گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۰: خط ۳۲:
==آيات ۱ - ۶، سوره كافرون ==
==آيات ۱ - ۶، سوره كافرون ==
سوره كافرون مكى است و شش آيه دارد.
سوره كافرون مكى است و شش آيه دارد.
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْ يَأَيهَا الْكفِرُونَ(۱)
قُلْ يَأَيهَا الْكفِرُونَ(۱)
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(۲)
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(۲)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۳)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۳)
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ(۴)
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ(۴)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۵)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۵)
لَكمْ دِينُكُمْ وَ لىَ دِينِ(۶)
لَكمْ دِينُكُمْ وَ لىَ دِينِ(۶)
خط ۶۲: خط ۶۴:
در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد: «'''و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم '''»، چون بين معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسيار است ، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه «'''ما'''» است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور كلمه «'''من - كسى كه '''» است ، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه ، كلمه «'''ما'''» را بكار برده ؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا مطابقت اين آيه با آيه «'''لا اعبد ما تعبدون '''» است .
در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد: «'''و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم '''»، چون بين معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسيار است ، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه «'''ما'''» است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور كلمه «'''من - كسى كه '''» است ، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه ، كلمه «'''ما'''» را بكار برده ؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا مطابقت اين آيه با آيه «'''لا اعبد ما تعبدون '''» است .
وجه تكرار مضمون سابق در «'''و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد'''» صفحه
وجه تكرار مضمون سابق در «'''و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد'''» صفحه
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ
اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاءكيد آن تكرار شده ، نظير تكرارى كه در آيه «'''كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون '''» آمده ، و نيز تكرارى كه در آيه «'''فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر'''» آمده است .
اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاءكيد آن تكرار شده ، نظير تكرارى كه در آيه «'''كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون '''» آمده ، و نيز تكرارى كه در آيه «'''فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر'''» آمده است .
بعضى از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا كلمه «'''ما'''» در دو جمله «'''ما عبدتم '''» و «'''ما اعبد'''» موصوله نيست ، بلكه مصدريه است ، و معناى آيه اين است كه : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده ، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد،
بعضى از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا كلمه «'''ما'''» در دو جمله «'''ما عبدتم '''» و «'''ما اعبد'''» موصوله نيست ، بلكه مصدريه است ، و معناى آيه اين است كه : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده ، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد،
خط ۹۰: خط ۹۲:
<span id='link453'><span>
<span id='link453'><span>
==(روايتى درباره شاءن نزول سوره كافرون و روايتى راجع به تكرار يك مضمون درسوره ) صفحه ==
==(روايتى درباره شاءن نزول سوره كافرون و روايتى راجع به تكرار يك مضمون درسوره ) صفحه ==
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(۱)
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(۱)
وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً(۲)
وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً(۲)
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا(۳)
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا(۳)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام اللّه كه بخشنده به همه و مهربان با نيكان است
به نام اللّه كه بخشنده به همه و مهربان با نيكان است
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
در اين سوره خداى تعالى رسول گراميش را وعده فتح و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم گروه گروه داخل اسلام مى شوند، و دستورش مى دهد كه به شكرانه اين يارى و فتح خدايى ، خدا را تسبيح كند و حمد گويد و استغفار نمايد. و اين سوره بنا به استظهارى كه خواهيم كرد در مدينه بعد از صلح حديبيه و قبل از فتح مكه نازل شده
در اين سوره خداى تعالى رسول گراميش را وعده فتح و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم گروه گروه داخل اسلام مى شوند، و دستورش مى دهد كه به شكرانه اين يارى و فتح خدايى ، خدا را تسبيح كند و حمد گويد و استغفار نمايد. و اين سوره بنا به استظهارى كه خواهيم كرد در مدينه بعد از صلح حديبيه و قبل از فتح مكه نازل شده
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۱ </center>
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ
إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ
بيان اينكه مراد از نصر و فتح در «'''اذا جاء نصر الله و الفتح ...'''» رسيدن آنپيشگويى شده فتح مكه است
بيان اينكه مراد از نصر و فتح در «'''اذا جاء نصر الله و الفتح ...'''» رسيدن آنپيشگويى شده فتح مكه است
كلمه «'''اذا'''» ظهور در استقبال (آينده ) دارد، و اين ظهور اقتضا دارد كه مضمون آيه شريفه خبرى باشد از امرى كه هنوز رخ نداده و به زودى رخ مى دهد، و چون آن امر يارى و فتح است ، در نتيجه سوره مورد بحث از مژده هايى است كه خداى تعالى به پيامبر داده ، و نيز از ملاحم و خبرهاى غيبى قرآن كريم است .
كلمه «'''اذا'''» ظهور در استقبال (آينده ) دارد، و اين ظهور اقتضا دارد كه مضمون آيه شريفه خبرى باشد از امرى كه هنوز رخ نداده و به زودى رخ مى دهد، و چون آن امر يارى و فتح است ، در نتيجه سوره مورد بحث از مژده هايى است كه خداى تعالى به پيامبر داده ، و نيز از ملاحم و خبرهاى غيبى قرآن كريم است .
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
و اين نظريه به ذهن نزديك تر است ، تا آيه را حمل كنيم بر اجابت دعوت حقه از ناحيه اهل يمن و دخول بدون خونريزيشان در اسلام ، پس ‍ نزديك تر به اعتبار همان است كه بگوييم : مراد از نصر و فتح ، نصرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر كفار قريش ، و مراد از فتح ، فتح مكه است . و نيز بگوييم اين سوره بعد از صلح حديبيه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است .
و اين نظريه به ذهن نزديك تر است ، تا آيه را حمل كنيم بر اجابت دعوت حقه از ناحيه اهل يمن و دخول بدون خونريزيشان در اسلام ، پس ‍ نزديك تر به اعتبار همان است كه بگوييم : مراد از نصر و فتح ، نصرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر كفار قريش ، و مراد از فتح ، فتح مكه است . و نيز بگوييم اين سوره بعد از صلح حديبيه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۲ </center>
وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً
وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً
راغب در مفردات مى گويد كلمه «'''فوج '''» به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و جمع اين كلمه «'''افواج '''» مى آيد. و بنا به گفته وى معناى «'''داخل شدن مردم در دين خدا افواجا'''» اين است كه جماعتى بعد از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، و مراد از دين اللّه همان اسلام است ، چون خداى تعالى به حكم آيه «'''ان الدين عند اللّه الاسلام '''» غير اسلام را دين نمى داند.
راغب در مفردات مى گويد كلمه «'''فوج '''» به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و جمع اين كلمه «'''افواج '''» مى آيد. و بنا به گفته وى معناى «'''داخل شدن مردم در دين خدا افواجا'''» اين است كه جماعتى بعد از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، و مراد از دين اللّه همان اسلام است ، چون خداى تعالى به حكم آيه «'''ان الدين عند اللّه الاسلام '''» غير اسلام را دين نمى داند.
<span id='link455'><span>
<span id='link455'><span>
==وجه و مناسبت امر به حمد و استغفار پروردگار، بعد از ديدن نصر الهى ==
==وجه و مناسبت امر به حمد و استغفار پروردگار، بعد از ديدن نصر الهى ==
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا
از آنجايى كه اين نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرك ، و اعزاز توحيد است ، و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود كه از جهت اول سخن از تسبيح و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - كه نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبيح گويد.
از آنجايى كه اين نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرك ، و اعزاز توحيد است ، و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود كه از جهت اول سخن از تسبيح و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - كه نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبيح گويد.
البته در اين ميان وجه ديگرى براى توجيه و مناسبت اين دستور هست ، و آن اين است كه حق خداى عزوجل كه رب عالم است ، بر بنده اش اين است كه او را با صفات كمالش ذكر كند و همواره بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون فتح مكه باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن باطل و قطع ريشه فساد داشت فراغتى حاصل كند، دستورش داد كه از اين به بعد كه فراغتت بيشتر است ، به ياد جلال خدا - كه تسبيح او است - و جمالش - كه حمد او است و نقص و حاجت خودش ، كه استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه آمرزيده هست ، درخواست ادامه مغفرت است ، چون احتياج به مغفرت از نظر بقاء عينا مثل احتياج به حدوث مغفرت است ، دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب تكميل شكرگزارى است ، و ما در آخر جلد ششم اين كتاب گفتارى در معناى آمرزش گناه گذرانديم .
البته در اين ميان وجه ديگرى براى توجيه و مناسبت اين دستور هست ، و آن اين است كه حق خداى عزوجل كه رب عالم است ، بر بنده اش اين است كه او را با صفات كمالش ذكر كند و همواره بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون فتح مكه باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن باطل و قطع ريشه فساد داشت فراغتى حاصل كند، دستورش داد كه از اين به بعد كه فراغتت بيشتر است ، به ياد جلال خدا - كه تسبيح او است - و جمالش - كه حمد او است و نقص و حاجت خودش ، كه استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه آمرزيده هست ، درخواست ادامه مغفرت است ، چون احتياج به مغفرت از نظر بقاء عينا مثل احتياج به حدوث مغفرت است ، دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب تكميل شكرگزارى است ، و ما در آخر جلد ششم اين كتاب گفتارى در معناى آمرزش گناه گذرانديم .
خط ۱۴۹: خط ۱۵۱:
از آنجا هم بيرون شد و به خانه فاطمه (عليهاالسلام ) رفت و گفت : اى دختر سيد عرب ، آيا قريش را پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را تمديد مى كنى ؟ اگر چنين كنى گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پرسيد: آيا ممكن نيست به دو پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم جوار دهند، علاوه بر اين ، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) پناه دهد. آنگاه رو به على بن ابى طالب (عليه السلام ) كرد و گفت : اى ابا الحسن چاره ام از همه جا قطع شده ، از تو مى خواهم برايم خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى . على (عليه السلام ) فرمود: تو پير مرد قريشى ، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش ‍ را در پناه و جوار خود قرار دادم ، اين را بگو و به ديار خودت مكه برگرد، ابو سفيان پرسيد: اين كار دردى از من دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند گمان ندارم ، و ليكن چاره ديگرى برايت سراغ ندارم ، ناگزير ابو سفيان برخاست و در مسجد فرياد زد ايها الناس من قريش را در جوار خود قرار دادم ، آنگاه شترش را سوار شد و به طرف مكه رفت . وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند چه خبر آورده اى ؟ ابو سفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام نداده ، جز اينكه به بازيت گرفته ، و اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابو سفيان گفت : نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولى چاره ديگرى نداشتم .
از آنجا هم بيرون شد و به خانه فاطمه (عليهاالسلام ) رفت و گفت : اى دختر سيد عرب ، آيا قريش را پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را تمديد مى كنى ؟ اگر چنين كنى گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پرسيد: آيا ممكن نيست به دو پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم جوار دهند، علاوه بر اين ، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) پناه دهد. آنگاه رو به على بن ابى طالب (عليه السلام ) كرد و گفت : اى ابا الحسن چاره ام از همه جا قطع شده ، از تو مى خواهم برايم خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى . على (عليه السلام ) فرمود: تو پير مرد قريشى ، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش ‍ را در پناه و جوار خود قرار دادم ، اين را بگو و به ديار خودت مكه برگرد، ابو سفيان پرسيد: اين كار دردى از من دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند گمان ندارم ، و ليكن چاره ديگرى برايت سراغ ندارم ، ناگزير ابو سفيان برخاست و در مسجد فرياد زد ايها الناس من قريش را در جوار خود قرار دادم ، آنگاه شترش را سوار شد و به طرف مكه رفت . وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند چه خبر آورده اى ؟ ابو سفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام نداده ، جز اينكه به بازيت گرفته ، و اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابو سفيان گفت : نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولى چاره ديگرى نداشتم .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش