الزخرف ٣٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
خط ۴۶: خط ۴۷:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link25 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link25 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ «35»
و هر گونه زينتى (براى آنان فراهم مى‌كرديم) ولى اينها همه جز وسيله كاميابى زندگى دنيا نيست، در حالى كه آخرت نزد پروردگارت مخصوص اهل تقواست.
===پیام ها===
1- در ديد كفّار ارزش به زينت و زيور و در ديد متّقين، ارزش به سعادت اخروى است. وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً ... وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ‌
2- متّقين به جاى آنكه در فكر زينت و زيور خانه‌هاى خود در دنيا باشند، در فكر آخرتند كه همه اينها را خداوند خود فراهم كرده است. لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ ... وَ زُخْرُفاً ... وَ الْآخِرَةُ ... لِلْمُتَّقِينَ‌
3- جوار پروردگار و فيض حضور با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. «عِنْدَ رَبِّكَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
وَ زُخْرُفاً: و طلا ساختمى، يعنى اصل آن نقره سفيد و زخرفه آن از طلاى سرخ و خانه‌هاى آنها مزين و منقش به زيب و زينت و انواع آرايش تا در آن تصرف و متمتع شدى نظر به عدم قابليت دنيا و زخارف آن؛ و لذا فرمود: لو زنت الدّنيا عند اللّه جناح بعوضة ما سقى الكافر منها شربة ماء: اگر دنيا مقدار بال پشه قدر و قيمتى مى‌داشت هرگز يك شربت آب به كافر ندادى‌ «1».
تنبيه:
آيه شريفه را اشاراتى است:
1- آنكه به حكمت بالغه و مصلحت تامه، درجات اشخاص را براى تنظيم امور مدنى جامعه بشريت به تفاوت مقرر ساخته، و اين لطفى است از جانب خداوند سبحان بر بندگان.
----
«1» مستدرك سفينة البحار ج 3 ص 502، با اختلاف مختصر در لفظ.
جلد 11 - صفحه 471
2- آگاهى به پستى دنيا و حقارت عوارضات آن از مال و منال و جاه و جلال در پيشگاه الهى كه هيچ قدر و منزلتى ندارد، و لذا اگر كراهت آن نبود كه مردم به طلب دنيا مشغول و از اطاعت و عبادت سبحانى بازماندى، هر آينه تمام خانه‌هاى كفار و آرايشات آنها را نقره و طلاى سرخ نمودى و جاه و جلال آنها به نهايت رسيدى.
حضرت صادق عليه السلام فرمايد: اگر خداى تعالى اين را بجا آوردى، هر آينه هيچكس ايمان نمى‌آورد، و لكن خدا قرار داد در مؤمنين اغنياء، و در كفار فقرا، و قرار داد در مؤمنين فقراء، و در كفار اغنياء، پس امتحان فرمود ايشان را به امر و نهى و صبر و رضا «1».
در علل- ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده:
قال اللّه عز و جل لو لا ان يجد عبدى المؤمن فى نفسه لعصبت الكافر بعصابة من ذهب.
فرمود خداى عزّ و جلّ: اگر هر آينه نبود كه بيابد بنده مؤمن در نفس خود دغدغه، هر آينه دستمال بند سر كافر را از طلا قرار مى‌دادم‌ «2» «اشاره به منتهاى تجمل» 3- حق سبحانه و تعالى، متصدى امرى نمى‌شود كه موجب مفسده و مؤدى كفر گردد، پس به طريق اولى فاعل كفر و مريد آن نخواهد بود، زيرا قبيح، و صدور آن از ذات سبحانى محال است.
وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ‌: و نيست آنچه مذكور شد، لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا: مگر بهره و برخوردارى زندگانى دنيا كه در صدد فنا و زوال است، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ‌: و نعمت آخرت، يعنى بهشت جاودانى نزد پروردگار تو، لِلْمُتَّقِينَ‌: براى پرهيزكاران است كه از لوث شرك و خباثت معاصى پرهيز نموده‌اند، يا از مستلذات دنيا روى برتافته و بالكليه متوجه عقبى شده‌اند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
ترجمه‌
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد
آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجه‌هائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند
و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانه‌هاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام‌
و براى خانه‌هاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند
و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.
تفسير
كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين‌
----
جلد 4 صفحه 602
فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پاره‌ئى منعم و دسته‌ئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بى‌قابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانه‌هاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانه‌هاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار
----
جلد 4 صفحه 603
ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ (33) وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ (34) وَ زُخرُفاً وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ (35)
و ‌اگر‌ نبودند افراد بشر يك‌ اجتماع‌ واحده‌ ‌که‌ محتاج‌ ‌به‌ معاشرت‌ ‌با‌ يكديگر
جلد 16 - صفحه 27
هستند ‌هر‌ آينه‌ قرار مي‌داديم‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر باللّه‌ شدند ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ سقف‌هاي‌ نقره‌ و طبقات‌ بسياري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نمايش‌ دهند و ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ درهايي‌ و تختهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تكيه‌ دهند و زينت‌هاي‌ دنيوي‌ و زخارف‌ و نيست‌ تمام‌ اينها مگر متاع‌ حيات‌ دنيا و آخرت‌ نزد پروردگار تو خاص‌ متقين‌ ‌است‌.
انسان‌ تصور نكند ‌که‌ ‌اينکه‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و قوت‌ و قدرت‌ و قهر و غلبه‌ ‌که‌ بسيار علاقه‌ ‌به‌ ‌او‌ دارد و ‌در‌ مقام‌ تحصيلش‌ چه‌ اندازه‌ كوشش‌ مي‌كند ‌براي‌ ‌او‌ خوب‌ ‌است‌ بلكه‌ عين‌ بلا ‌است‌ و باعث‌ ازدياد عذاب‌ مي‌شود و امتحان‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ‌-‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172‌-‌ وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً امّة اينجا ‌به‌ معني‌ جماعت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اگر‌ مؤمنين‌ هيچگونه‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار نداشتند و ‌از‌ حال‌ يكديگر خبر نداشتند.
لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ مشركين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ مي‌شود.
لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ و اينكه‌ چنين‌ نكرديم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مسلط ‌بر‌ مؤمنين‌ نشوند و باعث‌ هم‌ّ ‌آنها‌ نگردد.
وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ معارج‌ طبقات‌ بالا ‌را‌ گويند ‌که‌ فعلا مرسوم‌ ‌شده‌ ده‌ طبقه‌ ‌به‌ بالا ساختمان‌ مي‌كنند ولي‌ بجاي‌ آجر و سمنت‌ خداوند ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ طلا و نقره‌ و جواهرات‌ جعل‌ مي‌فرمود.
وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ منازل‌ ‌آنها‌ تو ‌در‌ تو ‌که‌ تمام‌ ‌به‌ يك‌ ديگر راه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و سرر ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ صندلي‌ اطراف‌ بيوت‌ و پيشدستي‌ها ‌در‌ مقابل‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ننشينند و تكيه‌ دهند.
وَ زُخرُفاً زخارف‌ دنيا ‌از‌ ظروف‌ و كارد و چنگال‌ و فرش‌ و يخچال‌ و وسائل‌ طبخ‌ و وسائل‌ تلطيف‌ هوا و بخاري‌ و غيره‌ اينها ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ و بالاخص‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و مراكز تفريح‌ و باغات‌ و مزارع‌ و وسائل‌ و امثال‌ اينها و نمونه اينها ‌را‌ خداوند ‌به‌ تفاوت‌ مراتب‌ ‌در‌ مؤمنين‌ قرار داده‌ و ‌لو‌ بدرجات‌ ‌آنها‌ نمي‌رسد ولي‌ زياد ‌هم‌ تفاوت‌ ندارد لكن‌ تمام‌ اينها نيست‌ مگر متاع‌ دنيوي‌.
جلد 16 - صفحه 28
وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا و هزار عيب‌ دارد ‌که‌ فاني‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ همه‌ زحمات‌ و خون‌ دلها مي‌گذارد و مي‌رود بعلاوه‌ شدت‌ علاقه‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ فرمود
«حب‌ الدنيا رأس‌ ‌کل‌ خطيئة»
و غفلت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و دين‌ و تزاحمات‌ و هزار گونه‌ بلاهاي‌ ديگر ‌که‌ بالحس‌ و الوجدان‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌.
وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ بتفاوت‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌که‌ اولين‌ مرتبه تقوي‌ تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ و مذاهب‌ باطله‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و بدعت‌ و انكار ضروري‌ و نصب‌ عداوت‌ ‌با‌ اولياء حق‌ و بالجملة آنچه‌ موجب‌ زوال‌ ايمان‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تقواي‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و كبار ‌از‌ معاصي‌ ‌تا‌ برسد بمقام‌ عصمت‌ و بالاتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ مباحات‌ زائد ‌بر‌ مقدار ضرورت‌ ‌که‌ تعبير ‌به‌ زهد مي‌كنند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 35)- باز به این هم اکتفا نکرده می‌افزاید: علاوه بر همه اینها «انواع وسائل تجملی و زینت آلات» برای آنها قرار می‌دادیم (وَ زُخْرُفاً).
تا زندگی مادی و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهایی مجلل و چند اشکوبه با سقفهایی از نقره، و درها و تختهای متعدد، و انواع وسائل زینتی، و هرگونه نقش و نگار آن چنانکه مطلوب و مقصود و معبود دنیا پرستان است.
سپس می‌افزاید: «اما همه اینها متاع زندگی دنیای مادی است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).
کوتاه سخن این که سرمایه‌های مادی و این وسائل تجملاتی دنیا به قدری در پیشگاه پروردگار بی‌ارزش است که می‌بایست تنها نصیب افراد بی‌ارزش همچون کفّار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیا طلب به سوی بی‌ایمانی و کفر متمایل نمی‌شدند خداوند این سرمایه‌ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود
ج4، ص370
می‌کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست.
و از اینجا روشن می‌شود که نه بهره‌مند بودن گروهی از کفار و ظالمان از این مواهب مادی دلیل بر شخصیت آنهاست، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضرری به ایمان و تقوای انسان می‌زند، و این است تفکر صحیح اسلامی و قرآنی.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۳


ترجمه

و انواع زیورها؛ ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است!

|و زر و زيورهايى [ديگر نيز]، ولى اينها همه جز كالاى زندگى دنيا نيست، و آخرت نزد پروردگار تو از آن پرهيزكاران است
و زر و زيورهاى [ديگر نيز]. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است.
و عماراتشان به زر و زیور می‌آراستیم، و اینها همه متاع (پست فانی مردم) دنیاست و (نعمتهای ابدی) آخرت نزد خدای تو مخصوص اهل تقواست.
و [برای خانه ها و زندگی آنان] زر و زیور [قرار می دادیم]، ولی همه این ها جز کالای اندک زندگی دنیا نیست، و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزکاران است؛
و از هر گونه زينت. و همه اينها برخوردارى ناچيز دنيوى است، حال آنكه آخرت در نزد پروردگار تو براى پرهيزگاران است.
و زر و زیورهایی، و همه اینها کالای زندگانی دنیاست، و آخرت در نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است‌
و نيز زيورهايى [زرين‌]. و اين همه نيست مگر كالا و برخوردارى زندگانى اين جهان، و آن جهان نزد پروردگار تو ويژه پرهيزگاران است.
و زر و زیور و انواع وسائل تجمّلی و زینت‌آلات بدیشان می‌دادیم. امّا همه‌ی اینها متاع زندگی این جهانی است، و آخرت در پیشگاه پروردگارت برای پرهیزگاران آماده است (و نعمت سرای جاویدان که از آن خداپرستان است، با نعمت جهان گذران قابل مقایسه نیست).
و زر و زیورهایی (دیگر را نیز). و همه‌ی این‌ها همواره جز متاع زندگی دنیا نیست و آخرت پیش پروردگارت تنها برای پرهیزگاران است.
و زیوری و هر آینه همه اینها بهره زندگانی دنیا است و آخرت است نزد پروردگار تو از آنِ پرهیزکاران‌


الزخرف ٣٤ آیه ٣٥ الزخرف ٣٦
سوره : سوره الزخرف
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«زُخْرُفاً»: زر و زیور. زینت‌آلات و وسائل تجملی. بعضی (زُخْرُفاً) را عطف بر (سُقُفاً) دانسته، و اشاره به وسائل زینتی مستقلّی می‌دانند که در اختیار این گونه افراد گذارده می‌شود. و برخی عطف بر (مِن فِضَّةٍ) دانسته و در اصل (مِن زُخْرُفٍ) بوده، سپس منصوب به نزع خافض شده است. در این صورت مفهوم جمله چنین می‌شود: سقفها و درها و تختهای خانه‌های آنان را بعضی از طلا و بعضی از نقره ترتیب می‌دادیم. «لَمَّا»: بجز. مگر. این واژه به معنی (إِلاّ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ «35»

و هر گونه زينتى (براى آنان فراهم مى‌كرديم) ولى اينها همه جز وسيله كاميابى زندگى دنيا نيست، در حالى كه آخرت نزد پروردگارت مخصوص اهل تقواست.

پیام ها

1- در ديد كفّار ارزش به زينت و زيور و در ديد متّقين، ارزش به سعادت اخروى است. وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً ... وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ‌

2- متّقين به جاى آنكه در فكر زينت و زيور خانه‌هاى خود در دنيا باشند، در فكر آخرتند كه همه اينها را خداوند خود فراهم كرده است. لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ ... وَ زُخْرُفاً ... وَ الْآخِرَةُ ... لِلْمُتَّقِينَ‌

3- جوار پروردگار و فيض حضور با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. «عِنْدَ رَبِّكَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)

وَ زُخْرُفاً: و طلا ساختمى، يعنى اصل آن نقره سفيد و زخرفه آن از طلاى سرخ و خانه‌هاى آنها مزين و منقش به زيب و زينت و انواع آرايش تا در آن تصرف و متمتع شدى نظر به عدم قابليت دنيا و زخارف آن؛ و لذا فرمود: لو زنت الدّنيا عند اللّه جناح بعوضة ما سقى الكافر منها شربة ماء: اگر دنيا مقدار بال پشه قدر و قيمتى مى‌داشت هرگز يك شربت آب به كافر ندادى‌ «1».

تنبيه:

آيه شريفه را اشاراتى است:

1- آنكه به حكمت بالغه و مصلحت تامه، درجات اشخاص را براى تنظيم امور مدنى جامعه بشريت به تفاوت مقرر ساخته، و اين لطفى است از جانب خداوند سبحان بر بندگان.


«1» مستدرك سفينة البحار ج 3 ص 502، با اختلاف مختصر در لفظ.

جلد 11 - صفحه 471

2- آگاهى به پستى دنيا و حقارت عوارضات آن از مال و منال و جاه و جلال در پيشگاه الهى كه هيچ قدر و منزلتى ندارد، و لذا اگر كراهت آن نبود كه مردم به طلب دنيا مشغول و از اطاعت و عبادت سبحانى بازماندى، هر آينه تمام خانه‌هاى كفار و آرايشات آنها را نقره و طلاى سرخ نمودى و جاه و جلال آنها به نهايت رسيدى.

حضرت صادق عليه السلام فرمايد: اگر خداى تعالى اين را بجا آوردى، هر آينه هيچكس ايمان نمى‌آورد، و لكن خدا قرار داد در مؤمنين اغنياء، و در كفار فقرا، و قرار داد در مؤمنين فقراء، و در كفار اغنياء، پس امتحان فرمود ايشان را به امر و نهى و صبر و رضا «1».

در علل- ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده:

قال اللّه عز و جل لو لا ان يجد عبدى المؤمن فى نفسه لعصبت الكافر بعصابة من ذهب.

فرمود خداى عزّ و جلّ: اگر هر آينه نبود كه بيابد بنده مؤمن در نفس خود دغدغه، هر آينه دستمال بند سر كافر را از طلا قرار مى‌دادم‌ «2» «اشاره به منتهاى تجمل» 3- حق سبحانه و تعالى، متصدى امرى نمى‌شود كه موجب مفسده و مؤدى كفر گردد، پس به طريق اولى فاعل كفر و مريد آن نخواهد بود، زيرا قبيح، و صدور آن از ذات سبحانى محال است.

وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ‌: و نيست آنچه مذكور شد، لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا: مگر بهره و برخوردارى زندگانى دنيا كه در صدد فنا و زوال است، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ‌: و نعمت آخرت، يعنى بهشت جاودانى نزد پروردگار تو، لِلْمُتَّقِينَ‌: براى پرهيزكاران است كه از لوث شرك و خباثت معاصى پرهيز نموده‌اند، يا از مستلذات دنيا روى برتافته و بالكليه متوجه عقبى شده‌اند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)

ترجمه‌

و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد

آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجه‌هائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند

و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانه‌هاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام‌

و براى خانه‌هاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند

و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.

تفسير

كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين‌


جلد 4 صفحه 602

فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پاره‌ئى منعم و دسته‌ئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بى‌قابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانه‌هاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانه‌هاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار


جلد 4 صفحه 603

ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ (33) وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ (34) وَ زُخرُفاً وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ (35)

و ‌اگر‌ نبودند افراد بشر يك‌ اجتماع‌ واحده‌ ‌که‌ محتاج‌ ‌به‌ معاشرت‌ ‌با‌ يكديگر

جلد 16 - صفحه 27

هستند ‌هر‌ آينه‌ قرار مي‌داديم‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر باللّه‌ شدند ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ سقف‌هاي‌ نقره‌ و طبقات‌ بسياري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نمايش‌ دهند و ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ درهايي‌ و تختهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تكيه‌ دهند و زينت‌هاي‌ دنيوي‌ و زخارف‌ و نيست‌ تمام‌ اينها مگر متاع‌ حيات‌ دنيا و آخرت‌ نزد پروردگار تو خاص‌ متقين‌ ‌است‌.

انسان‌ تصور نكند ‌که‌ ‌اينکه‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و قوت‌ و قدرت‌ و قهر و غلبه‌ ‌که‌ بسيار علاقه‌ ‌به‌ ‌او‌ دارد و ‌در‌ مقام‌ تحصيلش‌ چه‌ اندازه‌ كوشش‌ مي‌كند ‌براي‌ ‌او‌ خوب‌ ‌است‌ بلكه‌ عين‌ بلا ‌است‌ و باعث‌ ازدياد عذاب‌ مي‌شود و امتحان‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ‌-‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172‌-‌ وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً امّة اينجا ‌به‌ معني‌ جماعت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اگر‌ مؤمنين‌ هيچگونه‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار نداشتند و ‌از‌ حال‌ يكديگر خبر نداشتند.

لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ مشركين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ مي‌شود.

لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ و اينكه‌ چنين‌ نكرديم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مسلط ‌بر‌ مؤمنين‌ نشوند و باعث‌ هم‌ّ ‌آنها‌ نگردد.

وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ معارج‌ طبقات‌ بالا ‌را‌ گويند ‌که‌ فعلا مرسوم‌ ‌شده‌ ده‌ طبقه‌ ‌به‌ بالا ساختمان‌ مي‌كنند ولي‌ بجاي‌ آجر و سمنت‌ خداوند ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ طلا و نقره‌ و جواهرات‌ جعل‌ مي‌فرمود.

وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ منازل‌ ‌آنها‌ تو ‌در‌ تو ‌که‌ تمام‌ ‌به‌ يك‌ ديگر راه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و سرر ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ صندلي‌ اطراف‌ بيوت‌ و پيشدستي‌ها ‌در‌ مقابل‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ننشينند و تكيه‌ دهند.

وَ زُخرُفاً زخارف‌ دنيا ‌از‌ ظروف‌ و كارد و چنگال‌ و فرش‌ و يخچال‌ و وسائل‌ طبخ‌ و وسائل‌ تلطيف‌ هوا و بخاري‌ و غيره‌ اينها ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ و بالاخص‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و مراكز تفريح‌ و باغات‌ و مزارع‌ و وسائل‌ و امثال‌ اينها و نمونه اينها ‌را‌ خداوند ‌به‌ تفاوت‌ مراتب‌ ‌در‌ مؤمنين‌ قرار داده‌ و ‌لو‌ بدرجات‌ ‌آنها‌ نمي‌رسد ولي‌ زياد ‌هم‌ تفاوت‌ ندارد لكن‌ تمام‌ اينها نيست‌ مگر متاع‌ دنيوي‌.

جلد 16 - صفحه 28

وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا و هزار عيب‌ دارد ‌که‌ فاني‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ همه‌ زحمات‌ و خون‌ دلها مي‌گذارد و مي‌رود بعلاوه‌ شدت‌ علاقه‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ فرمود

«حب‌ الدنيا رأس‌ ‌کل‌ خطيئة»

و غفلت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و دين‌ و تزاحمات‌ و هزار گونه‌ بلاهاي‌ ديگر ‌که‌ بالحس‌ و الوجدان‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌.

وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ بتفاوت‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌که‌ اولين‌ مرتبه تقوي‌ تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ و مذاهب‌ باطله‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و بدعت‌ و انكار ضروري‌ و نصب‌ عداوت‌ ‌با‌ اولياء حق‌ و بالجملة آنچه‌ موجب‌ زوال‌ ايمان‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تقواي‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و كبار ‌از‌ معاصي‌ ‌تا‌ برسد بمقام‌ عصمت‌ و بالاتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ مباحات‌ زائد ‌بر‌ مقدار ضرورت‌ ‌که‌ تعبير ‌به‌ زهد مي‌كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- باز به این هم اکتفا نکرده می‌افزاید: علاوه بر همه اینها «انواع وسائل تجملی و زینت آلات» برای آنها قرار می‌دادیم (وَ زُخْرُفاً).

تا زندگی مادی و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهایی مجلل و چند اشکوبه با سقفهایی از نقره، و درها و تختهای متعدد، و انواع وسائل زینتی، و هرگونه نقش و نگار آن چنانکه مطلوب و مقصود و معبود دنیا پرستان است.

سپس می‌افزاید: «اما همه اینها متاع زندگی دنیای مادی است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).

کوتاه سخن این که سرمایه‌های مادی و این وسائل تجملاتی دنیا به قدری در پیشگاه پروردگار بی‌ارزش است که می‌بایست تنها نصیب افراد بی‌ارزش همچون کفّار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیا طلب به سوی بی‌ایمانی و کفر متمایل نمی‌شدند خداوند این سرمایه‌ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود

ج4، ص370

می‌کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست.

و از اینجا روشن می‌شود که نه بهره‌مند بودن گروهی از کفار و ظالمان از این مواهب مادی دلیل بر شخصیت آنهاست، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضرری به ایمان و تقوای انسان می‌زند، و این است تفکر صحیح اسلامی و قرآنی.

نکات آیه

۱ - طلا و نقره، نماد تجمل و اشرافى گرى در دوره هاى تاریخ (سقفًا من فضّة ... و زخرفًا) عده اى از لغویان «زخرف» را طلا دانسته اند. از ذکر طلا و نقره به عنوان نمادهاى زیور و تجمل، مطلب بالا استفاده مى شود.

۲ - زندگى مجلل و با شکوه دنیا، حقیر و ناچیز در برابر نعمت هاى اخروى (لبیوتهم سقفًا من فضّة ... و إن کلّ ذلک لمّا متع الحیوة الدنیا)

۳ - حیات اخروى، در پیشگاه خداوند، امرى بس ارزشمند و مخصوص تقواپیشگان است. (و الأخرة عند ربّک للمتّقین)

۴ - اهمیت نقش تقوا، در دستیابى انسان به ارزش هاى اخروى (و الأخرة عند ربّک للمتّقین)

۵ - حضور در جوار قرب ربوبى، غیرقابل قیاس با والاترین نعمت هاى دنیوى (و إن کلّ ذلک ... و الأخرة عند ربّک للمتّقین) از «عند ربّک»، حضور در جوار قرب ربوبى استفاده شده است.

۶ - مؤمنان تقواپیشه، بهره مند از فیض حضور الهى در سراى جاودان* (عند ربّک للمتّقین)

۷ - افق دید کافران، محدود به زندگى کوتاه دنیا است. (لجعلنا لمن یکفر بالرحمن ... لمّا متع الحیوة الدنیا و الأخرة عند ربّک للمتّقین) خداوند در این آیه، توانایى خویش را بر ایجاد یک زندگى آکنده از تجمل براى کافران، بیان کرده و سپس حضور در جوار ربوبى را مطرح نموده است. از این مطلب استفاده مى شود که کافران تنها در محدوده تنگ زندگى دنیا مى اندیشند.

موضوعات مرتبط

  • ارزشها :۳ زمینه ارزشها ۳ى اخروى ۴
  • اشرافیت: نشانه هاى اشرافیت ۱
  • امکانات مادى: بى ارزشى امکانات مادى ۲
  • تجمل: نشانه هاى تجمل ۱
  • تقرب: ارزش تقرب به خدا ۵
  • تقوا: آثار تقوا ۴
  • زندگى: ارزش زندگى اخروى ۳
  • طلا: نقش طلا ۱
  • کافران: بینش کافران ۷; دنیاطلبى کافران ۷; مادیگرایى کافران ۷
  • مؤمنان: تقرب مؤمنان ۶; مؤمنان در آخرت ۶
  • متقین: تقرب متقین ۶; فضایل متقین ۳; متقین در آخرت ۶
  • نعمت: ارزش نعمت هاى دنیوى ۵; اهمیت نعمت هاى اخروى ۲
  • نقره: نقش نقره ۱

منابع