تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




رواياتى درباره مراد از «'''خلق عظيم '''»، مراد از«'''كل حلاف مهين ....'''» و...
==رواياتى درباره مراد از «خلق عظيم»، و «كُلّ حَلّافٍ مَهِين...»==


و در معانى به سند خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه «'''و انك لعلى خلق عظيم '''» فرمود: خلق عظيم همين اسلام است.
و در معانى به سند خود، از ابى الجارود، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه «وَ إنّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم» فرمود: خُلق عظيم، همين اسلام است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۱ </center>
و در تفسير قمى از ابى الجارود از حضرت امام باقر (عليه السلام) نقل شده است كه درباره جمله «'''انك على خلق عظيم '''» فرمود يعنى «'''على دين عظيم '''».
و در تفسير قمى، از ابى الجارود، از حضرت امام باقر «عليه السلام» نقل شده است كه درباره جمله «إنّكَ لعَلى خُلُقٍ عَظِيم» فرمود: يعنى «عَلى دِينٍ عَظِيم».


مؤلف : منظور اين بوده كه دين اسلام مشتمل بر كمال هر خلق پسنديده هست و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) داراى آن بوده ، و در روايت معروف از آن جناب نقل شده كه فرمود: «'''بعثت لاتمم مكارم الاخلاق '''».
مؤلف: منظور اين بوده كه دين اسلام مشتمل بر كمال هر خُلق پسنديده هست و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» داراى آن بوده. و در روايت معروف از آن جناب نقل شده كه فرمود: «بُعِثتَ لِأتَمّمَ مَكَارِمَ الأخلاق».


و در مجمع البيان به سندى كه به حاكم رسانده ، و او اسندى كه به ضحاك رسانده روايت كرده كه گفت وقتى قريش ديدند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) على (عليه السلام) را بر سايرين مقدم داشت ، و او را تعظيم كرد، شروع كردند به بدگويى از على (عليه السلام)، و گفتند: محمد مفتون على شده . خداى تعالى در پاسخ آنان اين آيه را نازل كرد: «'''ن و القلم و ما يسطرون '''»، و در آن خداى تعالى سوگند خورد به اينكه ما «'''انت بنعمه ربك بمجنون - تو به خاطر اينكه خدا انعامت كرده مجنون نيستى '''»، «'''و ان لك لاجرا غير ممنون و انك لعلى خلق عظيم - و تواجرى انقطاع ناپذير دارى ، و تو داراى خلقى عظيم هستى'''»، كه منظور همان قرآن است - تا آنجا كه فرمود - «'''بمن ضل عن سبيله '''»، كه منظور از اين گمراه ، عده اى بودند كه آن سخن را گفته بودند، «'''و هو اعلم بالمهتدين '''»، او على بن ابى طالب را بهتر مى شناسد).
و در مجمع البيان، به سندى كه به حاكم رسانده، و او با سندى كه به ضحاك رسانده، روايت كرده كه گفت: وقتى قريش ديدند كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، على «عليه السلام» را بر سايرين مقدم داشت، و او را تعظيم كرد، شروع كردند به بدگويى از على «عليه السلام» و گفتند: محمد مفتون على شده. خداى تعالى، در پاسخ آنان اين آيه را نازل كرد: «ن وَ القَلَم وَ مَا يَسطُرُون»، و در آن خداى تعالى سوگند خورد به اين كه «مَا أنتَ بِنِعمَة رَبّكَ بِمَجنُون - تو به خاطر اين كه خدا انعامت كرده، مجنون نيستى»، «وَ إنّ لَكَ لَأجراً غَيرَ مَمنُونٍ وَ إنّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ - و تو اجرى انقطاع ناپذير دارى، و تو داراى خُلقى عظيم هستى»، كه منظور، همان قرآن است - تا آن جا كه فرمود - «بِمَن ضَلّ عَن سَبِيلِه»، كه منظور از اين گمراه، عده اى بودند كه آن سخن را گفته بودند، «وَ هُوَ أعلَمُ بِالمُهتَدِين»، او، على بن ابى طالب را بهتر مى شناسد).


مؤلف : اين روايت را صاحب تفسير برهان نيز از محمد بن عباس نقل كرده ، و او به سند خود از ضحاك كه به همين منوال حديث را ادامه داده تا در آخر گفته است: و سبيل خدا همان على بن ابى طالب است .
مؤلف: اين روايت را صاحب تفسير برهان نيز، از محمد بن عباس نقل كرده، و او به سند خود، از ضحاك كه به همين منوال حديث را ادامه داده تا در آخر گفته است: و سبيل خدا، همان على بن ابى طالب است.
و باز در همان كتاب در تفس ير آيه «'''و لا تطع كل حلاف'''» آمده كه : بعضى - گفته اند منظور از حلاف ، وليد بن مغيره است ، كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) پيشنهاد كرد مال زيادى به آن جناب بدهد، و آن حضرت دست از دين خود بردارد، بعضى ديگر گفته اند: منظور اخنس بن شريق است ، (نقل از عطاء) بعضى ديگر گفته اند اسود بن عبد يغوث بوده ، (نقل از مجاهد).
و باز در همان كتاب، در تفسير آيه «وَ لا تُطِع كُلّ حَلّاف» آمده كه: بعضى - گفته اند منظور از حلّاف، وليد بن مغيره است، كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» پيشنهاد كرد مال زيادى به آن جناب بدهد، و آن حضرت دست از دين خود بردارد. بعضى ديگر گفته اند: منظور «اخنس بن شريق» است، (نقل از عطاء). بعضى ديگر گفته اند: اسود بن عبد يغوث بوده، (نقل از مجاهد).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۲ </center>
مؤلف : در اين باره رواياتى ديگر در تفسير الدر المنثور و غير آن آمده ، كه ما از نقل آنها صرفنظر كرديم، خواننده محترم مى تواند به كتب حديث مراجعه نمايد.
مؤلف: در اين باره، رواياتى ديگر در تفسير الدر المنثور و غير آن آمده، كه ما از نقل آن ها صرف نظر كرديم. خواننده محترم مى تواند به كتب حديث مراجعه نمايد.


و نيز در همان كتاب از شداد بن اوس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: هيچ «'''جواظ'''» و «'''جعظرى '''»، و «'''عتل زنيم '''» داخل بهشت نمى شود پرسيدم جواظ يعنى چه ؟ فرمود: كسى كه زياد جمع مى كند و هيچ نمى كند. پرسيدم بفرما جعظرى چه معنا دارد؟ فرمود: كسى كه خشن و درشت خو باشد. پرسيدم عتل زنيم كيست ؟ فرمود: هر شكم باره بد اخلاق است كه بسيار مى خورد و مى نوشد، و بسيار خشم مى گيرد و ستم مى كند و زنيم است .
و نيز، در همان كتاب از شداد بن اوس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: هيچ «جواظ» و «جعظرى»، و «عُتّل زَنِيم» داخل بهشت نمى شود. پرسيدم: جواظ يعنى چه؟ فرمود: كسى كه زياد جمع مى كند و هيچ انفاق نمى كند. پرسيدم: بفرما جعظرى چه معنا دارد؟ فرمود: كسى كه خشن و درشت خو باشد. پرسيدم: عُتّل زنيم كيست؟ فرمود: هر شكمباره بد اخلاق است كه بسيار مى خورد و مى نوشد، و بسيار خشم مى گيرد و ستم مى كند و زنيم است.


و در معناى زنيم بعضى گفته اند: كسى است كه اصل و نسب نداشته باشد.
و در معناى زنيم بعضى گفته اند: كسى است كه اصل و نَسَب نداشته باشد.


و در تفسير قمى در ذيل آيه «عتل بعد ذلك زنيم» آمده كه «عتل» به معناى كسى است كه كفرش عظيم باشد، و «'''زنيم '''» آن كسى است كه پدرش معلوم نباشد، و او را فرزند غير پدرش بخوانند.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «عُتّلٍ بَعدَ ذَلِكَ زَنِيم» آمده كه: «عُتّل» به معناى كسى است كه كفرش عظيم باشد، و «زَنِيم» آن كسى است كه پدرش معلوم نباشد، و او را فرزند غير پدرش بخوانند.
<span id='link428'><span>
<span id='link428'><span>
==ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت ==
==ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت ==