تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۷: خط ۷۷:
<center> «'''بحث روایتی'''» </center>
<center> «'''بحث روایتی'''» </center>


==رواياتى درباره نزول آيه : وجعلنا من بين ايديهم سدا... در ماجراى سوء قصدابوجهل و يارانش به پيامبر صلى الله عليه و آله ==
==رواياتى درباره نزول آيه: «و جعلنا من بين ايديهم سدا...»==
در تفسير قمى در ذيل جمله ((فهم مقمحون (( فرموده : يعنى سرهايشان را بالا دارند.
در تفسير قمى در ذيل جمله ((فهم مقمحون (( فرموده : يعنى سرهايشان را بالا دارند.
و نيز در همان تفسير در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه در ذيل جمله ((و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون (( فرموده : يعنى هدايت را نمى بينند، چون خدا گوش و چشم و دل و اعمالشان را از اينكه هدايت شوند گرفته است .
و نيز در همان تفسير در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه در ذيل جمله ((و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون (( فرموده: يعنى هدايت را نمى بينند، چون خدا گوش و چشم و دل و اعمالشان را از اينكه هدايت شوند گرفته است.
 
اين آيه درباره ابوجهل بن هشام و چند تن از خاندان وى نازل شده ، و جريان چنين بوده كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برخاست نماز بخواند، ابوجهل (لعنه اللّه عليه ) هم سوگند خورده بود هر وقت او را ديد نماز مى خواند فرقش را بشكافد، پس ابوجهل آمد در حالى كه سنگى هم به دست داشت ، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را ديد كه مشغول نماز است ، هر چه دست بلند كرد تا سنگ را به طرف آن جناب پرتاب كند، خدا دستش را در گردنش بخشكانيد و نتوانست پايين بياورد، و سنگ هم در دستش نمى چرخيد، ناگزير به طرف اصحاب خود برگشت ، آن وقت سنگ از دستش بيفتاد.
اين آيه درباره ابوجهل بن هشام و چند تن از خاندان وى نازل شده ، و جريان چنين بوده كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برخاست نماز بخواند، ابوجهل (لعنه اللّه عليه ) هم سوگند خورده بود هر وقت او را ديد نماز مى خواند فرقش را بشكافد، پس ابوجهل آمد در حالى كه سنگى هم به دست داشت ، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را ديد كه مشغول نماز است ، هر چه دست بلند كرد تا سنگ را به طرف آن جناب پرتاب كند، خدا دستش را در گردنش بخشكانيد و نتوانست پايين بياورد، و سنگ هم در دستش نمى چرخيد، ناگزير به طرف اصحاب خود برگشت ، آن وقت سنگ از دستش بيفتاد.
بعد از او مردى ديگر برخاست كه او نيز از فاميلهاى ابوجهل بود، گفت من او را مى كشم ، همين كه نزديكش شد، گوش به قرائت او داد و دلش پر از رعب گشته برگشت و به ياران خود گفت : بين من و او چيزى به شكل ((فحل : شتر نر(( فاصله شد، و با دنب خود به من اعلام خطر كرد، و من ترسيدم نزديكش شوم .
بعد از او مردى ديگر برخاست كه او نيز از فاميلهاى ابوجهل بود، گفت من او را مى كشم ، همين كه نزديكش شد، گوش به قرائت او داد و دلش پر از رعب گشته برگشت و به ياران خود گفت : بين من و او چيزى به شكل ((فحل : شتر نر(( فاصله شد، و با دنب خود به من اعلام خطر كرد، و من ترسيدم نزديكش شوم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۹ </center>
خداوند فرموده : ((و سواء عليهم انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤ منون ((. همچنان كه تاريخ ثابت كرده كه بنى مخزوم (ابوجهل و يارانش ) احدى ايمان نياوردند.
خداوند فرموده : ((و سواء عليهم انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤ منون ((. همچنان كه تاريخ ثابت كرده كه بنى مخزوم (ابوجهل و يارانش ) احدى ايمان نياوردند.
مؤ لف : نظير اين روايت را الدر المنثور از بيهقى در دلائل از ابن عباس ‍ روايت كرده ، و در روايت او آمده : جمعى ا ز بنى مخزوم با يكديگر عليه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) توطئه كردند تا او را به قتل برسانند، از آن جمله ابوجهل و وليد بن مغيره بودند، روزى در حالى كه آ ن جناب به نماز ايستاده بود، صداى قرائتش را شنيدند، وليد را فرستادند تا او را به قتل برساند، وليد تا نزديك محلى كه آن جناب ايستاده بود آمد، ولى ديد صداى قرائتش مى آيد اما خودش نيست ، او برگشت و جريان را نقل كرد. ناگزير دسته جمعى آمدند و تا آنجا كه نماز مى خواند آمدند و صدايش را شنيدند، به سوى او رفت ند، ديدند صدايش از پشت سرشان مى آيد، و بالاخره به او دست نيافته برگشتند و آيه ((و جعلنا من بين ايديهم سدّا و من خلفهم سدّا(( در اين باره نازل شده .
 
و در الدر ا لمنثور است كه : ابن مردويه و ابو نعيم در كتاب دلائل از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مسجد نماز مى خواند، و نماز را بلند مى خواند، به حدى كه مردمى از قريش از شنيدن آن ناراحت شدند، تا آنجا كه برخا ستند او را دستگير كنند، ليكن دستهاى آنان به گردنهايشان بسته شد، و ديدگانشان آن جناب را نديد، ناگزير به التماس نزد آن جناب آمدند، و او را به حرمت قرابت و رحم سوگند دادند، چون هيچ تيره اى از عرب نبود مگر آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در آنها قرابتى داشت . پس ‍ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دعا كرد، و دستهايشان باز شد، و آيات ((يس و القرآن الحكيم ... ام لم تنذرهم لا يؤ منون (( در اين باره نازل شد، و همان طور كه اين آيات فرموده ، احدى از اين چند نفر ايمان نياوردند.
مؤلف: نظير اين روايت را الدر المنثور از بيهقى در دلائل از ابن عباس ‍ روايت كرده ، و در روايت او آمده : جمعى ا ز بنى مخزوم با يكديگر عليه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) توطئه كردند تا او را به قتل برسانند، از آن جمله ابوجهل و وليد بن مغيره بودند، روزى در حالى كه آ ن جناب به نماز ايستاده بود، صداى قرائتش را شنيدند، وليد را فرستادند تا او را به قتل برساند، وليد تا نزديك محلى كه آن جناب ايستاده بود آمد، ولى ديد صداى قرائتش مى آيد اما خودش نيست ، او برگشت و جريان را نقل كرد. ناگزير دسته جمعى آمدند و تا آنجا كه نماز مى خواند آمدند و صدايش را شنيدند، به سوى او رفت ند، ديدند صدايش از پشت سرشان مى آيد، و بالاخره به او دست نيافته برگشتند و آيه ((و جعلنا من بين ايديهم سدّا و من خلفهم سدّا(( در اين باره نازل شده.
 
و در الدر ا لمنثور است كه : ابن مردويه و ابو نعيم در كتاب دلائل از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در مسجد نماز مى خواند، و نماز را بلند مى خواند، به حدى كه مردمى از قريش از شنيدن آن ناراحت شدند، تا آنجا كه برخا ستند او را دستگير كنند، ليكن دستهاى آنان به گردنهايشان بسته شد، و ديدگانشان آن جناب را نديد، ناگزير به التماس نزد آن جناب آمدند، و او را به حرمت قرابت و رحم سوگند دادند، چون هيچ تيره اى از عرب نبود مگر آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در آنها قرابتى داشت . پس ‍ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دعا كرد، و دستهايشان باز شد، و آيات ((يس و القرآن الحكيم ... ام لم تنذرهم لا يؤ منون (( در اين باره نازل شد، و همان طور كه اين آيات فرموده ، احدى از اين چند نفر ايمان نياوردند.
<span id='link65'><span>
<span id='link65'><span>
==بيان عدم انطباق سياق آيات اول سوره يس با اين روايات ==
==بيان عدم انطباق سياق آيات اول سوره يس با اين روايات ==
مؤ لف : اين داستان را به اشكال مختلفى روايت كرده اند، در بعضى از آن روايات آمده ، كه : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) وقتى ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد، دشمن او را نديد و خدا كيد و شرشان را از وى دفع كرد.
مؤ لف : اين داستان را به اشكال مختلفى روايت كرده اند، در بعضى از آن روايات آمده ، كه : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) وقتى ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد، دشمن او را نديد و خدا كيد و شرشان را از وى دفع كرد.