تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۱: خط ۶۱:


==وصف حال مجرمان، در قيامت ==
==وصف حال مجرمان، در قيامت ==
«'''وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ ساعَةٍ كَذَلِك كانُوا يُؤْفَكُونَ'''»:
«'''وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ سَاعَةٍ كَذَلِك كانُوا يُؤْفَكُونَ'''»:


اين آيات به منزله دنباله اى است براى آيات سابق ، كه قدرت نمايى ها و براهين خدايى بر وحدانيت او، و نيز بر معاد را ذكر مى كرد، و نيز به منزله توطئه و زمينه چينى است براى آيه اى كه سوره با آن ختم مى شود، چون بعد از آنكه مقدارى از آيات و حجتها را بيان نموده ، و اشاره فرمود به اينكه مشركين از كسانى نيستند كه انتظار ايمان از ايشان داشته ، و يا حتى اميد و طمع آن را داشته باشى ، خواست بيان كند كه ايمان نياوردنشان به خاطر جهلى است كه نسبت به حق دارند، و سخن حق را باطل مى پندارند و آيات صريح الدلاله را بى دلالت مى پندارند، و به همين جهت افتراء مى بندند، و هيچ عذرى هم كه بدان متعذر شوند ندارند
اين آيات، به منزله دنباله اى است براى آيات سابق، كه قدرت نمايى ها و براهين خدايى بر وحدانيت او، و نيز بر معاد را ذكر مى كرد. و نيز به منزلۀ توطئه و زمينه چينى است براى آيه اى كه سوره با آن ختم مى شود.


و اين افتراها و حالى به حالى شدن ها، و ميلشان از حق به باطل ، همچنان در ايشان ادامه دارد، و از ايشان جدا شدنى نيست ، تا قيام قيامت ، براى اين كه در آن روز هم امر بر ايشان مشتبه مى شود، خيال مى كنند كه بين مرگ و قيامت غير از يك ساعت از روز درنگ نكرده اند، همچنان كه هر حقى بر آنان مشتبه مى شد، و آن را باطل مى پنداشتند
چون بعد از آن كه مقدارى از آيات و حجت ها را بيان نموده و اشاره فرمود به اين كه مشركان از كسانى نيستند كه انتظار ايمان از ايشان داشته، و يا حتى اميد و طمع آن را داشته باشى، خواست بيان كند كه ايمان نياوردنشان، به خاطر جهلى است كه نسبت به حق دارند، و سخن حق را باطل مى پندارند و آيات صريح الدلاله را بى دلالت مى پندارند. و به همين جهت افتراء مى بندند، و هيچ عذرى هم كه بدان متعذر شوند، ندارند.


پس اين كه فرمود ((و يوم تقوم الساعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعه (( حكايت وضع ايشان است ، كه در مساله فاصله بين دنيا و آخرت دچار اشتباه شده ، به حدى كه پنداشتند كه اين فاصله ساعتى از يك روز بوده
و اين افتراها و حالى به حالى شدن ها، و ميلشان از حق به باطل، همچنان در ايشان ادامه دارد، و از ايشان جدا شدنى نيست، تا قيام قيامت. براى اين كه در آن روز هم، امر بر ايشان مشتبه مى شود. خيال مى كنند كه بين مرگ و قيامت، غير از يك ساعت از روز درنگ نكرده اند، همچنان كه هر حقى بر آنان مشتبه مى شد، و آن را باطل مى پنداشتند.


«'''كذلك كانوا يؤفكون'''» - يعنى اين چنين از حق به سوى باطل مى گرايند، به سوى حق دعوت مى شوند، و بر ايشان استدلالها مى شود، مع ذلك آن را باطل و خرافى مى پندارند
پس اين كه فرمود: «وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقسِمُ المُجرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ سَاعَةٍ»، حكايت وضع ايشان است، كه در مسأله فاصله بين دنيا و آخرت دچار اشتباه شده، به حدى كه پنداشتند كه اين فاصله، ساعتى از يك روز بوده.


«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ ...'''»:
«'''كَذَلِكَ كَانُوا يُؤفُكُون'''» - يعنى: اين چنين از حق به سوى باطل مى گرايند. به سوى حق دعوت مى شوند، و بر ايشان استدلال ها مى شود، مع ذلك، آن را باطل و خرافى مى پندارند.


اين آيه حكايت كلام مؤ منين در رد سخن مجرمين است كه مى گفتند: ((ما لبثوا غير ساعه (( چون مجرمين به خاطر روحيه مادى ، و فرورفتگى كه در نشاه دنيا داشتند، روز قيامت و فاصله آن تا دنيا را محكوم به همان نظام دنيا مى دانستند، و با آن مقياس مى سنجيدند، لذا
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الإيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ...'''»:
 
اين آيه، حكايت كلام مؤمنان، در ردّ سخن مجرمان است كه مى گفتند: «مَا لَبِثُوا غَيرَ سَاعَةٍ». چون مجرمان به خاطر روحيه مادى، و فرورفتگى كه در نشئه دنيا داشتند، روز قيامت و فاصله آن تا دنيا را محكوم به همان نظام دنيا مى دانستند، و با آن مقياس مى سنجيدند،  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۹ </center>
گفتند: ((غير از ساعتى درنگ نكردند(( و يك ساعت مقدار كمى از زمان است ، گويا خيال مى كردند كه هنوز هم در دنيا هستند، چون فهم و شعورشان همين قدر بود
لذا گفتند: «غير از ساعتى درنگ نكردند». و يك ساعت، مقدار كمى از زمان است. گويا خيال مى كردند كه هنوز هم در دنيا هستند، چون فهم و شعورشان همين قدر بود.


لذا اهل علم و ايمان سخن ايشان را رد كرده اند، كه درنگ آنان يك ساعت نبوده ، بلكه به مقدار فاصله بين دنيا و آخرت بوده است ، همان فاصله اى كه آيه ((و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (( آن را بيان مى كند
لذا اهل علم و ايمان، سخن ايشان را رد كرده اند، كه درنگ آنان، يك ساعت نبوده، بلكه به مقدار فاصله بين دنيا و آخرت بوده است. همان فاصله اى كه آيه: «وَ مِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَى يَومِ يُبعَثُون»، آن را بيان مى كند.


اهل علم و ايمان نتيجه گرفتند كه اين همان روز قيامت است ، و ليكن مجرمين از آنجا كه هميشه درباره قيامت در شك بودند، و جز به امور مادى دنيوى يقين پيدا نمى كردند، لذا پنداشتند كه بيش از يك ساعت از ساعتهاى دنيا از مردنشان نگذشته است
اهل علم و ايمان نتيجه گرفتند كه اين، همان روز قيامت است، وليكن مجرمان از آن جا كه هميشه درباره قيامت در شك بودند، و جز به امور مادى دنيوى يقين پيدا نمى كردند، لذا پنداشتند كه بيش از يك ساعت، از ساعت هاى دنيا، از مُردنشان نگذشته است.


اين است معناى كلام اهل علم و ايمان كه گفتند ((لقد لبثتم فى كتاب الله الى يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون (( يعنى شما جاهل و شكاك بوديد، يقين به چنين روز نداشتيد، و به همين جهت امروز امر بر شما مشتبه شده است
اين است معناى كلام اهل علم و ايمان كه گفتند: «لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللهِ إلَى يَومِ البَعثِ فَهَذاَ يَومُ البَعثِ وَلَكِنَّكُم كُنتُم لَا تَعلَمُون». يعنى: شما جاهل و شكاك بوديد، يقين به چنين روز نداشتيد، و به همين جهت، امروز امر بر شما مشتبه شده است.


از اينجا معلوم مى شود كه مراد از علم و ايمان در جمله ((اوتوا العلم و الايمان (( يقين و التزام به مقتضاى يقين است ، و اصولا ((علم (( در زبان قرآن عبارت است از يقين به خدا و آيات او، و ((ايمان (( به معنى التزام به آنچه يقين اقتضاى آن را دارد كه خود موهبتى است الهى
از اين جا معلوم مى شود كه مراد از «علم» و «ايمان»، در جملۀ «أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ»، يقين و التزام به مقتضاى يقين است، و اصولا «علم» در زبان قرآن، عبارت است از يقين به خدا و آيات او، و «ايمان» به معنى التزام به آنچه يقين اقتضاى آن را دارد، كه خود موهبتى است الهى.


و نيز از اينجا روشن مى شود كه مراد از ((كتاب الله ((، كتابهاى آسمانى ، و يا خصوص قرآن كريم است ، و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند در آيه تقديم و تاخيرى به كار رفته است ، و تقدير آيه : ((و قال الذين اوتوا العلم و الايمان فى كتاب الله لقد لبثتم الى يوم البعث (( مى باشد صحيح و قابل اعتنا نيست
و نيز از اين جا روشن مى شود كه مراد از «كِتَاب الله»، كتاب هاى آسمانى، و يا خصوص قرآن كريم است. و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: در آيه، تقديم و تأخيرى به كار رفته است، و تقدير آيه: «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ فِى كِتَابِ اللهِ لَقَد لَبِثتُم إلَى يَومِ البَعثِ» مى باشد، صحيح و قابل اعتنا نيست.


«'''فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ'''»:
«'''فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ'''»:


((استعتاب (( به معناى طلب عتبى است ، و ((عتبى (( به معناى از بين بردن عتاب است ، و معناى آيه اين است كه : آن روز معذرت خواهى از ظلم سودى به حالشان ندارد، و از ايشان نمى خواهند تا عتاب را از خود زايل كنند
«استعتاب»، به معناى طلب عتبى است، و «عُتبى»، به معناى از بين بردن عتاب است، و معناى آيه اين است كه: آن روز، معذرت خواهى از ظلم سودى به حالشان ندارد، و از ايشان نمى خواهند تا عتاب را از خود زايل كنند.


«'''وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ ... إِلا مُبْطِلُونَ'''»:
«'''وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ... إِلّا مُبْطِلُونَ'''»:


اين آيه اشاره است به اينكه اشخاص مورد بحث به روگردانى از حق مبتلا شدند، به حدى كه ديگر هر چه مثلها برايشان آورده شود، و هر قدر آن مثلها، حق را به دلها نزديك كند،
اين آيه، اشاره است به اين كه اشخاص مورد بحث، به روگردانى از حق مبتلا شدند، به حدّى كه ديگر هر چه مَثَل ها برايشان آورده شود، و هر قدر آن مَثَل ها، حق را به دل ها نزديك كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۰ </center>
سودى به حالشان ندارد، چون مهر بر لبهايشان زده شده ، و حالت روگردانى جزو طبيعتشان شده است
سودى به حالشان ندارد. چون بر لب هايشان مُهر زده شده، و حالت روگردانى، جزو طبيعتشان شده است.
 
و لذا دنبال اين بيان فرموده: «وَ لَئِن جِئتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إن أنتُم إلّا مُبطِلُون». يعنى: هر آيتى برايشان بياورى، آن ها كه كافر شدند، خواهند گفت چيزى جز باطل نياورده اى، و اين را بدان جهت مى گويند كه روگردان از حق شدند، و هر حقى را باطل مى بينند.


و لذا دنبال اين بيان فرموده ((و لئن جئتهم بايه ليقولن الذين كفروا ان انتم الا مبطلون (( يعنى هر آيتى برايشان بياورى آنها كه كافر شدند خواهند گفت چيزى جز باطل نياورده اى ، و اين را بدان جهت مى گويند كه روگردان از حق شدند، و هر حقى را باطل مى بينند. در اين جمله مى توانست به آوردن ضمير كفار اكتفا نموده ، بفرمايد: ((و لئن جئتهم بايه ليقولون ان انتم ...((،
در اين جمله، مى توانست به آوردن ضمير كفار اكتفا نموده، بفرمايد: «وَ لَئِن جِئتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولُونَ أن أنتُم...».


ولى به جاى ضمير، كلمه موصول ((الذين (( و صله ((كفروا(( را آورده ، براى اين كه منشا و علت اين حرفشان را بيان كند و بفهماند كه اگر اين حرف را مى زنند به خاطر كفرشان است
ولى به جاى ضمير، كلمۀ موصول «الَّذِينَ» و صله «كَفَرُوا» را آورده، براى اين كه منشأ و علت اين حرفشان را بيان كند و بفهماند كه اگر اين حرف را مى زنند، به خاطر كفرشان است.


«'''كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ'''»:
«'''كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ'''»:


منظور از جمله ((نمى دانند(( اين است كه درباره خداو آيات او كه يكى از آنها مساله بعث است جاهلند، و تازه بر جهل و شك خود اصرار هم مى ورزند
منظور از جملۀ «نمى دانند»، اين است كه درباره خدا و آيات او، كه يكى از آن ها مسأله بعث است - جاهل اند، و تازه بر جهل و شك خود اصرار هم مى ورزند.


«'''فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ'''»:
«'''فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ'''»:


يعنى به هر عكس العملى كه با تو روبرو مى شوند بساز، و در برابر اينكه مى گويند: ((ان انتم الا مبطلون (( و ساير زورگوييهايشان صبر كن ، كه وعده خدا حق است و اگر او وعده داده كه ياريت كند، قطعا خواهد كرد، همچنان كه در آيات قبل نيز فرموده : ((و كان حقا علينا نصر المومنين ((، پس كسانى كه يقين به وعده خداى سبحان ندارند، تو را سست نسازند
يعنى: به هر عكس العملى كه با تو روبرو مى شوند، بساز، و در برابر اين كه مى گويند: «إن أنتُم إلّا مُبطِلُون» و ساير زورگويی هايشان صبر كن، كه وعده خدا حق است. و اگر او وعده داده كه ياريت كند، قطعا خواهد كرد. همچنان كه در آيات قبل نيز فرموده: «وَ كَانَ حَقّاً عَلَينَا نَصرُ المُؤمِنِين». پس كسانى كه به وعده خداى سبحان یقین ندارند، تو را سست نسازند.


و اينكه بعضى گفته اند مراد از ((لا يوقنون ((، اين است كه به آنچه از آيات بينات كه برايشان مى خوانى يقين ندارند، و آن را تكذيب نموده تو را با اباطيل خود اذيت مى كنند، صحيح نيست ، چون همان طور كه گفتيم وعده آخر آيه و اول آن يكى است ، و آن وعده به نصرت است
و اين كه بعضى گفته اند مراد از «لا يُوقِنُون»، اين است كه به آنچه از آيات بينات كه برايشان مى خوانى، يقين ندارند، و آن را تكذيب نموده، تو را با اباطيل خود اذيت مى كنند، صحيح نيست. چون همان طور كه گفتيم، وعده آخر آيه و اول آن يكى است، و آن وعده به نصرت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۱ </center>