تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
در اين جمله، علاوه بر بيان وظيفه آن جناب، تسليت و دلجويى او نيز هست.
در اين جمله، علاوه بر بيان وظيفه آن جناب، تسليت و دلجويى او نيز هست.


==معناى آيه : «يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها و اكثر هم الكافرون»==
==معناى آيه: «يَعْرِفُونَ نِعْمَت اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونهَا وَ أَكثرُهُمُ الْكَافِرُونَ»==
«'''يَعْرِفُونَ نِعْمَت اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونهَا وَ أَكثرُهُمُ الْكَافِرُونَ'''»:
«'''يَعْرِفُونَ نِعْمَت اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونهَا وَ أَكثرُهُمُ الْكَافِرُونَ'''»:


«'''معرفت '''»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت ) لازم معناى آن است و آن عبارت است از انكار عملى ، يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى ، و اين هر دو محتمل است و ليكن از آنجا كه در جمله «'''و اكثرهم الكافرون '''» انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.
«معرفت»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين، خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت) لازم معناى آن است، و آن، عبارت است از انكار عملى. يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى، و اين هر دو محتمل است، وليكن از آن جا كه در جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده. پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.


و اينكه بجاى «'''اكثرهم كافرون '''» فرمود: «'''و اكثرهم الكافرون '''» و لام بر سر كافر آورد دليل بر اين است كه كافران نامبرده كفران نعمتهاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمتها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند چون معناى «'''اكثرهم الكافرون '''» «'''اكثرهم كاملون فى كفرهم '''» است زيرا علاوه بر كفر و جحودشان عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.
و اين كه به جاى «أكثَرُهُمُ كَافِرُون»، فرمود: «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، و «لام» بر سر كافر آورد، دليل بر اين است كه كافران نامبرده، كفران نعمت هاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمت ها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند. چون معناى «أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، «أكثَرُهُم كَامِلُونَ فِى كُفرِهِم» است. زيرا علاوه بر كفر و جحودشان، عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.


و معنايش اين است كه آنان نعمت خدا را به عنوان اينكه از خداست شناختند و مقتضاى اين شناسايى اين بود كه به او و رسول او و روز جزا ايمان آورند و در عمل تسليم شوند، بر عكس ، وقتى در مورد عمل در مى آيند به آنچه مقتضاى انكار است عمل مى كنند، نه آنچه اثر معرفت است و بيشترشان به صرف انكار عملى قناعت ننموده كفر و عناد با حق و جحود و اصرار بر آن را اضافه مى كنند.
و معنايش اين است كه آنان نعمت خدا را به عنوان اين كه از خداست، شناختند و مقتضاى اين شناسايى، اين بود كه به او و رسول او و روز جزا ايمان آورند و در عمل تسليم شوند. بر عكس، وقتى در مورد عمل در مى آيند، به آنچه مقتضاى انكار است، عمل مى كنند. نه آنچه اثر معرفت است و بيشترشان به صرف انكار عملى قناعت ننموده، كفر و عناد با حق و جحود و اصرار بر آن را اضافه مى كنند.


اين مقدار بيانى كه ما كرديم در معناى جمله «'''و اكثرهم الكافرون '''» كافى است و طول و تفصيلى كه مفسرين در معناى آن داده اند زيادى است .
اين مقدار بيانى كه ما كرديم، در معناى جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون» كافى است، و طول و تفصيلى كه مفسران در معناى آن داده اند، زيادى است.


وجوهى كه درباره آيه «'''و اكثرهم الكافرون '''» مفسرين گفته اند
وجوهى كه مفسران، درباره آيه «و اكثرهم الكافرون» گفته اند


يكى گفته : اگر آيه شريفه بيشتر آنها را كافر گفته با اينكه همه آنها كافر بودند از اين جهت بوده كه اقليتى از آنها كسانى بوده اند كه حجت بر آنان تمام نشده بود
يكى گفته: اگر آيه شريفه بيشتر آن ها را كافر گفته، با اين كه همه آن ها كافر بودند، از اين جهت بوده كه اقليتى از آن ها كسانى بوده اند كه حجت بر آنان تمام نشده بود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۸ </center>
يا از اين باب كه به حد بلوغ و تكليف نرسيده بودند و يا از اين جهت كه در عقل آنان آفت و نقصى وجود داشته و يا از اين جهت كه اصلا دعوت پيغمبر به گوششان نخورده بوده ، و معلوم است كه چنين كسانى را نمى توان كافر خواند.
يا از اين باب كه به حدّ بلوغ و تكليف نرسيده بودند و يا از اين جهت كه در عقل آنان آفت و نقصى وجود داشته و يا از اين جهت كه اصلا دعوت پيغمبر به گوششان نخورده بوده، و معلوم است كه چنين كسانى را نمى توان كافر خواند.


ما در جواب اين مفسر مى گوييم : آيه شريفه اصلا در باره آنها گفتگو ندارد، و اينگونه افراد بكلى از اطلاق آيه خارجند چون صريحا توبيخ و تهديد مى كند و مى فرمايد كه آنها با اينكه نعمت خدا را شناختند انكار كردند، و اقليتى كه شما فرض كرديد اگر نعمتهاى خدا را دانسته انكار كردند كه جزء همان اكثريتند و اگر انكار نكرده اند، داخل در اطلاق آيه نيستند، علاوه بر اين فرض چنين اقليتى هم محل حرف است ، زيرا مگر تماميت حجت به چيست ؟ و حال آنكه حجت غير از ديدن نعمتهاى خداى سبحان چيز ديگرى نيست و همان اقليت هم نعمتهاى خداى را مى شناختند.
ما در جواب اين مفسر مى گوييم: آيه شريفه، اصلا در باره آن ها گفتگو ندارد، و اين گونه افراد به كلى از اطلاق آيه خارج اند. چون صريحا توبيخ و تهديد مى كند و مى فرمايد كه آن ها با اين كه نعمت خدا را شناختند، انكار كردند، و اقليتى كه شما فرض كرديد، اگر نعمت هاى خدا را دانسته انكار كردند كه جزء همان اكثريت اند، و اگر انكار نكرده اند، داخل در اطلاق آيه نيستند. علاوه بر اين، فرض چنين اقليتى هم محل حرف است، زيرا مگر تماميت حجت به چيست؟ و حال آن كه حجت غير از ديدن نعمت هاى خداى سبحان، چيز ديگرى نيست و همان اقليت هم، نعمت هاى خداى را مى شناختند.


يكى ديگر گفته : از اين جهت كفر را به اكثريت نسبت داده نه به همه كه نمى دانستند عده اى از آنان به فاصله كمى ايمان خواهند آورد. جواب اين توجيه اين است كه سخنى است بدون دليل .
يكى ديگر گفته: از اين جهت كفر را به اكثريت نسبت داده، نه به همه كه نمى دانستند عده اى از آنان به فاصله كمى ايمان خواهند آورد. جواب اين توجيه اين است كه سخنى است بدون دليل.


بعضى گفته اند: مراد از اكثر، همه است و منظور از اين تعبير، تحقير و توهين آنان است . اين قول را به حسن بصرى نسبت داده اند و سخنى بس عجيب است .
بعضى گفته اند: مراد از «اكثر»، همه است و منظور از اين تعبير، تحقير و توهين آنان است. اين قول را به حسن بصرى نسبت داده اند و سخنى بس عجيب است.
<span id='link315'><span>
<span id='link315'><span>