گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۵۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۷: خط ۴۷:


فرمانرواى مردم. (۲)
فرمانرواى مردم. (۲)
معبود مردم. (۳)
معبود مردم. (۳)


از شرّ وسوسه گر نهانى. (۴)
از شرّ وسوسه گر نهانى. (۴)
كه در دل مردم وسوسه مى كند. (۵)
كه در دل مردم وسوسه مى كند. (۵)


خط ۵۸: خط ۶۰:
در اين سوره، به رسول گرامى خود دستور مى دهد كه: از شرّ وسواس خنّاس، به خدا پناه ببرد، و به طورى كه از روايات وارده در شأن نزول آن استفاده مى شود، اين سوره در مدينه نازل شده، بلكه از آن روايات بر مى آيد كه اين سوره و سوره قبلی اش، هر دو با هم نازل شده اند.
در اين سوره، به رسول گرامى خود دستور مى دهد كه: از شرّ وسواس خنّاس، به خدا پناه ببرد، و به طورى كه از روايات وارده در شأن نزول آن استفاده مى شود، اين سوره در مدينه نازل شده، بلكه از آن روايات بر مى آيد كه اين سوره و سوره قبلی اش، هر دو با هم نازل شده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۷ </center>
شرحى در مورد اين كه خداى تعالى از سه جهت «'''ربّ الناس '''»، «'''ملك النّاس '''» و «'''اله النّاس '''» بودن ملجأ و معاذ است
شرحى در مورد اين كه خداى تعالى از سه جهت «'''ربّ الناس '''»، «'''ملك النّاس '''» و «'''إله النّاس '''» بودن ملجأ و معاذ است:


قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ
خط ۶۷: خط ۶۹:
دوّمين پناه، كسى است كه داراى سلطنت و قوّتى كافى باشد و حكمى نافذ داشته باشد، به طورى كه هر كس از هر شرّى بدو پناهنده شود، او بتواند با اعمال قدرت و سلطنتش، آن را دفع كند. نظير پادشاهان (و امثال ايشان). اين سبب هم، سببى است مستقل و تامّ در سببيّت.
دوّمين پناه، كسى است كه داراى سلطنت و قوّتى كافى باشد و حكمى نافذ داشته باشد، به طورى كه هر كس از هر شرّى بدو پناهنده شود، او بتواند با اعمال قدرت و سلطنتش، آن را دفع كند. نظير پادشاهان (و امثال ايشان). اين سبب هم، سببى است مستقل و تامّ در سببيّت.


در اين ميان، سبب سومى است و آن عبارت است از: الهى كه معبود واقعى باشد. چون لازمۀ معبوديّت اله _ و مخصوصا اگر الهى واحد و بى شريك باشد _ اين است كه بندۀ خود را براى خود خالص سازد. يعنى جز او كسى را نخواند و در هيچ يك از حوائجش، جز به او مراجعه ننمايد. جز آنچه او اراده مى كند، اراده نكند و جز آنچه او مى خواهد، عمل نكند.
در اين ميان، سبب سوّمى است و آن عبارت است از: الهى كه معبود واقعى باشد. چون لازمۀ معبوديّت إله - و مخصوصا اگر الهى واحد و بى شريك باشد - اين است كه بندۀ خود را براى خود خالص سازد. يعنى جز او كسى را نخواند و در هيچ يك از حوائجش، جز به او مراجعه ننمايد. جز آنچه او اراده مى كند، اراده نكند و جز آنچه او مى خواهد، عمل نكند.


و خداى سبحان، ربّ مردم، و مَلِك آنان، و اله ايشان است؛ همچنان كه در كلام خويش، اين سه صفت خود را جمع كرده فرموده: «'''ذلكم الله ربّكم له الملك لا إله إلّا هو فأنّى تصرفون '''». و در آيه زير، به علّت ربوبيّت و الوهيّت خود اشاره نموده، مى فرمايد: «'''ربّ المشرق و المغرب لا إله إلا هو فاتّخذه وكيلا'''».
و خداى سبحان، ربّ مردم، و مَلِك آنان، و إله ايشان است؛ همچنان كه در كلام خويش، اين سه صفت خود را جمع كرده فرموده: «'''ذلكم الله ربّكم له الملك لا إله إلّا هو فأنّى تصرفون '''». و در آيه زير، به علّت ربوبيّت و الوهيّت خود اشاره نموده، مى فرمايد: «'''ربّ المشرق و المغرب لا إله إلا هو فاتّخذه وكيلا'''».


و در اين آيه اى كه از نظرت مى گذرد، به علّت مالكيت خود اشاره کرده، مى فرمايد: «'''له ملك السموات و الأرض و إلى الله ترجع الأمور'''». پس اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهايى كه او را تهديد مى كند، به ربّى پناهنده شود،
و در اين آيه اى كه از نظرت مى گذرد، به علّت مالكيّت خود اشاره کرده، مى فرمايد: «'''له ملك السموات و الأرض و إلى الله ترجع الأمور'''». پس اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهايى كه او را تهديد مى كند، به ربّى پناهنده شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۸ </center>
«الله» تعالى، تنها ربّ آدمى است و به جز او، ربّى نيست. و نيز: اگر قرار است آدمى در چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، «الله» سبحانه، پادشاه حقيقى عالَم است. چون مُلك از آنِ اوست و حكم هم، حكم اوست. و اگر قرار است بدين جهت به معبودى پناه ببرد، «الله» تعالى معبودى واقعى است و به جز او، اگر معبودى باشد قلّابى و ادّعايى است.
«الله تعالى»، تنها ربّ آدمى است و به جز او، ربّى نيست. و نيز: اگر قرار است آدمى در چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، «الله» سبحانه، پادشاه حقيقى عالَم است. چون مُلك از آنِ اوست و حكم هم، حكم اوست. و اگر قرار است بدين جهت به معبودى پناه ببرد، «الله تعالى» معبودى واقعى است و به جز او، اگر معبودى باشد، قلّابى و ادّعايى است.


بنابراين، جمله: «'''قل أعوذ بربّ النّاس '''»، دستورى است به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم)، به اين كه به خدا پناه ببرد؛ از اين جهت كه خداى تعالى، ربّ همۀ انسان هاست و آن جناب هم، يكى از ايشان است. و نيز خداى تعالى مَلِك و إله همه انسان هاست و آن جناب هم، يكى از ايشان است.
بنابراين، جمله: «'''قل أعوذ بربّ النّاس '''»، دستورى است به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم)، به اين كه: به خدا پناه ببرد؛ از اين جهت كه خداى تعالى، ربّ همۀ انسان هاست و آن جناب هم، يكى از ايشان است. و نيز خداى تعالى مَلِك و إله همه انسان هاست و آن جناب هم، يكى از ايشان است.


از آنچه گذشت، روشن شد كه:
از آنچه گذشت، روشن شد كه:
خط ۸۴: خط ۸۶:
بله اگر بى سرپرست شد، به ادارۀ آن پادشاه مراجعه مى كند. تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ولايت هم در اين مرحله عمومى تر است. همچنان كه مى بينيم پادشاه تمام ملت را زير پر و بال خود مى گيرد، و إله مرحله اى است كه در آن بنده عابد، ديگر در حوائجش به معبود مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از اخلاص درونى است، نه طبيعت مادى. به همين جهت، در سوره مورد بحث نخست از ربوبيّت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گويد و در آخر، عالى ترين رابطه بين انسان و خدا يعنى رابطه بندگى را به ياد مى آورد، مى فرمايد: «'''قل أعوذ بربّ النّاس ملك النّاس إله النّاس '''».
بله اگر بى سرپرست شد، به ادارۀ آن پادشاه مراجعه مى كند. تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ولايت هم در اين مرحله عمومى تر است. همچنان كه مى بينيم پادشاه تمام ملت را زير پر و بال خود مى گيرد، و إله مرحله اى است كه در آن بنده عابد، ديگر در حوائجش به معبود مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از اخلاص درونى است، نه طبيعت مادى. به همين جهت، در سوره مورد بحث نخست از ربوبيّت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گويد و در آخر، عالى ترين رابطه بين انسان و خدا يعنى رابطه بندگى را به ياد مى آورد، مى فرمايد: «'''قل أعوذ بربّ النّاس ملك النّاس إله النّاس '''».


و ثانيا: روشن گرديد كه چرا جمله هاى: «'''ربّ النّاس '''» «'''ملك النّاس '''»، «'''إله النّاس '''» را متصل و بدون واو عاطفه آورد. خواست تا بفهماند هر يك از دو صفت الوهيّت و سلطنت، سببى مستقل در دفع شرّ است. پس خداى تعالى، سبب مستقل دفع شرّ است، بدين جهت كه ربّ است. و نيز سبب مستقل است، بدين جهت كه مَلِك است. و نيز سبب مستقل است، بدين جهت كه إله است. پس او از هر جهت كه اراده شود، سبب مستقل است، و نظير اين وجه در دو جملۀ «'''الله أحد الله الصمد'''» گذشت.
و ثانيا: روشن گرديد كه چرا جمله هاى: «'''ربّ النّاس '''» «'''ملك النّاس '''»، «'''إله النّاس '''» را متصل و بدون واو عاطفه آورد. خواست تا بفهماند هر يك از دو صفت الوهيّت و سلطنت، سببى مستقل در دفع شرّ است. پس خداى تعالى، سبب مستقل دفع شرّ است، بدين جهت كه ربّ است. و نيز سبب مستقل است، بدين جهت كه مَلِك است. و نيز سبب مستقل است، بدين جهت كه إله است. پس او از هر جهت كه اراده شود، سبب مستقل است، و نظير اين وجه در دو جملۀ «'''الله أحد، الله الصمد'''» گذشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۹ </center>
و نيز با اين بيان روشن گرديد كه: چرا «'''كلمۀ ناس '''» سه بار تكرار شد، با اين كه مى توانست بفرمايد: «'''قل أعوذ برب النّاس و إلههم و ملكهم'''». چون خواست تا به اين وسيله اشاره كند به اين كه: اين سه صفت، هر يك به تنهايى ممكن است پناه پناهنده قرار گيرد، بدون اين كه پناهنده احتياج داشته باشد به اين كه آن دو جمله ديگر را - كه مشتمل بر دو صفت ديگر است - به زبان آورد. همچنان كه در صريح قرآن فرموده: خداى تعالى اسمائى حسنى دارد، به هر يك بخواهيد، مى توانيد او را بخوانيد.  
و نيز با اين بيان روشن گرديد كه: چرا «'''كلمۀ ناس '''» سه بار تكرار شد، با اين كه مى توانست بفرمايد: «'''قل أعوذ برب النّاس و إلههم و مَلِكهم'''». چون خواست تا به اين وسيله اشاره كند به اين كه: اين سه صفت، هر يك به تنهايى ممكن است پناه پناهنده قرار گيرد، بدون اين كه پناهنده احتياج داشته باشد به اين كه آن دو جمله ديگر را - كه مشتمل بر دو صفت ديگر است - به زبان آورد. همچنان كه در صريح قرآن فرموده: خداى تعالى اسمائى حسنى دارد، به هر يك بخواهيد، مى توانيد او را بخوانيد.  


اين بود توجيهات ما در باره آيات اين سوره؛ ولى مفسّرين در توجيه هر يك از سؤال هاى بالا وجوهى ذكر كرده اند كه دردى را دوا نمى كند.
اين بود توجيهات ما در باره آيات اين سوره؛ ولى مفسّرين در توجيه هر يك از سؤال هاى بالا وجوهى ذكر كرده اند كه دردى را دوا نمى كند.


مراد از «'''وسواس خنّاس '''» و اين كه فرمود: «'''من الجنّة و النّاس '''»
مراد از «'''وسواس خنّاس '''» و اين كه فرمود: «'''من الجنّة و النّاس '''»:


مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ:
مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ:
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
و اما اين كه بعضى گفته اند كه كلمۀ «'''ناس '''»، هم بر جماعتى از انسان ها اطلاق مى شود و هم بر جماعتى از جنّ، و جمله «'''من الجنّة و النّاس '''» بيانگر اين معناى اعم است، سخنى است بى دليل كه نبايد بدان اعتنا نمود.
و اما اين كه بعضى گفته اند كه كلمۀ «'''ناس '''»، هم بر جماعتى از انسان ها اطلاق مى شود و هم بر جماعتى از جنّ، و جمله «'''من الجنّة و النّاس '''» بيانگر اين معناى اعم است، سخنى است بى دليل كه نبايد بدان اعتنا نمود.


همچنين به اين سخن كه بعضى گفته اند كه: كلمه «'''و النّاس '''»، عطف است بر كلمه «'''وسواس '''»، و معناى عبارت اين است كه: پناه مى برم به خدا از شرّ وسواس خنّاس كه از طائفه جنّ هستند، و از شرّ مردم. چون اين معنايى است كه همه مى دانند، از فهم به دور است.
همچنين به اين سخن كه بعضى گفته اند كه: كلمه «'''و النّاس'''»، عطف است بر كلمه «'''وسواس'''»، و معناى عبارت اين است كه: پناه مى برم به خدا از شرّ وسواس خنّاس كه از طائفه جنّ هستند، و از شرّ مردم. چون اين معنايى است كه همه مى دانند، از فهم به دور است.


بحث روایى:
بحث روایى:
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
(رواياتى درباره شأن نزول و مراد از «'''وسواس '''» و وساوس و تسويلات آن):
(رواياتى درباره شأن نزول و مراد از «'''وسواس '''» و وساوس و تسويلات آن):


در مجمع البيان است كه ابو خديجه، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: جبرئيل نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد، در حالى كه آن جناب بيمار بود. پس آن جناب را با دو سوره «'''قل أعوذ'''» و سوره «'''قل هو الله أحد'''» افسون نموده، سپس گفت: «'''بسم الله ارقيك و الله يشفيك من كلّ داء يؤذيك خذها فلتهنيك: من تو را به نام خدا افسون مى كنم، و خدا تو را از هر دردى كه آزارت دهد، شفا مى دهد. بگير اين را كه گوارايت باد'''». پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم قل أعوذ بربّ الناس ...
در مجمع البيان است كه ابو خديجه، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: جبرئيل نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلّم) آمد، در حالى كه آن جناب بيمار بود. پس آن جناب را با دو سوره «'''قل أعوذ'''» و سوره «'''قل هو الله أحد'''» افسون نموده، سپس گفت: «'''بسم الله ارقيك و الله يشفيك من كلّ داء يؤذيك خذها فلتهنيك: من تو را به نام خدا افسون مى كنم، و خدا تو را از هر دردى كه آزارت دهد، شفا مى دهد. بگير اين را كه گوارايت باد'''».  
 
پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم قل أعوذ بربّ الناس ...
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۹۱ </center>
مؤلّف: بعضى از رواياتى كه در شأن نزول اين سوره وارد شده، در بحث روايتى گذشته، گذشت.
مؤلّف: بعضى از رواياتى كه در شأن نزول اين سوره وارد شده، در بحث روايتى گذشته، گذشت.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۸:
و در همان كتاب آمده كه عيّاشى به سند خود از ابان بن تغلب، از جعفر بن محمد (عليهماالسلام) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) فرموده: هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه براى قلبش در سينه اش دو گوش هست. از يك گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد و از گوش ديگرش، وسواس خنّاس بر او مى خواند. خداى تعالى به وسيلۀ فرشته او را تأييد مى كند؛ و اين همان است كه فرموده: «'''و أيّدهم بروح منه: ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مى كند'''».
و در همان كتاب آمده كه عيّاشى به سند خود از ابان بن تغلب، از جعفر بن محمد (عليهماالسلام) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) فرموده: هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه براى قلبش در سينه اش دو گوش هست. از يك گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد و از گوش ديگرش، وسواس خنّاس بر او مى خواند. خداى تعالى به وسيلۀ فرشته او را تأييد مى كند؛ و اين همان است كه فرموده: «'''و أيّدهم بروح منه: ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مى كند'''».


و در امالى صدوق، به سند خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: وقتى آيه: «'''و الّذين إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم'''»، نازل شد، ابليس بر بالاى كوهى در مكه رفت كه آن را كوه «ثوير» مى نامند؛ و به بلندترين آوازش عفريت هاى خود را صدا زد. همه نزدش جمع شدند. پرسيدند: اى بزرگ ما! مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كداميك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد؟ عفريتى از شيطان ها برخاست و گفت: من از اين راه آن را خنثى مى كنم. شيطان گفت: نه، اين كار از تو بر نمى آيد. عفريتى ديگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنيد.
و در امالى صدوق، به سند خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: وقتى آيه: «'''و الّذين إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم'''»، نازل شد، ابليس بر بالاى كوهى در مكّه رفت كه آن را كوه «ثوير» مى نامند؛ و به بلندترين آوازش عفريت هاى خود را صدا زد. همه نزدش جمع شدند. پرسيدند: اى بزرگ ما! مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كداميك از شماست كه اثر آن را خنثى سازد؟ عفريتى از شيطان ها برخاست و گفت: من از اين راه آن را خنثى مى كنم. شيطان گفت: نه، اين كار از تو بر نمى آيد. عفريتى ديگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنيد.


وسواس خنّاس گفت: اين كار را به من واگذار. پرسيد: از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت: به آنان وعده مى دهم، آرزومندشان مى كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند. وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مى برم. شيطان گفت: آرى تو، به درد اين كار مى خورى، و او را موكّل بر اين مأموريت كرد، تا روز قيامت.
وسواس خنّاس گفت: اين كار را به من واگذار. پرسيد: از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت: به آنان وعده مى دهم، آرزومندشان مى كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند. وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مى برم. شيطان گفت: آرى تو، به درد اين كار مى خورى، و او را موكّل بر اين مأموريت كرد، تا روز قيامت.
خط ۱۴۰: خط ۱۴۴:
مرحوم استاد، وقتى اين ماجرا را نقل كرد، اشك از چشمانش جارى شد و به من فرمود: من ثواب «تفسير الميزان» را به روح والدينم اهدانمودم. به ايشان عرض كردم: من نيز ثواب ترجمه آن را به روح والدينم اهدا نمودم. اميد است خداى عزّوجلّ به لطف و كرم خود، اين هديه را به اضعاف مضاعف در حساب آنان بنويسد. از همه خوانندگان عزيز و محترم التماس دعا دارم.
مرحوم استاد، وقتى اين ماجرا را نقل كرد، اشك از چشمانش جارى شد و به من فرمود: من ثواب «تفسير الميزان» را به روح والدينم اهدانمودم. به ايشان عرض كردم: من نيز ثواب ترجمه آن را به روح والدينم اهدا نمودم. اميد است خداى عزّوجلّ به لطف و كرم خود، اين هديه را به اضعاف مضاعف در حساب آنان بنويسد. از همه خوانندگان عزيز و محترم التماس دعا دارم.
و الحمد لله و الصلوة على رسول الله و على آله خزائن رحمة الله واللّعن على اعدائهم اعداء الله.
و الحمد لله و الصلوة على رسول الله و على آله خزائن رحمة الله واللّعن على اعدائهم اعداء الله.
سيد محمد باقر شريف موسوى ، معروف به سيد محمد باقر موسوى همدانى فرزند حجه الاسلام و المسلمين مرحوم سيد هادى گروسى تغمده الله بغفرانه .
سيد محمّدباقر شريف موسوى، معروف به سيّد محمدباقر موسوى همدانى، فرزند حجت الاسلام و المسلمين مرحوم سيّد هادى گروسى، تغمّده الله بغفرانه.




[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۴٬۴۱۸

ویرایش