النمل ٤٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link365 | آيات ۴۵۵۳، سوره نمل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link365 | آيات ۴۵۵۳، سوره نمل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link366 | مقصود از ((تطيّر)) و ((طائر)) در گفتگوى صالح عليه السّلام و قوم ثمود: ((قالوااطيرنابك و بمن معك ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link366 | مقصود از ((تطيّر)) و ((طائر)) در گفتگوى صالح عليه السّلام و قوم ثمود: ((قالوااطيرنابك و بمن معك ...))]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link367 | هم قسم شدن مفسدان براى قتل صالح عليه السّلام واهل او، و مكر خدا و هلاك ساختن آنان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link367 | هم قسم شدن مفسدان براى قتل صالح عليه السّلام واهل او، و مكر خدا و هلاك ساختن آنان]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۰#link245 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۰#link245 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ «45» | |||
و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستاديم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستيد. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسيم شدند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) | |||
بعد از آن شمهاى از گزارشات قوم ثمود را بيان فرمايد: | |||
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ: و هر آينه بتحقيق فرستاديم بسوى قبيله ثمود، أَخاهُمْ صالِحاً: برادر نسبى ايشان كه صالح بود، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ: اينكه بگويد به ايشان بپرستيد خداى را به يگانگى؛ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ: پس ناگاه ايشان بعد از اين گفتار دو گروه شدند: مؤمن و كافر، كه خصومت و جنگ مىكردند با يكديگر، يعنى همه ايشان با هم نزاع مىكردند و هر فرقه مىگفتند حق با ما است؛ و داستان آنها در سوره اعراف گذشت. | |||
جلد 10 - صفحه 54 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49) | |||
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53) | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند | |||
گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد | |||
گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد | |||
و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند | |||
گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان | |||
و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمىكردند | |||
پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى | |||
پس اينست خانههايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند | |||
و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 155 | |||
تفسير | |||
خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مىنمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمىنمائيد و ايمان نمىآوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 156 | |||
متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفتهاند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكهئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانههاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مىبينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 157 | |||
لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفتهاند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي ثَمُودَ أَخاهُم صالِحاً أَنِ اعبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُم فَرِيقانِ يَختَصِمُونَ (45) | |||
و هر آينه بتحقيق ما فرستاديم بسوي قوم ثمود برادر آنها را صالح اينكه عبادت كنيد و بپرستيد خداي متعال را پس در اينکه موقع دو فرقه شدند و با يكديگر مخاصمه ميكردند هر كدام خصم ديگران شدند. | |||
قضاياي ثمود و حضرت صالح را خداوند در بسياري از سور قرآني بيان فرموده هم بنحو تفصيل و هم باختصار مثل سوره اعراف و قصص و طه و انبياء و شعراء و غير اينها و هر كدام آنها را بموقع خود شرح و تفسير كردهايم و تكرار نميكنيم فقط بتفسير آيات مذكوره قناعت ميكنيم در ضمن 9 آيه. | |||
وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي ثَمُودَ ثمود اسم رجل است ثمود بن عاشر بن ارم بن سام بن نوح و احفاد او را بنام جد آنها ناميدند قوم ثمود و لسان آنها عربي اولي بود و مركز آنها نزديك تبوك بود و اينها بعد از عاد که قوم هود بودند، بودند و قبل از ابراهيم خداوند فرستاد براي آنها: | |||
جلد 14 - صفحه 150 | |||
(أَخاهُم صالِحاً) حضرت صالح هم از همين قبيله بود که اخوت نسبي داشت نه اخوة ديني و حضرت صالح در نجف اشرف در وادي السلام مدفون است که چهار پيغمبر در نجف مدفون شدند در زيارت امير المؤمنين ميخواني | |||
«السلام عليك و علي ضجيعيك آدم و نوح و علي جاريك هود و صالح» | |||
و حضرت يونس هم در كوفه كنار شط مدفون شده. | |||
(أَنِ اعبُدُوا اللّهَ) اينها مشرك بودند چنانچه دستگاه شرك از زمان آدم در تمام دوران انبياء رواج زيادي داشته و لذا اولين دعوت انبياء نوح هود صالح ابراهيم موسي عيسي محمّد (ص) دعوت بتوحيد بوده که فرمود عبادت او را كنيد و شرك نياوريد و غير او را پرستش نكنيد. | |||
(فَإِذا هُم فَرِيقانِ) يك فرقه ايمان آوردند فرقه مؤمنين و يك فرقه ايمان نياوردند فرقه كفار و مشركين. | |||
(يَختَصِمُونَ) اينکه دو فرقه دائما با يكديگر مخاصمه ميكردند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 45)- صالح در برابر قوم ثمود: بعد از ذکر قسمتی از سر گذشت «موسی» و «داود» و «سلیمان»- در آیاتی که گذشت- چهارمین پیامبری که بخشی از زندگی او و قومش در این سوره مطرح میگردد حضرت «صالح» و قوم ثمود است. | |||
نخست میفرماید: «و ما به سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ). | |||
تعبیر به «أَخاهُمْ» (برادرشان) که در داستان بسیاری از انبیا آمده اشاره به نهایت محبت و دلسوزی آنان نسبت به اقوامشان میباشد. | |||
به هر حال تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در جمله «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» خلاصه شده است، آری بندگی خدا، که عصاره همه تعلیمات فرستادگان پروردگار است. | |||
سپس میافزاید «آنها در برابر دعوت صالح به دو گروه مختلف تقسیم شدند | |||
ج3، ص425 | |||
و به مخاصمه برخاستند» مؤمنان از یک سو و منکران لجوج از سوی دیگر (فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۸
ترجمه
النمل ٤٤ | آیه ٤٥ | النمل ٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَخَاهُمْ ...»: مراد برادر نسبی و قومی است؛ نه دینی و مکتبی (نگا: اعراف / و و ). «فَریقَانِ»: دو دسته. دو گروه. مراد کافران و مؤمنان است (نگا: اعراف / و ). «یَخْتَصِمُونَ» نزاع و کشمکش میکنند. ذکر فعل به صورت جمع با توجّه به افراد و اشخاص دو گروه است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ «45»
و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستاديم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستيد. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسيم شدند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45)
بعد از آن شمهاى از گزارشات قوم ثمود را بيان فرمايد:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ: و هر آينه بتحقيق فرستاديم بسوى قبيله ثمود، أَخاهُمْ صالِحاً: برادر نسبى ايشان كه صالح بود، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ: اينكه بگويد به ايشان بپرستيد خداى را به يگانگى؛ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ: پس ناگاه ايشان بعد از اين گفتار دو گروه شدند: مؤمن و كافر، كه خصومت و جنگ مىكردند با يكديگر، يعنى همه ايشان با هم نزاع مىكردند و هر فرقه مىگفتند حق با ما است؛ و داستان آنها در سوره اعراف گذشت.
جلد 10 - صفحه 54
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند
گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد
گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد
و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند
گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان
و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمىكردند
پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى
پس اينست خانههايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند
و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند.
جلد 4 صفحه 155
تفسير
خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مىنمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمىنمائيد و ايمان نمىآوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه
جلد 4 صفحه 156
متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفتهاند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكهئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانههاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مىبينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و
جلد 4 صفحه 157
لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفتهاند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي ثَمُودَ أَخاهُم صالِحاً أَنِ اعبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُم فَرِيقانِ يَختَصِمُونَ (45)
و هر آينه بتحقيق ما فرستاديم بسوي قوم ثمود برادر آنها را صالح اينكه عبادت كنيد و بپرستيد خداي متعال را پس در اينکه موقع دو فرقه شدند و با يكديگر مخاصمه ميكردند هر كدام خصم ديگران شدند.
قضاياي ثمود و حضرت صالح را خداوند در بسياري از سور قرآني بيان فرموده هم بنحو تفصيل و هم باختصار مثل سوره اعراف و قصص و طه و انبياء و شعراء و غير اينها و هر كدام آنها را بموقع خود شرح و تفسير كردهايم و تكرار نميكنيم فقط بتفسير آيات مذكوره قناعت ميكنيم در ضمن 9 آيه.
وَ لَقَد أَرسَلنا إِلي ثَمُودَ ثمود اسم رجل است ثمود بن عاشر بن ارم بن سام بن نوح و احفاد او را بنام جد آنها ناميدند قوم ثمود و لسان آنها عربي اولي بود و مركز آنها نزديك تبوك بود و اينها بعد از عاد که قوم هود بودند، بودند و قبل از ابراهيم خداوند فرستاد براي آنها:
جلد 14 - صفحه 150
(أَخاهُم صالِحاً) حضرت صالح هم از همين قبيله بود که اخوت نسبي داشت نه اخوة ديني و حضرت صالح در نجف اشرف در وادي السلام مدفون است که چهار پيغمبر در نجف مدفون شدند در زيارت امير المؤمنين ميخواني
«السلام عليك و علي ضجيعيك آدم و نوح و علي جاريك هود و صالح»
و حضرت يونس هم در كوفه كنار شط مدفون شده.
(أَنِ اعبُدُوا اللّهَ) اينها مشرك بودند چنانچه دستگاه شرك از زمان آدم در تمام دوران انبياء رواج زيادي داشته و لذا اولين دعوت انبياء نوح هود صالح ابراهيم موسي عيسي محمّد (ص) دعوت بتوحيد بوده که فرمود عبادت او را كنيد و شرك نياوريد و غير او را پرستش نكنيد.
(فَإِذا هُم فَرِيقانِ) يك فرقه ايمان آوردند فرقه مؤمنين و يك فرقه ايمان نياوردند فرقه كفار و مشركين.
(يَختَصِمُونَ) اينکه دو فرقه دائما با يكديگر مخاصمه ميكردند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 45)- صالح در برابر قوم ثمود: بعد از ذکر قسمتی از سر گذشت «موسی» و «داود» و «سلیمان»- در آیاتی که گذشت- چهارمین پیامبری که بخشی از زندگی او و قومش در این سوره مطرح میگردد حضرت «صالح» و قوم ثمود است.
نخست میفرماید: «و ما به سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ).
تعبیر به «أَخاهُمْ» (برادرشان) که در داستان بسیاری از انبیا آمده اشاره به نهایت محبت و دلسوزی آنان نسبت به اقوامشان میباشد.
به هر حال تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در جمله «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» خلاصه شده است، آری بندگی خدا، که عصاره همه تعلیمات فرستادگان پروردگار است.
سپس میافزاید «آنها در برابر دعوت صالح به دو گروه مختلف تقسیم شدند
ج3، ص425
و به مخاصمه برخاستند» مؤمنان از یک سو و منکران لجوج از سوی دیگر (فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ).
نکات آیه
۱ - صالح(ع)، رسول و فرستاده خدا به سوى قوم ثمود (و لقد أرسلنا إلى ثمود ... صلحًا)
۲ - رسالت پیامبر اسلام، تداوم خط رسولان پیشین (و إنّک لتلقّى القرءان من لدن حکیم علیم ... و لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صلحًا) با توجه به ارتباط بخش هاى این سوره با یکدیگر، استفاده مى شود که یادکرد رسالت پیامبران گذشته، در مقام افاده این معنا است که رسالت پیامبراسلام(ص) امرى شگفت و بى سابقه نیست; بلکه حرکتى در تداوم خط رسولان قبلى است.
۳ - رابطه خویشاوندى صالح پیامبر با قوم ثمود (و لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صلحًا) قید «أخاهم» هر چند کنایه از رحمت و عطوفت است; لکن با توجه به این که این تعبیر در مورد برخى از پیامبران به کار نرفته است - با این که همه پیامبران نسبت به قومشان رحمت و عطوفت داشته اند - مى توان گفت واژه یاد شده اشاره به پیوند خویشاوندى نیز دارد.
۴ - موضع صالح(ع) در میان جامعه خود، موضعى برادرانه و خیرخواهانه (و لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صلحًا) واژه «أخاهم» چه دلالت بر خویشاوندى داشته باشد یا نداشته باشد، در هر صورت عطوفت و رحمت صالح پیامبر را نسبت به قومش مى رساند.
۵ - دعوت به پرستش خداى یگانه، مهم ترین و نخستین پیام صالح براى ثمودیان (و لقد أرسلنا إلى ثمود ... أن اعبدوا اللّه) اهمیت پیام و نخستین بودن آن از این جهت استفاده مى شود که آیه شریفه دعوت به خداپرستى را در رأس همه پیام ها و قبل از هر پیام دیگر آورده است.
۶ - رهیابى مردم به پرستش خداى یگانه، محورى ترین هدف رسالت پیامبران (و لقد أرسلنا ... أن اعبدوا اللّه) بدیهى است آنچه در رأس دعوت ها قرار گیرد، در واقع اساس و محور برنامه هاى بعدى به حساب آمده و راه را براى حرکت هاى جدید خواهد گشود.
۷ - دو دستگى قوم ثمود در مواجهه با پیام توحیدى صالح(ع) (فإذا هم فریقان)
۸ - دودستگى ثمودیان در برابر دعوت صالح(ع)، همراه با خصومت مستمر میان آنان بود. (فإذا هم فریقان یختصمون) فعل مضارع «یختصمون» افاده استمرار مى کند.
روایات و احادیث
۹ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «...فإذا هم فریقان یختصمون» یقول: مصدّق و مکذّب...;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خدا «...فإذا هم فریقان یختصمون» روایت شده که آن دو گروه یکى تصدیق کننده رسالت صالح بود و دیگرى تکذیب کننده آن».
موضوعات مرتبط
- انبیا: مهمترین رسالت انبیا ۶
- توحید: دعوت به توحید عبادى ۵، ۶
- رسولان خدا :۱
- صالح(ع): برادرى صالح(ع) ۴; خویشاوندان صالح(ع) ۳; خیرخواهى صالح(ع)۴; روش برخورد صالح(ع) ۴; مهمترین رسالت صالح(ع) ۵; نبوت صالح(ع) ۱
- قوم ثمود: اختلاف قوم ثمود ۷، ۸; انبیاى قوم ثمود ۱; تاریخ قوم ثمود ۷، ۸; خویشاوندى قوم ثمود با صالح(ع) ۳; دشمنى قوم ثمود ۸; دعوت از قوم ثمود ۵; کافران قوم ثمود ۹; مؤمنان قوم ثمود ۹
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۲
- نبوت: استمرار نبوت ۲
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۳۲; نورالثقلین، ج ۴، ص ۹۳، ح ۸۵.