تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
<span id='link235'><span>
<span id='link235'><span>


==چند روايت در مورد داستان هفتاد نفر برگزيدگان موسى (ع ) براى حضور در ميقات ==
==چند روايت در باره برگزيدگان حضرت موسى «ع»، براى حضور در ميقات ==
و در الدر المنثور از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ از نوف حميرى روايت كرده كه گفت : وقتى موسى براى رفتن به ميقات پروردگارش هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد خدايش فرمود: من زمين را براى شما سجده گاه و مايه طهارت قرار داده و سكينت را با شما در خانه هاتان قرار مى دهم ، و چنانتان مى كنم كه تورات را از حفظ بخوانيد و در نتيجه مردان و زنان و غلامان و آزادگان همگى بتوانند آن را قرائت كنند.
و در الدر المنثور، از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از نوف حميرى روايت كرده كه گفت: وقتى موسى براى رفتن به ميقات پروردگارش، هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد، خدايش فرمود: من زمين را براى شما سجده گاه و مايه طهارت قرار داده، و سكينت را با شما در خانه هاتان قرار مى دهم، و چنانتان مى كنم كه تورات را از حفظ بخوانيد، و در نتيجه، مردان و زنان و غلامان و آزادگان، همگى بتوانند آن را قرائت كنند.
موسى به قوم خود گفت : (( خداوند براى شما تمامى روى زمين را سجده گاه و آن را مايه طهارت قرار داده (( گفتند: ما در غير معابد نماز نمى خوانيم چه احتياج به چنين ترخيصى داريم . گفت : (( خداوند سكينت را با شما و در خانه هاى شما قرار داده (( گفتند: (( لازم نيست ، ما دوست داريم كه در همان تابوت كه بود بماند((
 
موسى به قوم خود گفت: «خداوند براى شما، تمامى روى زمين را سجده گاه و آن را مايه طهارت قرار داده». گفتند: ما در غير معابد نماز نمى خوانيم، چه احتياج به چنين ترخيصى داريم. گفت: «خداوند، سكينت را با شما و در خانه هاى شما قرار داده». گفتند: «لازم نيست، ما دوست داريم كه در همان تابوت كه بود، بماند».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۴ </center>
گفت : (( خداوند قدرتى به شما مى دهد كه زن و مرد و صغير و كبير و آزاد و بنده شما همگى بتوانيد تورات را از بر بخوانيد(( گفتند (( ما نمى خواهيم مگر خواندن از روى كتاب را(( بعد از اين گفت و شنود و لجاجت بنى اسرائيل بود كه خداوند فرمود: (( فساكتبها للذين يتقون و يوتون الزكوه ... - تا آنجا كه مى فرمايد - المفلحون (( ، (( آنگاه موسى گفت : پروردگارا من قوم خود را به درگاه تو آوردم و نتيجه آمدنشان را به ديگران دادى پروردگارا پس مرا پيغمبر آن مردم قرار بده (( فرمود: (( پيغمبر ايشان از خود ايشان است (( عرض كرد: (( پس مرا از آن امت قرار بده (( فرمود: (( تو آن امت را درك نمى كنى (( عرض كرد: (( من قوم خود را به درگاهت آوردم وفاده ايشان را به ديگران دادى (( ؟ اينجا بود كه خداوند به وى وحى فرستاد: (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( حميرى گفت (( در اينجا موسى راضى شد، آنگاه رو به حضار كرده و گفت آيا ستايش نمى كنيد خدايى را كه در آن روز حفظ غيبت شما را كرده و بجاى شما گوش داد مطالب مربوط به شما را و وفاده ديگران را براى شما قرار داد؟
گفت: «خداوند، قدرتى به شما مى دهد كه زن و مرد و صغير و كبير و آزاد و بنده شما، همگى بتوانيد تورات را از بر بخوانيد». گفتند: «ما نمى خواهيم، مگر خواندن از روى كتاب را».
و نيز در همان كتاب از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ از نوف بكالى روايت كرده كه گفت : موسى بعد از آنكه از قوم خود هفتاد نفر انتخاب نمود به ايشان گفت : اينك به سوى خدا روانه شويد، و از او هر چه مى خواهيد درخواست كنيد، خود موسى درخواستى داشت و ايشان درخواستى ، وقتى به ميقاتگاه يعنى به كوه طور رسيدند موسى رو به ايشان كرده و گفت : اينك درخواست خود را عرضه بداريد، ايشان گفتند: (( خدا را به ما نشان بده (( گفت : (( واى برشما دوباره اين درخواست را از خدا مى كنيد(( گفتند: (( درخواست ما همين است بايد خدا را آشكارا به ما نشان دهى (( اين را كه گفتند صاعقه ايشان را گرفت و همگى مدهوش ‍ افتادند، موسى عرضه داشت : (( پروردگارا من هفتاد نفر از نيكان و سرشناسان بنى اسرائيل را به ميقات تو آوردم حال به سوى ايشان برگردم و يك نفر از آنان با من نباشد جواب بنى اسرائيل را چه بگويم ؟ آيا مرا نخواهند كشت ؟ صدائى به گوش موسى رسيد كه درخواست خود را عرضه بدار، موسى گفت : (( پروردگارا از تو مى خواهم كه همراهان مرا زنده كنى (( خداوند همگى ايشان را زنده كرد و در نتيجه درخواست ايشان و درخواست موسى هدر رفت ، و اين درخواست ماند براى اين امت ، چون آنها نتوانستند استفاده كنند.
 
بعد از اين گفت و شنود و لجاجت بنى اسرائيل بود كه خداوند فرمود: «فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة... - تا آن جا كه مى فرمايد - المفلحون». آنگاه موسى گفت: «پروردگارا! من قوم خود را به درگاه تو آوردم و نتيجه آمدنشان را به ديگران دادى. پروردگارا! پس مرا پيغمبر آن مردم قرار بده». فرمود: «پيغمبر ايشان، از خود ايشان است». عرض كرد: «پس مرا از آن امت قرار بده». فرمود: «تو آن امت را درك نمى كنى».
 
عرض كرد: «من قوم خود را به درگاهت آوردم، وفاده ايشان را به ديگران دادى»؟ اين جا بود كه خداوند به وى وحى فرستاد: «و من قوم موسى أمة يهدون بالحق و به يعدلون».
 
حميرى گفت: «در اين جا موسى راضى شد. آنگاه رو به حضار كرده و گفت: آيا ستايش نمى كنيد خدايى را كه در آن روز، حفظ غيبت شما را كرده، و به جاى شما گوش داد مطالب مربوط به شما را، و وفاده ديگران را براى شما قرار داد»؟
 
و نيز در همان كتاب، از ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از نوف بكالى روايت كرده كه گفت: موسى بعد از آن كه از قوم خود هفتاد نفر انتخاب نمود، به ايشان گفت: اينك به سوى خدا روانه شويد، و از او هرچه مى خواهيد، درخواست كنيد.
 
خود موسى درخواستى داشت و ايشان درخواستى. وقتى به ميقاتگاه، يعنى به كوه طور رسيدند، موسى رو به ايشان كرده و گفت: اينك درخواست خود را عرضه بداريد. ايشان گفتند: «خدا را به ما نشان بده». گفت: «واى بر شما، دوباره اين درخواست را از خدا مى كنيد»؟
 
گفتند: «درخواست ما همين است، بايد خدا را آشكارا به ما نشان دهى». اين را كه گفتند، صاعقه ايشان را گرفت و همگى مدهوش افتادند.
 
موسى عرضه داشت: «پروردگارا! من هفتاد نفر از نيكان و سرشناسان بنى اسرائيل را به ميقات تو آوردم، حال به سوى ايشان برگردم و يك نفر از آنان با من نباشد، جواب بنى اسرائيل را چه بگويم؟ آيا مرا نخواهند كشت»؟ صدایى به گوش موسى رسيد كه: درخواست خود را عرضه بدار.
 
موسى گفت: «پروردگارا! از تو مى خواهم كه همراهان مرا زنده كنى». خداوند همگى ايشان را زنده كرد و در نتيجه، درخواست ايشان و درخواست موسى هدر رفت. و اين درخواست ماند براى اين امت. چون آن ها نتوانستند استفاده كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۵ </center>
<span id='link236'><span>
<span id='link236'><span>
==بيان ضعف آن آيات ==
==بيان ضعف آن آيات ==
مؤ لف : اين دو روايت را از اين جهت ايراد كرديم كه از نظر شباهت در قصه شبيه به روايات موقونه بود، و ليكن صرفنظر از اختلافى كه در مضمون آندو است از نظر جزئيات قصه نه با يكديگر تطبيق مى شوند و نه با ظاهر آيات ، درخواستى كه كردند تنها مساءله ديدن خدا بود كه رد شد، و درخواست موسى هم زنده شدن ايشان بود كه زنده شدند، و درخواست ديگرش نوشته شدن رحمت بر بنى اسرائيل بود كه آنهم به شرط تقوا و ايمان به آيات خدا مستجاب شد، ديگر چه وفاده و اجرى طلب داشتند كه به ايشان داده نشد و در عوض آن را به امت آخرالزمان دادند؟ اشكال ديگر اينكه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه در جمله (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( خطاب به پيغمبر اكرم است نه به موسى .
مؤ لف : اين دو روايت را از اين جهت ايراد كرديم كه از نظر شباهت در قصه شبيه به روايات موقونه بود، و ليكن صرفنظر از اختلافى كه در مضمون آندو است از نظر جزئيات قصه نه با يكديگر تطبيق مى شوند و نه با ظاهر آيات ، درخواستى كه كردند تنها مساءله ديدن خدا بود كه رد شد، و درخواست موسى هم زنده شدن ايشان بود كه زنده شدند، و درخواست ديگرش نوشته شدن رحمت بر بنى اسرائيل بود كه آنهم به شرط تقوا و ايمان به آيات خدا مستجاب شد، ديگر چه وفاده و اجرى طلب داشتند كه به ايشان داده نشد و در عوض آن را به امت آخرالزمان دادند؟ اشكال ديگر اينكه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه در جمله (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( خطاب به پيغمبر اكرم است نه به موسى .