تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۴: خط ۸۴:
<span id='link49'><span>
<span id='link49'><span>


==مجتبى بر يگانگى خدا در ربوبيت و نفى ربوبيت از آلهه مشركين ==
«'''هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَائف فى الاَرْضِ ...'''»:
هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَئف فى الاَرْضِ ...
 
كلمه خلائف جمع خليفه است . و خليفه بودن مردم در زمين به اين معنا است كه هر لاحقى از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد، همان طور كه سابقين بر اين كار توانايى و تسلط داشتند.
كلمه «خلائف» جمع خليفه است. و خليفه بودن مردم در زمين، به اين معنا است كه هر لاحقى از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد، همان طور كه سابقين بر اين كار توانايى و تسلط داشتند.
و اگر انسانها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است ، كه خلقتى است از طريق توالد و تناسل ؛ چون اين نو ع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم مى كند.
 
و خليفه قرار د ادن در زمين ، خود يك نوع تدبيرى است آميخته با خلقت كه از آن انفكاك نمى پذير د، و به همين جهت از اين طريق استدلال مى كند بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت ، چون چنين خلقت و تدبيرى مختص او است ، كسى نمى تواند آن را براى غير او ادعا كند.
و اگر انسان ها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است، كه خلقتى است از طريق توالد و تناسل؛ چون اين نو ع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم مى كند.
پس اينكه مى فرمايد: ((هو الّذى جعلكم خلائف فى الاءرض (( حجتى است بر يگانگى خدا در ربوبيت ، و نفى ربوبيت از آلهه مشركين .
 
توضيح اينكه : آن كسى كه خلافت زمينى را در عالم انسانى درست كرده ، او رب انسانها و مدبر امر آنان است ، و چون خليفه قرار دادن ، از نوع خلقت انفكاك ندارد، ناگزير خالق انسان همان رب انسان است ، و چون به عقيده مشركين هم ، خالق تنها خدا است پس رب انسان هم به تنهايى او است .
و خليفه قرار د ادن در زمين، خود يك نوع تدبيرى است آميخته با خلقت كه از آن انفكاك نمى پذيرد، و به همين جهت از اين طريق استدلال مى كند بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت، چون چنين خلقت و تدبيرى مختص اوست، كسى نمى تواند آن را براى غير او ادعا كند.
((فمن كفر فعليه كفره (( - يعنى پس خداى سبحان رب آدمى است نه غير او. پس هركس به اين حقيقت كافر شود، و آن را بپوشاند و ربوبيت را به غير خدا نسبت دهد، عليه خود كفر ورزيده است .
 
((و لا يزيد الكافرين كفرهم عند ربهم الا مقتا و لا يزيد الكافرين كفرهم الا خسارا(( - اين قسمت از آيه بيان مى كند كه كفر كفار بر ضرر خود ايشان است ، چون كفرشان باعث خشم و عذاب خدا مى شود. و كلمه مقت به معناى شدت خشم است ؛ چون كفر باعث مى شود انسان از عبوديت خدا سر برتابد و ساحت مقدس او را خوار بشمارد، و نيز اين عمل باعث مى شود كه كافران در نفس خود خسارت بينند، چون نفس ‍ خود را كه قابليت داشت از سعادت انسانيت برخوردار گردد، مبتلا به شقاوت و بلا كردند، كه به زودى در مسير انتقال خود به سوى دار جزا با آن روبرو مى شوند.
پس اين كه مى فرمايد: «هو الّذى جعلكم خلائف فى الاءرض»، حجتى است بر يگانگى خدا در ربوبيت، و نفى ربوبيت از آلهه مشركان.
 
توضيح اين كه: آن كسى كه خلافت زمينى را در عالم انسانى درست كرده، او رب انسان ها و مدبر امر آنان است، و چون خليفه قرار دادن، از نوع خلقت انفكاك ندارد، ناگزير خالق انسان همان ربّ انسان است، و چون به عقيده مشركان هم، خالق تنها خدا است. پس رب انسان هم به تنهايى او است.
 
«'''فمن كفر فعليه كفره'''» - يعنى پس خداى سبحان رب آدمى است نه غير او. پس هركس به اين حقيقت كافر شود، و آن را بپوشاند و ربوبيت را به غير خدا نسبت دهد، عليه خود كفر ورزيده است.
 
«'''و لا يزيد الكافرين كفرهم عند ربهم إلا مقتا و لا يزيد الكافرين كفرهم إلا خسارا'''» - اين قسمت از آيه بيان مى كند كه كفر كفار بر ضرر خود ايشان است، چون كفرشان باعث خشم و عذاب خدا مى شود. و كلمه مقت به معناى شدت خشم است؛ چون كفر باعث مى شود انسان از عبوديت خدا سر برتابد و ساحت مقدس او را خوار بشمارد، و نيز اين عمل باعث مى شود كه كافران در نفس خود خسارت بينند، چون نفس ‍ خود را كه قابليت داشت از سعادت انسانيت برخوردار گردد، مبتلا به شقاوت و بلا كردند، كه به زودى در مسير انتقال خود به سوى دار جزا با آن روبرو مى شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۶ </center>
و اگر از اثر كفر تعبير به زيادت كفر كرد، بدان جهت است كه فطرت انسان بسيط و ساده است ، و در معرض استكمال و كسب زيادت قرار دارد، - تا اينكه ببينى فطرت در چه مسيرى قرار گيرد - اگر در مسير اسلام و ايمان به خدا قرار گيرد، روز به روز همين ايمان و اسلامش كامل و زياد مى شود و به خدا نزديك تر مى گردد، و اگر در مسير كفر قرار گيرد، باز فطرت او در اين مسير استكمال مى كند، يعنى روز به روز كفرش ‍ زيادتر شده و در نتيجه خشم خدا از او بيشتر و خسران او زياده تر مى گردد.
و اگر از اثر كفر تعبير به زيادت كفر كرد، بدان جهت است كه فطرت انسان بسيط و ساده است، و در معرض استكمال و كسب زيادت قرار دارد، - تا اين كه ببينى فطرت در چه مسيرى قرار گيرد - اگر در مسير اسلام و ايمان به خدا قرار گيرد، روز به روز همين ايمان و اسلامش كامل و زياد مى شود و به خدا نزديك تر مى گردد، و اگر در مسير كفر قرار گيرد، باز فطرت او در اين مسير استكمال مى كند، يعنى روز به روز كفرش ‍ زيادتر شده و در نتيجه خشم خدا از او بيشتر و خسران او زياده تر مى گردد.
و اگر ((مقت (( را مقيد به ((عند ربّهم (( كرد، ولى ((خسار(( را مقيد به آن نكرد، براى اين بود كه ((خسار(( از تبعات و آثار تبديل ايمان به كفر و تبديل سعادت به شقاوت است ، و اين امرى است در نزد خود انسان ها، ولى ((مقت (( كه شدت خشم خدا است امرى است در نزد خداى سبحان .
 
و اما حب و بغضى كه به خداى تعالى نسبت داده مى شود، دو تا از صفات افعال است ، و معانى اى است خارج از ذات خدا و غير قائم به او. و معناى حب خداى تعالى نسبت به يكى از بندگان ، اين است كه : رحمتش را بر او گسترده كند، و به سوى او بكشاند و بغض خداى تعالى نسبت به كسى اين است كه رحمتش را از او باز دارد و دور كند.
و اگر «مقت» را مقيد به «عند ربّهم» كرد، ولى «خسار» را مقيد به آن نكرد، براى اين بود كه «خسار» از تبعات و آثار تبديل ايمان به كفر و تبديل سعادت به شقاوت است، و اين امرى است در نزد خود انسان ها، ولى «مقت» كه شدت خشم خدا است امرى است در نزد خداى سبحان.
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ...
 
اضافه ((شركاء(( به مشركين ، به اين عنايت است كه مشركين ادعاى شركت در خدايى براى آنها كردند، پس در نتيجه اضافه شركاء به ضمير ((كم (( اضافه اى است لامى و مجازى ، (چون بت ها شركاى مشركين نبودند، تا اين نسبت حقيقى باشد).
و اما حب و بغضى كه به خداى تعالى نسبت داده مى شود، دو تا از صفات افعال است، و معانى اى است خارج از ذات خدا و غير قائم به او. و معناى حب خداى تعالى نسبت به يكى از بندگان، اين است كه: رحمتش را بر او گسترده كند، و به سوى او بكشاند و بغض خداى تعالى نسبت به كسى اين است كه رحمتش را از او باز دارد و دور كند.
 
«'''قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ...'''»:
 
اضافه «شركاء» به مشركان، به اين عنايت است كه مشركان ادعاى شركت در خدايى براى آن ها كردند. پس در نتيجه اضافه شركاء به ضمير «كُم» اضافه اى است لامى و مجازى، (چون بت ها شركاى مشركان نبودند، تا اين نسبت حقيقى باشد).
<span id='link50'><span>
<span id='link50'><span>
==استدلال و احتجاج عليه مشركين و در ردّ ارباب و آلهه موهوم آنان ==
==استدلال و احتجاج عليه مشركين و در ردّ ارباب و آلهه موهوم آنان ==
و در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تلقين مى كند كه چگونه عليه ربوبيت آلهه مشركين ، و معبودهاى آنان احتجاج كند.
و در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تلقين مى كند كه چگونه عليه ربوبيت آلهه مشركين ، و معبودهاى آنان احتجاج كند.