گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
<span id='link143'><span>
<span id='link143'><span>


==نقد اعتذار فخر رازى درباره سكوت صحابه ==
بله فخر رازى، در مقام اعتذار از اين سكوت صحابه و تابعين و غير ايشان از اثبات صفات براى خداى تعالى گفته: حق با ايشان است. براى اين كه اگر بنا باشد در اين گونه مسائل باب تأويل را باز بگذاريم كه هر كس، هر چه به فكرش رسيد، بگويد، بايد همين تأويل را در تمامى معارف دينى و احكام شرعى كه چون مسائل مورد بحث اصولى نيستند، تجويز كنيم. آن وقت معلوم است كه از دين اسلام براى ما هم مانند باطنى ها چيزى باقى نمى ماند.
بله فخر رازى در مقام اعتذار از اين سكوت صحابه و تابعين و غير ايشان از اثبات صفات براى خداى تعالى گفته ، حق با ايشان است براى اينكه اگر بنا باشد در اينگونه مسائل باب تاءويل را باز بگذاريم كه هر كس هر چه به فكرش رسيد بگويد بايد همين تاءويل را در تمامى معارف دينى و احكام شرعى كه چون مسائل مورد بحث اصولى نيستند تجويز كنيم ، آن وقت معلوم است كه از دين اسلام براى ما هم مانند باطنى ها چيزى باقى نمى ماند.
 
ليكن عذرش پذيرفته نيست. براى اين كه خواننده عزيز مى داند كه قياس كردن تأويل در آيات متشابه را به تأويل ساير معارف، حتى احكام دينى كه تعليم و تربيت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» آن را در مردم اجراء كرده، راه گريز جستن، و بيهوده تلاش كردن است. براى اين كه متشابهات از اين رو متشابه شده، كه دليل بر تشابه آن قائم شده، و آيات محكمه اى هم در بين هست، كه ممكن است آن متشابهات را حمل بر آن ها نمود و تشابهش را از بين برد.  


ليكن عذرش پذيرفته نيست ، براى اينكه خواننده عزيز مى داند كه قياس ‍ كردن تاءويل در آيات متشابه را به تاءويل ساير معارف ، حتى احكام دينى كه تعليم و تربيت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آن را در مردم اجراء كرده ، راه گريز جستن ، و بيهوده تلاش كردن است ، براى اينكه متشابهات از اين رو متشابه شده كه دليل بر تشابه آن قائم شده ، و آيات محكمه اى هم در بين هست كه ممكن است آن متشابهات را حمل بر آنها نمود و تشابهش را از بين برد، و اگر اين كار را نكنيم و متشابه را به همان ظاهرش باقى بگذاريم تا باب تاءويل در ساير معارف (محكم و غير متشابه ) باز نشود حقى را كشته ايم براى اينكه باطلى را از بين ببريم ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۸۲ </center>
و يا به عبارتى ديگر، باطلى را با احياى باطلى ديگر كشته ايم ، چون رد متشابه به محكم ، اصلا تاءويل نيست ، تا تاءويل حق باشد.
و اگر اين كار را نكنيم و متشابه را به همان ظاهرش باقى بگذاريم تا باب تأويل در ساير معارف (محكم و غير متشابه) باز نشود، حقى را كشته ايم. براى اين كه باطلى را از بين ببريم، و يا به عبارتى ديگر، باطلى را با احياى باطلى ديگر كشته ايم. چون ردّ متشابه به محكم، اصلا تأويل نيست، تا تأويل حق باشد.
<span id='link144'><span>
<span id='link144'><span>
==روش «مفوضه» و «مؤوله»، در تفسير آيات متشابه قرآن ==
==روش «مفوضه» و «مؤوله»، در تفسير آيات متشابه قرآن ==
بعضى ديگر از اين مفسرين از باب اضطرار ناگزير شده اند بگويند: خداى تعالى جسم نيست تا مكان بخواهد، محتاج نيست تا كرسى و چيزهاى ديگر رفع حاجتش كند، ولى عرش يعنى اين جسم نورانى عظيم كه عقل را با عظمت خود به دهشت مى آورد و به شكل تخت پايه دار است ، بدين جهت خلق شد و آن را با آن عظمتش حمل كرده بالاى آسمانها بردند و در آنجا نهادند بدون اينكه كسى روى آن بنشيند و يا محتاج آن باشد، و در زمانهاى بى نهايت آن را حفظ كرده و مى كنند، صرفا از باب لطف خدا نسبت به مؤ منين بوده ، تا به غيب به آن ايمان آورده ، در برابر ايمان به آن اجر و ثواب اخروى ببرند.
بعضى ديگر از اين مفسرين از باب اضطرار ناگزير شده اند بگويند: خداى تعالى جسم نيست تا مكان بخواهد، محتاج نيست تا كرسى و چيزهاى ديگر رفع حاجتش كند، ولى عرش يعنى اين جسم نورانى عظيم كه عقل را با عظمت خود به دهشت مى آورد و به شكل تخت پايه دار است ، بدين جهت خلق شد و آن را با آن عظمتش حمل كرده بالاى آسمانها بردند و در آنجا نهادند بدون اينكه كسى روى آن بنشيند و يا محتاج آن باشد، و در زمانهاى بى نهايت آن را حفظ كرده و مى كنند، صرفا از باب لطف خدا نسبت به مؤ منين بوده ، تا به غيب به آن ايمان آورده ، در برابر ايمان به آن اجر و ثواب اخروى ببرند.
۱۴٬۵۰۸

ویرایش