گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۵: خط ۴۵:
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.


اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا (ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا(ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
و اين اصل ، منشاء و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زائيده آنست ، و آن اين است كه براى ماده ، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا بكلى نفى اصالت نموده ، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند، تنها از ماوراء ماده ، خدا را، آنهم بخاطر دليل ، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود، يا بخاطر اعتماديكه بعلوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است ، و احتياجى بماوراء محسوسات نداريم ، و يا (العياذ باللّه ) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبر و مو شكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است . اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه انشاءاللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت .
و اين اصل ، منشأ و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زایيده آن است، و آن اين است كه : براى ماده، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا به كلى نفى اصالت نموده، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند. تنها از ماوراء ماده، خدا را، آن هم به خاطر دليل، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود: يا به خاطر اعتمادی كه به علوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است، و احتياجى به ماوراء محسوسات نداريم، و يا (العياذ باللّه) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبّر و موشكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است. اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه إن شاء اللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت.
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==مزيت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
==مزيت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
نكته پنجم - اينكه مزيت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين ، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين ، تنها بعلم است ، نه عمل ، آنان بمقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گر نه در سابق هم گفتيم ، كه در سبيل هاى پائين تر صراط مستقيم ، اعمال صالح كامل ، و بدون نقص نيز هست ، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم ، و اما اينكه آن علم چه علمى و چگونه علمى است ؟ انشاء اللّه در ذيل آيه : «'''انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
نكته پنجم - اينكه مزيت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين ، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين ، تنها بعلم است ، نه عمل ، آنان بمقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گر نه در سابق هم گفتيم ، كه در سبيل هاى پائين تر صراط مستقيم ، اعمال صالح كامل ، و بدون نقص نيز هست ، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم ، و اما اينكه آن علم چه علمى و چگونه علمى است ؟ انشاء اللّه در ذيل آيه : «'''انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
۱۴٬۴۱۸

ویرایش