گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۸: خط ۴۰:
<span id='link352'><span>
<span id='link352'><span>
==آيات ۱۰۳ - ۱۰۸، سوره كهف ==
==آيات ۱۰۳ - ۱۰۸، سوره كهف ==
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَلاً(۱۰۳) الَّذِينَ ضلَّ سعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحْسبُونَ أَنهُمْ يحْسِنُونَ صنْعاً(۱۰۴)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَلاً(۱۰۳) الَّذِينَ ضلَّ سعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحْسبُونَ أَنهُمْ يحْسِنُونَ صنْعاً(۱۰۴)
أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا بِئَايَتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فحَبِطت أَعْمَلُهُمْ فَلانُقِيمُ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَزْناً(۱۰۵)
أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا بِئَايَتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فحَبِطت أَعْمَلُهُمْ فَلانُقِيمُ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَزْناً(۱۰۵)
ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ رُسلى هُزُواً(۱۰۶)
ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ رُسلى هُزُواً(۱۰۶)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كانَت لهَُمْ جَنَّت الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً(۱۰۷)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كانَت لهَُمْ جَنَّت الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً(۱۰۷)
خَلِدِينَ فِيهَا لايَبْغُونَ عَنهَا حِوَلاً(۱۰۸)
خَلِدِينَ فِيهَا لايَبْغُونَ عَنهَا حِوَلاً(۱۰۸)
ترجمه آيات
ترجمه آيات
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link353'><span>
<span id='link353'><span>
==معرفى زيانكارترين زيانكارن (اخسرين اعمالا) كه كارهاى بى نتيجه خود را نيكومىپندارند واعمالشان حبط شده ، در قيامت وزنى ندارد ==
==معرفى زيانكارترين زيانكارن (اخسرين اعمالا) كه كارهاى بى نتيجه خود را نيكومىپندارند واعمالشان حبط شده ، در قيامت وزنى ندارد ==
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَلاً(۱۰۳)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَلاً(۱۰۳)
ظاهر سياق مى رساند كه خطاب در اين آيه به مشركين باشد، وبا لحن كنايه مى فرمايد:((بگومى خواهيد بگوييم چه كسى در عمل خاسرتر از هر كس است ...(( با اينكه منظور خود مخاطبين است ، ولى بعد از يك آيه لحن سخن را عوض كرده نزديك به صراحت مى فرمايد: ((اولئك الذين كفروا بايات ربهم ولقائه (( پس معلوم مى شود كه منكرين نبوت ومعاد كه كفر به آيات خدا ولقاء اومعرف ايشان است همان مشركين هستند.
ظاهر سياق مى رساند كه خطاب در اين آيه به مشركين باشد، وبا لحن كنايه مى فرمايد:((بگومى خواهيد بگوييم چه كسى در عمل خاسرتر از هر كس است ...(( با اينكه منظور خود مخاطبين است ، ولى بعد از يك آيه لحن سخن را عوض كرده نزديك به صراحت مى فرمايد: ((اولئك الذين كفروا بايات ربهم ولقائه (( پس معلوم مى شود كه منكرين نبوت ومعاد كه كفر به آيات خدا ولقاء اومعرف ايشان است همان مشركين هستند.
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر نفرمود: ((بالاخسرين عملا(( با اينكه اصل در تميز اين است كه مفرد آورده شود، وبا اينكه مصدر هم شامل قليل وهم كثير مى شود، براى اين است كه اعلام كند، خسران اختصاص ‍ به يك نوع اعمال ايشان ندارد، بلكه تمامى انواع كارهاى ايشان را شامل است .
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر نفرمود: ((بالاخسرين عملا(( با اينكه اصل در تميز اين است كه مفرد آورده شود، وبا اينكه مصدر هم شامل قليل وهم كثير مى شود، براى اين است كه اعلام كند، خسران اختصاص ‍ به يك نوع اعمال ايشان ندارد، بلكه تمامى انواع كارهاى ايشان را شامل است .
الَّذِينَ ضلَّ سعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحْسبُونَ أَنهُمْ يحْسِنُونَ صنْعاً(۱۰۴)
الَّذِينَ ضلَّ سعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحْسبُونَ أَنهُمْ يحْسِنُونَ صنْعاً(۱۰۴)
اين آيه خبر مى دهد از آنهائى كه در عمل از هر زيانكارى زيانكارترند. و آنها كسانى هستند كه در آيه قبلى پيشنهاد كرد كه به مشركين معرفيشان كند وحال معرفى مى كند ومى فرمايد كسانى هستند كه در زندگى دنيا نيز از عمل خود بهره نگرفتند، چون ضلال سعى همان خسران و بينتيجگى عمل است ، آنگاه دنبالش اضافه فرموده كه ((وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا - در عين حال گمان مى كنند كه كار خوبى انجام مى دهند((، وهمين پندار است كه مايه تماميت خسران ايشان شده است .
اين آيه خبر مى دهد از آنهائى كه در عمل از هر زيانكارى زيانكارترند. و آنها كسانى هستند كه در آيه قبلى پيشنهاد كرد كه به مشركين معرفيشان كند وحال معرفى مى كند ومى فرمايد كسانى هستند كه در زندگى دنيا نيز از عمل خود بهره نگرفتند، چون ضلال سعى همان خسران و بينتيجگى عمل است ، آنگاه دنبالش اضافه فرموده كه ((وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا - در عين حال گمان مى كنند كه كار خوبى انجام مى دهند((، وهمين پندار است كه مايه تماميت خسران ايشان شده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۷ </center>
خط ۶۷: خط ۶۹:
واينكه كسى با روشن شدن بطلان اعمالش ، باز هم آن را حق بپندارد از اين جهت است كه دلش مجذوب زينتهاى دنيا وزخارف آن شده ، ودر شهوات غوطهور گشته لذا همين انجذاب به ماديت اورا از ميل به پيروى حق وشنيدن داعى آن وپذيرفتن نداى منادى فطرت باز مى دارد، همچنانكه در جاى ديگر قرآن آمده :((وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم (( ونيز آمده : ((واذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم (( پس پيروى هواى نفس واز در عناد واستكبار وعشق به شهوات نفس به اعراض از حق ادامه دادن همان خشنودى از باطل خويش بودن وآن را نيكوپنداشتن است .
واينكه كسى با روشن شدن بطلان اعمالش ، باز هم آن را حق بپندارد از اين جهت است كه دلش مجذوب زينتهاى دنيا وزخارف آن شده ، ودر شهوات غوطهور گشته لذا همين انجذاب به ماديت اورا از ميل به پيروى حق وشنيدن داعى آن وپذيرفتن نداى منادى فطرت باز مى دارد، همچنانكه در جاى ديگر قرآن آمده :((وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم (( ونيز آمده : ((واذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم (( پس پيروى هواى نفس واز در عناد واستكبار وعشق به شهوات نفس به اعراض از حق ادامه دادن همان خشنودى از باطل خويش بودن وآن را نيكوپنداشتن است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۸ </center>
أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا بِئَايَتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ
أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا بِئَايَتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ
اين جمله تعريف دومى براى اخسرين اعمالاوتفسيرى بعد از تفسير آن است . ومنظور از ((آيات (( - به طورى كه اطلاق كلمه اقتضاء مى كند - آيات آفاقى وانفسى خداى تعالى ومعجزاتى است كه انبياء براى تاييد رسالت خود مى آورند. پس كفر به آيات ، انكار نبوت است . علاوه بر اينكه خود پيغمبر از آيات است . ومراد از كفر به لقاء خدا، كفر به معاد وبازگشت به سوى اواست .
اين جمله تعريف دومى براى اخسرين اعمالاوتفسيرى بعد از تفسير آن است . ومنظور از ((آيات (( - به طورى كه اطلاق كلمه اقتضاء مى كند - آيات آفاقى وانفسى خداى تعالى ومعجزاتى است كه انبياء براى تاييد رسالت خود مى آورند. پس كفر به آيات ، انكار نبوت است . علاوه بر اينكه خود پيغمبر از آيات است . ومراد از كفر به لقاء خدا، كفر به معاد وبازگشت به سوى اواست .
پس برگشت تعريف ((اخسرين اعمالا(( به اين است كه آنان منكر نبوت ومعادند، واين از خواص بتپرستان است .
پس برگشت تعريف ((اخسرين اعمالا(( به اين است كه آنان منكر نبوت ومعادند، واين از خواص بتپرستان است .
خط ۷۴: خط ۷۶:
واينكه فرمود: ((فلانقيم لهم يوم القيامة وزنا(( تفريعى است بر حبط اعمال ، زيرا سنجش ووزن در روز قيامت به سنگينى حسنات است ، به دليل اينكه مى فرمايد: ((والوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون ومن خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم ((
واينكه فرمود: ((فلانقيم لهم يوم القيامة وزنا(( تفريعى است بر حبط اعمال ، زيرا سنجش ووزن در روز قيامت به سنگينى حسنات است ، به دليل اينكه مى فرمايد: ((والوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون ومن خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم ((
ونيز به دليل اينكه با حبط عمل ديگر سنگينى باقى نمى ماند ودر نتيجه ديگر وزنى معنا ندارد.
ونيز به دليل اينكه با حبط عمل ديگر سنگينى باقى نمى ماند ودر نتيجه ديگر وزنى معنا ندارد.
ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ رُسلى هُزُواً
ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ رُسلى هُزُواً
كلمه ((ذلك (( اشاره به همان وصفى است كه از اوصاف آنان ذكر كرد، واين اشاره خبر است براى مبتدائى كه حذف شده وتقدير كلام اين است : ((الامر ذلك (( يعنى حال ووضع ايشان بدينسان است كه ما گفتيم . واين خود تاكيدى است براى مطلب وجمله ((جزاؤ هم جهنم (( كلامى است نووتازه كه از عاقبت امر ايشان خبر مى دهد.
كلمه ((ذلك (( اشاره به همان وصفى است كه از اوصاف آنان ذكر كرد، واين اشاره خبر است براى مبتدائى كه حذف شده وتقدير كلام اين است : ((الامر ذلك (( يعنى حال ووضع ايشان بدينسان است كه ما گفتيم . واين خود تاكيدى است براى مطلب وجمله ((جزاؤ هم جهنم (( كلامى است نووتازه كه از عاقبت امر ايشان خبر مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۹ </center>
وجمله ((بماكفروا واتخذوا اياتى ورسلى هزوا(( در معناى اين است كه فرموده باشد: ((بما كفروا وازدادوا كفرا باستهزاء آياتى و رسلى (( يعنى به خاطر كفرى كه ورزيدند، وآن را با مسخره كردن آيات ورسولان من دوچندان نمودند.
وجمله ((بماكفروا واتخذوا اياتى ورسلى هزوا(( در معناى اين است كه فرموده باشد: ((بما كفروا وازدادوا كفرا باستهزاء آياتى و رسلى (( يعنى به خاطر كفرى كه ورزيدند، وآن را با مسخره كردن آيات ورسولان من دوچندان نمودند.
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كانَت لهَُمْ جَنَّت الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ كانَت لهَُمْ جَنَّت الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً
به كلمه ((فردوس (( هم ضمير مذكر برمى گردد وهم مؤ نث وبه طورى كه گفته شده كلمهاى است رومى به معناى ((بستان (( وبعضى هم گفته اند كلمهاى است سريانى به معناى تاكستان واصل آن ((فرداس (( بوده ، وبعضى ديگر گفته اند كلمهاى است سريانى وبه معناى باغ انگور. وبعضى گفته اند كلمه اى است حبشى وبعضى گفته اند عربى است وبه معناى باغ پر درختى است كه بيشتر درختانش انگور باشد.
به كلمه ((فردوس (( هم ضمير مذكر برمى گردد وهم مؤ نث وبه طورى كه گفته شده كلمهاى است رومى به معناى ((بستان (( وبعضى هم گفته اند كلمهاى است سريانى به معناى تاكستان واصل آن ((فرداس (( بوده ، وبعضى ديگر گفته اند كلمهاى است سريانى وبه معناى باغ انگور. وبعضى گفته اند كلمه اى است حبشى وبعضى گفته اند عربى است وبه معناى باغ پر درختى است كه بيشتر درختانش انگور باشد.
بعضى خواسته اند از اينكه ((جنات الفردوس (( را ((نزل (( خوانده ، آنچنانكه قبلا جهنم را براى كافران نزل خوانده بود استفاده كنند كه در ماوراى بهشت ودوزخ ، ثواب وعقاب ديگرى است كه به وصف در نمى آيد. وچه بسا اين مفسرين استفاده مذكور خود را با امثال : ((لهم ما يشاؤ ن فيها ولدينا مزيد(( وآيه ((فلاتعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين (( وآيه ((وبدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون (( تاييد مى كنند.
بعضى خواسته اند از اينكه ((جنات الفردوس (( را ((نزل (( خوانده ، آنچنانكه قبلا جهنم را براى كافران نزل خوانده بود استفاده كنند كه در ماوراى بهشت ودوزخ ، ثواب وعقاب ديگرى است كه به وصف در نمى آيد. وچه بسا اين مفسرين استفاده مذكور خود را با امثال : ((لهم ما يشاؤ ن فيها ولدينا مزيد(( وآيه ((فلاتعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين (( وآيه ((وبدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون (( تاييد مى كنند.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
<span id='link356'><span>
<span id='link356'><span>
==آيه ۱۰۹، سوره كهف ==
==آيه ۱۰۹، سوره كهف ==
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَتِ رَبى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كلِمَت رَبى وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً(۱۰۹)
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَتِ رَبى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كلِمَت رَبى وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً(۱۰۹)
ترجمه آيه
ترجمه آيه
بگواگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامى گيرد دريا تمامى پذيرد وگر چه نظير آن را نيز به كمك آوريم (۱۰۹)
بگواگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامى گيرد دريا تمامى پذيرد وگر چه نظير آن را نيز به كمك آوريم (۱۰۹)
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
آنگاه امور ديگرى را خاطرنشان ساخته وبراى مزيد ايضاح در ذيل آن ، داستان موسى وخضر را آورد كه چگونه موسى از اواعمال عجيبى مشاهده كرد ونتوانست تاويل كند، وظاهر آن اعمال وى را از باطن آنها غافل ساخت تا آنكه خود خضر تاويل كارهاى خود را شرح داده اضطراب موسى را از بين برد. وسپس داستان ذوالقرنين وسدى كه به امر خدا وبراى جلوگيرى از مفسدين - از قبيل ياجوج وماجوج - ساخته بيان كرد.
آنگاه امور ديگرى را خاطرنشان ساخته وبراى مزيد ايضاح در ذيل آن ، داستان موسى وخضر را آورد كه چگونه موسى از اواعمال عجيبى مشاهده كرد ونتوانست تاويل كند، وظاهر آن اعمال وى را از باطن آنها غافل ساخت تا آنكه خود خضر تاويل كارهاى خود را شرح داده اضطراب موسى را از بين برد. وسپس داستان ذوالقرنين وسدى كه به امر خدا وبراى جلوگيرى از مفسدين - از قبيل ياجوج وماجوج - ساخته بيان كرد.
وبه طورى كه ملاحظه مى كنيد اينها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد، ودر حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى ، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكر حكيم به سوى آنها دعوت مى كند پرده برمى دارد. واين آيه ، از اين امور كه كلمات خدا است خبر مى دهد وكلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است خبر مى دهد، و آيه شريفه در اينكه در جائى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته ومثالهايش زده شده نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده ودر آخر گفته باشد حرفهاى ما تمامى ندارد لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - وخدا داناتر است .
وبه طورى كه ملاحظه مى كنيد اينها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد، ودر حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى ، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكر حكيم به سوى آنها دعوت مى كند پرده برمى دارد. واين آيه ، از اين امور كه كلمات خدا است خبر مى دهد وكلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است خبر مى دهد، و آيه شريفه در اينكه در جائى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته ومثالهايش زده شده نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده ودر آخر گفته باشد حرفهاى ما تمامى ندارد لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - وخدا داناتر است .
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَتِ رَبى ...
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَتِ رَبى ...
اشاره به معناى ((كلمه خدا(( وبيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشد كلمات خدا رابا آن نتوان نوشت
اشاره به معناى ((كلمه خدا(( وبيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشد كلمات خدا رابا آن نتوان نوشت
لفظ ((كلمة (( هم بر جمله اطلاق مى شود وهم بر مفرد نظير آيه شريفه ((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا وبينكم الانعبد الاالله (( ودر قرآن كريم بيشتر در گفتار خدا وحكم اواستعمال شده مانند آيه ((وتمت كلمة ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا(( وآيه ((كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لايؤ منون (( و آيه ((ولولاكلمة سبقت من ربك لقضى بينهم (( وآيات بسيار زياد ديگرى از اين قبيل .
لفظ ((كلمة (( هم بر جمله اطلاق مى شود وهم بر مفرد نظير آيه شريفه ((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا وبينكم الانعبد الاالله (( ودر قرآن كريم بيشتر در گفتار خدا وحكم اواستعمال شده مانند آيه ((وتمت كلمة ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا(( وآيه ((كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لايؤ منون (( و آيه ((ولولاكلمة سبقت من ربك لقضى بينهم (( وآيات بسيار زياد ديگرى از اين قبيل .
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
واگر قرآن فعل خدا را ((كلمه (( ناميده براى اين است كه فعل اوبر وجود اودلالت مى كند. از همينجا است كه مسيح ، كلمه خدا ناميده مى شود، وقرآن كريم مى فرمايد: ((انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وكلمته (( ونيز از اينجا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى وهيچ واقعهاى از وقايع به وجود نمى آيد مگر آنكه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالت دارد، كلمه اواست . چيزى كه هست در عرف واصطلاح قرآن كريم مخصوص امورى شده كه دلالتش ‍ بر ذات بارى عز اسمه ظاهر باشد، ودر دلالتش خفاء وبطلان وتغييرى نباشد، همچنانكه فرموده : ((والحق اقول (( ونيز فرموده : ((ما يبدل القول لدى (( وچنين موجودى مثال روشنش عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) وموارد قضاى حتمى خدا است . ونيز از همينجا روشن مى شود اينكه مفسرين ((كلمات (( در آيه را حمل بر معلومات ويا مقدورات ويا ميعادهايى كه به اهل ثواب واهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست .
واگر قرآن فعل خدا را ((كلمه (( ناميده براى اين است كه فعل اوبر وجود اودلالت مى كند. از همينجا است كه مسيح ، كلمه خدا ناميده مى شود، وقرآن كريم مى فرمايد: ((انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وكلمته (( ونيز از اينجا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى وهيچ واقعهاى از وقايع به وجود نمى آيد مگر آنكه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالت دارد، كلمه اواست . چيزى كه هست در عرف واصطلاح قرآن كريم مخصوص امورى شده كه دلالتش ‍ بر ذات بارى عز اسمه ظاهر باشد، ودر دلالتش خفاء وبطلان وتغييرى نباشد، همچنانكه فرموده : ((والحق اقول (( ونيز فرموده : ((ما يبدل القول لدى (( وچنين موجودى مثال روشنش عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) وموارد قضاى حتمى خدا است . ونيز از همينجا روشن مى شود اينكه مفسرين ((كلمات (( در آيه را حمل بر معلومات ويا مقدورات ويا ميعادهايى كه به اهل ثواب واهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش