گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۹: خط ۶۹:


==بيان جهت اعجاز معجزات و پاسخ به اشكال مذكور ==
==بيان جهت اعجاز معجزات و پاسخ به اشكال مذكور ==
در پاسخ اين اشكال ميگوئيم : كه خير، گفتار ما مستلزم اين تالى فاسد نيست ، چون ما نگفتيم معجزه از اين جهت معجزه است كه مستند بعوامل طبيعى مجهول است ، تا شما بگوئيد هر جا كه جهل مبدل بعلم شد، معجزه هم از معجزه بودن و از حجيت مى افتد، و نيز نگفتيم معجزه از اين جهت معجزه استكه مستند بعوامل طبيعى غير عادى است ، بلكه گفتيم ، از اين جهت معجزه است كه عوامل طبيعى و غير عاديش مغلوب نميشود، و همواره قاهر و غالب است . مثلا بهبودى يافتن يك جذامى بدعاى مسيح عليه السلام ، از اين جهت معجزه است كه عامل آن امرى است كه هرگز مغلوب نميشود، يعنى كسى ديگر اينكار را نميتواند انجام دهد، مگر آنكه او نيز صاحب كرامتى چون مسيح باشد، و اين منافات ندارد كه از راه معالجه و دواء هم بهبودى نامبرده حاصل بشود، چون بهبودى از راه معالجه ممكن است مغلوب و مقهور معالجه اى قوى تر از خود گردد، يعنى طبيبى ديگر بهتر از طبيب اول معالجه كند، ولى نام آنرا معجزه نميگذاريم .
در پاسخ اين اشكال می گویيم كه: خير، گفتار ما مستلزم اين تالى فاسد نيست. چون ما نگفتيم معجزه از اين جهت معجزه است كه مستند به عوامل طبيعى مجهول است، تا شما بگویيد هرجا كه جهل مبدل به علم شد، معجزه هم از معجزه بودن و از حجيّت مى افتد. و نيز نگفتيم معجزه از اين جهت معجزه است كه مستند به عوامل طبيعى غيرعادى است؛ بلكه گفتيم از اين جهت معجزه است كه عوامل طبيعى و غيرعادی اش مغلوب نمی شود، و همواره قاهر و غالب است.  
 
مثلا بهبودى يافتن يك جذامى به دعاى مسيح عليه السلام، از اين جهت معجزه است كه عامل آن، امرى است كه هرگز مغلوب نمی شود. يعنى كسى ديگر نمی تواند این کار را انجام دهد، مگر آن كه او نيز صاحب كرامتى چون مسيح باشد؛ و اين منافات ندارد كه از راه معالجه و دوا هم بهبودى نامبرده حاصل بشود. چون بهبودى از راه معالجه، ممكن است مغلوب و مقهور معالجه اى قوى تر از خود گردد. يعنى طبيبى ديگر بهتر از طبيب اول معالجه كند، ولى نام آن را معجزه نمی گذاريم.
<span id='link154'><span>
<span id='link154'><span>
===قرآن كريم معجزه را برهان بر حقانيت رسالت ميداند، نه دليلى عاميانه . ===
===قرآن كريم معجزه را برهان بر حقانيت رسالت می داند، نه دليلى عاميانه ===
در اينجا سئوالى پيش مى آيد و آن اينست كه چه رابطه اى ميان معجزه و حقانيت ادعاى رسالت هست ؟ با اينكه عقل آدمى هيچ تلازمى ميان آندو نمى بيند، و نميگويد: اگر مدعى رسالت راست بگويد، بايد كارهاى خارق العاده انجام دهد، وگرنه معارفى را كه آورده همه باطل است ، هر چند كه دو دو تا چهار تا باشد.
در اين جا، سؤالى پيش مى آيد و آن اين است كه: چه رابطه اى ميان معجزه و حقانيّت ادعاى رسالت هست؟ با اين كه عقل آدمى هيچ تلازمى ميان آن دو نمى بيند و نمی گويد: اگر مدّعى رسالت راست بگويد، بايد كارهاى خارق العاده انجام دهد، و گرنه معارفى را كه آورده همه باطل است، هرچند كه دو دو تا چهار تا باشد.
و از ظاهر قرآن كريم هم بر مى آيد كه نمى خواهد چنين ملازمه اى را اثبات كند، چون هر جا سخن از داستانهاى جمعى از انبياء، چون هود، و صالح ، و موسى ، و عيسى ، و محمد (ص )، بميان آورده ، معجزاتشان را هم ذكر مى كند، كه بعد از انتشار دعوت ، مردم از ايشان معجزه و آيتى خواستند، تا بر حقيت دعوتشان دلالت كند، و ايشان هم همانچه را خواسته بودند آوردند. و اى بسا در اول بعثت و قبل از درخواست مردم معجزاتى را دارا ميشدند، همچنانكه خدايتعالى بنقل قرآن كريم در شبى كه موسى را برسالت بر مى گزيند، معجزه عصا و يد بيضاء را باو و هارون داد «'''اذهب انت و اخوك بآياتى ، و لا تنيا فى ذكرى '''»، (تو و برادرت معجزات مرا بردار و برو در ياد من سستى مكنيد)، و از عيسى (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: «'''و رسولا الى بنى اسرائيل ، انى قد جئتكم بآية من ربكم ، انى اخلق لكم من الطين كهيئة الطير، فانفخ فيه ، فيكون طيرا باذن اللّه ، و ابرى الاكمه و الابرص ، و احيى الموتى باذن اللّه ، و انبئكم ، بما تاءكلون ، و ما تدخرون فى بيوتكم ، ان فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤ منين '''»، (و فرستاده اى بسوى بنى اسرائيل گسيل داشتم ، كه مى گفت : من آيتى از ناحيه پروردگارتان آورده ام ، من براى شما از گل مجسمه مرغى ميسازم ، بعد در آن ميدمم ، ناگهان باذن خدا مرغ زنده ميشود، و كور مادرزاد و جذامى را شفا ميدهم ، و مردگان را باذن خدا زنده مى كنم ، و بشما خبر ميدهم كه امروز چه خورده ايد، و در خانه چه ذخيره ها داريد، همه اينها آيتهائى است براى شما اگر كه ايمان بياوريد)، و هم چنين قبل از انتشار دعوت اسلام قرآن را بعنوان معجزه بوى داده اند.
 
و از ظاهر قرآن كريم هم بر مى آيد كه نمى خواهد چنين ملازمه اى را اثبات كند. چون هرجا سخن از داستان هاى جمعى از انبيا، چون هود، صالح، موسى،  عيسى و محمد(ص) به ميان آورده، معجزاتشان را هم ذكر مى كند، كه بعد از انتشار دعوت، مردم از ايشان معجزه و آيتى خواستند، تا بر حقيّت دعوتشان دلالت كند، و ايشان هم همان چه را خواسته بودند، آوردند. و اى بسا در اول بعثت و قبل از درخواست مردم معجزاتى را دارا می شدند، همچنان كه خدای تعالى - به نقل قرآن كريم - در شبى كه موسى را به رسالت بر مى گزيند، معجزه عصا و يد بيضا را به او و هارون داد:
 
«'''إذهب أنت و أخوك بآياتى، و لا تنيا فى ذكرى'''»: (تو و برادرت معجزات مرا بردار و برو، در ياد من سستى مكنيد). و از عيسى (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «'''و رسولا إلى بنى إسرائيل، أنّى قد جئتكم بآية من ربّكم، أنّى أخلق لكم من الطين كهيئة الطير، فأنفخ فيه، فيكون طيرا بإذن اللّه، و أبرئُ الأكمه و الأبرص، و أحيى الموتى بإذن اللّه، و أنبّئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فى بيوتكم، إنّ فى ذلك لآية لكم إن كنتم مؤمنين'''»: (و فرستاده اى به سوى بنى اسرائيل گسيل داشتم، كه مى گفت: من آيتى از ناحيه پروردگارتان آورده ام، من براى شما از گل، مجسمه مرغى می سازم. بعد در آن می دمم، ناگهان به اذن خدا، مرغ زنده می شود، و كور مادرزاد و جذامى را شفا می دهم و مُردگان را به اذن خدا زنده مى كنم، و به شما خبر می دهم كه امروز چه خورده ايد و در خانه، چه ذخيره ها داريد. همه اين ها آيت هایى است براى شما اگر كه ايمان بياوريد). و همچنين قبل از انتشار دعوت اسلام، قرآن را به عنوان معجزه به وى داده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۰ </center>
با اينكه همان طور كه در اشكال گفتيم ، هيچ تلازمى ميان حق بودن معارفى كه انبياء و رسل درباره مبدء و معاد آورده اند، و ميانه آوردن معجزه نيست ؟ علاوه بر نبودن ملازمه ، اشكال ديگر اينكه : اصلا معارفى كه انبياء آورده اند، تمام بر طبق برهانهائى روشن و واضح است ، و اين براهين هر عالم و بصيرى را از معجزه بى نياز مى كند، و بهمين جهت بعضى گفته اند: اصلا معجزه براى قانع كردن عوام الناس است ، چون عقلشان قاصر است از اينكه حقايق و معارف عقلى را درك كنند، بخلاف خاصه مردم ، كه در پذيرفتن معارف آسمانى هيچ احتياجى بمعجزه ندارند.
با اين كه همان طور كه در اشكال گفتيم، هيچ تلازمى ميان حق بودن معارفى كه انبيا و رسل درباره مبدء و معاد آورده اند، و ميانه آوردن معجزه نيست؟ علاوه بر نبودن ملازمه، اشكال ديگر اين كه: اصلا معارفى كه انبيا آورده اند، تمام بر طبق برهان هایى روشن و واضح است، و اين براهين هر عالِم و بصيرى را از معجزه بى نياز مى كند. و به همين جهت بعضى گفته اند: اصلا معجزه براى قانع كردن عوام النّاس است، چون عقلشان قاصر است از اين كه حقايق و معارف عقلى را درك كنند. بخلاف خاصۀ مردم، كه در پذيرفتن معارف آسمانى، هيچ احتياجى به معجزه ندارند.
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>
==جواب اشكال مطرح شده ==
==جواب اشكال مطرح شده ==
جواب از اين اشكال اينستكه انبياء و رسل ، هيچيك هيچ معجزه اى را براى اثبات معارف خود نياوردند، و نمى خواستند با آوردن معجزه مسئله توحيد و معاد را كه عقل خودش بر آنها حكم مى كند اثبات كنند، و در اثبات آنها بحجت عقل اكتفاء كردند، و مردم را از طريق نظر و استدلال هوشيار ساختند.
جواب از اين اشكال اينستكه انبياء و رسل ، هيچيك هيچ معجزه اى را براى اثبات معارف خود نياوردند، و نمى خواستند با آوردن معجزه مسئله توحيد و معاد را كه عقل خودش بر آنها حكم مى كند اثبات كنند، و در اثبات آنها بحجت عقل اكتفاء كردند، و مردم را از طريق نظر و استدلال هوشيار ساختند.
۱۴٬۴۱۸

ویرایش