گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>
==معناى اينكه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود ==
==معناى اينكه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود ==
إِنمَا نُطعِمُكمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكمْ جَزَاءً وَ لا شكُوراً
إِنمَا نُطعِمُكمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكمْ جَزَاءً وَ لا شكُوراً
كلمه «'''وجه '''» به معناى آن روى هر چيز است كه رو به روى تو و يا هر كس ديگر باشد، و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى ، صفات كريمه اى كه افاضه خير بر خلق و خلقت و تدبير و رزق آنها، و يا به عبارت جامع تر رحمت عامه او كه قوام تمامى موجودات بدان است ،
كلمه «'''وجه '''» به معناى آن روى هر چيز است كه رو به روى تو و يا هر كس ديگر باشد، و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى ، صفات كريمه اى كه افاضه خير بر خلق و خلقت و تدبير و رزق آنها، و يا به عبارت جامع تر رحمت عامه او كه قوام تمامى موجودات بدان است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۴ </center>
خط ۱۳: خط ۱۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۵ </center>
و كلمه «'''شكر'''» و «'''شكور'''» هر دو به معناى ذكر نعمت ، و يادآورى آن در زبان و قلب و عمل است ، و منظور از آن در آيه شريفه به قرينه اينكه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناى جميل زبانى است ، و آيه شريفه يعنى آيه «'''انما نطعمكم لوجه الله ...'''» خطابى است از اين طايفه به كسانى كه اطعامشان كردند، حال يا به زبان قال ، كه در اين صورت اين آيه يا حكايت سخن ايشان است ، و كلمه «'''قالوا'''» در تقدير آن است ، و تقديرش : «'''قالوا انما نطعمكم ...'''» است ، و خواسته اند به مسكين و يتيم و اسير اطمينان بدهند كه به احدى نخواهيم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان داديم ، و آبروى شما را نمى ريزيم ، و بر شما منت نمى گذاريم ، و يا اينكه اطعامگران اصلا چنين سخنى به زبان نياورده اند، و جمله مذكور زبان حال ايشان است ، و خداى تعالى مى خواهد ايشان را به آن اخلاصى كه از باطن آنان خبر دارد بستايد، و بفهماند كه اين طايفه چنين مردمى بودند، و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.
و كلمه «'''شكر'''» و «'''شكور'''» هر دو به معناى ذكر نعمت ، و يادآورى آن در زبان و قلب و عمل است ، و منظور از آن در آيه شريفه به قرينه اينكه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناى جميل زبانى است ، و آيه شريفه يعنى آيه «'''انما نطعمكم لوجه الله ...'''» خطابى است از اين طايفه به كسانى كه اطعامشان كردند، حال يا به زبان قال ، كه در اين صورت اين آيه يا حكايت سخن ايشان است ، و كلمه «'''قالوا'''» در تقدير آن است ، و تقديرش : «'''قالوا انما نطعمكم ...'''» است ، و خواسته اند به مسكين و يتيم و اسير اطمينان بدهند كه به احدى نخواهيم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان داديم ، و آبروى شما را نمى ريزيم ، و بر شما منت نمى گذاريم ، و يا اينكه اطعامگران اصلا چنين سخنى به زبان نياورده اند، و جمله مذكور زبان حال ايشان است ، و خداى تعالى مى خواهد ايشان را به آن اخلاصى كه از باطن آنان خبر دارد بستايد، و بفهماند كه اين طايفه چنين مردمى بودند، و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.
إِنَّا نخَاف مِن رَّبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطرِيراً
إِنَّا نخَاف مِن رَّبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطرِيراً
اينكه روز قيامت را عبوس شمرده از باب استعاره است ، و مراد از «'''عبوس بودن '''» آن ظهور كمال شدت آن براى مجرمين است ، و كلمه «'''قمطرير'''»- به طورى كه گفته اند - به معناى دشوار و سخت است .
اينكه روز قيامت را عبوس شمرده از باب استعاره است ، و مراد از «'''عبوس بودن '''» آن ظهور كمال شدت آن براى مجرمين است ، و كلمه «'''قمطرير'''»- به طورى كه گفته اند - به معناى دشوار و سخت است .
اين آيه در مقام بيان علت سخنى است كه از ايشان حكايت كرد، مى خواهد بفهماند چرا گفتند: «'''انما نطعمكم لوجه الله ...'''» و اينكه اگر عمل مذكور خود را تنها و تنها به خاطر خدا انجام دادند، و عبوديت خود را براى خدا خالص كردند، براى اين بود كه از آن روز سخت و دشوار مى ترسيدند، و براى بيان علت مذكور اكتفا نكردند به اينكه ما از آن روز مى ترسيم ، بلكه آن روز را به پروردگار خود نسبت داده ، گفتند: «'''ما از پروردگار خود از روزى مى ترسيم كه چنين و چنان است '''»، تا فهمانده باشند وقتى از اين اطعامشان چيزى غير از پروردگارشان را در نظر ندارند، پس ترسشان هم از غير او نيست ، همچنان كه اميدى هم به غير او ندارند، پس ترس و اميدشان همه از خدا است ، اگر از روز قيامت هم مى ترسند بدان جهت است كه روز پروردگارشان است ، روزى است كه خدا به حساب بندگانش مى رسد، و جزاى اعمال ايشان را مى دهد.
اين آيه در مقام بيان علت سخنى است كه از ايشان حكايت كرد، مى خواهد بفهماند چرا گفتند: «'''انما نطعمكم لوجه الله ...'''» و اينكه اگر عمل مذكور خود را تنها و تنها به خاطر خدا انجام دادند، و عبوديت خود را براى خدا خالص كردند، براى اين بود كه از آن روز سخت و دشوار مى ترسيدند، و براى بيان علت مذكور اكتفا نكردند به اينكه ما از آن روز مى ترسيم ، بلكه آن روز را به پروردگار خود نسبت داده ، گفتند: «'''ما از پروردگار خود از روزى مى ترسيم كه چنين و چنان است '''»، تا فهمانده باشند وقتى از اين اطعامشان چيزى غير از پروردگارشان را در نظر ندارند، پس ترسشان هم از غير او نيست ، همچنان كه اميدى هم به غير او ندارند، پس ترس و اميدشان همه از خدا است ، اگر از روز قيامت هم مى ترسند بدان جهت است كه روز پروردگارشان است ، روزى است كه خدا به حساب بندگانش مى رسد، و جزاى اعمال ايشان را مى دهد.
خط ۱۹: خط ۲۱:
و اگر در آيه «'''و يخافون يوما كان شره مستطيرا'''» نسبت ترس آنان را به خود قيامت داد، براى اين بود كه گوينده اين سخن خود آنان نبودند، بلكه خداى تعالى است كه قبل از اين آيه شدايد آن روز را به خودش ‍ نسبت داده ، و فرموده بود: «'''انا اعتدنا للكافرين سلاسل ...'''»
و اگر در آيه «'''و يخافون يوما كان شره مستطيرا'''» نسبت ترس آنان را به خود قيامت داد، براى اين بود كه گوينده اين سخن خود آنان نبودند، بلكه خداى تعالى است كه قبل از اين آيه شدايد آن روز را به خودش ‍ نسبت داده ، و فرموده بود: «'''انا اعتدنا للكافرين سلاسل ...'''»
و كوتاه سخن اينكه : مساءله خوفى كه اين طايفه در گفتار خود آوردند، خوف در مقام عمل است ، چون حساب عمل بنده با خدا است ، و بندگى لازمه لاينفك انسان است ، انسان به هر درجه از كمال برسد، و حتى به مقام عصمت و بى گناهى هم اگر برسد، باز هم بنده است ، و بنده ممكن نيست از خوف پروردگارش تهى باشد، همچنان كه فرمود: «'''ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم '''».
و كوتاه سخن اينكه : مساءله خوفى كه اين طايفه در گفتار خود آوردند، خوف در مقام عمل است ، چون حساب عمل بنده با خدا است ، و بندگى لازمه لاينفك انسان است ، انسان به هر درجه از كمال برسد، و حتى به مقام عصمت و بى گناهى هم اگر برسد، باز هم بنده است ، و بنده ممكن نيست از خوف پروردگارش تهى باشد، همچنان كه فرمود: «'''ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم '''».
فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شرَّ ذَلِك الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضرَةً وَ سرُوراً
فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شرَّ ذَلِك الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضرَةً وَ سرُوراً
«'''وقايه '''» به معناى حفظ كردن و از اذيت جلوگيرى نمودن است ، و وقتى گفته مى شود: «'''فلان لقى فلان بكذا'''»، معنايش اين است كه با او به چنين وضعى رو به رو شد، و كلمه «'''نضره '''» به معناى بهجت و خوش رويى ، و كلمه سرور در مقابل اندوه است .
«'''وقايه '''» به معناى حفظ كردن و از اذيت جلوگيرى نمودن است ، و وقتى گفته مى شود: «'''فلان لقى فلان بكذا'''»، معنايش اين است كه با او به چنين وضعى رو به رو شد، و كلمه «'''نضره '''» به معناى بهجت و خوش رويى ، و كلمه سرور در مقابل اندوه است .
و معناى آيه اين است كه خداى تعالى ايشان را حفظ و شر آن روز را از ايشان منع كرد، و با بهجت و سرور با ايشان روبرو شد، پس اين طايفه در آن روز خوشحال و مسرورند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود «'''وجوه يومئذ ناضره '''».
و معناى آيه اين است كه خداى تعالى ايشان را حفظ و شر آن روز را از ايشان منع كرد، و با بهجت و سرور با ايشان روبرو شد، پس اين طايفه در آن روز خوشحال و مسرورند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود «'''وجوه يومئذ ناضره '''».
<span id='link138'><span>
<span id='link138'><span>
==وصف نعمت هاى بهشتى ابرار كه در مقابل صبرشان در راه خدا داده شده اند ==
==وصف نعمت هاى بهشتى ابرار كه در مقابل صبرشان در راه خدا داده شده اند ==
وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً
وَ جَزَاهُم بِمَا صبرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً
منظور از «'''صبر'''» صبرشان در برابر مصيبت ، و در برابر اطاعت ، و از معصيت است ، چون اين طايفه در زندگى دنيا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتيجه در برابر آنچه او براى آنان مقدر كرده بود، و هر محنت و مصيبتى كه براى آنان خواسته بود صبر مى كردند، و نيز بر امتثال هر فرمانى كه به ايشان داده بود، و بر ترك هر عملى كه ايشان را از آن نهى كرده بود صبر مى كردند، هر چند كه با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقت و زحمتى را كه در راه بندگى او تحمل كرده بودند به نعمت و راحت مبدل كرد.
منظور از «'''صبر'''» صبرشان در برابر مصيبت ، و در برابر اطاعت ، و از معصيت است ، چون اين طايفه در زندگى دنيا به جز وجه پروردگارشان طلبى نداشتند، اراده او را بر خواست خود مقدم مى داشتند، در نتيجه در برابر آنچه او براى آنان مقدر كرده بود، و هر محنت و مصيبتى كه براى آنان خواسته بود صبر مى كردند، و نيز بر امتثال هر فرمانى كه به ايشان داده بود، و بر ترك هر عملى كه ايشان را از آن نهى كرده بود صبر مى كردند، هر چند كه با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خداى تعالى مشقت و زحمتى را كه در راه بندگى او تحمل كرده بودند به نعمت و راحت مبدل كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۷ </center>
مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلى الاَرَائكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً
مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلى الاَرَائكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً
كلمه «'''ارائك '''» جمع كلمه «'''اريكه '''» است ، كه به معناى هر چيزى است كه به آن تكيه دهند، و كلمه «'''زمهرير'''» به معناى سرماى شديد است .
كلمه «'''ارائك '''» جمع كلمه «'''اريكه '''» است ، كه به معناى هر چيزى است كه به آن تكيه دهند، و كلمه «'''زمهرير'''» به معناى سرماى شديد است .
و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى مشقت هايى را كه تحمل كردند به بهشت و نعمت مبدل كرد، در حالى كه اينان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند.
و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى مشقت هايى را كه تحمل كردند به بهشت و نعمت مبدل كرد، در حالى كه اينان در آن بهشت بر تكيه گاهها تكيه داشتند، و در بهشت نه آفتابى مى بينند تا از گرماى آن متاذى شوند، و نه زمهريرى تا از سرماى آن ناراحت گردند.
وَ دَانِيَةً عَلَيهِمْ ظِلَلُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِيلاً
وَ دَانِيَةً عَلَيهِمْ ظِلَلُهَا وَ ذُلِّلَت قُطوفُهَا تَذْلِيلاً
كلمه «'''ظلال '''» جمع ظل (سايه ) است ، و منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است ، پس كلمه «'''دانيه '''» در خصوص اين مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گس تردگى را مى دهد. و كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، و «'''قطف '''» به معناى ميوه چيده شده است . و «'''تذليل قطوف براى آنان '''» به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند.
كلمه «'''ظلال '''» جمع ظل (سايه ) است ، و منظور از نزديكى سايه بر سر آنان اين است كه سايه بر سر آنان گسترده است ، پس كلمه «'''دانيه '''» در خصوص اين مورد هم معناى خود را دارد و هم معناى گس تردگى را مى دهد. و كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، و «'''قطف '''» به معناى ميوه چيده شده است . و «'''تذليل قطوف براى آنان '''» به اين معناست كه خداى تعالى ميوه هاى بهشتى را براى ايشان مسخر كرده ، و تحت فرمان و اراده آنان قرارداده ، به هر نحو كه بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتى بچينند.
وَ يُطاف عَلَيهِم بِئَانِيَةٍ مِّن فِضةٍ وَ أَكْوَابٍ كانَت قَوَارِيرَا
وَ يُطاف عَلَيهِم بِئَانِيَةٍ مِّن فِضةٍ وَ أَكْوَابٍ كانَت قَوَارِيرَا
كلمه «'''آنيه '''» جمع كلمه «'''اناء'''» به معناى ظرف است ، همانطور كه كلمه «'''اكسيه '''» جمع كساء است ، و «'''اكواب '''» جمع كوب ، به معناى ظرف آب است ، البته ظرفى كه مانند ليوان نه دسته داشته باشد و نه لوله ، و مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه «'''و يطوف عليهم ولدان ...'''» مى آيد.
كلمه «'''آنيه '''» جمع كلمه «'''اناء'''» به معناى ظرف است ، همانطور كه كلمه «'''اكسيه '''» جمع كساء است ، و «'''اكواب '''» جمع كوب ، به معناى ظرف آب است ، البته ظرفى كه مانند ليوان نه دسته داشته باشد و نه لوله ، و مراد از اينكه فرمود با چنين ظرفهاى نقره فام دور آنان طواف مى كنند، طواف كردن خدام بهشتى است كه براى اهل بهشت طعام و آب مى آورند، و توضيح بيشترش در ذيل آيه «'''و يطوف عليهم ولدان ...'''» مى آيد.
قَوَارِيرَا مِن فِضةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً
قَوَارِيرَا مِن فِضةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً
كلمه «'''قوارير'''» در اين آيه بدل است از قوارير در آيه قبلى .
كلمه «'''قوارير'''» در اين آيه بدل است از قوارير در آيه قبلى .
و بعضى گفته اند: منظور از نقره اى بودن قوارير تشبيه ظرفهاى بهشتى است ، كه از نظر صفا و زيبايى مانند ظرف نقره است نه اينكه حقيقتا از جنس نقره باشد.
و بعضى گفته اند: منظور از نقره اى بودن قوارير تشبيه ظرفهاى بهشتى است ، كه از نظر صفا و زيبايى مانند ظرف نقره است نه اينكه حقيقتا از جنس نقره باشد.
خط ۴۳: خط ۴۵:
وَ يُسقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً
وَ يُسقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً
بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطرو بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند.
بعضى از مفسرين گفته اند: در عرب مرسوم بوده كه از زنجبيل استفاده عطرو بوى خوش مى كرده اند، و آن را در جام نوشيدنيها مى ريختند، در اين آيه هم به ابرار وعده داده كه زنجبيل بهشتى را كه پاكيزه تر و خوشبوتر است در جام شرابشان مى ريزند.
عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً
عَيْناً فِيهَا تُسمَّى سلْسبِيلاً
يعنى «'''من عين '''» و يا «'''اعنى عينا'''» و يا «'''اخص عينا'''» خلاصه منصوب بودن عين يا به خاطر افتادن حرف جر «'''من '''» است ، و يا فعلى در تقدير است كه كلمه «'''عين '''» را به عنوان مفعول نصب داده ، راغب گفته : كلمه «'''سلسبيل '''» به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است .
يعنى «'''من عين '''» و يا «'''اعنى عينا'''» و يا «'''اخص عينا'''» خلاصه منصوب بودن عين يا به خاطر افتادن حرف جر «'''من '''» است ، و يا فعلى در تقدير است كه كلمه «'''عين '''» را به عنوان مفعول نصب داده ، راغب گفته : كلمه «'''سلسبيل '''» به معناى آبى سبك و لذيذ و برنده است .
وَ يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتهُمْ حَسِبْتهُمْ لُؤْلُؤ اً مَّنثُوراً
وَ يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتهُمْ حَسِبْتهُمْ لُؤْلُؤ اً مَّنثُوراً
يعنى فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند.
يعنى فرزندانى بهشتى پيرامون ابرار طواف مى كنند، كه هميشه طراوت و خرمى جوانى و زيبايى منظر را دارند.
ولى بعضى گفته اند: «'''ولدان مخلدون '''» به معناى جوانانى است كه گوشواره معروف به «'''خلده '''» را به گوش دارند. و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لولو منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لولو نثار كرده اند.
ولى بعضى گفته اند: «'''ولدان مخلدون '''» به معناى جوانانى است كه گوشواره معروف به «'''خلده '''» را به گوش دارند. و منظور از اينكه فرمود: تو گمان مى كنى كه لولو منثورند، اين است كه آن خدمتگزاران آنقدر صفاى لون دارند، و آنقدر چهره هايشان نورانى است كه نور رويشان به روى يكديگر مى تابد، تو گويى در مجالسى كه ايشان خدمت مى كنند لولو نثار كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۹ </center>
وَ إِذَا رَأَيْت ثمَّ رَأَيْت نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً
وَ إِذَا رَأَيْت ثمَّ رَأَيْت نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً
كلمه «'''ثم '''» - با فتحه اول - ظرف مكان است ، و جز در ظرف مكان استعمال نمى شود، و لذا بعضى گفته اند: معناى «'''رايت '''» ى اول ، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى ، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست ، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد.
كلمه «'''ثم '''» - با فتحه اول - ظرف مكان است ، و جز در ظرف مكان استعمال نمى شود، و لذا بعضى گفته اند: معناى «'''رايت '''» ى اول ، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت بيفكنى ، در آنجا نعيمى مى بينى كه با زبان قابل وصف نيست ، و ملك كبيرى مى بينى كه با هيچ مقياسى نمى توان تقديرش كرد.
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ثم '''» صله اى است كه موصولش حذف شده ،و تقدير كلام و «'''اذا رايت ما ثم من النعيم و الملك '''» است ، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه «'''لقد تقطع بينكم '''» است ، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانسته اند كه موصول حذف بشود، وصله اش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانسته اند.
بعضى ديگر گفته اند: كلمه «'''ثم '''» صله اى است كه موصولش حذف شده ،و تقدير كلام و «'''اذا رايت ما ثم من النعيم و الملك '''» است ، يعنى و اگر ببينى آنچه در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث نظير آيه «'''لقد تقطع بينكم '''» است ، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانسته اند كه موصول حذف بشود، وصله اش بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانسته اند.
خط ۶۰: خط ۶۲:
و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان ، و بى توجهى به اوست ، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده : «'''و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين '''»، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم : حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده : «'''سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه لمخلصين '''».
و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان ، و بى توجهى به اوست ، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، همچنان كه قرآن فرموده : «'''و اخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين '''»، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم : حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده : «'''سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه لمخلصين '''».
خداى تعالى در جمله «'''و سقيهم ربهم '''» همه واسطه ها را حذف كرده ، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده ، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است ، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه «'''لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد'''» خواست خود بشر بدان نمى رسد.
خداى تعالى در جمله «'''و سقيهم ربهم '''» همه واسطه ها را حذف كرده ، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده ، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است ، و چه بسا يكى از نعمت هايى باشد كه به حكم آيه «'''لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد'''» خواست خود بشر بدان نمى رسد.
إِنَّ هَذَا كانَ لَكمْ جَزَاءً وَ كانَ سعْيُكم مَّشكُوراً
إِنَّ هَذَا كانَ لَكمْ جَزَاءً وَ كانَ سعْيُكم مَّشكُوراً
در اين آيه شريفه دو احتمال هست ، يكى اينكه حكايت خطابى باشد كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود. و احتمال دوم اين است كه جمله يقال لهم - به ايشان گفته مى شود در تقدير باشد.
در اين آيه شريفه دو احتمال هست ، يكى اينكه حكايت خطابى باشد كه از ناحيه خداى تعالى به هنگام پرداخت اجرشان به ايشان مى شود. و احتمال دوم اين است كه جمله يقال لهم - به ايشان گفته مى شود در تقدير باشد.
و جمله «'''و كان سعيكم مشكورا'''» خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است ، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند.
و جمله «'''و كان سعيكم مشكورا'''» خود، انشاى شكر در برابر مساعى مرضيه و اعمال مقبوله ايشان است ، و خوشا به حالشان كه با چه كلام پاكيزه اى خطاب مى شوند.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
از اين هم كه بگذريم سياق آيات اين سوره و مخصوصا آيه «'''يوفون بالنذر'''» و آيه «'''و يطعمون الطعام ...'''» سياق يك داستان واقعى است ، كه در خارج اتفاق افتاده ، و ذكر اسير در بين كسانى كه به دست آن ابرار اطعام شده اند، بهترين شاهد است بر اينكه اين آيات در مدينه نازل شده ، چون مسلمانان همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم در مكه قدرتى نداشتند تا اسير داشته باشند.
از اين هم كه بگذريم سياق آيات اين سوره و مخصوصا آيه «'''يوفون بالنذر'''» و آيه «'''و يطعمون الطعام ...'''» سياق يك داستان واقعى است ، كه در خارج اتفاق افتاده ، و ذكر اسير در بين كسانى كه به دست آن ابرار اطعام شده اند، بهترين شاهد است بر اينكه اين آيات در مدينه نازل شده ، چون مسلمانان همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم در مكه قدرتى نداشتند تا اسير داشته باشند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش