۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶) | رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً(۶۶) | ||
وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ | وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نجَّاکُم إِلى الْبرِّ أَعْرَضتُمْ وَ كانَ الانسَانُ كَفُوراً(۶۷) | ||
أَفَأَمِنتُمْ أَن يخْسِفَ بِكُمْ | أَفَأَمِنتُمْ أَن يخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكيلاً(۶۸) | ||
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً | أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِنَ الرِّيح فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً(۶۹) | ||
وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم | وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِنَ الطيِّبَاتِ وَ فََضَّلْنَاهُمْ عَلى كثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً(۷۰) | ||
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَاهُمْ وَ لا يُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱) | يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئك يَقْرَءُونَ كتَبَاهُمْ وَ لا يُظلَمُونَ فَتِيلاً(۷۱) | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
پروردگار شما است كه در | پروردگار شما است كه كشتی ها را در دریا به حركت در مى آورد، تا شما بتوانيد سفر كنيد و از فضل خدا و رزق او بطلبيد، كه او، نسبت به شما رحيم است. (۶۶) | ||
و چون در دريا به شما خوف | و چون در دريا به شما خوف و خطرى رسد، به جز خدا همه را فراموش مى كنيد، ولى همين كه خدا شما را نجات داد، باز از خدا روى مى گردانيد، كه انسان كفركيش و ناسپاس است. (۶۷) | ||
آيا پس از نجات از دريا باز هم | آيا پس از نجات از دريا باز هم ايمن ايد كه زمين شما را فرو ببرد؟ و يا بر سرتان سنگ ببارد، آنگاه براى خود از آن بلاى الهى، پناه و نگهبانى نيابيد. (۶۸) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۹ </center> | ||
آيا از اين | آيا از اين ايمن ايد كه بار ديگر خدا شما را به دريا برگرداند و تندبادى بفرستد تا همه به كيفر كفر به دريا غرق شويد، آنگاه كسى را از قهر ما دادخواه و فريادرس نيابيد. (۶۹) | ||
و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركب هاى آبى و | و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم، و آنان را بر مركب هاى آبى و صحرایى سوار كرديم و از هر غذاى لذيذ و پاكيزه روزی شان كرديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برتری شان داديم، آن هم چه برترى؟ (۷۰) | ||
اى رسول | اى رسول! به ياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب و امامشان دعوت كنيم، هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند، آنان نامه خود قرائت كنند و كمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد. (۷۱) | ||
هر كسى در اين | هر كسى در اين جهان، يعنى دنيا نابينا و كوردل باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر خواهد بود. (۷۲) | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
اين | اين آيات، در مقام تكميل نمودن آيات قبلى است، و مسأله «استجابت دعا» و «كشف ضرّ» را كه آيات قبل، از بت ها و خدايان مشركان نفى مى كرد، در باره خداى سبحان اثبات مى نمايد. زيرا آن آيات قبل از اين جا شروع شد كه مى فرمود: «قُل ادعُوا الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ...»، و اين آيات از اين جا شروع مى شود كه: «رَبُّكُم الَّذِى يُزجِى لَكُمُ الفُلكَ فِى البَحر...». | ||
و اگر گفتيم اين آيات به منزله مكمل | و اگر گفتيم اين آيات به منزله مكمل است، براى اين بود كه هر چند طایفه اول و اين طایفه، خود يك حجت تامه و مستقل در مدلول هستند، يكى الوهيت خدايان مشركان را باطل مى كند و اين ديگرى، الوهيت خداى سبحان را اثبات مى نمايد، و هر يك در جاى خود حجتى مستقل اند، براى اين بود كه آن آيات با كلمۀ «قُل: بگو» شروع مى شد، و در اين آيات، چنين كلمه اى به كار نرفته. و اگر اين آيات، دليل دوم و جداگانه اى بود، جا داشت در ابتداى آن ها نيز بفرمايد: «وَ قُل». | ||
پس معلوم مى شود كه آن ها و اين ها، مجموعا احتجاج واحدى هستند كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مأمور شده آن را در برابر مشركان القاء نموده و ايشان را ملزم به توحيد بسازد. | |||
و همچنين | سياق سابق بر اين دو طایفه آيات هم كه با جملۀ «قُل لَو كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُون...» آغاز مى شد، مؤيد اين معنا است. مخصوصا در نظر گرفتن اين كه دنبالش داشت: «وَ قَالُوا ءَإذَا مِتنَا» تا آن جا كه فرمود: «قُل كُونُوا حِجَارَةً أو حَدِيداً». | ||
و همچنين اين كه احتجاج مزبور با آيه «يَومَ نَدعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإمَامِهِم...» ختم شده، و با آن به اين معنا اشاره كرده كه اين هدايت و ضلالتى كه مورد بحث بود، در آخرت نيز ملازم انسان است، و نشئه آخرت مطابق نشئه دنيا است. هر كه در دنيا بينا باشد، در آخرت هم بينا است و هر كه در اين جا كور باشد، آن جا هم، كور و بلكه گمراه تر است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۱۰ </center> | ||
«'''رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى | «'''رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْك فى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً'''»: | ||
كلمۀ «يُزجِى» از «إزجَاء» است كه به قول صاحب مجمع، به معناى سوق دادن چيزى است از حالى به حالى ديگر. پس مراد از آن در اين جا، به راه انداختن كشتی ها در دريا به وسيله باد و امثال آن و روان و نرم ساختن آب است. چون اگر خداوند آب را تر و مايع خلق نمى كرد، ديگر كشتی ها نمى توانستند در درياها به حركت در آيند. كلمۀ «فُلك»، جمع «فلكه» است، كه به معناى كشتى است. | |||
و طلب رزق را از اين جهت | و طلب رزق را از اين جهت «إبتِغَاء الفَضل: طلب زيادى» خوانده، كه «رزق»، فضل وجودى از خداى تعالى است. چه شخص جواد، غالبا آنچه را كه مازاد بر مقدار احتياج خودش باشد، به ديگران مى دهد، و فضل هر چيز زيادى و باقیمانده آن را گويند، و حرف «مِن» ابتدائيه است. و چه بسا گفته شود كه تبعيضيه است، و در ذيل آيه، حكم آيه را با رحمت خدايى تعليل مى كند، و معناى آيه روشن است، و آيه، مقدمه آيه بعدى است. | ||
«'''وَ إِذَا | «'''وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلّا إِيَّاهُ'''»: | ||
كلمۀ «ضُرّ» به معناى سختى و گرفتارى است، و «مسّ ضرّ» در دريا، عبارت از مشرف شدن به غرق است، كه به خاطر طوفانى شدن دريا پيش مى آيد. | |||
و مراد از | و مراد از «ضلال» در جملۀ «ضَلَّ مَن تَدعُونَ إلّا إيَّاهُ»، به طورى كه گفته اند، محو شدن از خاطره ها است، نه گُم كردن راه. بعضى هم گفته اند: به معناى از دست دادن است. وقتى گفته مى شود: «ضَلَّ عَن فُلَانٍ كَذَا»، معنايش اين است كه: فلان چيز از دست فلانى رفت. و به هر حال، برگشت هر دو معنا، به يك چيز است و آن، فراموشى است. | ||
و مراد از | و مراد از «دعا»، طلب كردن و درخواست است، نه دعاى عبادت. و به همين جهت، جملۀ «مَن تَدعُونَ»، هم شامل إله حق مى شود، و هم آلهه باطل كه مشركان از آن ها درخواست مى كنند. و استثناء «إلّا»، استثناء متصل است. | ||
و معناى آيه، اين است كه: وقتى در دريا كارتان به سختى كشيد و بيچاره شديد و نزديك شد غرق شويد، آن وقت ديگر همه خدايان خود را كه همواره از آن ها حاجت مى خواستيد، فراموش مى كنيد، جز خداى تعالى را. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۱ </center> | ||
بعضى گفته اند: مراد از | بعضى گفته اند: مراد از «دعا»، دعاى عبادت است، نه دعاى درخواست و در نتيجه، جملۀ «مَن تَدعُونَ»، مختص به همان معبودهایى است كه مى پرستيدند. در نتيجه، استثناء مزبور، منقطع است، و معناى آيه، اين است كه: «وقتى بيچارگى گريبان شما را در دريا گرفت، خدايانى كه همواره عبادت مى كرديد، از خاطرهايتان محو مى شود، وليكن خداى سبحان را هيچ وقت غايب نديده و فراموش نمى كنيد». | ||
و ظاهرا مراد از «ضلال»، همان معناى معروف آن است كه مخالف هدايت است، و گفتار در آيه بر اساس تمثيل آمده، آن هم تمثيلى لطيف. مثل اين كه وقتى انسان در دريا بيچاره مى شود، به قلبش مى افتد كه دست به دامن معبودش شود و مقصودش از معبود، به خاطر انس ذهن و سوابقى كه دارد، همان آلهه اى است كه هميشه آن ها را مى خواند. آنگاه آلهه، يكى پس از ديگرى به ذهن شخص گرفتار مى آيند، و در راه آمدن از يكديگر پيشدستى مى كنند تا شايد خود را به يارى وى برسانند، وليكن هيچ يك از آن آلهه، به شخص درمانده نمى رسند و در راه گم مى شوند. | |||
در نتيجه، شخص مزبور، هيچ وقت به ياد آن ها نمى افتد، و ناگزير از همان بار اول متوجه خدا مى شود، و خداى را در دل خود حاضر مى بيند، و به ياد او مى افتد و دست به دامن او مى زند، با اين كه تاكنون از او اعراض مى كرد. خداى تعالى هم، ايشان را پاسخ گفته و به سوى خشكى نجاتشان مى دهد. | |||
از | از همين جا، روشن است كه مراد از «ضلال»، همان معناى معروف آن، يعنى راه گُم كردن است، و مراد از «مَن تَدعُونَ»، تنها آلهه اى است كه به غير خدا مى خوانند. و استثناء هم، استثناء منقطع است، و وجه منقطع بودن اين است كه آن معناى تشبيهى كه گفتيم كلمۀ «ضَلَّ» آن را مى رساند، با ساحت قدس خداى تعالى مناسب نيست. چون نمى توان در اين تشبيه، خداى را هم در سر راه قرار داده و در آمدن شريك آلهه اش قرار داد، تا پس از گُم شدن آلهه، تنها او به سوى خواهنده قطع طريق نمايد. از همين جهت بايد گفت استثناء مزبور، استثناء منقطع است. | ||
علاوه بر اين، | علاوه بر اين، جملۀ «فَلَمَّا نَجَّيكُم إلَى البَرِّ أعرَضتُم»، ظاهر در اين است كه مراد از «دعوت»، دعاى مسئلت است، نه دعاى عبادت. و چون مشركان در خشكى و در حال عادى از خداى تعالى اعراض داشته و هيچ وقت او را نمى خواندند، و جملۀ «مَن تَدعُون»، كه ظاهر در استمرار و هميشگى است كه مى رساند كه مراد از آن خواندن آلهه است كه هميشه مى خواندند، پس گفتن «مگر خدا»، قهرا استثناء منقطع خواهد بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۱۲ </center> | ||
<span id='link139'><span> | <span id='link139'><span> |
ویرایش