يَتَسَلّلُون: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يَتَسَلّلُون | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يَتَسَلّلُون | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۶: | خط ۷: | ||
*[[ریشه سلل | سلل]] (۳ بار) [[کلمه با ریشه:: سلل| ]] | *[[ریشه سلل | سلل]] (۳ بار) [[کلمه با ریشه:: سلل| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
كشيدن. در اقرب گويد:آن انتزاع و خارج كردن است با نرمى مثل كشيدن تيغ از غلاف و موى از خمير. راغب ملايمت را قيد نكرده و گويد: ماندد كشيدن شمشير از غلاف و كشيدن چيزى از خانه به طريق سرقت. و كشيدن پسر از پدر. [نور:63]. لداذ از «لاذَ - يَلُوذُ» به هم ديگر پناه بردن است تسلّل خروج پنهانى است (مجمع) يعنى خدا داناست به انكه در پناه يكديگر پنهانى از محضر رسول او خارج مىشوند. آنگاه كه آن حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم مردم را به جهاد و نحو آن دعوت مىكرد بعضىها در پشت سر ديگران پنهانى از مسجد خارج مىگشتند آيه درباره آنهاست . در نهج البلاغه نامه 70 به سهل بن حنيف نوشته «بَلَغَنى اَنَّ رِجالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يِتَسَلَّلُونَ اِلى مُعاوِيَةَ فَلا تَأْسَفْ عَلى ما يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ» شنيدم بعضى از مردمان شهر تو پنهانى به طرف معاويه مىروند از رفتن اين عدّه متأسف نباش. * [مؤمنون:12]. [سجده:8]. سلالة فقط در اين دو جا از قرآن آمده است. اهل لغت آن را چكنده. و صاف شده گفتهاند. فرزند را سلاله و سليله و سليل گفتهاند كه چكيده و كشيده مرد است. سلاله در هر دو آيه نكره است مراد از آن در آيه دوم بنابر علم امروز سلول مرد (اسپرماتوزئيد) است كه چكيده منى و به وجود آمده در آن و صاف شده از آن است. به نظرم مراد از سلاله اول هم همان سلّول است منتهى در خلقت اول همان سلّول در ميان گلى به خصوص بود، پس جاى سلّول در اول گل و لجن بود. و در خلقت دوم جاى آن منى است مثل [علق:2]. بنابر آنكه علق جمع علقه به معنى كرم و زالو است رجوع شود به «آدم». در نهج البلاغه خطبه 161 راجع به دو نوع خلقت فرموده «بُدِئْتَ مِنْ سُلالَةِ مِنْ طينٍ. وَ وُضِعْتَ فى قَرارٍ مَكينٍ. اِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ». | |||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
الّذِين:100, مِنْکُم:61, لِوَاذا:55, اللّه:55, فَلْيَحْذَر:49, يَعْلَم:49, قَد:42, بَعْضا:36, يُخَالِفُون:36, بَعْضِکُم:29, عَن:29, کَدُعَاء:23, أَمْرِه:23, أَن:16, بَيْنَکُم:16, تُصِيبَهُم:10, الرّسُول:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::يَتَسَلّلُون]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۱
«یَتَسَلَّلُون» از مادّه «تسلّل» در اصل به معناى بر کندن چیزى است، مثلاً گفته مى شود: سَلَّ السَّیْفَ مِنَ الْغِمْد: «یعنى شمشیر را از غلاف کشید» و معمولاً به کسانى که مخفیانه و به طور قاچاقى از جایى مى گریزند، «مُتَسَلِّلُون» گفته مى شود.
ریشه کلمه
- سلل (۳ بار)
قاموس قرآن
كشيدن. در اقرب گويد:آن انتزاع و خارج كردن است با نرمى مثل كشيدن تيغ از غلاف و موى از خمير. راغب ملايمت را قيد نكرده و گويد: ماندد كشيدن شمشير از غلاف و كشيدن چيزى از خانه به طريق سرقت. و كشيدن پسر از پدر. [نور:63]. لداذ از «لاذَ - يَلُوذُ» به هم ديگر پناه بردن است تسلّل خروج پنهانى است (مجمع) يعنى خدا داناست به انكه در پناه يكديگر پنهانى از محضر رسول او خارج مىشوند. آنگاه كه آن حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم مردم را به جهاد و نحو آن دعوت مىكرد بعضىها در پشت سر ديگران پنهانى از مسجد خارج مىگشتند آيه درباره آنهاست . در نهج البلاغه نامه 70 به سهل بن حنيف نوشته «بَلَغَنى اَنَّ رِجالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يِتَسَلَّلُونَ اِلى مُعاوِيَةَ فَلا تَأْسَفْ عَلى ما يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ» شنيدم بعضى از مردمان شهر تو پنهانى به طرف معاويه مىروند از رفتن اين عدّه متأسف نباش. * [مؤمنون:12]. [سجده:8]. سلالة فقط در اين دو جا از قرآن آمده است. اهل لغت آن را چكنده. و صاف شده گفتهاند. فرزند را سلاله و سليله و سليل گفتهاند كه چكيده و كشيده مرد است. سلاله در هر دو آيه نكره است مراد از آن در آيه دوم بنابر علم امروز سلول مرد (اسپرماتوزئيد) است كه چكيده منى و به وجود آمده در آن و صاف شده از آن است. به نظرم مراد از سلاله اول هم همان سلّول است منتهى در خلقت اول همان سلّول در ميان گلى به خصوص بود، پس جاى سلّول در اول گل و لجن بود. و در خلقت دوم جاى آن منى است مثل [علق:2]. بنابر آنكه علق جمع علقه به معنى كرم و زالو است رجوع شود به «آدم». در نهج البلاغه خطبه 161 راجع به دو نوع خلقت فرموده «بُدِئْتَ مِنْ سُلالَةِ مِنْ طينٍ. وَ وُضِعْتَ فى قَرارٍ مَكينٍ. اِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ».