ریشه کلف: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه کلف‌ را به ریشه کلف منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::کلف‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مى‏شود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مى‏شود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مى‏كند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مى‏شود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمى‏كند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مى‏شود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مى‏كند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مى‏شود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمى‏خواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساخته‏ام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ».
(بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مى‏شود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مى‏شود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مى‏كند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مى‏شود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمى‏كند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مى‏شود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مى‏كند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مى‏شود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمى‏خواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساخته‏ام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ».
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
لا:100, الا:88, نفس:83, ها:68, الله:53, اله:52, وله:50, وسع:45, ک:40, من:31, ب:31, ل:29, ه:27, ما:26, امن:23, علم:23, ان:22, هن:22, نا:22, فى:21, سبق:21, هو:21, صير:21, هم:19, انا:19, صلح:19, قسط:19, عرف:19, ذکر:18, اتى:18, الى:18, عمل:18, حرض:17, وزن:17, اجر:17, الذين:15, اول:15, لدى:15, کسو:15, خير:15, ظلم:15, ربب:15, کيل:15, اذا:15, سبل:15, ضرر:14, عسى:14, ف:14, قول:14, وفى:14, صحب:14, جزى:14, جنن:13, على:13, سرع:13, قتل:13, رزق:13, کتب:13, غفر:13, عدل:13, ولد:13, شدد:11, نطق:11, کم:11, جعل:10, نفق:10, لو:10, سئل:10, بلغ:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۷

تکرار در قرآن: ۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مى‏شود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مى‏شود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مى‏كند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مى‏شود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمى‏كند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مى‏شود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مى‏كند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مى‏شود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمى‏خواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساخته‏ام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
تُکَلَّفُ‌ ۲
يُکَلِّفُ‌ ۲
نُکَلِّفُ‌ ۳
الْمُتَکَلِّفِينَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط