الْعِزّة: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(Added word proximity by QBot)
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
__TOC__
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْعِزّة | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْعِزّة | آیات شامل این کلمه ]]'''


خط ۴: خط ۵:


و به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل، آن حالتى است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر مى سازد.
و به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل، آن حالتى است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر مى سازد.
«عِزَّة» به گفته «راغب» در «مفردات»، حالتى است که مانع مغلوب شدن انسان مى گردد (حالت شکست ناپذیرى) و در اصل، از «عِزاز» به معناى سر زمین صلب و محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است... و آن بر دو گونه است: گاه، «عزّت ممدوح» و شایسته است، چنان که ذات پاک خدا را به «عزیز» توصیف مى کنیم، و گاه، «عزت مذموم»، و آن نفوذ ناپذیرى در مقابل حق، و تکبر از پذیرش واقعیات مى باشد، و این عزت، در حقیقت ذلت است!


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه عزز | عزز]] (۱۱۹ بار) [[کلمه با ریشه:: عزز| ]]
*[[ریشه عزز | عزز]] (۱۱۹ بار) [[کلمه با ریشه:: عزز| ]]
=== قاموس قرآن ===
عزّت به معنى توانائى است مقابل ذلّت. در اقرب الموارد گويد: «عَزَّهُ عَزّاً: قَوّاهُ - عَزَّالرَّجُلُ عَزّاً وَ عِزَّةً: صارَ عَزيزاً قَوى بَعْدَ ذِلَّةٍ». راغب گفته: عزّت حالتى است كه از مغلوب بودن انسان مانع مى‏شود. گويند: «اَرْضٌ عَزازٌ» زمين سخت. طبرسى نيز اصل آن را از عزاز الارض مى‏داند. از كلمات اهل لغت بدست مى‏آيد: شى‏ء كمیاب را از آن جهت عزيز و عزيز الوجود گويند كه آن در حالت توانائى قرار گرفته و رسيدن به آن سخت است. [نساء:139]، آيا عزّت و توانائى را در پيش كفّار مى‏جويند؟! عزّت همه‏اش مال خداست. [مريم:81]. ظاهراً فاعل «لِيَكُونُوا» «آلِهَةً» است يعنى: جز خدا معبودهائى گرفتند تا براى آنها عزّت و توانائى شوند! در آيه: [ص:23]. آن را غلبه معنى كرده‏اند يعنى:گفت مرا بر آن ميش كفيل كن و در سخن بر من غلبه كرد، به نظرم آن استعمال در لازم معنى است كه غلبه لازم عزّت است. راغب گويد: بعضى گفته‏اند: از من در مخاطبه و مخاصمه قوى‏تر شد. تعزيز: به معنى تقويت است مثل [يس:14]. يعنى با فرستاده سوم آنها را تقويت كرديم. ناگفته نماند: فعل عزّ لازم و متعدّى هر دو به كار رفته ولى عزّز ظاهراً فقط متعدى استعمال شده است. * [آل عمران:26]. آيه صريح است در اينكه دادن و پس گرفتن حكومت و نيز عزّت و ذلت در دست خداست، ولى چون كارهاى خدا از روى حكمت و علت است و جزافى نيست بايد علت ذلّت و عزّت را در خود شخص جستجو کرد لذا می‏بینیم قرآن پیوسته ذلت را از آن كفّار و بدكاران مى‏داند در اثر كفر و بدكارى [بقره:61]. * [بقره:206]. ظاهراً مراد از عزّت توانائى ظاهرى است چنانكه از ما قبل آيه «وَ اِذا تَوَلّى سَعى فِى الْاَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها...» استفاده مى‏شود يعنى: چون گوئى از خدا بترس توانائى و حكومتش او را به نافرمانى وا ميدارد و با اتّكاء به قدرت خويش از قبول حق امتناع مى‏كند. راغب گويد: در اينجا به طور استعاره به حميّت و اباء مذموم، عزّت گفته شده. همچنين است قول اقرب الموارد. * [ص:2]. در اين آيه مثل آيه سابق عزت به كفّار و بدكاران نسبت داده شده. ظاهراً مراد از آن در آيه امتناع و تكبّر و عزّت ادعائى است و نكره آمدن آن قرينه اين احتمال است يعنى: كفّار از قبول قرآن در امتناع و مخالف‏اند آيه [منافقون:8]. روشن مى‏كند كه عزّت واقعى مطلقاً مال خدا و رسول و مؤمنان است. * [فاطر:10]. ايضاً نساء:139 - يونس:65، عزّت همه دست خدا است و هر كس طالب عزّت باشد بايد از خدا بخواهد. عزّتهاى ظاهرى و اعتبارى دنيا نيز در دست خداست كه ميدهد و مى‏ستاند و اگر كسى به ديگرى عزّت بدهد آن هم به اذن و مشيّت خداست.


*[[ال]]
*[[ال]]
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud>
وَ:100, جَمِيعا:50, لِلّه:49, الْعِزّة:44, فَإِن:28, فَلِلّه:28, يُرِيد:26, عِنْدَهُم:26, يَبْتَغُون:24, کَان:24, إِلَيْه:24, إِن:23, يَصْعَد:22, مَن:22, أَ:22, النّشُور:22, قَد:22, کَذٰلِک:20, نَزّل:20, هُو:20, الْمُؤْمِنِين:20, الْکَلِم:20, أَخَذَتْه:19, بِالْإِثْم:19, عَمّا:19, مِن:19, رَب:19, قَوْلُهُم:18, اللّه:18, لا:18, لِرَسُولِه:18, عَلَيْکُم:18, رَبّک:18, دُون:18, فَحَسْبُه:18, مَوْتِهَا:18, يَصِفُون:18, الطّيّب:18, سُبْحَان:17, اتّق:17, يَحْزُنْک:17, الْأَذَل:17, سَلاَم:17, يُبْصِرُون:17, جَهَنّم:17, لَه:15, عَلَى:15, السّمِيع:15, فَسَوْف:15, مِنْهَا:15, لِلْمُؤْمِنِين:15, أَبْصِر:14, الْمُرْسَلِين:14, الْأَعَزّ:14, الْعَلِيم:14, لَبِئْس:14, الْعَظِيم:14, قِيل:14, أَلا:14, الْمِهَاد:13, لَيُخْرِجَن:13, لٰکِن:13, إِذَا:13, فِي:13, أَوْلِيَاء:13, الْفَوْز:13, بَعْد:13, الْعَمَل:13, الْمُنَافِقِين:12, الْأَرْض:12, الْمَدِينَة:12, الْفَسَاد:12, الْکِتَاب:12, الْکَافِرِين:11, إِلَى:11, الصّالِح:11, يَعْلَمُون:10, رَجَعْنَا:10, يَرْفَعُه:10, يَتّخِذُون:10
</qcloud>
===تکرار در هر سال نزول===
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::الْعِزّة]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۹

آیات شامل این کلمه

«عزّت» در اصل نقطه مقابل «ذلّت» است، و در اینجا به معناى غرور و «نخوت» مى باشد; ولى «راغب» در «مفردات»، این واژه را به معناى قدرت شکست ناپذیر تفسیر کرده و مى گوید: گاهى مجازاً به معناى غرور و نخوت نکوهیده آمده است.

و به گفته «راغب» در «مفردات» در اصل، آن حالتى است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر مى سازد.

«عِزَّة» به گفته «راغب» در «مفردات»، حالتى است که مانع مغلوب شدن انسان مى گردد (حالت شکست ناپذیرى) و در اصل، از «عِزاز» به معناى سر زمین صلب و محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است... و آن بر دو گونه است: گاه، «عزّت ممدوح» و شایسته است، چنان که ذات پاک خدا را به «عزیز» توصیف مى کنیم، و گاه، «عزت مذموم»، و آن نفوذ ناپذیرى در مقابل حق، و تکبر از پذیرش واقعیات مى باشد، و این عزت، در حقیقت ذلت است!

ریشه کلمه

قاموس قرآن

عزّت به معنى توانائى است مقابل ذلّت. در اقرب الموارد گويد: «عَزَّهُ عَزّاً: قَوّاهُ - عَزَّالرَّجُلُ عَزّاً وَ عِزَّةً: صارَ عَزيزاً قَوى بَعْدَ ذِلَّةٍ». راغب گفته: عزّت حالتى است كه از مغلوب بودن انسان مانع مى‏شود. گويند: «اَرْضٌ عَزازٌ» زمين سخت. طبرسى نيز اصل آن را از عزاز الارض مى‏داند. از كلمات اهل لغت بدست مى‏آيد: شى‏ء كمیاب را از آن جهت عزيز و عزيز الوجود گويند كه آن در حالت توانائى قرار گرفته و رسيدن به آن سخت است. [نساء:139]، آيا عزّت و توانائى را در پيش كفّار مى‏جويند؟! عزّت همه‏اش مال خداست. [مريم:81]. ظاهراً فاعل «لِيَكُونُوا» «آلِهَةً» است يعنى: جز خدا معبودهائى گرفتند تا براى آنها عزّت و توانائى شوند! در آيه: [ص:23]. آن را غلبه معنى كرده‏اند يعنى:گفت مرا بر آن ميش كفيل كن و در سخن بر من غلبه كرد، به نظرم آن استعمال در لازم معنى است كه غلبه لازم عزّت است. راغب گويد: بعضى گفته‏اند: از من در مخاطبه و مخاصمه قوى‏تر شد. تعزيز: به معنى تقويت است مثل [يس:14]. يعنى با فرستاده سوم آنها را تقويت كرديم. ناگفته نماند: فعل عزّ لازم و متعدّى هر دو به كار رفته ولى عزّز ظاهراً فقط متعدى استعمال شده است. * [آل عمران:26]. آيه صريح است در اينكه دادن و پس گرفتن حكومت و نيز عزّت و ذلت در دست خداست، ولى چون كارهاى خدا از روى حكمت و علت است و جزافى نيست بايد علت ذلّت و عزّت را در خود شخص جستجو کرد لذا می‏بینیم قرآن پیوسته ذلت را از آن كفّار و بدكاران مى‏داند در اثر كفر و بدكارى [بقره:61]. * [بقره:206]. ظاهراً مراد از عزّت توانائى ظاهرى است چنانكه از ما قبل آيه «وَ اِذا تَوَلّى سَعى فِى الْاَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها...» استفاده مى‏شود يعنى: چون گوئى از خدا بترس توانائى و حكومتش او را به نافرمانى وا ميدارد و با اتّكاء به قدرت خويش از قبول حق امتناع مى‏كند. راغب گويد: در اينجا به طور استعاره به حميّت و اباء مذموم، عزّت گفته شده. همچنين است قول اقرب الموارد. * [ص:2]. در اين آيه مثل آيه سابق عزت به كفّار و بدكاران نسبت داده شده. ظاهراً مراد از آن در آيه امتناع و تكبّر و عزّت ادعائى است و نكره آمدن آن قرينه اين احتمال است يعنى: كفّار از قبول قرآن در امتناع و مخالف‏اند آيه [منافقون:8]. روشن مى‏كند كه عزّت واقعى مطلقاً مال خدا و رسول و مؤمنان است. * [فاطر:10]. ايضاً نساء:139 - يونس:65، عزّت همه دست خدا است و هر كس طالب عزّت باشد بايد از خدا بخواهد. عزّتهاى ظاهرى و اعتبارى دنيا نيز در دست خداست كه ميدهد و مى‏ستاند و اگر كسى به ديگرى عزّت بدهد آن هم به اذن و مشيّت خداست.

کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...