تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در كتاب فقيه از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: هيچ قومى در ميان خود قرعه نينداختند، و امر خود را به خدا واگذار نكردند، مگر آنكه آنچه حق بود از قرعه بيرون آمد. و نيز فرموده : چه حكمى بالاتر از حكم قرعه و عادلانه تر از آن است ؟ وقتى اشخاص امر خود را به خدا واگذارند، آيا اين خداى سبحان نيست كه مى فرمايد: ((فساهم فكان من المدحضين ((؟.
در كتاب فقيه، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: هيچ قومى در ميان خود قرعه نينداختند، و امر خود را به خدا واگذار نكردند، مگر آن كه آنچه حق بود، از قرعه بيرون آمد.  


و در كتاب بحار از كتاب بصائر نقل كرده كه او به سند خود از حبه عرنى روايت كرده كه گفت : امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمود: خداى تعالى ولايت مرا بر همه اهل آسمانها و اهل زمين عرضه كرد، جمعى بدان اقرار و جمعى ديگر انكار كردند. يونس از آنان بود كه انكار كرد و خدا او را به همين سبب در شكم ماهى حبس نمود، تا سرانجام اقرار نمود.
و نيز فرموده: چه حكمى بالاتر از حكم قرعه و عادلانه تر از آن است؟ وقتى اشخاص، امر خود را به خدا واگذارند، آيا اين خداى سبحان نيست كه مى فرمايد: «فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ المُدحَضِين»؟


مؤ لف : در معناى اين روايت ، روايات ديگرى نيز هست ، و مراد از اين ولايت ، ولايت كلى الهى است كه خود امير المؤ منين (صلوات اللّه عليه ) اولين كسى است از اين امت كه فتح باب آن كرد و آن عبارت از آن است كه خدا قائم مقام بندهاى ، در تدبير امر او گردد، و در نتيجه ، آن بنده جز به سوى خدا توجه نكند، و جز خواست خدا را نخواهد و اين مقام را با پيمودن طريق عبوديت به بنده مى دهند، طريقى كه بنده را به حدى ميرساند كه خالص براى خدا مى شود، و به غير از خدا، احدى از آن بنده سهم نمى برد.
و در كتاب بحار، از كتاب بصائر نقل كرده، كه او، به سند خود، از حبّه عرنى روايت كرده كه گفت: اميرالمؤمنين «عليه السلام» فرمود: خداى تعالى، ولايت مرا بر همۀ اهل آسمان ها و اهل زمين عرضه كرد. جمعى بدان اقرار و جمعى ديگر انكار كردند. يونس از آنان بود كه انكار كرد و خدا، او را به همين سبب، در شكم ماهى حبس نمود، تا سرانجام اقرار نمود.


و ظاهر عمل يونس (عليه السلام ) - همان طور كه گفتيم - ظاهرى بود كه مرضى خدا نبود و نمى شد آن را به اراده خدا نسبت داد، و به همين جهت خدا او را مبتلا كرد، تا به ظلمى او به نفس خود كرد اعتراف كند آرى خداى سبحان منزه است از اراده مثل اين كارها.
مؤلف: در معناى اين روايت، روايات ديگرى نيز هست. و مراد از اين «ولايت»، ولايت كلّى الهى است، كه خود اميرالمؤمنين «صلوات اللّه عليه»، اولين كسى است از اين امت كه فتح باب آن كرد و آن، عبارت از آن است كه: خدا، قائم مقام بنده اى، در تدبير امر او گردد. و در نتيجه، آن بنده، جز به سوى خدا توجه نكند، و جز خواست خدا را نخواهد، و اين مقام را با پيمودن طريق عبوديت به بنده مى دهند. طريقى كه بنده را به حدّى می رساند كه خالص براى خدا مى شود، و به غير از خدا، احدى از آن بنده سهم نمى برد.
 
و ظاهر عمل يونس «عليه السلام» - همان طور كه گفتيم - ظاهرى بود كه مرضىّ خدا نبود، و نمى شد آن را به اراده خدا نسبت داد، و به همين جهت، خدا او را مبتلا كرد، تا به ظلمى که او به نفس خود كرد، اعتراف كند. آرى، خداى سبحان، منزّه است از ارادۀ مثل اين كارها.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۸ </center>
پس بلايا و محنتهايى كه اولياى خدا بدان مبتلا مى شوند، تربيتى است الهى كه خدا به وسيله آن بلايا، ايشان را تربيت مى كند و به حد كمال مى رساند و درجاتشان را بالا مى برد، هر چند كه بعضى از آن بلايا جهات ديگر داشته باشند كه بتوان آن را مؤ اخذه و عقاب ناميد، و اين خود معروف است كه گفته اند: البلاء للولاء - بلا لازمه ولايت و دوستى است .
پس بلايا و محنت هايى كه اولياى خدا، بدان مبتلا مى شوند، تربيتى است الهى، كه خدا به وسيلۀ آن بلايا، ايشان را تربيت مى كند و به حد كمال مى رساند و درجاتشان را بالا مى برد. هرچند كه بعضى از آن بلايا، جهات ديگر داشته باشند كه بتوان آن را مؤاخذه و عقاب ناميد، و اين خود معروف است كه گفته اند: «البَلاءُ لِلوِلَاء - بلا، لازمۀ ولايت و دوستى است».


مؤ يد اين معنا حديثى است كه صاحب كتاب علل به سند خود از ابى بصير آورده ، كه گفت : به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتم : به چه علت خدا عذاب را از قوم يونس برداشت با اينكه تا بالاى سرشان آمد، و بر سرشان سايه افكند و اين معامله را با هيچ قومى ديگر نكرد؟
مؤيد اين معنا، حديثى است كه صاحب كتاب علل، به سند خود، از ابى بصير آورده، كه گفت: به امام صادق «عليه السلام» عرضه داشتم: به چه علت، خدا عذاب را از قوم يونس بر داشت، با اين كه تا بالاى سرشان آمد، و بر سرشان سايه افكند، و اين معامله را با هيچ قومى ديگر نكرد؟


در جواب فرمود: براى اينكه در علم خداى تعالى اين معنا بود كه به زودى عذاب را از آنان برمى گرداند، به خاطر اينكه توبه مى كنند. و اگر اين جريان را به اطلاع يونس نرساند، براى اين بود كه يونس فارغ براى عبادت او باشد، و در شكم ماهى به مناجات با او بپردازد، و در عوض ‍ مستوجب ثواب و كرامت او گردد.
در جواب فرمود: براى اين كه در علم خداى تعالى، اين معنا بود كه به زودى عذاب را از آنان بر مى گرداند، به خاطر اين كه توبه مى كنند. و اگر اين جريان را به اطلاع يونس نرساند، براى اين بود كه يونس فارغ براى عبادت او باشد، و در شكم ماهى، به مناجات با او بپردازد، و در عوض، مستوجب ثواب و كرامت او گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۹ </center>
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>