ریشه کعبة: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added root proximity by QBot) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::کعبة]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
[مائده:97]. اول به الفاظ آيه توجه كنيم:«اَلْكَعْبَةَ». در معناى كعب برآمدگى و بالا آمدن ملحوظ و يا اصل معناى آن است چنانكه از كَواعِب و كَعْب (به معنى قوزك) دانسته شد لذا هر اطاق مربع را كعبه گويند زيرا چهار زاويه آن شكل برآمدگى دارند، بيت الله الحرام را بدين اعتبار كعبه گفتهاند(مجمع) مراد از مربع مكعب است. «قيام» به معنى قوام و ما يَقُوُمُ بِهِ الشَّىْءُ است اموال قيام زندگى است يعنى زندگى قوامش با اموال است و بدون مال زندگى روى پاى خود نمىايستد. پس كعبه مايه قوام مردم است و نشان دهنده زندگى استوار و سعادتمند. «لِلنَّاسِ» دلالت دارد كه كعبه براى عموم مردم اين حكم را دارد نه فقط براى مسلمين «الشَّهْرَ الْحَرام» يعنى ماه محترمى كه جنگ در آن حرام است يعنى ماه صلح. «الهَدْى» مطلق قربانى در راه خدا «القَلائِد» قربانيهاى طوقدار. اكنون مقدارى از اعمال حج را كه در جوار كعبه انجام داده مىشود به نظر آوريم: 1- ماه صلح: حج بايد در ماه ذوالحجه باشد كه يكى از ماههاى حرام است يعنى بايد در ماه صلح واقع شود ماهى كه جنگ در آن حرام است. ماهى كه بايد جنگ در آن بالاجبار قطع شود. 2- احرام بستن از ميقات. يعنى پوشيدن دو جامه ساده كه تمام تشخصها، منصبها و مقامها كه لباس حكايت از آنها دارد با پوشيدن جامه احرام از بين مىرود، همه در يك رنگ توأم با سرود توحيد لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ. بلى خدايا بلى. بلى تو همتائى ندارى بلى آمدم. خدا تو خوانده بودى كه بيايم آمدم. همه برادر. همه برابر، هدف خدا، كلام: سرود توحيد. 3- طواف بر اطراف كعبه: يعنى دور زدن بر گرد ستون توحيد، خانه توحيد، خانه بى آلايش، خانه خدا، خانه مردم، لباس پاك، بدن پاك، بدن با طهارت، شروع از يك نقطه و اتمام در آن، با يكنواختى كاملاً ممتاز. 4- وقوف به عرفات و مشعر: تشكيل دو اردوگاه توحيد. اردوگاه عرفات و اردوگاه بيابان مشعر. همه در يك اردوگاه. همرنگ در عمل، همرنگ در لباس، همه جا خدا، همه جا فرمان خدا، همه جا بنده خدا، يكنواخت بى سابقه، توجهها به خدا، به آفريننده موجودات به تنها وجودى كه لايق پرستش است. 5- روز قربان. اينجا بيابان «منى» است اينجا سه ستون دارد. سه جمره سه مجسمه شيطان و نفس پليد. سه نماينده شرك. بايد آنها را سنگباران كرد. اول همه به طرف ستون و جمره عقبه مىروند و آن را سنگباران مىكنند. اى شيطان بيزارم از تو. ای نفس امّاره بيزارم از تو. اى شيطان گم شو. زير سنگهاى تنفرم خورد شو. من بنده خدايم نه بنده تو «هذا فِراقٌ بَيْنى وَ بَيْنِكَ». 6- پس از سنگباران شيطان و پليدى، نوبت ذبح قربانى و خوردن از آن است و خوراندن به ديگران [حج:36]. آيا آن نشانه از كشتن پليدى و نفس است؟ يا حكايت عمل ابراهيم «عليه السلام» آن پاك مرد خداپرست و آن بت شكن و بنيان گذار كعبه كه عزيزترين قربانى (اسماعيل) را در راه خدا به قربانگاه آورد؟ يا مراد آن است كه پس از تيرباران كردن نفس و شيطان ديگر موجودى هستم كه هم براى خود و هم براى ديگران كار مىكنم هم مىخورم، هم مىخورانم، هم خدا را در نظر مىگيرم كه قربانى را بايد براى خدا كرد و هم مىخورم و هم مىخورانم؟ *** روى هم رفته در كعبه و شعر حرام و قربانى چند چيز محسوس است: 1- حكومت واحده خدا كه بر همه مسيطر است يك قانون. يك حكومت. يك مبدأ. 2- يكنواخت بودن، از بين رفتن امتيازات، خنثى شدن تبعيضات پوچ سياه پوست و سفيد پوستى و تعيضات نژادى، يكسان بودن همه در برابر قانون. 3- ماه صلح. كوبيدن اهريمن جنگ و خونريزى، حكومت سازش، زندگى مسالمتآميز. 4- خوردن خود و ديگران از نعمت خدا يعنى در راه خدا هم براى خود هستم و هم براى ديگران. 5- عجب اين است كه اينها فقط به حكم تئورى و در قالب الفاظ نيست بلكه با دست رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» طرح ريزى و پياده شده و همه ساله بايد در يك اجتماع يك ميليون نفرى آزمايش و عملى شود. يعنى: سعادت بشر در چهار چيز است: اول: حكومت واحد جهانى، حكومت توحيد و خداپرستى تا توحيد حكومت نكند هيچ حكومتى سعادت بشر را تأمين نخواهد كرد. دوم: لغو تبعيضات و امتيازات پوچ و يكسان بودن همه در برابر قانون و رسيدن همه به حقوق حقه خويش. لغو ناسيوناليستى. سوم: كار هم براى خود و هم براى ديگران قانون عظيم خوردن و خوراندن كه به عموم جهانيان گسترده شود. نعمت خدا براى همه باشد. چهارم: زندگى مسالمتآميز. صلح جهانى. كوبيدن اهريمن جنگ. كعبه: يعنى اطاق مربع. بناى چهار ضلعى كه نتيجه نمايش آن چهار اصل فوق براى قوام زندگى سعادتمندانه بشر است «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قَياماً لِلنَّاسِ». و لذاست كه در ذيل آيه فرموده: «اين براى آن است كه بدانيد خداوند به آنچه در آسمانها و زمين هست و نيز به همه چيز داناست. نكاتى چند 1- كعبه و شهر مكّه و قسمتى از اطراف شهر، كه حدودى مشخص دارد حرم خوانده مىشود هر كه در خارج از حرام جنايتى كرد يا مخالف حكومت وقت شد يا به عللى قابل تعقيب بود و به حرم پناه برد و داخل حرم شد او در امان است نمىشود او را در آنجا تعقيب كرد و بازداشت نمود بلكه حكومت دستور مىدهد تا بيشتر از حد متعارف به وى طعام نفروشند و آب بيشتر از حد ندهند و چون در اثر اين تضييق از حرم خارج شود بازداشت شده، تسليم قانون مىگردد [آل عمران:97]. گرچه ضمير «دَخَلَهُ» راجع به بيت است ولى چنانكه گفتهاند: همه حرم مراد است. على هذا در اسلام محل امنى وجود دارد كه مخالفان حكومتها و اشخاص قابل تعقيب مىتوانند با پناه بردن به آنجا در كار خود نقشه كشى كنند و براى خود و ملت فكر كنند وگرنه حكومتها با اختناق عجيبى كه به وجود آورده و مىآورند افكار همه را، حق يا باطل در مغزشان خفه خواهند كرد ولى اينگونه اشخاص مىتوانند بى آنكه نظم حرم را به هم بزنند نقشههاى خويش را ارائه دهند لذاست كه حسين بن على عليهما السلام در زمان معاويه در مكه سخنرانى مىكرد و از كارهاى حكومت انتقاد مىفرمود. و بدين جهت است كه مخالفان به مكه پناهنده مىشدند عبداللَّه زبير از دست يزيد به آنجا رفت. بعضى از حاكمان ولايات در زمان على «عليه السلام» از بيت المال دزيدى كرد و به آنجا گريخت و حتى حضرت عبداللَّه الحسين «عليه السلام» از دست حاكم مدينه بدانجا پناه برد، اين يك فكر اساسى و حكم اساسى در اسلام است. هايدپارك لندن كه از مصونيت برخوردار است و احزاب مىتوانند بدون مزاحمت پليس در آنجا سخنرانى كنند و از دولت انتقاد نمايند قرنها بعد از اسلام رسميت يافته است. 2- طواف به دور كعبه بايد طورى باشد كه طرف چپ طواف كننده هميشه به طرف كعبه باشد. و نيز حجراسماعيل كه ديوارى هلالى شكل در كنار كعبه است بايد داخل در طواف باشد بدين ترتيب طواف كعبه به شكل بيضى است نه مربع و از غرب به شرق است نه عكس آن. ناگفته نماند جهت حركت وضعى و انتقالى زمين و جهت حركت خورشيد و سيارات آن همه از غرب به شرق و همه در مدار بيضى حركت مىكنند. در طواف كعبه نيز اگر كسى روى بام كعبه بايستد خواهد ديد كه طواف كنندگان از طرف راست او مىآيند و به طرف چپ مىروند همينطور اگر چند شب متوالى رو به جنوب ايستاده حركت ماه را ملاحظه كند خواهد ديد كه ماه از طرف راست او به طرف چپ حركت مىكند (از كتاب آغاز وانجام جهان) پس حاجيان در طواف كعبه همگام با حركت سيارات از غرب به شرق و بيضى حركت مىكنند. 3- فريد وجدى در دائرةالمعارف ماده كعب گويد: كعبه كه به شكل مربع است با سنگهاى سخت و كبود رنگ بنا شده ارتفاع آن به شانزده متر مىرسد. طول ديوارى كه ناودان در آن است 10 متر و 10 سانتيمتر و طول ضلعى كه درب كعبه در آن قرار گرفته 12 متر است و درب آن از زمين 2 متر فاصله دارد و در زاويه چپ درب آن حجرالاسود در ديوار قرار گرفته به ارتفاع يك متر و نيم از زمين. در الميزان ج 3 ص 396 نيز اين مطالب نقل شده و ظاهراً از دائرة المعارف اخذ شده. ولى به نظر نگارنده ارتفاع كعبه كمتر از 16 متر است و شايد در حدود 8 متر باشد. ناگفته نماند: بناى كعبه چهار گوش است و هر يك از زواياى آن متوجه يكى از جهات چهارگانه است تا امواج هوا و فشار باد موقع برخورد به آن بشكند و سبب تزلزل و ويرانى نگردد گويند: اهرام مصر نيز روى اين قاعده هندسى بنا شدهاند. 4- كعبه اولين معبد و مسجدى است كه براى عبادت بنا شده [آل عمران:96]. قرآن مجيد بناى آن را از ابراهيم «عليه السلام» ياد مىكند كه با فرزندش اسماعيل «عليه السلام» آن را ساخت ولى مىشود از آيات استفاده كرد كه كعبه پيش از ابراهيم بوده و آن حضرت بر شالوده اول آن را بنا نهاده است. كلام امير المؤمنين در خطبه 190 نهج البلاغه (خطبه قاصعه) صريح است در اينكه كعبه در زمان آدم «عليه السلام» بوده است در آنجا چنين فرموده: «اَلاتَرَوْنَ اَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ اخْتَبَرَ الْاَوَّلينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ اِلَى الْآخِرينَ ِمْن هذَاالْعالَمِ بِاَحْجارٍ لاتَضُرُّ وَلاتَنْفَعُ وَلاتَسْمَعُ وَلاتُبْصِرُ فَجَعَلَها بَيْتَهُ الْحَرامَ الَّذى جَعَلَهُ قِياماً لِلنَّاسِ... ثُمَّ اَمَرَآدَمَ وَ وَلَدهُ اَنْ يَثْنوُا اَعْطافَهُمْ نَحْوَهُ» . ولى چنانكه گفته شد قرآن عزيز رسميت و بناى كعبه را از ابراهيم «عليه السلام» شروع كرده و ماقبل آن را مسكوت گذارده است. [بقره:127-125]. ايضاً آيات سوره حج كه حاكى از بناء ابراهيم اند. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
او:100, حرم:79, هدى:72, وله:65, بلغ:65, عدل:65, بيت:65, کفر:58, ه:58, اله:58, الله:52, قوم:52, طعم:52, من:52, حشر:45, جعل:45, سکن:45, انس:45, کم:45, ل:38, ذوا:31, شهر:31, الى:31, ذلک:24, الذى:24, صوم:17, ب:17, قلد:10, حکم:10, ذوق:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱
تکرار در قرآن: ۲(بار)
قاموس قرآن
[مائده:97]. اول به الفاظ آيه توجه كنيم:«اَلْكَعْبَةَ». در معناى كعب برآمدگى و بالا آمدن ملحوظ و يا اصل معناى آن است چنانكه از كَواعِب و كَعْب (به معنى قوزك) دانسته شد لذا هر اطاق مربع را كعبه گويند زيرا چهار زاويه آن شكل برآمدگى دارند، بيت الله الحرام را بدين اعتبار كعبه گفتهاند(مجمع) مراد از مربع مكعب است. «قيام» به معنى قوام و ما يَقُوُمُ بِهِ الشَّىْءُ است اموال قيام زندگى است يعنى زندگى قوامش با اموال است و بدون مال زندگى روى پاى خود نمىايستد. پس كعبه مايه قوام مردم است و نشان دهنده زندگى استوار و سعادتمند. «لِلنَّاسِ» دلالت دارد كه كعبه براى عموم مردم اين حكم را دارد نه فقط براى مسلمين «الشَّهْرَ الْحَرام» يعنى ماه محترمى كه جنگ در آن حرام است يعنى ماه صلح. «الهَدْى» مطلق قربانى در راه خدا «القَلائِد» قربانيهاى طوقدار. اكنون مقدارى از اعمال حج را كه در جوار كعبه انجام داده مىشود به نظر آوريم: 1- ماه صلح: حج بايد در ماه ذوالحجه باشد كه يكى از ماههاى حرام است يعنى بايد در ماه صلح واقع شود ماهى كه جنگ در آن حرام است. ماهى كه بايد جنگ در آن بالاجبار قطع شود. 2- احرام بستن از ميقات. يعنى پوشيدن دو جامه ساده كه تمام تشخصها، منصبها و مقامها كه لباس حكايت از آنها دارد با پوشيدن جامه احرام از بين مىرود، همه در يك رنگ توأم با سرود توحيد لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ. بلى خدايا بلى. بلى تو همتائى ندارى بلى آمدم. خدا تو خوانده بودى كه بيايم آمدم. همه برادر. همه برابر، هدف خدا، كلام: سرود توحيد. 3- طواف بر اطراف كعبه: يعنى دور زدن بر گرد ستون توحيد، خانه توحيد، خانه بى آلايش، خانه خدا، خانه مردم، لباس پاك، بدن پاك، بدن با طهارت، شروع از يك نقطه و اتمام در آن، با يكنواختى كاملاً ممتاز. 4- وقوف به عرفات و مشعر: تشكيل دو اردوگاه توحيد. اردوگاه عرفات و اردوگاه بيابان مشعر. همه در يك اردوگاه. همرنگ در عمل، همرنگ در لباس، همه جا خدا، همه جا فرمان خدا، همه جا بنده خدا، يكنواخت بى سابقه، توجهها به خدا، به آفريننده موجودات به تنها وجودى كه لايق پرستش است. 5- روز قربان. اينجا بيابان «منى» است اينجا سه ستون دارد. سه جمره سه مجسمه شيطان و نفس پليد. سه نماينده شرك. بايد آنها را سنگباران كرد. اول همه به طرف ستون و جمره عقبه مىروند و آن را سنگباران مىكنند. اى شيطان بيزارم از تو. ای نفس امّاره بيزارم از تو. اى شيطان گم شو. زير سنگهاى تنفرم خورد شو. من بنده خدايم نه بنده تو «هذا فِراقٌ بَيْنى وَ بَيْنِكَ». 6- پس از سنگباران شيطان و پليدى، نوبت ذبح قربانى و خوردن از آن است و خوراندن به ديگران [حج:36]. آيا آن نشانه از كشتن پليدى و نفس است؟ يا حكايت عمل ابراهيم «عليه السلام» آن پاك مرد خداپرست و آن بت شكن و بنيان گذار كعبه كه عزيزترين قربانى (اسماعيل) را در راه خدا به قربانگاه آورد؟ يا مراد آن است كه پس از تيرباران كردن نفس و شيطان ديگر موجودى هستم كه هم براى خود و هم براى ديگران كار مىكنم هم مىخورم، هم مىخورانم، هم خدا را در نظر مىگيرم كه قربانى را بايد براى خدا كرد و هم مىخورم و هم مىخورانم؟ *** روى هم رفته در كعبه و شعر حرام و قربانى چند چيز محسوس است: 1- حكومت واحده خدا كه بر همه مسيطر است يك قانون. يك حكومت. يك مبدأ. 2- يكنواخت بودن، از بين رفتن امتيازات، خنثى شدن تبعيضات پوچ سياه پوست و سفيد پوستى و تعيضات نژادى، يكسان بودن همه در برابر قانون. 3- ماه صلح. كوبيدن اهريمن جنگ و خونريزى، حكومت سازش، زندگى مسالمتآميز. 4- خوردن خود و ديگران از نعمت خدا يعنى در راه خدا هم براى خود هستم و هم براى ديگران. 5- عجب اين است كه اينها فقط به حكم تئورى و در قالب الفاظ نيست بلكه با دست رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» طرح ريزى و پياده شده و همه ساله بايد در يك اجتماع يك ميليون نفرى آزمايش و عملى شود. يعنى: سعادت بشر در چهار چيز است: اول: حكومت واحد جهانى، حكومت توحيد و خداپرستى تا توحيد حكومت نكند هيچ حكومتى سعادت بشر را تأمين نخواهد كرد. دوم: لغو تبعيضات و امتيازات پوچ و يكسان بودن همه در برابر قانون و رسيدن همه به حقوق حقه خويش. لغو ناسيوناليستى. سوم: كار هم براى خود و هم براى ديگران قانون عظيم خوردن و خوراندن كه به عموم جهانيان گسترده شود. نعمت خدا براى همه باشد. چهارم: زندگى مسالمتآميز. صلح جهانى. كوبيدن اهريمن جنگ. كعبه: يعنى اطاق مربع. بناى چهار ضلعى كه نتيجه نمايش آن چهار اصل فوق براى قوام زندگى سعادتمندانه بشر است «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قَياماً لِلنَّاسِ». و لذاست كه در ذيل آيه فرموده: «اين براى آن است كه بدانيد خداوند به آنچه در آسمانها و زمين هست و نيز به همه چيز داناست. نكاتى چند 1- كعبه و شهر مكّه و قسمتى از اطراف شهر، كه حدودى مشخص دارد حرم خوانده مىشود هر كه در خارج از حرام جنايتى كرد يا مخالف حكومت وقت شد يا به عللى قابل تعقيب بود و به حرم پناه برد و داخل حرم شد او در امان است نمىشود او را در آنجا تعقيب كرد و بازداشت نمود بلكه حكومت دستور مىدهد تا بيشتر از حد متعارف به وى طعام نفروشند و آب بيشتر از حد ندهند و چون در اثر اين تضييق از حرم خارج شود بازداشت شده، تسليم قانون مىگردد [آل عمران:97]. گرچه ضمير «دَخَلَهُ» راجع به بيت است ولى چنانكه گفتهاند: همه حرم مراد است. على هذا در اسلام محل امنى وجود دارد كه مخالفان حكومتها و اشخاص قابل تعقيب مىتوانند با پناه بردن به آنجا در كار خود نقشه كشى كنند و براى خود و ملت فكر كنند وگرنه حكومتها با اختناق عجيبى كه به وجود آورده و مىآورند افكار همه را، حق يا باطل در مغزشان خفه خواهند كرد ولى اينگونه اشخاص مىتوانند بى آنكه نظم حرم را به هم بزنند نقشههاى خويش را ارائه دهند لذاست كه حسين بن على عليهما السلام در زمان معاويه در مكه سخنرانى مىكرد و از كارهاى حكومت انتقاد مىفرمود. و بدين جهت است كه مخالفان به مكه پناهنده مىشدند عبداللَّه زبير از دست يزيد به آنجا رفت. بعضى از حاكمان ولايات در زمان على «عليه السلام» از بيت المال دزيدى كرد و به آنجا گريخت و حتى حضرت عبداللَّه الحسين «عليه السلام» از دست حاكم مدينه بدانجا پناه برد، اين يك فكر اساسى و حكم اساسى در اسلام است. هايدپارك لندن كه از مصونيت برخوردار است و احزاب مىتوانند بدون مزاحمت پليس در آنجا سخنرانى كنند و از دولت انتقاد نمايند قرنها بعد از اسلام رسميت يافته است. 2- طواف به دور كعبه بايد طورى باشد كه طرف چپ طواف كننده هميشه به طرف كعبه باشد. و نيز حجراسماعيل كه ديوارى هلالى شكل در كنار كعبه است بايد داخل در طواف باشد بدين ترتيب طواف كعبه به شكل بيضى است نه مربع و از غرب به شرق است نه عكس آن. ناگفته نماند جهت حركت وضعى و انتقالى زمين و جهت حركت خورشيد و سيارات آن همه از غرب به شرق و همه در مدار بيضى حركت مىكنند. در طواف كعبه نيز اگر كسى روى بام كعبه بايستد خواهد ديد كه طواف كنندگان از طرف راست او مىآيند و به طرف چپ مىروند همينطور اگر چند شب متوالى رو به جنوب ايستاده حركت ماه را ملاحظه كند خواهد ديد كه ماه از طرف راست او به طرف چپ حركت مىكند (از كتاب آغاز وانجام جهان) پس حاجيان در طواف كعبه همگام با حركت سيارات از غرب به شرق و بيضى حركت مىكنند. 3- فريد وجدى در دائرةالمعارف ماده كعب گويد: كعبه كه به شكل مربع است با سنگهاى سخت و كبود رنگ بنا شده ارتفاع آن به شانزده متر مىرسد. طول ديوارى كه ناودان در آن است 10 متر و 10 سانتيمتر و طول ضلعى كه درب كعبه در آن قرار گرفته 12 متر است و درب آن از زمين 2 متر فاصله دارد و در زاويه چپ درب آن حجرالاسود در ديوار قرار گرفته به ارتفاع يك متر و نيم از زمين. در الميزان ج 3 ص 396 نيز اين مطالب نقل شده و ظاهراً از دائرة المعارف اخذ شده. ولى به نظر نگارنده ارتفاع كعبه كمتر از 16 متر است و شايد در حدود 8 متر باشد. ناگفته نماند: بناى كعبه چهار گوش است و هر يك از زواياى آن متوجه يكى از جهات چهارگانه است تا امواج هوا و فشار باد موقع برخورد به آن بشكند و سبب تزلزل و ويرانى نگردد گويند: اهرام مصر نيز روى اين قاعده هندسى بنا شدهاند. 4- كعبه اولين معبد و مسجدى است كه براى عبادت بنا شده [آل عمران:96]. قرآن مجيد بناى آن را از ابراهيم «عليه السلام» ياد مىكند كه با فرزندش اسماعيل «عليه السلام» آن را ساخت ولى مىشود از آيات استفاده كرد كه كعبه پيش از ابراهيم بوده و آن حضرت بر شالوده اول آن را بنا نهاده است. كلام امير المؤمنين در خطبه 190 نهج البلاغه (خطبه قاصعه) صريح است در اينكه كعبه در زمان آدم «عليه السلام» بوده است در آنجا چنين فرموده: «اَلاتَرَوْنَ اَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ اخْتَبَرَ الْاَوَّلينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ اِلَى الْآخِرينَ ِمْن هذَاالْعالَمِ بِاَحْجارٍ لاتَضُرُّ وَلاتَنْفَعُ وَلاتَسْمَعُ وَلاتُبْصِرُ فَجَعَلَها بَيْتَهُ الْحَرامَ الَّذى جَعَلَهُ قِياماً لِلنَّاسِ... ثُمَّ اَمَرَآدَمَ وَ وَلَدهُ اَنْ يَثْنوُا اَعْطافَهُمْ نَحْوَهُ» . ولى چنانكه گفته شد قرآن عزيز رسميت و بناى كعبه را از ابراهيم «عليه السلام» شروع كرده و ماقبل آن را مسكوت گذارده است. [بقره:127-125]. ايضاً آيات سوره حج كه حاكى از بناء ابراهيم اند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
الْکَعْبَةِ | ۱ |
الْکَعْبَةَ | ۱ |