تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
==بحث روايتى==
==بحث روايتى==


(روايت در ذيل آيات : «'''ضرب الله مثلا...'''»، «'''ان ابراهيم كان امة ...'''»، «'''ادعو الىسبيل ربك '''» و «'''ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...'''»
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً...»، از امام «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: «اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام نهر «ثرثار»، و بلاد ايشان به خاطر داشتن آن، بلادى سبز و خرم و پر درآمد بود، به طورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مى كردند، و مى گفتند: خمير نرمتر است و بدن ما را اذيت نمى كند. همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن، باعث شد كه خدا نهر «ثرثار» را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير خشكيده ها را جمع آورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند.


در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و ضرب الله مثلا ...'''» از امام (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: «'''اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام نهر ((ثرثار'''» و بلاد ايشان بخاطر داشتن آن ، بلادى سبز و خرم و پر درآمد بود، بطورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مى كردند، و مى گفتند: خمير نرمتر است و بدن ما را اذيت نمى كند، همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن باعث شد كه خدا نهر ثرثار را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير خشكيده ها را جمع آورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند.
مؤلف: اين روايت را كافى نيز، به سند خود، از عمرو بن شمر، از ابى عبدالله «عليه السلام»، به طور مفصل آورده، و عياشى هم، آن را از حفص و زيد شحام، از آن جناب نقل كرده است.
 
مؤ لف : اين روايت را كافى نيز به سند خود از عمرو بن شمر از ابى عبد الله (عليه السلام ) بطور مفصل آورده ، و عياشى هم آن را از حفص و زيد شحام از آن جناب نقل كرده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center>
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از انس بن مالك روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هيچ بنده اى نيست كه امتى به نفع او شهادت دهد مگر آنكه خدا آن شهادت را قبول مى كند، و امت از يك نفر به بالا است ، چون خداى تعالى فرموده : «'''ان ابراهيم كان امة قانتا لله حنيفا و لم يك من المشركين '''».
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه، از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: هيچ بنده اى نيست كه امتى به نفع او شهادت دهد، مگر آن كه خدا آن شهادت را قبول مى كند، و امت از يك نفر به بالا است. چون خداى تعالى فرموده: «إنّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكينَ».


مؤ لف : در تفسير آيات شهادت مطالبى گذشت كه با اين حديث ارتباط دارد.  
مؤلف: در تفسير آيات شهادت مطالبى گذشت كه با اين حديث ارتباط دارد.  


و در تفسير عياشى از سماعة بن مهران روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: روزگارى بود كه در تمام روى زمين جز يك نفر خدا را پرستش نمى كرد، و اگر غير او فرد ديگرى بود خداوند در آيه «'''ان ابراهيم كان امة قانتا لله حنيفا و لم يك من المشركين '''» او را هم اضافه مى كرد، پس از مدتى خدا او را با پديد آوردن اسماعيل و اسحاق مانوس نموده سه نفر شدند.
و در تفسير عياشى، از سماعة بن مهران روايت كرده كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: روزگارى بود كه در تمام روى زمين جز يك نفر خدا را پرستش نمى كرد، و اگر غير او فرد ديگرى بود، خداوند در آيه «إنَّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكِين» او را هم اضافه مى كرد. پس از مدتى خدا او را با پديد آوردن اسماعيل و اسحاق مأنوس نموده، سه نفر شدند.


مؤ لف : اين روايت را كافى هم به سند خود از سماعة از عبد صالح نقل كرده است .
مؤلف: اين روايت را، كافى هم، به سند خود، از سماعة، از عبد صالح نقل كرده است.