تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۲: خط ۶۲:


==گفتار در برترى انسان از ملائكه ==
==گفتار در برترى انسان از ملائكه ==
مسلمين اختلاف دارند در اينكه انسان وملك كداميك برترند؟ قول معروف كه به اشاعره هم منسوب شده اين است كه انسان افضل است ، و مراد ما از فضيلت انسان ، نه همه افراد انسانها است ، بلكه افراد مؤمن است، زيرا حتى دونفر هم اختلاف ندارند در اينكه عده اى از افراد انسان از چارپايان هم پست تر و گمراه ترند، و آنان عبارتند از منكران حق ولجوج ها كه زير بار حق نمى روند، بنابراين چگونه ممكن است كه چنين جانورانى از ملائكه مقرب تر باشند؟
مسلمين اختلاف دارند در اين كه: انسان و مَلَك، كداميك برترند؟ قول معروف كه به اشاعره هم منسوب شده، اين است كه انسان افضل است، و مراد ما از فضيلت انسان، نه همه افراد انسان ها است، بلكه افراد مؤمن است. زيرا حتى دو نفر هم اختلاف ندارند در اين كه عده اى از افراد انسان از چارپايان هم، پست تر و گمراه ترند، و آنان عبارتند از: منكران حق و لجوج ها كه زير بارِ حق نمى روند. بنابراين چگونه ممكن است كه چنين جانورانى از ملائكه مقرب تر باشند؟


دليل كسانى كه گفته اند انسان از ملك برتر است ، يكى همين آيه شريفه است كه البته همان طور كه در تفسيرش اشاره كرديم كلمه كثير را به معناى جميع گرفته اند، دليل ديگرشان رواياتى است كه مى گويد مؤمن نزد خدا گرامى تر از ملائكه است.
دليل كسانى كه گفته اند: «انسان، از مَلَك برتر است»، يكى همين آيه شريفه است، كه البته همان طور كه در تفسيرش اشاره كرديم، كلمۀ «كثير» را به معناى «جميع» گرفته اند. دليل ديگرشان رواياتى است كه مى گويد: «مؤمن، نزد خدا، گرامى تر از ملائكه است».


و اين راى از مذهب شيعه نيز معروف است ، وچه بسا اين استدلال را هم بكنند كه ملائكه مطبوع بر اطاعت خدايند، واطاعت طبيعت وفطرى آنها است ، اصلا قادر بر معصيت نيستند، به خلاف انسان كه هم مى تواند اطاعت كند وهم مخالفت ، وسازمان وجودش را هم دوقسم نيرو تشكيل مى دهد يكى نيروهاى شيطانى وديگرى رحمانى ، يكى عقل و يكى شهوت وغضب.
و اين رأى از مذهب شيعه نيز معروف است، و چه بسا اين استدلال را هم بكنند كه ملائكه مطبوع بر اطاعت خدايند، و اطاعت ،طبيعت و فطرى آن ها است، اصلا قادر بر معصيت نيستند. به خلاف انسان، كه هم مى تواند اطاعت كند و هم مخالفت، و سازمان وجودش را هم، دو قسم نيرو تشكيل مى دهد: يكى نيروهاى شيطانى، و ديگرى رحمانى. يكى عقل و يكى شهوت و غضب.


پس انسان مؤمنى كه با نفس خود جهاد نموده ، با آنكه مى تواند معصيت كند خوددارى نموده ، در عوض خداى را اطاعت مى كند از ملائكه افضل است.
پس انسان مؤمنى كه با نفس خود جهاد نموده، با آن كه مى تواند معصيت كند، خوددارى نموده، در عوض خداى را اطاعت مى كند، از ملائكه افضل است.


ولى با همه اين حرفها افضليت انسان به آن معنائى كه گذشت در ميان شيعه واشاعره اتفاقى نيست ، واز اشاعره كسانى هستند كه قائل به افضليت ملك شده اند، مانند زجاج ، وبه ابن عباس هم نسبت داده اند.
ولى با همه اين حرف ها، افضليت انسان به آن معنایى كه گذشت، در ميان شيعه و اشاعره اتفاقى نيست، و از اشاعره كسانى هستند كه به افضليت مَلَك قائل شده اند. مانند زجاج، و به ابن عباس هم نسبت داده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۲ </center>
بعضى ديگر از ايشان قائل شده اند به افضليت پيغمبران - بطور مطلق - از ساير موجودات ، وبعد از اين سلسله فرستادگان از ملائكه بر ساير ملائكه وبر ساير افراد بشر، وسپس افضليت تمامى ملائكه بر تمامى بشر.
بعضى ديگر از ايشان قائل شده اند به افضليت پيغمبران - به طور مطلق - از ساير موجودات، و بعد از اين، سلسله فرستادگان از ملائكه بر ساير ملائكه و بر ساير افراد بشر، و سپس افضليت تمامى ملائكه بر تمامى بشر.


بعضى ديگر از ايشان قائلند به برترى كروبين از ملائكه بطور مطلق ، آنگاه بر جستگان بشر، سپس عموم ملائكه از عموم بشر، كه امام فخر رازى اين قول را اختيار كرده وبه غزالى هم نسبت داده است.
بعضى ديگر از ايشان قائل اند به برترى كرّوبين از ملائكه، به طور مطلق، آنگاه بر جستگان بشر. سپس عموم ملائكه از عموم بشر، كه امام فخر رازى، اين قول را اختيار كرده و به غزالى هم نسبت داده است.


و اما معتزله معتقد شده اند به افضليت ملائكه از بشر واستدلال كرده اند به ظاهر آيه ((ولقد كرّمنا بنى آدم - تا آنجا كه مى فرمايد - (و فضّلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا) كه تقريب استدلالشان در تفسير آيه گذشت.
و اما معتزله معتقد شده اند به افضليت ملائكه از بشر و استدلال كرده اند به ظاهر آيه: «وَ لَقَد كَرَّمنَا بَنِى آدَم» - تا آن جا كه مى فرمايد - «وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِيلاً)، كه تقريب استدلالشان در تفسير آيه گذشت.


زمخشرى به كسانى كه قائل به افضليت انسان از ملك شده اند خيلى بدگوئى كرده و در ذيل جمله (و فضّلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا گفته است: مراد از كثير آنطور كه اينان پنداشته اند جميع نيست ، بلكه موجودات غير ملائكه است، و همين فضيلت براى بنى آدم بس ‍است كه مافوقشان ملائكه است، وغير از اين موجودات شريف و مقرب درگاه خدا ما فوق ديگرى ندارند.
زمخشرى به كسانى كه به افضليت انسان از مَلَك قائل شده اند، خيلى بدگویى كرده، و در ذيل جملۀ «وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِيلاً» گفته است:  


و عجب از جبرى مذهبان است كه چطور در هر مساله اى عكس وفاق را رفته اند، و آنقدر در لجاجت پيش رفته اند كه به خود جراءت دهند توهين بزرگى را مرتكب شده وانسان را بر ملائكه برترى دهند، با اينكه بارها از قرآن كريم شنيدند كه تا چه حدى ملائكه خود را احترام فرموده وتا چه اندازه به احترام نام ايشان را برده ، و با اينكه مى دانند ملائكه چه اندازه به ساحت قدس خدا نزديكند، وچطور خداوند ايشان را نسبت به انبياء مانند انبياء نسبت به ساير مردم قرار داده آنگاه از فرط تعصب كارشان بدينجا كشيد كه حرف هائى واخبارى سر هم كنند و ببافند، مثلا نقل كنند كه ملائكه گفته اند: پروردگارا تو دنيا را به بنى آدم دادى، در آن دنيا مى خورند، لذت مى برند ولى ما را از آن لذت ها محروم ساختى حال از آخرت به ما بده ، خداى تعالى هم در جواب فرموده به عزت وجلال خودم هيچوقت اين كار را نمى كنم وشما را كه با امر ((كن (( خلق كرده ام در مقابل ذريه كسى كه اورا به دست خود آفريده ام قرار نمى دهم ، وآنگاه از ابى هريره روايت كرده اند كه گفته است: مؤمن گرامى تر است از ملائكه اى كه نزد اويند.
مراد از «كثير»، آن طور كه اينان پنداشته اند، «جميع» نيست، بلكه موجودات غير ملائكه است، و همين فضيلت براى بنى آدم بس ‍است كه مافوقشان ملائكه است، و غير از اين موجودات شريف و مقرّب درگاه خدا، مافوق ديگرى ندارند.
 
و عجب از جبرى مذهبان است كه چطور در هر مسأله اى عكس وفاق را رفته اند، و آن قدر در لجاجت پيش رفته اند كه به خود جرأت دهند توهين بزرگى را مرتكب شده و انسان را بر ملائكه برترى دهند. با اين كه بارها از قرآن كريم شنيدند كه تا چه حدّى ملائكه خود را احترام فرموده و تا چه اندازه نام ايشان را به احترام برده، و با اين كه مى دانند ملائكه چه اندازه به ساحت قدس خدا نزديك اند، و چطور خداوند ايشان را نسبت به انبياء، مانند انبياء نسبت به ساير مردم قرار داده. آنگاه از فرط تعصب، كارشان بدين جا كشيد كه حرف هایى و اخبارى سر هم كنند و ببافند.
 
مثلا نقل كنند كه ملائكه گفته اند: پروردگارا! تو دنيا را به بنى آدم دادى، در آن دنيا مى خورند، لذّت مى برند، ولى ما را از آن لذّت ها محروم ساختى، حال از آخرت به ما بده.، خداى تعالى هم، در جواب فرموده: به عزّت و جلال خودم، هيچ وقت اين كار را نمى كنم و شما را كه با امر «كُن» خلق كرده ام، در مقابل ذرّيه كسى كه او را به دست خود آفريده ام، قرار نمى دهم. و آنگاه از ابوهريره روايت كرده اند كه گفته است: «مؤمن، گرامى تر است از ملائكه اى كه نزد اويند».


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۳ </center>
و نيز از ايشان تعجب است كه كلمه ((كثير(( را به معناى جميع گرفته وگويا ذوق سليم را از دست داده و زشتى گفتار خود را حس نمى كنند، و نمى فهمند كه گفتن ((و فضلناهم على جميع ممن خلقنا(( چقدر ركيك و زشت است (زيرا با بودن جميع ديگر جائى براى حرف ((من (( باقى نمى ماند) وهمين رسوائى براى ايشان بس است اگر بفهمند.
و نيز از ايشان تعجب است كه كلمه «كثير» را به معناى «جميع» گرفته و گويا ذوق سليم را از دست داده و زشتى گفتار خود را حس نمى كنند، و نمى فهمند كه گفتن «وَ فَضَّلنَاهُم عَلَى جَمِيع مِمَّن خَلَقنَا» چقدر ركيك و زشت است. (زيرا با بودن «جميع»، ديگر جایى براى حرف «مِن» باقى نمى ماند)، و همين رسوایى براى ايشان بس است، اگر بفهمند.


شما ببينيد براى به كرسى نشاندن حرفى غلط ودر دشمنى ملائكه چه تمحلات وتشبثاتى نموده وچه تاءويل هاى بعيدى مرتكب مى شوند! گويا كه اين ها از دودمان قوم لوط باشند، وچون جبرئيل قوم لوط را نابود كرده حالا دارند تلافى در مى آورند، وبه هيچ وجه آن داغ از دلهايشان برون نمى رود.
شما ببينيد براى به كرسى نشاندن حرفى غلط و در دشمنى ملائكه، چه تمحلات و تشبثاتى نموده و چه تأويل هاى بعيدى مرتكب مى شوند! گويا كه اين ها از دودمان قوم لوط باشند، و چون جبرئيل قوم لوط را نابود كرده، حالا دارند تلافى در مى آورند، و به هيچ وجه آن داغ از دل هايشان برون نمى رود.
<span id='link147'><span>
<span id='link147'><span>
==نقد كلام زمخشرى كه قول بر تفضيل انسان بر ملك را مردود دانسته است ==
==نقد كلام زمخشرى كه قول بر تفضيل انسان بر ملك را مردود دانسته است ==
روايتى كه نقل كرده كه ملائكه از خدا خواستند در مقابل دنيائى كه به بنى آدم اختصاص داده آخرت را هم به ايشان اختصاص دهد، روايتى است كه از ابن عمر و انس بن مالك و زيد بن اسلم و جابر بن عبداللّه انصارى از رسول خدا روايت شده.  
روايتى كه نقل كرده كه ملائكه از خدا خواستند در مقابل دنيائى كه به بنى آدم اختصاص داده آخرت را هم به ايشان اختصاص دهد، روايتى است كه از ابن عمر و انس بن مالك و زيد بن اسلم و جابر بن عبداللّه انصارى از رسول خدا روايت شده.