تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:


==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت ==
==بيان حال مجادله كنندگان در آيات خدا و سرانجام سختى كه در جهنم خواهند داشت ==
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِ اللَّهِ أَنى يُصرَفُونَ'''»:
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِى آيَاتِ اللَّهِ أَنّى يُصرَفُونَ'''»:


جمله ((الم :تر آيا نمى بينى (( تعجب را مى رساند. و كلمه ((انى (( به معناى ((كيف : چگونه (( است . و معناى آيه اين است كه : آيا تعجب نمى كنى - و يا - آيا تعجب نكردى از امر اين اشخاصى كه در آيات خدا مجادله مى كنند، چگونه از حق به سوى باطل و از هدايت به سوى ضلالت منحرف مى شوند؟
جملۀ «ألم تَرَ: آيا نمى بينى»، تعجب را مى رساند. و كلمۀ «أنّى» به معناى «كَيفَ: چگونه» است. و معناى آيه اين است كه: آيا تعجب نمى كنى - و يا - آيا تعجب نكردى از امر اين اشخاصى كه در آيات خدا مجادله مى كنند، چگونه از حق به سوى باطل و از هدايت به سوى ضلالت، منحرف مى شوند؟
و منظور از اينكه در اين آيه باز متعرض حال مجادلين شده ، اين است كه اشاره كند كه اين طايفه از حق و هدايت منحرف شده اند و اينكه سرانجام چه سرنوشتى خواهند داشت . ولى در آيه ((ان الّذين يجادلون فى آيات اللّه بغير سلطان اتيهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه (( متعرض حال آنان شده ، از اين جهت كه چه عاملى باعث مى شود در مقابل حق جدال كنند، و آن را عبارت مى داند از كبر، و آنگاه مى فرمايد: به آن كبريايى كه در سر مى پرورانند نمى رسند. پس آيه مورد بحث تكرار آيه مزبور نيست ، بلكه هر يك از آن دو يك جهت را متعرضند.


از اين بيان اشكالى كه در كلام بعضى از مفسرين هست روشن مى شود، مفسر نامبرده گفته است : تكرار كردن مساءله مجادله ، بايد محمل صحيحى داشته باشد، و آن اين است كه : بگوييم مجادلين متعدد بوده اند، آن مجادلينى كه آيه قبلى متعرض حالشان بود، غير از آن مجادلين هستند كه در آيه مورد بحث نامبرده شده اند. و يا بگوييم مورد مجادله متعدد بوده ، مثل اينكه مجادله در آيه سابق در مساءله معاد بوده ، و مجادله در آيه مورد بحث در مساءله توحيد بوده است .
و منظور از اين كه در اين آيه، باز متعرض حال مجادلين شده، اين است كه اشاره كند كه اين طايفه از حق و هدايت منحرف شده اند، و اين كه سرانجام چه سرنوشتى خواهند داشت. ولى در آيه «إنّ الّذِينَ يُجَادِلُونَ فَى آيَاتِ اللّهِ بِغَيرِ سُلطَانٍ أتَاهُم إن فِى صُدُورِهِم إلّا كِبرٌ مَا هُم بِبَالِغِيه»، متعرض حال آنان شده، از اين جهت كه چه عاملى باعث مى شود در مقابل حق جدال كنند، و آن را عبارت مى داند از «كبر»، و آنگاه مى فرمايد: به آن كبريايى كه در سر مى پرورانند، نمى رسند. پس آيه مورد بحث، تكرار آيه مزبور نيست، بلكه هر يك از آن دو، يك جهت را متعرض اند.


و خواننده از بيان سابق ، متوجه اشكالى كه بر اين مفسر وارد است مى باشد. علاوه بر اين ، از گفتار او پيداست كه اصلا متوجه غرض اين سوره نبوده است .
از اين بيان، اشكالى كه در كلام بعضى از مفسران هست، روشن مى شود. مفسر نامبرده گفته است: تكرار كردن مسأله مجادله، بايد محمل صحيحى داشته باشد و آن، اين است كه: بگوييم مجادلين متعدد بوده اند. آن مجادلينى كه آيه قبلى متعرض حالشان بود، غير از آن مجادلين هستند كه در آيه مورد بحث نامبرده شده اند. و يا بگوييم: مورد مجادله متعدد بوده. مثل اين كه مجادله در آيه سابق در مسأله معاد بوده، و مجادله در آيه مورد بحث، در مسأله توحيد بوده است.


«'''الَّذِينَ كذَّبُوا بِالْكتَابِ وَ بِمَا أَرْسلْنَا بِهِ رُسلَنَا فَسوْف يَعْلَمُونَ'''»:
و خواننده از بيان سابق، متوجه اشكالى كه بر اين مفسر وارد است، مى باشد. علاوه بر اين، از گفتار او پيداست كه اصلا متوجه غرض اين سوره نبوده است.


آنچه از سياق آيات بعدى برمى آيد اين است كه مراد از اين مجادلين تنها مجادلين با پيامبر است بنابراين مناسبتر اين مى باشد كه بگوييم : مراد از ((كتاب (( هم قرآن كريم است ، و مراد از جمله ((بما ارسلنا به رسلنا(( كتابها و اديانى است كه ساير انبياء (عليهم السلام ) آورده اند، در نتيجه وثنيت كه قرآن و ساير كتابهاى آسمانى را منكرند در حقيقت مساءله نبوت را منكرند.
«'''الَّذِينَ كذَّبُوا بِالْكتَابِ وَ بِمَا أَرْسلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسوْف يَعْلَمُونَ'''»:
 
آنچه از سياق آيات بعدى بر مى آيد، اين است كه مراد از اين مجادلين، تنها مجادلين با پيامبر است. بنابراين، مناسب تر اين مى باشد كه بگوييم: مراد از «كتاب» هم، قرآن كريم است، و مراد از جملۀ «بِمَا أرسَلنَا بِهِ رُسُلنَاَ»، كتاب ها و اديانى است كه ساير انبياء «عليهم السلام» آورده اند. در نتيجه، وثنيت كه قرآن و ساير كتاب هاى آسمانى را منكرند، در حقيقت، مسأله نبوت را منكرند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۱ </center>
«'''فسوف يعلمون'''» - اين جمله تفريع است بر مجادله و تكذيب كفار و هم تهديد ايشان است به اينكه به زودى به حقيقت اين مجادله در آيات خدا، و تكذيب كتاب و رسولان الهى پى خواهند برد.
«'''فَسَوفَ يَعلَمُون'''» - اين جمله، تفريع است بر مجادله و تكذيب كفار، و هم تهديد ايشان است به اين كه به زودى به حقيقت اين مجادله در آيات خدا، و تكذيب كتاب و رسولان الهى پى خواهند برد.
 
«'''إِذِ الاَغْلَالُ فى أَعْنَاقِهِمْ وَ السّلَاسِلُ يُسحَبُونَ فى الحَْمِيمِ ثُمَّ فى النَّارِ يُسجَرُونَ'''»:
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «أغلال»، جمع «غُل» است و آن، عبارت است از: طوقى كه به گردن اشخاص مى اندازند، تا خوارى و ذلت او را بنمايانند. و كلمه «غُل» در اصل، به معناى داخل شدن است. و نيز گفته: كلمۀ «سلاسل»، جمع «سلسله»، و آن عبارت است از: حلقه هايى كه از جهت طول، پشت سرِ هم قرار مى گيرد. (كه در فارسى بدان زنجير مى گويند).


«'''إِذِ الاَغْلَالُ فى أَعْنَاقِهِمْ وَ السلَسِلُ يُسحَبُونَ فى الحَْمِيمِ ثُمَّ فى النَّارِ يُسجَرُونَ'''»:
و نيز گفته است: كلمۀ «سحب»، به معناى كشاندن چيزى است بر روى زمين. اين معناى اصلى كلمه است. و نيز گفته است: كلمۀ «سجر» در اصل، به معناى افكندن هيزم است در آتشى كه زياد باشد، مانند آتش تنور كه با هيزم افروخته شود.


در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((اغلال (( جمع ((غل (( است ، و آن عبارت است از طوقى كه به گردن اشخاص مى اندازند، تا خوارى و ذلت او را بنمايانند. و كلمه ((غل (( در اصل به معناى داخل شدن است . و نيز گفته : كلمه ((سلاسل (( جمع ((سلسله (( و آن عبارت است از حلقه هايى كه از جهت طول پشت سر هم قرار مى گيرد. (كه در فارسى بدان زنجير مى گويند).
كلمه «إذ»، ظرف است براى جمله «فَسَوفَ يَعلَمُون». و بعضى گفته اند: آوردن اين كلمه، با اين كه مخصوص گذشته است، براى اين بوده كه تحقق وقوع را برساند، هرچند كه جريان در آينده واقع شود. و بنابراين، جمع بين «إذ» و «سوف»، منافات ندارد.


و نيز گفته است : كلمه ((سحب (( به معناى كشاندن چيزى است بر روى زمين ، اين معناى اصلى كلمه است . و نيز گفته است : كلمه ((سجر(( در اصل به معناى افكندن هيزم است در آتشى كه زياد باشد، مانند آتش تنور كه با هيزم افروخته شود.
«إذ الأغلالُ فِى أعنَاقِهِم»، جمله اى است مركب از مبتدا و خبر، و كلمۀ «سلاسل»، عطف است بر «أغلال»، و جملۀ «يُسحَبُونَ فِى الحَمِيم» نيز، خبرى است بعد از آن خبر ديگر. و جملۀ «ثُمّ فِى النّارِ يُسجَرُون»، عطف است بر جملۀ «يُسحَبُون».  


كلمه ((اذ(( ظرف است براى جمله ((فسوف يعلمون (( و بعضى گفته اند آوردن اين كلمه با اينكه مخصوص گذشته است براى اين بوده كه تحقق وقوع را برساند هر چند كه جريان در آينده واقع شود و بنابراين جمع بين ((اذ(( و ((سوف (( منافات ندارد.
و معناى آيه اين است كه: به زودى، حقيقت عمل خود را خواهند فهميد. آن وقتى كه غُل ها و زنجيرها در گردنشان باشد و در آبى سوزان كشيده شوند و سپس در آتش افكنده گردند.  


((اذ الاغلال فى اعناقهم (( جمله اى است مركب از مبتدا و خبر، و كلمه ((سلاسل (( عطف است بر اغلال و جمله ((يسحبون فى الحميم (( نيز خبرى است بعد از آن خبر ديگر. و جمله ((ثم فى النار يسجرون (( عطف است بر جمله ((يسحبون ((. و معناى آيه اين است كه : به زودى حقيقت عمل خود را خواهند فهميد، آن وقتى كه غلها و زنجيرها در گردنشان باشد و در آبى سوزان كشيده شوند و سپس در آتش افكنده گردند. و بعضى گفته اند: معناى جمله ((ثم فى النار يسجرون (( اين است كه به زودى در آتش افروخته خواهند شد و آتشگيره آن خواهند گشت ، مؤ يد اين معنا آيه ديگرى است كه در وصف جهنم مى فرمايد: وقودها الناس و الحجارة و نيز مى فرمايد: ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم ((.
و بعضى گفته اند: معناى جملۀ «ثُمّ فِى النّارِ يُسجَرُون»، اين است كه به زودى در آتش افروخته خواهند شد و آتشگيره آن خواهند گشت. مؤيد اين معنا، آيه ديگرى است كه در وصف جهنم مى فرمايد: «وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجَارَةُ». و نيز مى فرمايد: «إنّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه حَصَبُ جَهَنّم».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۲ </center>
«'''ثمَّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشرِكُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضلُّوا عَنَّا...'''»:
«'''ثُمَّ قِيلَ لهَُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشرِكُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا...'''»:


يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتيد تا شما را يارى كنند و از اين عذاب نجات دهند. و يا همان طور كه معتقد بوديد در مقابل عبادتهايى كه براى آنها مى كرديد شفاعتتان كنند.
يعنى به ايشان گفته مى شود - و در حالى كه بين كشيده شدن روى زمين و سوختن در آتش قرار دارند - پس كجايند آن خدايانى كه مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتيد، تا شما را يارى كنند و از اين عذاب نجات دهند. و يا همان طور كه معتقد بوديد در مقابل عبادت هايى كه براى آن ها مى كرديد، شفاعتتان كنند.


«'''قالوا اضلوا عنا'''» - يعنى مى گويند: آن آلهه از نظر ما غايبند، چون كلمه ((ضل (( به معناى غاب است ، مى گويند: ((ضلت الدابة (( يعنى حيوان ناپديد شده و مكانش معلوم نيست . اين جمله پاسخى است از آن ندايى كه به ايشان مى شود: ((اين ما كنتم تشركون من دون اللّه ((.
«'''قَالُوا ضَلُّوا عَنّا'''» - يعنى مى گويند: آن آلهه از نظر ما غايب اند. چون كلمۀ «ضَلّ»، به معناى غاب است. مى گويند: «ضَلّتِ الدّابّةُ». يعنى: حيوان ناپديد شده و مكانش معلوم نيست. اين جمله، پاسخى است از آن ندايى كه به ايشان مى شود: «أينَ مَا كُنتُم تُشرِكُونَ * مِن دُونِ اللّه».


«'''بل لم نكن ندعوا من قبل شيئا'''» - اين جمله تتمه جواب آنان و اعراض از جواب اولشان است ، چون متوجه مى شوند كه آن آلهه اى كه در دنيا شركاى خدا مى پنداشتند بجز اسمايى بدون مسمى نبودند. مفاهيمى بودند كه در سراسر عالم با هيچ چيز تطبيق نداشتند، و عبادتهايى كه براى آنها كردند همه بيهوده بود، و لذا منكر عبادت خود مى شوند و مى گويند: اصلا ما بت نمى پرستيديم . در مواردى ديگر به اين معنا اشاره نموده ، مى فرمايد: ((فزيلنا بينهم (( و نيز مى فرمايد: ((لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون ((.
«'''بَل لَم نَكُن نَدعُوا مِن قَبلُ شَيئاً'''» - اين جمله، تتمه جواب آنان و اعراض از جواب اولشان است. چون متوجه مى شوند كه آن آلهه اى كه در دنيا شركاى خدا مى پنداشتند، به جز اسمايى بدون مسمّى نبودند. مفاهيمى بودند كه در سراسر عالَم، با هيچ چيز تطبيق نداشتند، و عبادت هايى كه براى آن ها كردند، همه بيهوده بود، و لذا منكر عبادت خود مى شوند و مى گويند: اصلا ما بت نمى پرستيديم. در مواردى ديگر به اين معنا اشاره نموده، مى فرمايد: «فَزَيّلنَا بَينَهُم». و نيز مى فرمايد: «لَقَد تَقَطّعَ بَينَكُم وَ ضَلّ عَنكُم مَا كُنتُم تَزعُمُون».


بعضى هم گفته اند: جمله مورد بحث يكى از دروغهاى روز قيامت مشركين را حكايت مى كند، همچنان كه آيه ((و اللّه ربنا ما كنا(( مشركين دروغ ديگرى از آنهاست .
بعضى هم گفته اند: جمله مورد بحث، يكى از دروغ هاى روز قيامت مشركان را حكايت مى كند، همچنان كه آيه «وَ اللّهِ رَبّنَا مَا كُنّا مُشرِكِين»، دروغ ديگرى از آن هاست.


«'''كذلك يضل اللّه الكافرين'''» - يعنى در ساير مواردى كه خدا كافران را گمراه مى كند، به خاطر اينكه كافرند، يعنى حق را مى پوشانند، شبيه به اين مورد است كه باطل را حق مى بينند و به طلبش مى روند و بعدا مى فهمند كه هر چه كرده اند بيهوده بوده ، و سعيشان باطلى بوده در صورت حق ، و سرابى بوده در سيماى حقيقت .
«'''كَذَلِكَ يُضِلُّ اللّهُ الكَافِرِين'''» - يعنى: در ساير مواردى كه خدا كافران را گمراه مى كند، به خاطر اين كه كافرند، يعنى حق را مى پوشانند، شبيه به اين مورد است كه باطل را حق مى بينند و به طلبش مى روند، و بعدا مى فهمند كه هرچه كرده اند، بيهوده بوده و سعی شان، باطلى بوده در صورت حق، و سرابى بوده در سيماى حقيقت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۳۳ </center>
و معناى آيه بنا بر وجه دوم كه جمله ((بل لم نكن ندعوا من قبل شيئا(( دروغى باشد از مشركين ، اين مى شود: خداوند مثل اين ضلالت ، كافران را گمراه مى كند، آن وقت برگشت كارشان به اين مى شود كه ناگزير شوند به دروغ گفتن در موقعى كه يقين دارند كه اين دروغ گفتن سودى به حالشان ندارد.
و معناى آيه، بنابر وجه دوم كه جملۀ «بَل لَم نَكُن نَدعُوا مِن قَبلُ شَيئاً»، دروغى باشد از مشركان، اين مى شود: خداوند مثل اين ضلالت، كافران را گمراه مى كند، آن وقت برگشت كارشان به اين مى شود كه ناگزير شوند به دروغ گفتن، در موقعى كه يقين دارند كه اين دروغ گفتن، سودى به حالشان ندارد.


البته جمله مورد بحث به معانى ديگرى نيز تفسير شده كه نزديك به يكديگرند و با تفسيرى هم كه ما كرديم نزديكترند.
البته جمله مورد بحث، به معانى ديگرى نيز تفسير شده، كه نزديك به يكديگرند و با تفسيرى هم كه ما كرديم، نزديكترند.