگ و در روز قيامت بحكم ما است پس بحساب آنها ميرسيم و بجزاى كاملشان ميرسانيم و مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنست كه خداوند در روز قيامت حساب خلق را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام رجوع ميفرمايد و آن دو بائمه اطهار ارجاع مينمايند و ايشان كفّار را محكوم بخلود در آتش مينمايند و شيعيان را محكوم ببهشت باين وسيله كه اگر گناه كار باشند و حقوق الهى در گردن آنها باشد شفاعت ميكنند و قبول ميشود و اگر حقّ النّاس باشد عوض ميدهند و از آنها رضايت ميطلبند و اگر حق خودشان باشد از آن ميگذرند و ايشان را با خودشان ببهشت ميبرند خداوند ما را از شيعيان قرار دهد انشاء اللّه تعالى در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت هل أتاك حديث الغاشيه در نماز واجب يا مستحب خداوند فرا ميگيرد او را برحمت خود در دنيا و آخرت و ايمن ميفرمايد او را در روز قيامت از عذاب آتش و الحمد للّه رب العالمين | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 383 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصلي ناراً حامِيَةً «4» تُسقي مِن عَينٍ آنِيَةٍ «5» لَيسَ لَهُم طَعامٌ إِلاّ مِن ضَرِيعٍ «6» | |||
لا يُسمِنُ وَ لا يُغنِي مِن جُوعٍ «7» | |||
صورتهايي است بزير افتاده اعمالي در آتش دارند که منصوب شدهاند بر آنها ميچشند و وصل ميشود بآنها آتش افروخته بآنها آب ميدهند از چشمه جوشيده نيست از براي آنها طعامي مگر از ضريع پر از تيغ و خار نه سيرايي دارند و نه آنها را از گرسنگي باز ميدارد اينکه است حال اهل جهنم از كفار و مشركين و ضالين و معاندين. | |||
وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خاشِعَةٌ بواسطه غلها و زنجيرها که در گردن آنها انداخته شده نميتوانند سر بلند كنند و ببالا نگاه كنند چنانچه ميفرمايد: إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسجَرُونَ مؤمن آيه 71 و 72 و نيز ميفرمايد: | |||
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِم وَ أُولئِكَ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ رعد آيه 5. | |||
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ بعضي گفتند که: آنها ميخواهند از كوههاي جهنم بالا روند پس از آن پرتاب ميشوند در قعر جهنم که ميفرمايد: يُرِيدُونَ أَن يَخرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقِيمٌ مائده آيه 37، و ميفرمايد: كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ حج آيه 22 و غير اينها از آيات. | |||
اقول: راههايي که بنظر ميآورند که نجات پيدا كنند و مأيوس ميشوند بسيار است گاهي بخدا ميگويند: رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ مؤمنون آيه 107 و 108، گاهي بمالك ميگويند: وَ نادَوا يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ زخرف آيه 77، گاهي بخزنه جهنم ميگويند:عليهبه وَ قالَ الَّذِينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادعُوا رَبَّكُم يُخَفِّف عَنّا يَوماً مِنَ العَذابِ- الي قوله تعالي- وَ ما دُعاءُ الكافِرِينَ إِلّا فِي ضَلالٍ مؤمن آيه 49 و 50. | |||
جلد 18 - صفحه 94 | |||
تَصلي ناراً حامِيَةً تصلي از ماده وصل است مقابل فصل، فصل جدايي است و وصل الصاق است، و فاعل تصلي وجوه است يعني آن وجوه ملازم و ملصق بآتش ميشوند که ديگر آتش از آنها جدا نميشود و فاصله نميگيرد، و حاميه شدت احراق و سوزندگي است و مكرر گفته شد که آتش جهنم شعور و ادراك دارد و مأمور است هر كسي را بقدر استحقاقش بسوزاند هر چه استحقاقش بيشتر باشد سوزش آن زيادتر ميشود لكن ما دون درك ما فوق را نميكند بلكه تصور ميكند که خود در شدت عذاب است و اما ما فوق درك ميكند که ما دون عذابش خفيفتر است چنانچه نعم بهشت هم باندازه قابليت طرف لذت ميبخشد و ما دون درك ما فوق نميكند و تصور ميكند اعلا درجه لذت را دارد ولي ما فوق درك ميكند که التذاذ او بيشتر است و همين نحو است ساير عذابهاي جهنم و ساير تفضلات بهشت. | |||
تُسقي مِن عَينٍ آنِيَةٍ چشمه آب جهنم حميم و غسّاق است اما حميم آب جوشيده است که ميفرمايد: يُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِيمُ يُصهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِم وَ الجُلُودُ حج آيه 19 و 20، و معني آنيه هم همين است يعني جوشيده، و اما غساق از چرك و خون و فضولات اهل جهنم است. | |||
لَيسَ لَهُم طَعامٌ إِلّا مِن ضَرِيعٍ آن آب اهل جهنم بود و ضريع طعام اهل جهنم است، و ضريع چيزي است که پر از تيغ و شوك باشد و حديثي از إبن عباس روايت كردهاند: | |||
قال: قال رسول اللّه (ص): الضريع شيء يکون في النار يشبه الشوك أمر من الصبر و انتن من الجيفة و أشد حرا من النار سماه اللّه الضريع. | |||
اقول: ظاهرا ضريع همان طعام ذي غصه است که ميفرمايد: إِنَّ لَدَينا أَنكالًا وَ جَحِيماً وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً مزمل آيه 12 و 13. شرحش گذشت در محل خود. | |||
لا يُسمِنُ وَ لا يُغنِي مِن جُوعٍ نفع نميبخشد آنها را و بينياز نميكند آنها را از گرسنگي. يكي از عذابهاي جهنم تشنگي و گرسنگي است آبهاي جهنم مزيد بر تشنگي ميشود و طعامهاي آن مزيد بر گرسنگي چنانچه ميفرمايد: وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً كهف آيه 29. و اما طعام آنها از زقوم | |||
جلد 18 - صفحه 95 | |||
است و ضريع و غسلين وصف ضريع بيان شد و اما زقوم ميفرمايد: إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ فِي أَصلِ الجَحِيمِ طَلعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ فَإِنَّهُم لَآكِلُونَ مِنها فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ صافات آيه 64 الي 66- و اما غسلين ميفرمايد: وَ لا طَعامٌ إِلّا مِن غِسلِينٍ لا يَأكُلُهُ إِلَّا الخاطِؤُنَ الحاقه آيه 36 و 37، و گفتند: غسلين صديد و مدفوعات اهل جهنم است. | |||
اشكال: در اينکه آيه منحصر ميكند طعام آنها را به غسلين و در آيه قبل منحصر ميفرمايد به ضريع و اينکه دو با هم تنافي دارند. | |||
جواب: ممكن است ضريع و غسلين يك چيز باشد دو اسم داشته باشد لكن اينکه احتمال بعيد است زيرا زقوم هم طعام آنها است و اينکه دو آيه انحصار را ميرساند و تحقيق در جواب اينکه است که اهل نار طبقات مختلفه هستند يك طبقه طعام آنها زقوم است و يك طبقه ضريع است و يك طبقه غسلين چنانچه ساير عذابهاي آنها هم مختلف است. اينکه حال اهل جهنم و اما حال اهل بهشت ميفرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 5)- ولی مجازات آنها به همین جا ختم نمیگردد، بلکه هنگامی که بر اثر حرارت آتش تشنه میشوند «از چشمهای بسیار داغ به آنها مینوشانند» (تسقی من عین آنیة). | |||
در آیه 29 سوره کهف میخوانیم: «و اگر تقاضای آب کنند آبی برای آنها میآورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان میکند، چه بد نوشیدنی است و چه بد محل اجتماعی»؟! | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۹
ترجمه
الغاشية ٤ | آیه ٥ | الغاشية ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَیْنٍ»: چشمه. «آنِیَةٍ»: بسیار داغ و گرم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۶، سوره غاشيه
- وجه تسميه قيامت به ((غاشيه فراگيرنده )) و معناى اينكه در قيامت وجوهى خاشعه اندو ((عاملة و ناصبة ))
- وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند
- دعوت به نظر در مظهر تدبير الهى
- توضيحى راجع به استثناء ((الّا من تولّى و كغر)) از ((فذّكر انّما انت مذّكر))
- (رواياتى در ذيل آيات ((عاملة ناصبة )) ((فذّكر انّما انت مذكر)) و درباره حساباعمال )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4» تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7»
«1» آيا خبر آن حادثه فراگير به تو رسيده است؟ «2» در آن روز، چهرههايى خوار و زبونند. «3» (با آنكه) تلاش كرده و رنج بردهاند. «4» (امّا) به آتشى سوزان درآيند.
«5» و از چشمهاى جوشان نوشانده شوند. «6» و خوراكى جز خار خشك و تلخ ندارند. «7» كه نه فربه كند و نه گرسنگى را از ميان برد.
نکته ها
«غاشية» به معناى پوشاننده است، و منظور از آن، حادثه قيامت است كه همه را تحت پوشش قرار مىدهد. «عامِلَةٌ» به معناى كوشنده و «ناصِبَةٌ» به معناى كار پرمشقت است كه انسان را خسته مىكند. «حامِيَةً» به معناى بسيار داغ و «آنِيَةٍ» نهايت درجه سوزندگى است.
ممكن است مراد از «وُجُوهٌ»، صاحبان وجوه و چهرههاى برجسته باشد، يعنى چهرههاى شاخص هر يك از دو گروه نيك و بد.
«ضَرِيعٍ» به فرموده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيزى است در دوزخ شبيه به خار كه از مردار بد بوتر و از آتش داغتر و بسيار تلخ است. «1» شايد گذاردن نام «ضَرِيعٍ» بر اين خار به خاطر آن
«1». تفسير مجمع البيان.
جلد 10 - صفحه 462
باشد كه خوردن آن انسان را به فرياد و تضرّع وادار مىكند.
كارهاى پر زحمت فراوانى در دنيا انجام مىشود ولى به خاطر آنكه اخلاص در آن نيست يا طبق دستور الهى انجام نشده است و يا با عجب و غرور و منت و گناه و شرك همراه بوده، حبط مىشود و هدر مىرود و در قيامت مورد بهره قرار نمىگيرد.
در جهان بينى الهى، عنصر كار بايد با عنصر هدف و جهت و عنصر رهبرى همسو و مقدّس باشند.
پیام ها
1- حادثه قيامت چنان فراگير است، كه همه بايد به فكر آن باشند. «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ»
2- هر تلاش و زحمتى، در قيامت مفيد نخواهد بود. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ»
3- تنها گروه مخلص از تلاشهاى خود بهره خواهند گرفت. «لِسَعْيِها راضِيَةٌ»
4- معاد جسمانى است، زيرا مسئله چاقى و لاغرى تنها در مورد اجسام قابل قبول است. «لا يُسْمِنُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5»
تُسْقى: آشاميده شوند، يعنى بعد از آنكه عطش ايشان به نهايت رسيده باشد.
بياشامانند ايشان را، مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ: از آب چشمهاى كه به غايت گرمى رسيده.
در كفاية الموحّدين- آنيه چشمهاى است در جهنم كه از براى او، انين و ضجّه [اى] است از شدت حرارت، و حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: اشتعال آتش جهنم از اين چشمه است. و فرمود: كلّ اودية النّار تنام و تلك العين نار لا تنام من حرّها: هر گودال آتشى، خاموشى دارد و اين چشمه آتش، خاموشى ندارد حرارت آن «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4»
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعْيِها راضِيَةٌ «9»
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14»
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16» أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ «17» وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ «18» وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ «19»
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ «20» فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24»
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»
ترجمه
آيا رسيد بتو خبر داهيه فرا گيرنده
رويهائى در آن روز خوار و شرمسارند
كار كنندگان و رنج برندگانند
در آورده شوند در آتش سوزان
آشامانده شوند از چشمهاى در نهايت گرمى
نيست براى آنها خوراكى مگر از ضريع
نه فربه ميكند و نه بىنياز از گرسنگى
رويهائى در آن روز خرّم و خندانند
براى كار خودشان خشنودند
در بهشت بلند مرتبه باشند
نشنوند در آن سخن بيهودهاى
در آن چشمهاى است روان
در آن تختهائى بلند است
و تنگهائى گذارده شده
و بالشها و پشتيهاى مرتّب شده
و فرشهاى اعلاى گسترده شده
آيا نمينگرند بسوى شتر كه چگونه آفريده شده
و بسوى آسمان كه چگونه افراشته شده
و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و مستقرّ گشته
و بسوى زمين كه چگونه مسطّح و مبسوط گرديده
پس پند ده جز اين نيست كه تو پند دهندهاى
نيستى بر آنها تسلّط دارنده
ولى كسيكه روى گرداند و كافر شود
پس عذاب ميكند او را خداوند عذاب بزرگترى
همانا بسوى ما است بازگشت آنها
پس همانا بر عهده ما است رسيدگى بحسابشان.
تفسير
خداوند متعال براى اهميّت دادن باخبار از واقعه هايله قيامت
جلد 5 صفحه 380
كبرى خبر ميدهد آنرا به پيغمبر خود بصورت سؤال و ميفرمايد آيا آمد تو را و رسيد بتو خبر و حديث آمدن روزى كه ميپوشاند و فرو ميگيرد اهوال و شدائد آن اهل عالم را كه در آنروز مردمى ذليل و خوار و غمگين و شرمسارند بقدريكه آثار انكسار از رويهاى آنان نمايان است و آنها كسانى هستند كه در دنيا اعمال زيادى بجا آورند و رنج و زحمت بسيارى از اين راه بر خود راه دهند و نفعى از آن براى آنان حاصل نشود از قبيل رهبانان و صومعه نشينان و رياكاران و دشمنان ائمه اطهار چنانچه قمى ره فرموده كه آنها كسانى هستند كه مخالفت نمودند با دين خدا و نماز خواندند و روزه گرفتند و عداوت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام و اعمالى بجا آوردند و در آن زحمت بسيارى كشيدند و چيزى از اعمال آنها قبول نشده داخل در آتش سوزان شوند و در روايات متعدّده باين معنى و نزول اين آيات در شأن نواصب و دشمنان ائمه اطهار تصريح شده و آنها داخل و ملازم با آتش سوزان جهنّم كه بنهايت حرارت رسيده خواهند شد و از چشمهاى كه آب آن بنهايت حرارت رسيده بآنها مىآشامانند و نيست خوراكى براى آنها مگر از ضريع كه در مجمع آن را به يك نوع از خار كه چون خشك شود باين اسم خوانده گردد و پليدتر و بد طعمترين طعامها باشد كه هيچ چرندهاى آنرا نچرد تفسير فرموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه آن چيزى است در آتش شبيه به خار تلختر از صبر و بدبوتر از مردار و پر حرارتتر از آتش خداوند آنرا ضريع ناميده و با اين همه پليدى و بد طعمى نه جزء بدن ميشود كه فربه كند خورنده را و نه دفع ميكند از او الم گرسنگى را پس هيچ اثر خيرى ندارد و در آن روز مردمى در ناز و نعمتند بقدريكه اثر تنعّم و بهجت و سرور و انبساط و شادى از رويهاى ايشان نمايان است و از سعى و عمل خودشان كه در دنيا نمودند خوشنود و راضى ميباشند كه موجب خوشنودى خداوند از آنان شده و جزاى خير كه بهشت عنبر سرشت باشد در مقابل آن اعمال بايشان كرامت فرموده و آنها در آن مقام عالى و قصور عاليه آن جاى دارند و بهيچ وجه سخن لغو و بيهوده و ناروائى در آن نميشنوند و قمّى ره نقل فرموده كه هزل و دروغ نميشنوند و در آن بهشت چشمهاى است كه هميشه جريان دارد
جلد 5 صفحه 381
و قطع نميشود و تختهاى بلند قدر و رفيع منزلتى است كه اهل ايمان بر آنها بنشينند و مناظر با صفاى بىمنتهاى بهشت را تماشا كنند و لذت برند و آنجا تنگهائى است از شراب طهور در اطراف و جوانب تختها گذارده شده كه هر وقت مايل باشند بنوشند و بالشها و پشتيها روى تختها مرتّب چيده شده پهلوى يكديگر كه هر طور بخواهند تكيه كنند و فرشهاى عالى و گرانمايه بر تختها و كنار نهرها گسترده شده كه هر گونه تنزّه و تفريح بخواهند بنمايند و پس از اينها مىفرمايد چرا كفّار مكّه چنين روزى را باور ندارند و با آنكه قدرت خدا را ميبينند بعيد ميشمارند آيا فكر و تأمّل نميكنند در خلقت همين شترى كه مهمترين اموال آنها و هميشه در مرئى و منظر آنان است كه خداوند چگونه خلق فرموده آنرا كه دلالت بر كمال قدرت و حسن تدبير و تقدير او دارد حيوانى با اين عظمت جثّه و قوّت بدن را چنان رام و مسخّر آنان فرموده كه براى باربردارى و سوارى بر آن خود ميخوابد و بعد با بار گران برميخيزد و بيابانهاى بىآب عربستان را براى تحمّل بسيارى كه از تشنگى دارد بسهولت طى مينمايد و هيچگونه زحمتى نگهدارى آن براى آنان ندارد خار ميخورد و بار ميكشد و شير ميدهد و نتاج ميآورد و از پشم و پوست و گوشت و ساير منافع آن برخوردار ميگردند و كودكى مهار قطار آنها را در دست گرفته هر جا خواسته باشد ميبرد و ميخواباند و هيچ حيوانى اين قدر پر منفعت و بىضرر و رام و آرام در كردار و رفتار نيست و لذا مخصوص بذكر شده براى تنبّه اعراب باديه نشين و اهالى مكّه معظمه كه محلّ نزول اين سوره مباركه است و آنان غالبا با شتر مسافرت مينمودند و جز آن حيوان و آسمان و زمين و كوه در اوقات فراغت خودشان براى تفكّر و تذكّر چيزى نميديدند و لذا خداوند بعد از اين فرموده و آيا نظر بسوى آسمان و فكر در آن نميكنند كه چگونه سقف مزيّنى بىستون بر سر آنها افراشته و بلند شده و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و راسخ و ثابت گرديده و نميگذارد زمين متزلزل گردد و بسوى زمين كه چگونه مبسوط و ممهّد براى آسايش و آرامش و كشت و زرع و سير و سلوك گشته است اينها همه مصنوعات الهى است كه بايد در آنها فكر نمود و بعظمت صانع پى برد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 5 صفحه 382
نقل نموده كه اواخر اين چهار آيه را بصيغه متكلّم وحده قرائت فرموده است و در خاتمه ميفرمايد پس تذكّر ده اى پيغمبر و آگاه نما آنها را بعظمت صنع و صانع تا سهل شود بر آنان اقرار بمعاد و خدا ترس شوند و در بند آن مباش كه آنها قبول ميكنند و متذكّر ميشوند و ايمان ميآورند يا نه چون وظيفه تو فقط تذكّر و دعوت است اجابت و قبول با خود آنها است تو از اين جهت مسئوليّتى ندارى و مسلّط بر آنها نيستى كه بتوانى بزور ايمان را در دل آنها جاى دهى و قمّى ره نقل فرموده كه تو حافظ و نويسنده اعمال آنها نيستى ولى كسانيكه پشت نمايند بدعوت تو و اعراض كنند از ذكر خدا و كافر شوند خداوند آنها را ببزرگترين عذاب كه خلود در آتش جهنّم است معذّب خواهد فرمود و بنابر اين استثناء منقطع است و محتمل است مراد آن باشد كه متذكّر نما چون تو متذكّر كنندهاى مگر كسى را كه روى گردان است و بتذكّر تو متذكّر نميشود و بنابر اين استثناء متّصل است و در هر حال تو گرد ملال بخاطر راه مده رجوع و بازگشت همه بعد از مرگ و در روز قيامت بحكم ما است پس بحساب آنها ميرسيم و بجزاى كاملشان ميرسانيم و مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنست كه خداوند در روز قيامت حساب خلق را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام رجوع ميفرمايد و آن دو بائمه اطهار ارجاع مينمايند و ايشان كفّار را محكوم بخلود در آتش مينمايند و شيعيان را محكوم ببهشت باين وسيله كه اگر گناه كار باشند و حقوق الهى در گردن آنها باشد شفاعت ميكنند و قبول ميشود و اگر حقّ النّاس باشد عوض ميدهند و از آنها رضايت ميطلبند و اگر حق خودشان باشد از آن ميگذرند و ايشان را با خودشان ببهشت ميبرند خداوند ما را از شيعيان قرار دهد انشاء اللّه تعالى در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت هل أتاك حديث الغاشيه در نماز واجب يا مستحب خداوند فرا ميگيرد او را برحمت خود در دنيا و آخرت و ايمن ميفرمايد او را در روز قيامت از عذاب آتش و الحمد للّه رب العالمين
جلد 5 صفحه 383
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصلي ناراً حامِيَةً «4» تُسقي مِن عَينٍ آنِيَةٍ «5» لَيسَ لَهُم طَعامٌ إِلاّ مِن ضَرِيعٍ «6»
لا يُسمِنُ وَ لا يُغنِي مِن جُوعٍ «7»
صورتهايي است بزير افتاده اعمالي در آتش دارند که منصوب شدهاند بر آنها ميچشند و وصل ميشود بآنها آتش افروخته بآنها آب ميدهند از چشمه جوشيده نيست از براي آنها طعامي مگر از ضريع پر از تيغ و خار نه سيرايي دارند و نه آنها را از گرسنگي باز ميدارد اينکه است حال اهل جهنم از كفار و مشركين و ضالين و معاندين.
وُجُوهٌ يَومَئِذٍ خاشِعَةٌ بواسطه غلها و زنجيرها که در گردن آنها انداخته شده نميتوانند سر بلند كنند و ببالا نگاه كنند چنانچه ميفرمايد: إِذِ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ السَّلاسِلُ يُسحَبُونَ فِي الحَمِيمِ ثُمَّ فِي النّارِ يُسجَرُونَ مؤمن آيه 71 و 72 و نيز ميفرمايد:
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِم وَ أُولئِكَ الأَغلالُ فِي أَعناقِهِم وَ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ رعد آيه 5.
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ بعضي گفتند که: آنها ميخواهند از كوههاي جهنم بالا روند پس از آن پرتاب ميشوند در قعر جهنم که ميفرمايد: يُرِيدُونَ أَن يَخرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُم بِخارِجِينَ مِنها وَ لَهُم عَذابٌ مُقِيمٌ مائده آيه 37، و ميفرمايد: كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ حج آيه 22 و غير اينها از آيات.
اقول: راههايي که بنظر ميآورند که نجات پيدا كنند و مأيوس ميشوند بسيار است گاهي بخدا ميگويند: رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ مؤمنون آيه 107 و 108، گاهي بمالك ميگويند: وَ نادَوا يا مالِكُ لِيَقضِ عَلَينا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ زخرف آيه 77، گاهي بخزنه جهنم ميگويند:عليهبه وَ قالَ الَّذِينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادعُوا رَبَّكُم يُخَفِّف عَنّا يَوماً مِنَ العَذابِ- الي قوله تعالي- وَ ما دُعاءُ الكافِرِينَ إِلّا فِي ضَلالٍ مؤمن آيه 49 و 50.
جلد 18 - صفحه 94
تَصلي ناراً حامِيَةً تصلي از ماده وصل است مقابل فصل، فصل جدايي است و وصل الصاق است، و فاعل تصلي وجوه است يعني آن وجوه ملازم و ملصق بآتش ميشوند که ديگر آتش از آنها جدا نميشود و فاصله نميگيرد، و حاميه شدت احراق و سوزندگي است و مكرر گفته شد که آتش جهنم شعور و ادراك دارد و مأمور است هر كسي را بقدر استحقاقش بسوزاند هر چه استحقاقش بيشتر باشد سوزش آن زيادتر ميشود لكن ما دون درك ما فوق را نميكند بلكه تصور ميكند که خود در شدت عذاب است و اما ما فوق درك ميكند که ما دون عذابش خفيفتر است چنانچه نعم بهشت هم باندازه قابليت طرف لذت ميبخشد و ما دون درك ما فوق نميكند و تصور ميكند اعلا درجه لذت را دارد ولي ما فوق درك ميكند که التذاذ او بيشتر است و همين نحو است ساير عذابهاي جهنم و ساير تفضلات بهشت.
تُسقي مِن عَينٍ آنِيَةٍ چشمه آب جهنم حميم و غسّاق است اما حميم آب جوشيده است که ميفرمايد: يُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِيمُ يُصهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِم وَ الجُلُودُ حج آيه 19 و 20، و معني آنيه هم همين است يعني جوشيده، و اما غساق از چرك و خون و فضولات اهل جهنم است.
لَيسَ لَهُم طَعامٌ إِلّا مِن ضَرِيعٍ آن آب اهل جهنم بود و ضريع طعام اهل جهنم است، و ضريع چيزي است که پر از تيغ و شوك باشد و حديثي از إبن عباس روايت كردهاند:
قال: قال رسول اللّه (ص): الضريع شيء يکون في النار يشبه الشوك أمر من الصبر و انتن من الجيفة و أشد حرا من النار سماه اللّه الضريع.
اقول: ظاهرا ضريع همان طعام ذي غصه است که ميفرمايد: إِنَّ لَدَينا أَنكالًا وَ جَحِيماً وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً مزمل آيه 12 و 13. شرحش گذشت در محل خود.
لا يُسمِنُ وَ لا يُغنِي مِن جُوعٍ نفع نميبخشد آنها را و بينياز نميكند آنها را از گرسنگي. يكي از عذابهاي جهنم تشنگي و گرسنگي است آبهاي جهنم مزيد بر تشنگي ميشود و طعامهاي آن مزيد بر گرسنگي چنانچه ميفرمايد: وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَت مُرتَفَقاً كهف آيه 29. و اما طعام آنها از زقوم
جلد 18 - صفحه 95
است و ضريع و غسلين وصف ضريع بيان شد و اما زقوم ميفرمايد: إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ فِي أَصلِ الجَحِيمِ طَلعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ فَإِنَّهُم لَآكِلُونَ مِنها فَمالِؤُنَ مِنهَا البُطُونَ صافات آيه 64 الي 66- و اما غسلين ميفرمايد: وَ لا طَعامٌ إِلّا مِن غِسلِينٍ لا يَأكُلُهُ إِلَّا الخاطِؤُنَ الحاقه آيه 36 و 37، و گفتند: غسلين صديد و مدفوعات اهل جهنم است.
اشكال: در اينکه آيه منحصر ميكند طعام آنها را به غسلين و در آيه قبل منحصر ميفرمايد به ضريع و اينکه دو با هم تنافي دارند.
جواب: ممكن است ضريع و غسلين يك چيز باشد دو اسم داشته باشد لكن اينکه احتمال بعيد است زيرا زقوم هم طعام آنها است و اينکه دو آيه انحصار را ميرساند و تحقيق در جواب اينکه است که اهل نار طبقات مختلفه هستند يك طبقه طعام آنها زقوم است و يك طبقه ضريع است و يك طبقه غسلين چنانچه ساير عذابهاي آنها هم مختلف است. اينکه حال اهل جهنم و اما حال اهل بهشت ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- ولی مجازات آنها به همین جا ختم نمیگردد، بلکه هنگامی که بر اثر حرارت آتش تشنه میشوند «از چشمهای بسیار داغ به آنها مینوشانند» (تسقی من عین آنیة).
در آیه 29 سوره کهف میخوانیم: «و اگر تقاضای آب کنند آبی برای آنها میآورند مانند فلز گداخته که صورتهایشان را بریان میکند، چه بد نوشیدنی است و چه بد محل اجتماعی»؟!
نکات آیه
۱ - کسانى که در قیامت حضورى ذلّت آمیز دارند، به نوشیدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد. (تسقى من عین ءانیة) فعل «تسقى» مجهول و بیانگر این است که آشامیدن از سوى فرد یا افرادى، بر دوزخیان تحمیل خواهد شد «أنى» (ریشه «آنیة») در چندین معنا از جمله «رسیدن به چیزى» استعمال شده است (مقاییس اللغة) و به قرینه سیاق آیه - که نوشیدنى اهل دوزخ را بیان مى کند - مراد رسیدن چشمه، به نقطه نهایى حرارت است.
۲ - دوزخیان، گرفتار تشنگى و نیازمند نوشیدنى خواهند شد. (تسقى من عین ءانیة)
۳ - نوشیدن اجبارى مایع جوشان، یکى از عذاب هاى دوزخیان است. (تسقى من عین ءانیة)
۴ - وجود چشمه جوشان در جهنم (تصلى نارًا حامیة . تسقى من عین ءانیة)
۵ - مأموران الهى در جهنّم، عهده دار عذاب دوزخیان* (تسقى) مجهول بودن «تسقى»، بیانگر وجود یک یا چند مأمور عذاب در دوزخ است.
موضوعات مرتبط
- جهنم: آب داغ جهنم ۱; چشمه جوشان جهنم ۱، ۴; مسؤولیت نگهبانان جهنم ۵; ویژگیهاى جهنم ۴
- جهنمیان: آشامیدنیهاى اخروى جهنمیان ۱; آشامیدنى جهنمیان ۳; تشنگى جهنمیان ۲; عذاب جهنمیان ۳، ۵
- عذاب: عذاب با آب داغ ۳
- نیازها: نیاز به آب در جهنم ۲