گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۰: خط ۶۰:
سپس فرموده: «الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله يهدى به من يشاء و من يضلل الله فما له من هاد». با ذكر نرمى دل براى پذيرفتن ذكر خدا و خضوع در برابر حق، فهماند كه نرمى دل، همان هدايتى است كه خداوند، هر كه را بخواهد، بدان موفق مى سازد.
سپس فرموده: «الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله يهدى به من يشاء و من يضلل الله فما له من هاد». با ذكر نرمى دل براى پذيرفتن ذكر خدا و خضوع در برابر حق، فهماند كه نرمى دل، همان هدايتى است كه خداوند، هر كه را بخواهد، بدان موفق مى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۲ </center>
اينجا است كه ميتوان گفت برگشت اين دو آيه يعنى آيه مورد بحث و آيه سوره «''' زمر '''» به يك معنا است ، و آن اين است كه خداى سبحان وقتى بندهاى از بندگان خود را هدايت مى كند سينه اش را شرح و توسعه مى دهد، و در نتيجه سينه اش براى قبول هر اعتقاد حق و عمل صالحى گنجايش يافته و آن را به نرمى مى پذيرد، و داراى قساوت نيست تا آنرا رد كند. و اين خود يك نوع نور معنوى است كه اعتقادات صحيح و عمل صالح را در نظر روشن ساخته و صاحبش را در عمل به آن مدد مى كند، و همين معنا معرف هدايت الهى است .
اين جا است كه می توان گفت برگشت اين دو آيه، يعنى آيه مورد بحث و آيه سوره «زمر»، به يك معنا است. و آن، اين است كه: خداى سبحان وقتى بنده اى از بندگان خود را هدايت مى كند، سينه اش را شرح و توسعه مى دهد، و در نتيجه، سينه اش براى قبول هر اعتقاد حق و عمل صالحى گنجايش يافته، و آن را به نرمى مى پذيرد، و داراى قساوت نيست، تا آن را رد كند.  
از اينجا معلوم مى شود جمله «''' فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام '''» در حقيقت به منزله بيان ديگرى است براى جمله «''' او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس '''» . و اگر بر سر جمله مزبور «''' فاء '''» تفريع درآمده از باب تفريع يك بيان بر بيان ديگر و نتيجه بودن دومى براى اولى است ، و مى فهماند كه بين اين دو بيان آنقدر تصادق هست كه ميتوان يكى را نتيجه ديگرى دانست ، و اين خود عنايتى است لطيف .
 
پس بنا بر آنچه گفته شد، معناى جمله مورد بحث اين مى شود: وقتى حال كسى كه خداوند او را پس از مرده بودن زنده كرده چنين باشد، يعنى بر نورى خدايى سوار باشد كه با آن نور اعتقادات و اعمال صحيح روشن شود لاجرم كسى كه خداوند خواسته باشد هدايتش كند سينه اش را فراخ مى كند تا در نتيجه تسليم اوامر پروردگار خود شده از عبادت او استنكاف نورزد. پس اسلام نورى است از ناحيه خداوند و مسلمانان يعنى آنان كه تسليم امر پروردگار خود شدهاند بر نورى سوارند كه خدا روزيشان كرده است .
و اين، خود يك نوع نور معنوى است كه اعتقادات صحيح و عمل صالح را در نظر روشن ساخته و صاحبش را در عمل به آن مدد مى كند، و همين معنا، معرف هدايت الهى است.
وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجْعَلْ صدْرَهُ ضيِّقاً حَرَجاً ...
 
«''' اضلال '''» معناى مقابل «''' هدايت '''» است ، و به همين جهت اثرش هم مقابل اثر آن است ، و آن اين است كه دل گنجايش حق و صدقه را نداشته و از داخل شدن حق و صدق در آن امتناع داشته باشد، لذا دنبال كلمه «''' ضيقا '''» كلمه «''' حرجا '''» را كه همان امتناع داشتن است ذكر فرمود.
از اين جا معلوم مى شود جمله «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام»، در حقيقت به منزله بيان ديگرى است براى جمله «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس». و اگر بر سر جمله مزبور «فاء» تفريع درآمده، از باب تفريع يك بيان بر بيان ديگر و نتيجه بودن دومى براى اولى است، و مى فهماند كه بين اين دو بيان، آن قدر تصادق هست كه می توان يكى را نتيجه ديگرى دانست، و اين خود عنايتى است لطيف.
كلمه «''' حرج '''» بطورى كه صاحب مجمع البيان گفته به معناى تنگترين تنگ است . و در مفردات گفته : «''' حرج '''» و «''' حراج '''» در اصل به معناى آن فاصله تنگى است كه در هنگام اجتماع دو چيز در ميان آن دو مشاهده مى شود و به همين جهت هر فضاى تنگى را حرج مى نامند و گناه را هم حرج مى خوانند.
 
پس بنابر آنچه گفته شد، معناى جمله مورد بحث، اين مى شود: وقتى حال كسى كه خداوند او را پس از مرده بودن زنده كرده، چنين باشد، يعنى بر نورى خدايى سوار باشد، كه با آن نور، اعتقادات و اعمال صحيح روشن شود، لاجرم كسى كه خداوند خواسته باشد هدايتش كند، سينه اش را فراخ مى كند تا در نتيجه، تسليم اوامر پروردگار خود شده، از عبادت او استنكاف نورزد.  
 
پس «اسلام»، نورى است از ناحيه خداوند و مسلمانان، يعنى آنان كه تسليم امر پروردگار خود شده اند، بر نورى سوارند كه خدا روزی شان كرده است.
 
«'''وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجْعَلْ صدْرَهُ ضيِّقاً حَرَجاً ...'''»:
 
«اضلال»، معناى مقابل «هدايت» است، و به همين جهت اثرش هم، مقابل اثر آن است، و آن، اين است كه: دل، گنجايش حق و صدق را نداشته و از داخل شدن حق و صدق در آن امتناع داشته باشد. لذا دنبال كلمه «ضيقا»، كلمه «حرجا» را كه همان امتناع داشتن است، ذكر فرمود.
 
كلمه «حرج» - به طورى كه صاحب مجمع البيان گفته - به معناى تنگترين تنگ است. و در مفردات گفته: «حرج» و «حراج» در اصل، به معناى آن فاصله تنگى است كه در هنگام اجتماع دو چيز، در ميان آن دو مشاهده مى شود و به همين جهت، هر فضاى تنگى را «حرج» مى نامند، و گناه را هم حرج مى خوانند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۳ </center>
و بنا به گفته وى جمله «''' حرجا كانما يصعد فى السماء '''» به منزله تفسير است براى كلمه «''' ضيقا '''» و اشاره است به اينكه امتناع دلهاى گمراهان از قبول حق شبيه است به امتناع ظرفى كه بخواهند چيزى را كه حجمش بيشتر از حجم آن است در آن جاى دهند.
و بنابه گفته وى، جمله «حرجا كانما يصعد فى السماء»، به منزله تفسير است براى كلمه «ضيقا»، و اشاره است به اين كه امتناع دل هاى گمراهان از قبول حق، شبيه است به امتناع ظرفى كه بخواهند چيزى را كه حجمش بيشتر از حجم آن است، در آن جاى دهند.
جمله «''' كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون '''» قاعده اى كلى را در مساءله اضلال ممتنعين از ايمان بيان مى كند و مى فرمايد: خداوند رجس (ضلالت ) را نصيب كسانى مى كند كه فاقد حالت تسليم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند.
 
در اين جمله «''' ايمان '''» را مطلق ذكر كرده با اينكه مورد بحث آيات ، ايمان به خدا بود كه نداشتن آن عبارت بود از شرك ، ليكن بيانى كه ما براى آيه كرديم هم شامل عدم ايمان به خدا (شرك ) مى شود، و هم عدم ايمان به آيات خدا و رد بعضى از معارف دينى او، پارهاى از جملات هم اين اطلاق را مى رساند، مانند جمله «''' يشرح صدره للاسلام و جمله و جعلنا له نورا يمشى به '''» و جمله «''' يجعل صدره ضيقا حرجا '''» و جمله «''' فى الظلمات ليس بخارج منها '''» .
جمله «كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤمنون»، قاعده اى كلى را در مسأله اضلال ممتنعين از ايمان بيان مى كند و مى فرمايد: خداوند رجس (ضلالت) را، نصيب كسانى مى كند كه فاقد حالت تسليم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حق اند.
در اين آيه ضلالت كه همان ايمان نياوردن است «''' رجس '''» خوانده شده ، و «''' رجس '''» به معناى قذارت و نجاست است ، الا اينكه در معناى اين قسم نجاست يك نوع استعلا خوابيده ، و به همين جهت در آيه آنرا با كلمه «''' على '''» كه دلالت بر استعلا دارد متعدى نموده و فرموده : «''' على الذين لا يؤ منون '''» و اين تعبير براى اين است كه بفهماند قذارت مزبور مسلط و محيط به آنان است ، به طورى كه ميان آنان و ديگران حائل شده ، ديگران از نزديكى به آنان نفرت دارند همانطورى كه مردم از يك غذاى آلوده به قذارت متنفر مى شوند.
 
در اين جمله «ايمان» را مطلق ذكر كرده، با اين كه مورد بحث آيات، ايمان به خدا بود كه نداشتن آن، عبارت بود از شرك، ليكن بيانى كه ما براى آيه كرديم، هم شامل عدم ايمان به خدا (شرك) مى شود، و هم عدم ايمان به آيات خدا، و رد بعضى از معارف دينى او، پاره اى از جملات هم اين اطلاق را مى رساند. مانند جمله «يشرح صدره للاسلام»، و جمله «و جعلنا له نورا يمشى به»، و جمله «يجعل صدره ضيقا حرجا»، و جمله «فى الظلمات ليس بخارج منها».
 
در اين آيه، ضلالت كه همان ايمان نياوردن است، «رجس» خوانده شده، و «رجس»، به معناى قذارت و نجاست است. الا اين كه در معناى اين قسم نجاست، يك نوع استعلا خوابيده، و به همين جهت در آيه، آن را با كلمه «على»، كه دلالت بر استعلا دارد، متعدى نموده و فرموده: «على الذين لا يؤمنون».
 
و اين تعبير، براى اين است كه بفهماند قذارت مزبور، مسلط و محيط به آنان است، به طورى كه ميان آنان و ديگران حائل شده، ديگران از نزديكى به آنان نفرت دارند، همان طورى كه مردم از يك غذاى آلوده به قذارت، متنفر مى شوند.
<span id='link243'><span>
<span id='link243'><span>


۱۴٬۴۳۶

ویرایش