المائدة ٥٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۲: خط ۲۲:
__TOC__
__TOC__


== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.</ref>
'''شأن نزول آیات ۴۹ و ۵.:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۸۹.</ref>
ابن اسحق از ابن عباس روايت كند كه كعب بن اسيد و عبدالله بن صوريا و شاس بن قيس كه از سران يهود بودند، گفتند: نزد محمد برويم شايد بتوانيم او را فريب بدهيم لذا نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: يا محمد تو خودت مي‌دانى كه ما از اشراف و دانشمندان يهود مى باشيم ما اگر بخواهيم از تو پيروى كنيم به خاطر ما تمام يهوديان از تو پيروى خواهند نمود و از اين حيث مخالفتى نخواهند كرد ولى بين ما و بعضى از طوائف ما خصومت و دشمنى است.
مي‌خواهيم تو را براى خود حكم قرار بدهيم به شرط اين كه به نفع ما و بر ضرر آن‌ها قضاوت بنمائى، اگر چنين كارى را براى ما انجام بدهى به تو ایمان آورده و پيروى مي‌نمائيم، پيامبر از اين كار امتناع فرمود و اين دو آيه به همين مناسبت نازل گرديد.<ref> لباب النقول في اسباب النزول.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۴#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۴#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۹#link317 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۹#link317 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ «50»
آيا آنان حكم جاهليّت را مى‌طلبند؟ براى اهل ايمان و يقين، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟
===نکته ها===
بهترين قانون، آن است كه قانون‌گذار شرايط زير را داشته باشد:
* از تمام اسرار هستى و انسان، در حال و آينده آگاه باشد.
* هيچ هدف انتفاعى نداشته باشد.
* هيچ لغزش عمدى و سهوى نداشته باشد.
* از هيچ قدرتى نترسد.
* خير خواه همه باشد.
اين شرايط، تنها در خداوند متعال وجود دارد، لذا قرآن مى‌فرمايد: «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً» و هر قانون بشرى كه خلاف حكم خدا باشد، جاهلانه است. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ» (چون اين قانون‌ها غالباً بر اساس هوا و هوس، ترس، طمع، جهل، خطا، خيال و محدوديّت علمى وضع شده است)
===پیام ها===
1- بعضى از مردم (مشركان، اهل كتاب) خواستار داورى پيامبر بر اساس قوانين جاهليّت بودند. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ»
2- فسق و گناه، انسان را به سوى فرهنگ جاهلى سوق مى‌دهد. وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ‌ ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ
3- آنان كه با داشتن احكام الهى از آن روى مى‌گردانند و سراغ قوانين بشرى مى‌روند، در مسير جاهليّت گام برمى‌دارند. فَإِنْ تَوَلَّوْا ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌
4- زمان جاهليّت، مخصوص يك دوران نيست، هرگاه كه مردم از خدا جدا
جلد 2 - صفحه 311
شوند، دوران جاهليّت است. أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ ...
5- عقل و وجدان بهترين داور و دادگاه است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً»
6- آنان كه تنها چشم به قوانين بشرى دوخته‌اند و آن را راه كمال مى‌دانند، در ايمان و يقين خود شك كنند. «لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)
بعد از نزول آيه قصاص، يهودان گفتند: رضا نداريم به حكم تو. آيه شريفه نازل شد:
أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌: آيا پس حكم جاهليت را طلب مى‌كنند، كه آن ميل و مداهنه است در حكم. و مراد به جاهليت ملت جاهليت، يعنى متابعت هوى و به حكمى كه در تورات و قرآن است راضى نمى‌شوند. قول ديگر: نزول آيه در حق بنو نضير يا مراد جمعى هستند كه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله طلب حكمى كردند كه موافق جاهليت باشد، يعنى تفاضل قصاص و ديه در قتل. و
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 105
مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً: و چه كسى است نيكوتر از خداوند سبحان از روى حكم و داورى. لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌: براى گروهى كه بر وجه يقين تدبر كنند و مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست (استفهام انكارى) و خطاب متوجه كسانى است كه به يقين مى‌دانند كه اعدل و احسن از خداى تعالى در حكم نيست.
در كتاب كافى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه فرمود:
الحكم حكمان: حكم اللّه و حكم الجاهليّة فمن اخطأ حكم اللّه حكم بحكم الجاهليّة و قد قال اللّه عزّ و جلّ: و من احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون. «1» يعنى:
حكم دو حكم است: حكم خدا و حكم جاهليت. پس هر كه خطا كند حكم خدا را، حكم كرده به حكم جاهليت. و بتحقيق فرمود خداى عزّ و جلّ: و كيست نيكوتر از خدا به حكم نمودن براى قومى كه بر وجه يقين مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)
ترجمه‌
آيا پس حكم زمان جاهليت را مى‌خواهند و كيست نيكوتر از خدا از جهت حكم نمودن براى گروهى كه يقين دارند.
تفسير
در تعقيب تأكيدات بليغه سابقه بر وجوب متابعت حكم خدا و حرمت اعراض از آن در مقام انكار و تعريض بر معرضان از يهود و ساير كفار ميفرمايد آنها كه‌
----
جلد 2 صفحه 224
پشت نمودند بحكم خدا حكم زمان جهالت و ملت نادانيرا كه قبل از اسلام بوده‌اند طالبند با آنكه سؤال كسانيكه داراى علم و يقين ميباشند آنستكه كيست آنكه حكم كند بهتر از خدا تا جواب گفته شود كه خدايست احكم الحاكمين و بنابر اين مراد آنستكه اين استفهام تقريرى از اهل يقين است و بنظر حقير حكم براى اهل يقين است زيرا جهال بحكم الهى راضى نميشوند و تقرير از جانب خدا است دقّت لازم است در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حكم دو قسم است حكم خدا و حكم جاهليت پس كسيكه خطا كند در حكم خدا حكم نموده است بحكم جاهليت چنانچه زيد بن ثابت در فرائض حكم نمود بحكم جاهليت حقير عرض مى‌كنم با اينهمه تاكيدات پس واى بحال كسانيكه بدون جهت احكام قرآن را پشت سر انداخته پيروى از قوانين پوچ و فاسد اجانب نمودند نميدانم خداوند با آنها چه معامله خواهد فرمود ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ (50)
آيا حكم‌ جاهليت‌ ‌را‌ طالب‌ هستند ‌با‌ اينكه‌ بهتر ‌از‌ ‌خدا‌ كيست‌ ‌در‌ حكم‌ نمودن‌ و ‌اينکه‌ ‌براي‌ قوميست‌ ‌که‌ داراي‌ مقام‌ يقين‌ باشند.
جلد 6 - صفحه 390
أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ جهل‌ دو معني‌ دارد يكي‌ مقابل‌ علم‌ بمعني‌ ناداني‌ و يكي‌ مقابل‌ عقل‌ بمعني‌ حماقت‌ و خريتي‌ ‌که‌ باب‌ مفصلي‌ ‌در‌ جنود عقل‌ و جهل‌ داريم‌ ‌در‌ كافي‌ و جاهلية ‌در‌ ‌اينکه‌ مقام‌ بمعني‌ دوم‌ ‌است‌ و لذا جهل‌ ‌را‌ تعبير بشيطان‌ كردند چون‌ شيطان‌ نادان‌ نبود ولي‌ احمق‌ ‌بود‌ ‌که‌ سجده‌ بآدم‌ نكرد و تقاضاي‌ بقاء ‌تا‌ قيامت‌ ‌را‌ نمود و روز بروز ‌بر‌ عذاب‌ ‌خود‌ افزود، و جهل‌ بمعني‌ اول‌ عدم‌ ملكه‌ ‌است‌ نسبت‌ بعلم‌، و بمعني‌ دوم‌ امر وجودي‌ ‌است‌ و مخلوق‌ ‌است‌ و ضد عقل‌ ‌است‌، و نيز حمق‌ ‌غير‌ ‌از‌ جنون‌ ‌است‌ ‌که‌ آنهم‌ مقابل‌ عقل‌ ‌است‌ و تقابل‌ عدم‌ و ملكه‌ دارد و رافع‌ تكليف‌ ‌است‌ و بالجمله‌ حماقت‌ رأس‌ صفات‌ ذميمه‌ و منشأ ارتكاب‌ اعمال‌ سيئه‌ ‌است‌ و شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور تمام‌ ‌از‌ روي‌ حمق‌ ‌است‌ و همين‌ ‌است‌ معناي‌ حديث‌ منسوب‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ فرمود
(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)
عرض‌ كردند ‌پس‌ آنچه‌ ‌در‌ معاويه‌ ‌بود‌ چه‌ ‌بود‌ فرمود نكري‌ ‌که‌ منشأ ‌آن‌ حماقت‌ ‌است‌، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ قانوني‌ و حكمي‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ قوانين‌ و احكام‌ الهي‌ ‌است‌ حكم‌ جاهلية ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ قانوني‌ ‌ يا ‌ حكمي‌ بهتر و اصلح‌ ‌بود‌ مسلما ‌او‌ ‌را‌ خداوند جعل‌ ميفرمود إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ اسري‌ ‌آيه‌ 9، لذا ميفرمايد وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً ‌که‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ نوعيه‌ و شخصيه‌ ‌است‌، عزيز ‌است‌، حكيم‌ ‌است‌، بصير ‌است‌.
لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ نه‌ اينكه‌ جعل‌ احكام‌ ‌براي‌ موقنين‌ ‌باشد‌ دون‌ غيرهم‌ بلكه‌ موقنين‌ ميدانند ‌که‌ احكام‌ و قوانين‌ و كليه‌ افعال‌ الهيه‌ تكوينيه‌ و تشريعيه‌ احسن‌ و اكمل‌ و اتم‌ و اصلح‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ خلاف‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌از‌ روي‌ جاهلية ‌است‌ و لكن‌ اهل‌ يقين‌ بسيار بسيار كمند، ‌در‌ كافي‌ يك‌ باب‌ راجع‌ باين‌ موضوع‌ ‌از‌ اخبار نقل‌ ميفرمايد بعبارات‌ مختلفه‌
(و ‌ما ‌من‌ شيئي‌ اعز ‌من‌ اليقين‌)
(و ‌ما قسم‌ ‌في‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)
(فما اوتي‌ ‌النّاس‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)
(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌
جلد 6 - صفحه 391
‌من‌ اليقين‌)
(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ العباد شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)
و يقين‌ بالاترين‌ مقام‌ ايمان‌ ‌است‌ و علامت‌ و آثار يقين‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار چهار چيز ذكر ‌شده‌
(التوكل‌ ‌علي‌ اللّه‌ و الرضا بقضاء اللّه‌ و تفويض‌ الامر ‌الي‌ اللّه‌ و التسليم‌ لامر اللّه‌)
و حديث‌ حارثة ‌إبن‌ مالك‌ ‌إبن‌ نعمان‌ الانصاري‌ ‌با‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ معروف‌ و ‌در‌ كتب‌ مسطور ‌است‌ ‌که‌ عرض‌ كرد (اصبحت‌ موقنا) حضرت‌ فرمود
(‌ما علامة يقينك‌)
عرض‌ كرد دستگاه‌ حساب‌ و بهشت‌ و جهنم‌ و اهل‌ بهشت‌ و اهل‌ جهنم‌ ‌را‌ ميبينم‌ و صداهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميشنوم‌ و قضيه‌ اصحاب‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌هم‌ معروف‌ ‌است‌ ‌که‌
‌لا‌ يمسون‌ الم‌ الحديد
و ‌بر‌ يكديگر سبقت‌ ميگرفتند ‌در‌ شهادت‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۶


ترجمه

آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) می‌خواهند؟! و چه کسی بهتر از خدا، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم می‌کند؟!

آيا آنها خواهان حكم جاهليت‌اند؟ و براى قومى كه يقين دارند، حكم چه كسى از حكم خدا بهتر است
آيا خواستار حكم جاهليت‌اند؟ و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟
آیا باز تقاضای تجدید حکم زمان جاهلیت را دارند؟ و کدام حکم از احکام خدا برای اهل یقین نیکوتر خواهد بود؟!
پس آیا [با وجودِ مشعل نبوّت و آیات روشن قرآن در میانشان] داوری جاهلیت را می طلبند؟! و برای قومی که یقین دارند، چه کسی در داوری بهتر از خدا است؟
آيا حكم جاهليت را مى‌جويند؟ براى آن مردمى كه اهل يقين هستند چه حكمى از حكم خدا بهتر است؟
آیا حکم عهد جاهلیت را می‌پسندند؟ و برای اهل یقین داوری چه کسی بهتر از خداوند است؟
آيا حكم [روزگار] جاهليت مى‌جويند؟ و چه كسى نيكوحكم‌تر از خداست براى مردمى كه يقين دارند؟
آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می‌کنند و) جویای حکم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند؟
پس آیا حکم جاهلیت را می‌جویند (که بپویند) ؟ و برای مردمی که یقین می‌آورند، داوری چه کسی از خدا بهتر است‌؟
آیا دستور جاهلیّت را خواهند و کیست نکوتر از خدا در دستور برای گروهی که یقین دارند


المائدة ٤٩ آیه ٥٠ المائدة ٥١
سوره : سوره المائدة
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَبْغُونَ»: می‌خواهند. خواستارند.


نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول آیات ۴۹ و ۵.:[۲]

ابن اسحق از ابن عباس روايت كند كه كعب بن اسيد و عبدالله بن صوريا و شاس بن قيس كه از سران يهود بودند، گفتند: نزد محمد برويم شايد بتوانيم او را فريب بدهيم لذا نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: يا محمد تو خودت مي‌دانى كه ما از اشراف و دانشمندان يهود مى باشيم ما اگر بخواهيم از تو پيروى كنيم به خاطر ما تمام يهوديان از تو پيروى خواهند نمود و از اين حيث مخالفتى نخواهند كرد ولى بين ما و بعضى از طوائف ما خصومت و دشمنى است.

مي‌خواهيم تو را براى خود حكم قرار بدهيم به شرط اين كه به نفع ما و بر ضرر آن‌ها قضاوت بنمائى، اگر چنين كارى را براى ما انجام بدهى به تو ایمان آورده و پيروى مي‌نمائيم، پيامبر از اين كار امتناع فرمود و اين دو آيه به همين مناسبت نازل گرديد.[۳]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ «50»

آيا آنان حكم جاهليّت را مى‌طلبند؟ براى اهل ايمان و يقين، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟

نکته ها

بهترين قانون، آن است كه قانون‌گذار شرايط زير را داشته باشد:

  • از تمام اسرار هستى و انسان، در حال و آينده آگاه باشد.
  • هيچ هدف انتفاعى نداشته باشد.
  • هيچ لغزش عمدى و سهوى نداشته باشد.
  • از هيچ قدرتى نترسد.
  • خير خواه همه باشد.

اين شرايط، تنها در خداوند متعال وجود دارد، لذا قرآن مى‌فرمايد: «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً» و هر قانون بشرى كه خلاف حكم خدا باشد، جاهلانه است. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ» (چون اين قانون‌ها غالباً بر اساس هوا و هوس، ترس، طمع، جهل، خطا، خيال و محدوديّت علمى وضع شده است)

پیام ها

1- بعضى از مردم (مشركان، اهل كتاب) خواستار داورى پيامبر بر اساس قوانين جاهليّت بودند. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ»

2- فسق و گناه، انسان را به سوى فرهنگ جاهلى سوق مى‌دهد. وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ‌ ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ

3- آنان كه با داشتن احكام الهى از آن روى مى‌گردانند و سراغ قوانين بشرى مى‌روند، در مسير جاهليّت گام برمى‌دارند. فَإِنْ تَوَلَّوْا ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌

4- زمان جاهليّت، مخصوص يك دوران نيست، هرگاه كه مردم از خدا جدا

جلد 2 - صفحه 311

شوند، دوران جاهليّت است. أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ ...

5- عقل و وجدان بهترين داور و دادگاه است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً»

6- آنان كه تنها چشم به قوانين بشرى دوخته‌اند و آن را راه كمال مى‌دانند، در ايمان و يقين خود شك كنند. «لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)

بعد از نزول آيه قصاص، يهودان گفتند: رضا نداريم به حكم تو. آيه شريفه نازل شد:

أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌: آيا پس حكم جاهليت را طلب مى‌كنند، كه آن ميل و مداهنه است در حكم. و مراد به جاهليت ملت جاهليت، يعنى متابعت هوى و به حكمى كه در تورات و قرآن است راضى نمى‌شوند. قول ديگر: نزول آيه در حق بنو نضير يا مراد جمعى هستند كه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله طلب حكمى كردند كه موافق جاهليت باشد، يعنى تفاضل قصاص و ديه در قتل. و

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 105

مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً: و چه كسى است نيكوتر از خداوند سبحان از روى حكم و داورى. لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌: براى گروهى كه بر وجه يقين تدبر كنند و مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست (استفهام انكارى) و خطاب متوجه كسانى است كه به يقين مى‌دانند كه اعدل و احسن از خداى تعالى در حكم نيست.

در كتاب كافى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه فرمود:

الحكم حكمان: حكم اللّه و حكم الجاهليّة فمن اخطأ حكم اللّه حكم بحكم الجاهليّة و قد قال اللّه عزّ و جلّ: و من احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون. «1» يعنى:

حكم دو حكم است: حكم خدا و حكم جاهليت. پس هر كه خطا كند حكم خدا را، حكم كرده به حكم جاهليت. و بتحقيق فرمود خداى عزّ و جلّ: و كيست نيكوتر از خدا به حكم نمودن براى قومى كه بر وجه يقين مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)

ترجمه‌

آيا پس حكم زمان جاهليت را مى‌خواهند و كيست نيكوتر از خدا از جهت حكم نمودن براى گروهى كه يقين دارند.

تفسير

در تعقيب تأكيدات بليغه سابقه بر وجوب متابعت حكم خدا و حرمت اعراض از آن در مقام انكار و تعريض بر معرضان از يهود و ساير كفار ميفرمايد آنها كه‌


جلد 2 صفحه 224

پشت نمودند بحكم خدا حكم زمان جهالت و ملت نادانيرا كه قبل از اسلام بوده‌اند طالبند با آنكه سؤال كسانيكه داراى علم و يقين ميباشند آنستكه كيست آنكه حكم كند بهتر از خدا تا جواب گفته شود كه خدايست احكم الحاكمين و بنابر اين مراد آنستكه اين استفهام تقريرى از اهل يقين است و بنظر حقير حكم براى اهل يقين است زيرا جهال بحكم الهى راضى نميشوند و تقرير از جانب خدا است دقّت لازم است در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حكم دو قسم است حكم خدا و حكم جاهليت پس كسيكه خطا كند در حكم خدا حكم نموده است بحكم جاهليت چنانچه زيد بن ثابت در فرائض حكم نمود بحكم جاهليت حقير عرض مى‌كنم با اينهمه تاكيدات پس واى بحال كسانيكه بدون جهت احكام قرآن را پشت سر انداخته پيروى از قوانين پوچ و فاسد اجانب نمودند نميدانم خداوند با آنها چه معامله خواهد فرمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ (50)

آيا حكم‌ جاهليت‌ ‌را‌ طالب‌ هستند ‌با‌ اينكه‌ بهتر ‌از‌ ‌خدا‌ كيست‌ ‌در‌ حكم‌ نمودن‌ و ‌اينکه‌ ‌براي‌ قوميست‌ ‌که‌ داراي‌ مقام‌ يقين‌ باشند.

جلد 6 - صفحه 390

أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ جهل‌ دو معني‌ دارد يكي‌ مقابل‌ علم‌ بمعني‌ ناداني‌ و يكي‌ مقابل‌ عقل‌ بمعني‌ حماقت‌ و خريتي‌ ‌که‌ باب‌ مفصلي‌ ‌در‌ جنود عقل‌ و جهل‌ داريم‌ ‌در‌ كافي‌ و جاهلية ‌در‌ ‌اينکه‌ مقام‌ بمعني‌ دوم‌ ‌است‌ و لذا جهل‌ ‌را‌ تعبير بشيطان‌ كردند چون‌ شيطان‌ نادان‌ نبود ولي‌ احمق‌ ‌بود‌ ‌که‌ سجده‌ بآدم‌ نكرد و تقاضاي‌ بقاء ‌تا‌ قيامت‌ ‌را‌ نمود و روز بروز ‌بر‌ عذاب‌ ‌خود‌ افزود، و جهل‌ بمعني‌ اول‌ عدم‌ ملكه‌ ‌است‌ نسبت‌ بعلم‌، و بمعني‌ دوم‌ امر وجودي‌ ‌است‌ و مخلوق‌ ‌است‌ و ضد عقل‌ ‌است‌، و نيز حمق‌ ‌غير‌ ‌از‌ جنون‌ ‌است‌ ‌که‌ آنهم‌ مقابل‌ عقل‌ ‌است‌ و تقابل‌ عدم‌ و ملكه‌ دارد و رافع‌ تكليف‌ ‌است‌ و بالجمله‌ حماقت‌ رأس‌ صفات‌ ذميمه‌ و منشأ ارتكاب‌ اعمال‌ سيئه‌ ‌است‌ و شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور تمام‌ ‌از‌ روي‌ حمق‌ ‌است‌ و همين‌ ‌است‌ معناي‌ حديث‌ منسوب‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ فرمود

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

عرض‌ كردند ‌پس‌ آنچه‌ ‌در‌ معاويه‌ ‌بود‌ چه‌ ‌بود‌ فرمود نكري‌ ‌که‌ منشأ ‌آن‌ حماقت‌ ‌است‌، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ قانوني‌ و حكمي‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ قوانين‌ و احكام‌ الهي‌ ‌است‌ حكم‌ جاهلية ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ قانوني‌ ‌ يا ‌ حكمي‌ بهتر و اصلح‌ ‌بود‌ مسلما ‌او‌ ‌را‌ خداوند جعل‌ ميفرمود إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ اسري‌ ‌آيه‌ 9، لذا ميفرمايد وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً ‌که‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ نوعيه‌ و شخصيه‌ ‌است‌، عزيز ‌است‌، حكيم‌ ‌است‌، بصير ‌است‌.

لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ نه‌ اينكه‌ جعل‌ احكام‌ ‌براي‌ موقنين‌ ‌باشد‌ دون‌ غيرهم‌ بلكه‌ موقنين‌ ميدانند ‌که‌ احكام‌ و قوانين‌ و كليه‌ افعال‌ الهيه‌ تكوينيه‌ و تشريعيه‌ احسن‌ و اكمل‌ و اتم‌ و اصلح‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ خلاف‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌از‌ روي‌ جاهلية ‌است‌ و لكن‌ اهل‌ يقين‌ بسيار بسيار كمند، ‌در‌ كافي‌ يك‌ باب‌ راجع‌ باين‌ موضوع‌ ‌از‌ اخبار نقل‌ ميفرمايد بعبارات‌ مختلفه‌

(و ‌ما ‌من‌ شيئي‌ اعز ‌من‌ اليقين‌)

(و ‌ما قسم‌ ‌في‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

(فما اوتي‌ ‌النّاس‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌

جلد 6 - صفحه 391

‌من‌ اليقين‌)

(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ العباد شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

و يقين‌ بالاترين‌ مقام‌ ايمان‌ ‌است‌ و علامت‌ و آثار يقين‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار چهار چيز ذكر ‌شده‌

(التوكل‌ ‌علي‌ اللّه‌ و الرضا بقضاء اللّه‌ و تفويض‌ الامر ‌الي‌ اللّه‌ و التسليم‌ لامر اللّه‌)

و حديث‌ حارثة ‌إبن‌ مالك‌ ‌إبن‌ نعمان‌ الانصاري‌ ‌با‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ معروف‌ و ‌در‌ كتب‌ مسطور ‌است‌ ‌که‌ عرض‌ كرد (اصبحت‌ موقنا) حضرت‌ فرمود

(‌ما علامة يقينك‌)

عرض‌ كرد دستگاه‌ حساب‌ و بهشت‌ و جهنم‌ و اهل‌ بهشت‌ و اهل‌ جهنم‌ ‌را‌ ميبينم‌ و صداهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميشنوم‌ و قضيه‌ اصحاب‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌هم‌ معروف‌ ‌است‌ ‌که‌

‌لا‌ يمسون‌ الم‌ الحديد

و ‌بر‌ يكديگر سبقت‌ ميگرفتند ‌در‌ شهادت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- بسیارى از مردمان عصر بعثت، خواستار داورى پیامبر(ص) بر اساس قوانین جاهلى (افحکم الجهلیة یبغون)

۲- بسیارى از مسیحیان و یهودیان، در صدد جایگزینى گرایشها و قوانین جاهلى به جاى احکام و قوانین الهى (افحکم الجهلیة یبغون) «بغى»، به معناى طلب کردن است.

۳- گریز از احکام الهى و گرایش به احکام جاهلى، شیوه و منشى ناپسند (افحکم الجهلیة یبغون)

۴- امتناع از پذیرش احکام الهى، برخاسته از جهل و نادانى است. (فان تولوا ... افحکم الجهلیة یبغون)

۵- نظام سیاسى و قضایى شکل گرفته بر پایه قوانین غیر الهى، نظامى جاهلى (افحکم الجهلیة یبغون و من احسن من اللّه حکماً)

۶- خواسته هاى نفسانى، ریشه گرایش به احکام جاهلى (و لاتتبع اهواءهم ... افحکم الجهلیة یبغون)

۷- فسق، سوق دهنده آدمى به فرهنگ و قوانین جاهلى (و إن کثیراً من الناس لفسقون. افحکم الجهلیة یبغون)

۸- احکام و قوانین قرآن، مبتنى بر علم و عقل (و إن احکم بینهم بما أنزل اللّه ... افحکم الجهلیة یبغون) جهل در لغت مقابل عقل و نیز علم، کاربرد دارد.

۹- لزوم مبارزه با فرهنگ جاهلى و ریشه کن ساختن آن (افحکم الجهلیة یبغون)

۱۰- از میان بردن فرهنگ و مقررات جاهلى حاکم بر جوامع، از اهداف احکام و قوانین الهى (و إن احکم بینهم بما أنزل اللّه ... افحکم الجهلیة یبغون)

۱۱- قوانین الهى، بهترین و برترین قانون در دیدگاه اهل یقین (و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون)

۱۲- احکام و قوانین آن، بهترین قانون و نیکوترین حکم (و من احسن من اللّه حکماً)

۱۳- نظام برخاسته از وحى الهى، بهترین نظام حکومتى و قضایى (و من احسن من اللّه حکماً)

۱۴- تنها اهل یقین، قادر بر تشخیص برترى احکام قرآن بر دیگر قوانین هستند. (و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون) حکم خدا، برترین حکم است، چه اهل یقینى وجود داشته باشند و یا وجود نداشته باشند ; بنابراین قید «لقوم یوقنون» به سؤال در «و من احسن» باز مى گردد ; یعنى جواب این سؤال، تنها از اهل یقین بر مى آید ; چون تنها آنان به این حقیقت واقفند.

۱۵- بهره مندى از احکام برتر (قوانین الهى) مخصوص اهل یقین است. (و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون) بدان احتمال که لام در «لقوم» براى منفعت باشد، یعنى بهره مندى از قوانین الهى از آن اهل یقین است.

۱۶- خداوند، فراخوان مردم به مقایسه قوانین الهى با سایر قوانین براى باور به برترى احکام الهى (و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون)

۱۷- ناباورى به منزلت برتر احکام الهى بر سایر قوانین، برخاسته از کوتاه فکرى و ناتوانى اندیشه (و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون) ایقان، به معناى فهمیدن از روى تدبر و تحقیق است.

۱۸- رویگردانى از احکام الهى، نشانه محرومیت آدمى از تفکر صحیح و اندیشه توانا (فان تولوا ... و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون)

موضوعات مرتبط

  • احکام: فلسفه احکام ۱۰
  • ارزش: ملاک ارزش ۱۳ ; ملاک تشخیص ارزش ۱۴
  • اهل یقین: ایمان اهل یقین ۱۱، ۱۴ ; فضایل اهل یقین ۱۴ ; ویژگى اهل یقین ۱۵
  • تعقل: آثار عدم تعقل ۱۸
  • جاهلیّت: رسوم جاهلیّت ۱، ۲ ; زمینه علاقه به جاهلیّت ۷ ; علاقه به رسوم جاهلیّت ۳، ۶ ; فرهنگ جاهلیّت ۹ ; مبارزه با رسوم جاهلیّت ۹، ۱۰
  • جهل: آثار جهل ۴، ۱۷
  • حکومت: مبانى حکومت ۵
  • خدا: ارزش حدود خدا ۱۶، ۱۷ ; اعراض از حدود خدا ۳، ۱۸ ; تبدیل حدود خدا ۲ ; دعوت خدا ۱۶
  • دین: ارزش تعالیم دین ۱۱ ; استفاده از تعالیم دین ۱۵ ; اعراض از قبول دین ۴ ; دین و علم ۸ ; فلسفه تعالیم دین ۱۰
  • عمل: ناپسند ۳
  • فسق: آثار فسق ۷
  • قانون: بهترین قانون ۱۲، ۱۶، ۱۷
  • قرآن: ارزش تعالیم قرآن ۱۲، ۱۴ ; تعالیم قرآن ۸ ; قرآن و عقل ۸ ; قرآن و علم ۸
  • قضاوت: مبانى قضاوت ۵
  • قیاس: استفاده از قیاس ۱۶
  • محمّد(ص): قضاوت محمّد(ص) ۱
  • مردم: خواسته هاى مردم صدر اسلام ۱ ; مردم و محمد(ص) ۱
  • مسیحیان: اکثریّت مسیحیان ۲ ; توطئه مسیحیان ۲
  • نظام سیاسى:۵، ۱۳
  • نظام قضایى:۵، ۱۳
  • وحى: نقش وحى ۱۳
  • هواپرستى: آثار هواپرستى ۶
  • یهود: اکثریّت یهود ۲ ; توطئه یهود ۲

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۲۸۹.
  3. لباب النقول في اسباب النزول.