الأنبياء ٧٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۷#link236 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۷#link236 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ «72» | |||
وبه او (ابراهيم) اسحاق و يعقوب را به عنوان نعمتى افزون بخشيديم و همه را از صالحان قرار داديم. | |||
جلد 5 - صفحه 473 | |||
===نکته ها=== | |||
دشمن مىخواست ابراهيم را نابود كند «أَرادُوا بِهِ كَيْداً» امّا ما نه تنها او را نجات داديم «نَجَّيْناهُ» بلكه به او نسل با بركتى بخشيده «وَ وَهَبْنا لَهُ» و همه آنها را نيز از صالحان و شايستگان قرار داديم. «وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ» | |||
اينكه نام اسحاق عليه السلام دراين آيه ذكر شد، ولى از اسماعيل عليه السلام كه فرزنداوّل حضرت ابراهيم است، نامى به ميان نيامد، شايد بخاطر توجّه دادن به تولّد عجيب و فوق العادهى اسحاق باشد كه با ارادهى الهى از مادرى نازا يعنى ساره، آن هم در سن پيرى بدنيا آمده است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوند، اولياى خود را رها نمىكند. «وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً» | |||
2- كسى كه از كوه آتش و درياى دشمن نترسد، به منطقه مبارك خواهد رسيد. | |||
«إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا» | |||
3- نجات الهى در گرو تلاش و هجرت انسان است. نَجَّيْناهُ ... إِلَى الْأَرْضِ | |||
4- نوادگان، عطيّه الهى هستند. (يعقوب نوه ابراهيم است) «وَهَبْنا لَهُ» | |||
5- زمينها يكسان نيستند. «الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا» گاهى قطعه زمينى براى همه جهانيان بركت دارد. «لِلْعالَمِينَ» | |||
(بعضى مبارك بودن زمينها را بخاطر سكونت اولياى خدا در آنها مىدانند، ولى اين آيه، بركت را به خود زمين نسبت داده است.) | |||
6- بركت بدست خداست. «بارَكْنا» | |||
7- ايمان و عمل صالح، علاوه بر خود شخص، در نسل او نيز بازتاب و اثر دارد. | |||
وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ ... كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ 8- افراد و نسل مبارك مىبايست در سرزمين مبارك باشند. «إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا- كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ» | |||
9- فرزند، عطيهى الهى است «وَهَبْنا» ولى آنچه از وجود فرزند مهمتر است، صالح بودن اوست. «كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ» | |||
جلد 5 - صفحه 474 | |||
10- صالح بودن، شرط اساسى در رهبرى و نبوت است. «كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72) | |||
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً: و عطا فرموديم مر ابراهيم را اسحق و يعقوب پسر اسحق را زيادتى، يعنى اسحق را به دعاى او مرحمت نموديم و يعقوب را كه فرزند فرزند او بود زيادتى، يعنى بدون دعا عطا كرديم. يا معنى آنكه و عطا فرموديم ابراهيم را اسحق كه پسر او بود و يعقوب را كه پسر پسر او بود، چنانچه در معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه فرمود: ولد الولد نافلة «1». و على بن ابراهيم قمى فرمايد: «نافله» ولد ولد است، و او يعقوب باشد «2». وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ: و همه را يعنى ابراهيم و اسحق و يعقوب را گردانيديم شايستگان براى نبوت و رسالت. يا آنكه ناميديم ايشان را | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 65 بنقل از شيخ صدوق. | |||
«2» مدرك سابق. | |||
جلد 8 - صفحه 416 | |||
شايستگان، و اين غايت توصيف ايشان است به وصف نيكو. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (73) وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (74) وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (75) | |||
ترجمه | |||
و نجات داديم او و لوط را بسوى زمينى كه بركت داديم ما در آن از براى جهانيان | |||
و بخشيديم باو اسحق و يعقوب را كه نواده بود و همه را گردانديم شايستگان | |||
و گردانديم ايشانرا پيشوايانى كه هدايت كنند بفرمان ما و وحى نموديم بايشان بجا آوردن كارهاى خوب را و بپا داشتن نماز و دادن زكوة را و بودند مر ما را عبادت كنندگان | |||
و لوط را داديمش فرمان و دانش و نجات داديم او را از بلدى كه بودند اهلش كه بجا ميآوردند پليديها را همانا آنها بودند گروه | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 564 | |||
بدكار متمرّدان | |||
و داخل نموديم او را در رحمت خود همانا او بود از شايستگان. | |||
تفسير | |||
در آيات سابقه بيان شد كه نمرود حضرت ابراهيم و لوط را بشام تبعيد نمود و آن دو پسر خاله يكديگر بودند و ساره زوجه حضرت ابراهيم خواهر لوط بود و اين هر سه وارد شام شدند و آنجا بلادى است كه نوعا وفور نعمت و بيشتر اراضى آن سبز و خرّم و محصولات آن ببلاد ديگر حمل و نقل ميشود و بيشتر انبياء از آنجا مبعوث شدند و خيرات و بركات دينيّه و دنيويّه از آنجا بمردم عالم رسيده و پس از آنكه سالهاى متمادى بر آنحضرت گذشت و از ساره اولادى نداشت خداوند فرزندى مانند اسحق پيغمبر و نوادهئى مانند حضرت يعقوب باو عطا فرمود و هر سه را خداوند توفيق داد كه بوظائف دينى و دنيوى خود كاملا عمل نمودند و از صلحا و شايستگان خلعت رسالت شدند و قرار داد ايشانرا پيشوا و مقتداى خلق كه بدستور الهى مردم را بحقّ و حقيقت دعوت كنند و كردند و مردم مهتدى بهدايت حقّ بوسيله ايشان شدند و بمراتب كمال دينى و دنيوى رسيدند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيشوايان در كتاب خدا دو دستهاند يكدسته هدايت ميكنند خلق را بامر خدا نه بامر مردم و مقدّم ميدارند حكم او را بر حكم مردم و يكدسته دعوت ميكنند مردم را بآتش و مقدّم ميدارند حكم مردم را بر حكم خدا و بهواى نفس برخلاف ما انزل اللّه حكم ميكنند و خداوند بطريق وحى اعلام فرمود بايشان كارهاى خوب را كه از آن جمله بپاداشتن نماز و دادن زكوة است و براى اهميّت اين دو عمل خير از ساير اعمال نيك مخصوص بذكر گشت و با كمال اخلاص عبادت خدا را ميكردند و چيزيرا با او در عبادت شريك نمينمودند و خداوند حضرت لوط را هم بخلعت نبوّت و زيور علم آراسته و پيراسته كرد و نجات داد او را از بلدى كه مشغول بودند اهلش بعمل كثيف لواط آنهم با مهمان و غيره كه شرح احوالشان در سورههاى گذشته مفصّلا ذكر شد كه مردم بد متمرّدى بودند و بعذاب الهى گرفتار شدند بعد از بيرون رفتن آنحضرت از ميان آنها بدستور خدا و داخل شدن او در رحمت حقّ براى آن كه از صلحا و شايستگان رحمت بود و نافله در لغت بمعناى زياده و عطيّه و نواده آمده و اينجا بعضى بمعناى اوّل و راجع بحضرت يعقوب و بعضى بمعناى دوم و راجع باو و حضرت اسحق دانستهاند ولى آنچه ذكر شد | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 565 | |||
اظهر و مطابق با روايت معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام است و حكم را بعضى بمعناى حكمت و بعضى بمعناى حكومت و قضاوت گرفتهاند و آنچه ذكر شد كه فرمان نبوّت باشد بنظر حقير اكمل و انسب است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلنا صالِحِينَ (72) | |||
و بخشيديم از براي او اسحاق و يعقوب که نافله بود يعني از اسحاق يعقوب را داديم و يعقوب هم درك زمان جدش ابراهيم را كرد و هر سه را ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صالح قرار داديم که صلاحيت نبوت و رسالت را داشتند و به آنها عنايت شد، موقعي که ملائكه آمدند براي اهلاك قوم لوط ابتدا مشرف شدند خدمت ابراهيم و او را بشارت باسحق دادند: «وَ بَشَّرناهُ بِإِسحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحِينَ» صافات آيه 112. و ساره ايستاده بود و شنيد و خنديد به او هم بشارت دادند که ميفرمايد: | |||
«وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ قالَت يا وَيلَتي أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِي شَيخاً ... الايه» هود آيه 74. | |||
و اختلافي است بين اهل كتاب و مسلمين که اوّل اسحاق را از ساره پيدا كرد چنانچه يهود گفتند، يا اسماعيل را از هاجر چنانچه مسلمين معتقد هستند و در همين سوره صافات آيه 99 قبلا ميفرمايد: «فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (الي آخر الآيات)» سپس بشارت باسحاق را ميدهد چنانچه ذكر شد. و شرح اينکه جمله اينکه است که ساره عقيم بود و نازا نميزائيد و چون ابراهيم از هاجر اسماعيل را آورده ساره را خوش نيامد به ابراهيم گفت: اينکه مادر و بچه را از نزد من ببر، خطاب رسيد ساره را اجابت كن. حضرت ابراهيم آنها را آورد در مكه معظمه جنب كعبه که عرض كرد: «رَبَّنا إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ ... الايه» ابراهيم آيه 40. پس از آن بشارت باسحق داده شد از ساره. | |||
جلد 13 - صفحه 212 | |||
(وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ) بخشيديم به او اسحاق را. | |||
(وَ يَعقُوبَ نافِلَةً): يعني پس از اسحاق از اسحاق يعقوب را بخشيديم به ابراهيم که ميفرمايد: «وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ» هود آيه 74. | |||
(وَ كُلًّا جَعَلنا صالِحِينَ): ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ما قرار داديم صالحين براي نبوت و رسالت و مقام عصمت و طهارت که از شرايط اوليه انبياء است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 72)- این آیه به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم که داشتن فرزندی صالح و نسلی برومند و شایسته است اشاره کرده، میفرماید: «و ما به او اسحاق را بخشیدیم و یعقوب (فرزند اسحاق) را بر او افزودیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً). | |||
«و همه آنها را مردانی صالح و شایسته و مفید قرار دادیم» (وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۱
ترجمه
الأنبياء ٧١ | آیه ٧٢ | الأنبياء ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَافِلَةً»: عطیّه. ارمغان. مصدری است همچون (عاقبه) و (عافیه) و مفعول مطلق از غیر لفظ فعل خود، مثل: قَعَدْتُ جُلُوساً. یا حال (اسحاق و یعقوب) است، یا به معنی افزون و زیاد است و حال (یعقوب) میباشد. در این صورت معنی آیه چنین است: ما به ابراهیم برابر دعای خودش (نگا: صافّات / اسحاق را عطاء کردیم، و افزون بر آن نوهاش یعقوب را بدو بخشیدیم، و ... یادآوری: اسماعیل نیز فرزند ابراهیم بوده است. در اینجا یادی از او نشده است، زیرا تولّد او از زن جوانی به نام (هاجر) مایه تعجّب نیست. لیکن تولّد اسحاق از زنی پیر و نازا به نام (ساره) مسأله شگفتی است (نگا: هود / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا... (۳) وَ امْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ... (۰) وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ... (۳)
وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ... (۰) رَبِ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (۲)
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر
- مقصود از اينكه قرآن ((ذكر مبارك (( است
- مقصود از اينكه فرمود: ما به ابراهيم رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم (عليه السلام ) با قوم بت پرست خود
- ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را
- محاجه آن جناب (عليه السلام ) با قوم خود بعد از شكستن بتها:((قال بل فعله كبيرهم ...((
- تنبه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم (ع )
- اشاره به اينكه ((برد(( و ((سلام (( شدن آتش براى ابراهيم (عليه السلام ) به امرتكوينى خداى تعالى خارج از محدوده اطلاعات ما از سلسله علل و اسباب است
- بيان اينكه در جمله :((و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا(( مراد از هدايت رساندن به مقصد ومراد از ((امر(( امر تكوينى است
- توضيح اينكه مراد از وحى در آيه : ((واوحينا اليهمفعل الخيرات ...(( وحى تسديد است نه وحى تشريع و مؤ يد بودن ائمه به تسديد وتاءييد الهى را افاده مى كند
- بحث روايتى
- چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ «72»
وبه او (ابراهيم) اسحاق و يعقوب را به عنوان نعمتى افزون بخشيديم و همه را از صالحان قرار داديم.
جلد 5 - صفحه 473
نکته ها
دشمن مىخواست ابراهيم را نابود كند «أَرادُوا بِهِ كَيْداً» امّا ما نه تنها او را نجات داديم «نَجَّيْناهُ» بلكه به او نسل با بركتى بخشيده «وَ وَهَبْنا لَهُ» و همه آنها را نيز از صالحان و شايستگان قرار داديم. «وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ»
اينكه نام اسحاق عليه السلام دراين آيه ذكر شد، ولى از اسماعيل عليه السلام كه فرزنداوّل حضرت ابراهيم است، نامى به ميان نيامد، شايد بخاطر توجّه دادن به تولّد عجيب و فوق العادهى اسحاق باشد كه با ارادهى الهى از مادرى نازا يعنى ساره، آن هم در سن پيرى بدنيا آمده است.
پیام ها
1- خداوند، اولياى خود را رها نمىكند. «وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً»
2- كسى كه از كوه آتش و درياى دشمن نترسد، به منطقه مبارك خواهد رسيد.
«إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا»
3- نجات الهى در گرو تلاش و هجرت انسان است. نَجَّيْناهُ ... إِلَى الْأَرْضِ
4- نوادگان، عطيّه الهى هستند. (يعقوب نوه ابراهيم است) «وَهَبْنا لَهُ»
5- زمينها يكسان نيستند. «الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا» گاهى قطعه زمينى براى همه جهانيان بركت دارد. «لِلْعالَمِينَ»
(بعضى مبارك بودن زمينها را بخاطر سكونت اولياى خدا در آنها مىدانند، ولى اين آيه، بركت را به خود زمين نسبت داده است.)
6- بركت بدست خداست. «بارَكْنا»
7- ايمان و عمل صالح، علاوه بر خود شخص، در نسل او نيز بازتاب و اثر دارد.
وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ ... كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ 8- افراد و نسل مبارك مىبايست در سرزمين مبارك باشند. «إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا- كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ»
9- فرزند، عطيهى الهى است «وَهَبْنا» ولى آنچه از وجود فرزند مهمتر است، صالح بودن اوست. «كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ»
جلد 5 - صفحه 474
10- صالح بودن، شرط اساسى در رهبرى و نبوت است. «كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72)
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً: و عطا فرموديم مر ابراهيم را اسحق و يعقوب پسر اسحق را زيادتى، يعنى اسحق را به دعاى او مرحمت نموديم و يعقوب را كه فرزند فرزند او بود زيادتى، يعنى بدون دعا عطا كرديم. يا معنى آنكه و عطا فرموديم ابراهيم را اسحق كه پسر او بود و يعقوب را كه پسر پسر او بود، چنانچه در معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه فرمود: ولد الولد نافلة «1». و على بن ابراهيم قمى فرمايد: «نافله» ولد ولد است، و او يعقوب باشد «2». وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ: و همه را يعنى ابراهيم و اسحق و يعقوب را گردانيديم شايستگان براى نبوت و رسالت. يا آنكه ناميديم ايشان را
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 65 بنقل از شيخ صدوق.
«2» مدرك سابق.
جلد 8 - صفحه 416
شايستگان، و اين غايت توصيف ايشان است به وصف نيكو.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (73) وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (74) وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)
ترجمه
و نجات داديم او و لوط را بسوى زمينى كه بركت داديم ما در آن از براى جهانيان
و بخشيديم باو اسحق و يعقوب را كه نواده بود و همه را گردانديم شايستگان
و گردانديم ايشانرا پيشوايانى كه هدايت كنند بفرمان ما و وحى نموديم بايشان بجا آوردن كارهاى خوب را و بپا داشتن نماز و دادن زكوة را و بودند مر ما را عبادت كنندگان
و لوط را داديمش فرمان و دانش و نجات داديم او را از بلدى كه بودند اهلش كه بجا ميآوردند پليديها را همانا آنها بودند گروه
جلد 3 صفحه 564
بدكار متمرّدان
و داخل نموديم او را در رحمت خود همانا او بود از شايستگان.
تفسير
در آيات سابقه بيان شد كه نمرود حضرت ابراهيم و لوط را بشام تبعيد نمود و آن دو پسر خاله يكديگر بودند و ساره زوجه حضرت ابراهيم خواهر لوط بود و اين هر سه وارد شام شدند و آنجا بلادى است كه نوعا وفور نعمت و بيشتر اراضى آن سبز و خرّم و محصولات آن ببلاد ديگر حمل و نقل ميشود و بيشتر انبياء از آنجا مبعوث شدند و خيرات و بركات دينيّه و دنيويّه از آنجا بمردم عالم رسيده و پس از آنكه سالهاى متمادى بر آنحضرت گذشت و از ساره اولادى نداشت خداوند فرزندى مانند اسحق پيغمبر و نوادهئى مانند حضرت يعقوب باو عطا فرمود و هر سه را خداوند توفيق داد كه بوظائف دينى و دنيوى خود كاملا عمل نمودند و از صلحا و شايستگان خلعت رسالت شدند و قرار داد ايشانرا پيشوا و مقتداى خلق كه بدستور الهى مردم را بحقّ و حقيقت دعوت كنند و كردند و مردم مهتدى بهدايت حقّ بوسيله ايشان شدند و بمراتب كمال دينى و دنيوى رسيدند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيشوايان در كتاب خدا دو دستهاند يكدسته هدايت ميكنند خلق را بامر خدا نه بامر مردم و مقدّم ميدارند حكم او را بر حكم مردم و يكدسته دعوت ميكنند مردم را بآتش و مقدّم ميدارند حكم مردم را بر حكم خدا و بهواى نفس برخلاف ما انزل اللّه حكم ميكنند و خداوند بطريق وحى اعلام فرمود بايشان كارهاى خوب را كه از آن جمله بپاداشتن نماز و دادن زكوة است و براى اهميّت اين دو عمل خير از ساير اعمال نيك مخصوص بذكر گشت و با كمال اخلاص عبادت خدا را ميكردند و چيزيرا با او در عبادت شريك نمينمودند و خداوند حضرت لوط را هم بخلعت نبوّت و زيور علم آراسته و پيراسته كرد و نجات داد او را از بلدى كه مشغول بودند اهلش بعمل كثيف لواط آنهم با مهمان و غيره كه شرح احوالشان در سورههاى گذشته مفصّلا ذكر شد كه مردم بد متمرّدى بودند و بعذاب الهى گرفتار شدند بعد از بيرون رفتن آنحضرت از ميان آنها بدستور خدا و داخل شدن او در رحمت حقّ براى آن كه از صلحا و شايستگان رحمت بود و نافله در لغت بمعناى زياده و عطيّه و نواده آمده و اينجا بعضى بمعناى اوّل و راجع بحضرت يعقوب و بعضى بمعناى دوم و راجع باو و حضرت اسحق دانستهاند ولى آنچه ذكر شد
جلد 3 صفحه 565
اظهر و مطابق با روايت معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام است و حكم را بعضى بمعناى حكمت و بعضى بمعناى حكومت و قضاوت گرفتهاند و آنچه ذكر شد كه فرمان نبوّت باشد بنظر حقير اكمل و انسب است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلنا صالِحِينَ (72)
و بخشيديم از براي او اسحاق و يعقوب که نافله بود يعني از اسحاق يعقوب را داديم و يعقوب هم درك زمان جدش ابراهيم را كرد و هر سه را ابراهيم و اسحاق و يعقوب را صالح قرار داديم که صلاحيت نبوت و رسالت را داشتند و به آنها عنايت شد، موقعي که ملائكه آمدند براي اهلاك قوم لوط ابتدا مشرف شدند خدمت ابراهيم و او را بشارت باسحق دادند: «وَ بَشَّرناهُ بِإِسحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحِينَ» صافات آيه 112. و ساره ايستاده بود و شنيد و خنديد به او هم بشارت دادند که ميفرمايد:
«وَ امرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ قالَت يا وَيلَتي أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِي شَيخاً ... الايه» هود آيه 74.
و اختلافي است بين اهل كتاب و مسلمين که اوّل اسحاق را از ساره پيدا كرد چنانچه يهود گفتند، يا اسماعيل را از هاجر چنانچه مسلمين معتقد هستند و در همين سوره صافات آيه 99 قبلا ميفرمايد: «فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (الي آخر الآيات)» سپس بشارت باسحاق را ميدهد چنانچه ذكر شد. و شرح اينکه جمله اينکه است که ساره عقيم بود و نازا نميزائيد و چون ابراهيم از هاجر اسماعيل را آورده ساره را خوش نيامد به ابراهيم گفت: اينکه مادر و بچه را از نزد من ببر، خطاب رسيد ساره را اجابت كن. حضرت ابراهيم آنها را آورد در مكه معظمه جنب كعبه که عرض كرد: «رَبَّنا إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ ... الايه» ابراهيم آيه 40. پس از آن بشارت باسحق داده شد از ساره.
جلد 13 - صفحه 212
(وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ) بخشيديم به او اسحاق را.
(وَ يَعقُوبَ نافِلَةً): يعني پس از اسحاق از اسحاق يعقوب را بخشيديم به ابراهيم که ميفرمايد: «وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ» هود آيه 74.
(وَ كُلًّا جَعَلنا صالِحِينَ): ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ما قرار داديم صالحين براي نبوت و رسالت و مقام عصمت و طهارت که از شرايط اوليه انبياء است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 72)- این آیه به یکی از مهمترین مواهب خدا به ابراهیم که داشتن فرزندی صالح و نسلی برومند و شایسته است اشاره کرده، میفرماید: «و ما به او اسحاق را بخشیدیم و یعقوب (فرزند اسحاق) را بر او افزودیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً).
«و همه آنها را مردانی صالح و شایسته و مفید قرار دادیم» (وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ).
نکات آیه
۱- تولد اسحاق و یعقوب(ع)، پس از هجرت ابراهیم(ع) بود. (و نجّینه و لوطًا إلى الأرض ... و وهبنا له إسحق و یعقوب ) سیر داستان حضرت ابراهیم در این آیات، بیانگر برداشت یاد شده است. به علاوه این که داستان افکندن ابراهیم به آتش و نجات آن حضرت در زمان جوانى اش بوده است و فرزنددار شدن ابراهیم(ع) در دوران پیرى آن حضرت صورت گرفته است.
۲- اسحاق و یعقوب(ع) موهبت خداوند به ابراهیم(ع) بود. (و وهبنا له إسحق و یعقوب )
۳- فرزندان و نوادگان، موهبت و عطیه اى از جانب پروردگار است. (و وهبنا له إسحق و یعقوب )
۴- تولد یعقوب(ع)، در زمان حیات ابراهیم(ع) بود. (و وهبنا له إسحق و یعقوب ) یعقوب(ع) فرزند اسحاق و نوه ابراهیم(ع) است; ولى از آن جا که خداوند نام یعقوب را همراه با اسحاق ذکر فرمود و هر دو را به عنوان موهبت خود به ابراهیم یادآور شد، مى رساند که یعقوب(ع) در زمان حیات ابراهیم(ع) تولد یافته بود.
۵- اعطاى یعقوب به ابراهیم(ع) تفضل و موهبت ویژه و افزون بر استحقاق آن حضرت بود. (و وهبنا له إسحق و یعقوب نافلة ) این برداشت به خاطر دو نکته است: ۱- «نافلة» حال براى یعقوب است. ۲-یکى از معانى «نافلة» عطیه افزون بر استحقاق و لزوم است. کاربرد این واژه در مورد اعطاى یعقوب به ابراهیم(ع)، به خاطر این نکته است که ابراهیم(ع) از خداوند تنها درخواست فرزند کرده بود، نه نوه; ولى خداوند از روى تفضل و موهبت ویژه خود، به او نوه هم عطا کرد (لسان العرب).
۶- ابراهیم، یعقوب و اسحاق(ع)، از زمره صالحان اند. (و کلاًّ جعلنا صلحین )
۷- دستیابى ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) به صلاح و شایستگى، در پرتو اراده و عنایت خداوند بود. (و کلاًّ جعلنا صلحین )
روایات و احادیث
۸- «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ: «و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة» قال: ولد الولد نافلة; از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ : «و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة» روایت شده که فرمود: فرزندِ فرزند، نافله است».[۱]
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) از صالحان ۶; ابراهیم(ع) و یعقوب(ع) ۴; تفضل به ابراهیم(ع) ۵; فضایل ابراهیم(ع) ۵، ۶; قصه ابراهیم(ع) ۱; منشأ صلاحیت ابراهیم(ع) ۷; نعمتهاى ابراهیم(ع) ۲; هجرت ابراهیم(ع) ۱
- اسحاق(ع): اسحاق(ع) از صالحان ۶; تاریخ ولادت اسحاق(ع) ۱; فضایل اسحاق(ع) ۶; قصه اسحاق(ع) ۱; منشأ صلاحیت اسحاق(ع) ۷
- انبیا: تاریخ انبیا ۱
- خدا: آثار اراده خدا ۷; عطایاى خدا ۲، ۳
- فضل خدا: مشمولان فضل خدا ۵
- نافله: مراد از نافله ۸
- نعمت: نعمت اسحاق(ع) ۲; نعمت فرزند ۳; نعمت نوه ۳; نعمت یعقوب(ع) ۲
- نوه: نقش نوه ۸
- یعقوب(ع): تاریخ ولادت یعقوب(ع) ۱، ۴; فضایل یعقوب(ع) ۶; قصه یعقوب(ع) ۱; منشأ صلاحیت یعقوب(ع) ۷; یعقوب(ع) از صالحان ۶
منابع
- ↑ معانى الأخبار، ص ۲۲۵، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۴۰، ح ۱۰۴.