۱۶٬۲۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
<span id='link145'><span> | <span id='link145'><span> | ||
==آيه شريفه ناظر به تفضيل انسان از حيث وجود مادى است == | ==آيه شريفه ناظر به تفضيل انسان از حيث وجود مادى است == | ||
۲ - اين | ۲ - اين آيه، ناظر به كمال انسانى از حيث وجود مادى است، و تكريم و تفضيلش در مقايسه با ساير موجودات مادى است. بنابراين، ملائكه از آن جا كه از تحت نظام كونى و مادى اين عالَم خارج اند، لذا از محل كلام بيرونند، و خلاصه تفضيل و برترى دادن انسان بر بسيارى از موجودات، تفضيل از غير ملائكه از موجودات مادى اين عالَم است، و اما ملائكه، اصولا وجودشان غير اين وجود است. پس آيه هيچ نظرى به برترى آدمى از ملائكه ندارد. | ||
از اين | از اين بيان، فساد گفتار بعضى به خوبى واضح مى شود كه با اين آيه استدلال كرده اند بر اين كه ملائكه از بنى نوع بشر حتى از انبيائش افضل است، به اين بيان كه: جملۀ «وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِيلاً» دلالت دارد بر اين كه موجوداتى هستند كه خدا انسان را بر آن ها برترى نداده، وآن موجودات جز ملائكه نمى تواند باشد. براى اين كه مى دانيم انسان از تمامى موجودات سواى ملائكه برترى دارد، و اين خود مطلبى اتفاقى است. | ||
و وجه فساد | و وجه فساد آن، اين است كه: آن مطلبى كه آيه شريفه متعرض آن است، برترى از حيث وجود مادى دنيوى است، و ملائكه به چنين وجودى اصلا موجود نيستند. | ||
و اما اين جواب ديگرى كه بعضى داده اند | جواب ديگرى هم كه بعضى از اين گفتار داده اند، به همين جواب ما بر مى گردد، و آن، اين است كه گفته اند: به طور مسلم، منظور از اين برترى برترى در ثواب نيست، زيرا برترى در ثواب ابتداء صحيح نيست، چون ثواب بستگى به عمل و اطاعت دارد، بلكه مراد از آن برترى در فنون نعمت هاى دنيایى است كه خداوند در دنيا به موجودات ارزانى داشته است. | ||
و اما اين جواب ديگرى كه بعضى داده اند و گفته اند: كه كلمۀ «كثير» در آيه، به معناى «جميع» و كلمه «مِن» بيانيه است، و معنايش اين است كه ما انسان را از هرچه كه خلق كرده ايم با همه كثرتشان برترى داده ايم، صحيح نيست، و بلكه جواب سخيف و بى پايه اى است كه نه خود كلام خدا به آن دلالت دارد و نه سياق كلام. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۲۰ </center> | ||
و همچنين است | و همچنين است اين كه گفته اند: اين آيه از قبيل اين است كه مى گويند: «بَذَلتُ لَهُ العَرِيضَ مِن جَاهِى: من آبرویى از آبروى خودم را كه خيلى هم زياد است، به او دادم». و يا مى گويند: «أبَحتُهُ المَنِيعَ مِن حَرِيمِى: من حريمى از حريم خودم را كه خيلى هم منيع است، به او اباحه كردم»، كه در اين گونه تعبيرات، معنا اين نيست كه من عريض جاهم و منيع مقامم را به او داده و غير عريض و غير منيع آن را براى خود گذاشتم، بلكه مراد اين است كه من از جاه خودم كه داراى صفت عريض است و از مقام خودم كه داراى صفت منيع است، به او دادم. | ||
وجه | وجه بطلان، اين است كه: | ||
اگر مقصود از آوردن اين دو مثال اين است كه بگویى عنايت در اين گونه كلمات در اين است كه بفهمانيم كه من مثلا تمامى جاه خود را با اين كه عريض است، به او دادم، در اين صورت اين دو مثال با مورد آيه تطبيق نمى كند. زيرا در اين صورت، جاه و حريم دو قسم نيست، كه يكى عريض و منيع باشد و آن ديگرى، غير عريض و غير منيع، و حال آن كه دو قسم است. به خلاف مورد آيه كه دو قسم نيست، و مخلوقات خدا همان كثير است و بس. | |||
و | و اگر مقصود اين است كه بفهماند من جاه عريض خود را به او دادم، تا چه رسد به غير عريض آن، در مورد آيه شريفه قطعا جایز نيست. زيرا معنا اين مى شود كه ما انسان را بر خلق كثير خود برترى داديم، تا چه رسد به خلق غير كثير. | ||
و باز هم به فرض كه تسليم شويم | و چه بسا بعضى از اين اشكال جواب داده اند كه ما تسليم مى شويم، و مى پذيريم كه مراد از «كثير»، غير ملائكه است، و كلمه «مِن» در «مِمَّن»، براى تبعيض است. تازه نهايت حرفى كه مى توانيد بزنيد، اين است كه بگویيد: آيه شريفه، از بيان برتر بودن انسان از ملائكه ساكت است. ما هم مى گویيم: سكوت، اعم از اين است كه ملائكه برتر از انسان باشد. آيه اگر از آن ساكت است، از اين نيز ساكت است. زيرا ممكن است واقعا انسان و ملائكه هيچ يك بر ديگرى برترى نداشته باشد، و با هم مساوى باشند. | ||
و باز هم به فرض كه تسليم شويم و بپذيريم كه آيه بر تفضيل ملائكه بر انسان دلالت دارد، تازه نهايت حرفى كه شما مى توانيد بزنيد، اين است كه بگویيد جنس ملائكه بر جنس آدم برترى دارد، و اين حرف منافات ندارد با اين كه بعضى از افراد بنى آدم افضل از ملائكه باشند، مانند انبياء «عليهم السلام». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۱ </center> | ||
پس حق همان است كه گفتيم آيه | پس حق همان است كه گفتيم: آيه شريفه، متعرض برترى از نظر ثواب و تقرب و برتری هاى آخرت نيست، و به عبارت ديگر، آيه متعرض برترى از حيث وجود مادى است. و مراد از «كثيرى از آنچه خلق كرديم»، غير ملائكه است، و كلمۀ «مِن» تبعيضى است. و مراد از «مَن خَلَقنَا»، ملائكه و غير ملائكه و انسان و حيوان و جنّ است، و انسان به حسب وجود مادی اش، از حيوان و جنّ برترى دارد. اين را در نظر داشته باشيد، تا إن شاء اللّه، گفتار ما را پيرامون برترى انسان از ملك بخوانيد. | ||
<span id='link146'><span> | <span id='link146'><span> | ||
==گفتار در برترى انسان از ملائكه == | ==گفتار در برترى انسان از ملائكه == | ||
مسلمين اختلاف دارند در اينكه انسان وملك كداميك برترند؟ قول معروف كه به اشاعره هم منسوب شده اين است كه انسان افضل است ، و مراد ما از فضيلت انسان ، نه همه افراد انسانها است ، بلكه افراد مؤمن است، زيرا حتى دونفر هم اختلاف ندارند در اينكه عده اى از افراد انسان از چارپايان هم پست تر و گمراه ترند، و آنان عبارتند از منكران حق ولجوج ها كه زير بار حق نمى روند، بنابراين چگونه ممكن است كه چنين جانورانى از ملائكه مقرب تر باشند؟ | مسلمين اختلاف دارند در اينكه انسان وملك كداميك برترند؟ قول معروف كه به اشاعره هم منسوب شده اين است كه انسان افضل است ، و مراد ما از فضيلت انسان ، نه همه افراد انسانها است ، بلكه افراد مؤمن است، زيرا حتى دونفر هم اختلاف ندارند در اينكه عده اى از افراد انسان از چارپايان هم پست تر و گمراه ترند، و آنان عبارتند از منكران حق ولجوج ها كه زير بار حق نمى روند، بنابراين چگونه ممكن است كه چنين جانورانى از ملائكه مقرب تر باشند؟ |
ویرایش