حَاق: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/حَاق | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/حَاق | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معناى «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضى گفته اند که اصل آن «حق» (به معناى تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است! | |||
'''«حاقَ بِهِمْ»''' به معناى «وارد شد بر آنها» مى باشد. اما بعضى مانند: «قرطبى» در ذیل آیه مورد بحث، و «فرید وجدى» در تفسیرش، به معناى احاطه کردن گرفته اند، و مى توان معناى جامعى براى آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را. | |||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه حيق | حيق]] (۱۰ بار) [[کلمه با ریشه:: حيق| ]] | *[[ریشه حيق | حيق]] (۱۰ بار) [[کلمه با ریشه:: حيق| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
احاطه. فرا گرفتن. [غافر:45] آل عمران را عذاب بد فرا گرفت در اقرب الموارد هست [فاطر:43 ]حيله بد احاطه نمىكند و نمىرسد مگر اهل آن را . راغب گويد: گفتهاند اصل آن حقّ است قاف اوّل به يا قلب شده است . بنابراين بايد معنى ثبوت و لزوم در آن ملحوظ باشد چنانكه در اقرب هست «حاقَ بِهِمُ الْاَمْرُ: لزمهم و وجب عليهم». در قرآن مجيد فعل ماضى آن 9 بار و فعل مضارعش يك بار آمده و همه با باء متعدى شده است و افعال ماضى همه درباره عذابهائى است كه منكرين انبیاء را محو نابود كرد و در گرفتارى موقّتى به كار نرفته است و شايد مراد از احاطه در «لا يحيق المكر السّىءِ» هم احاطه هميشگى باشد كه با معنى ثبوت و لزوم مناسب است . | |||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
وَ:100, مَا:88, بِهِم:64, کَانُوا:60, بِه:46, يَسْتَهْزِءُون:40, سَيّئَات:34, عَمِلُوا:25, اللّه:22, لَهُم:19, مِن:18, بِآل:18, مَکَرُوا:17, فِرْعَوْن:17, کَسَبُوا:17, بَدَا:17, عَنْهُم:17, الْعِلْم:17, سُوء:16, مَصْرُوفا:16, بِآيَات:16, الْعَذَاب:15, النّار:15, لَيْس:15, يَجْحَدُون:15, عِنْدَهُم:15, يُعْرَضُون:14, فَأَصَابَهُم:14, يَأْتِيهِم:14, يَظْلِمُون:14, فَلَمّا:14, بِمَا:14, فَإِذَا:14, رَأَوْا:13, لَقَد:13, إِذ:13, قِيل:13, فَرِحُوا:13, عَلَيْهَا:13, فَوَقَاه:13, قَال:13, لَئِن:13, يَوْم:13, مَس:13, أَنْفُسَهُم:13, بِالْعِبَاد:13, الْيَوْم:12, أَذَقْنَا:12, أَلا:12, شَيْء:12, أَهْلَکْنَا:12, غُدُوّا:12, يَحْتَسِبُون:12, بِمُسْتَيْقِنِين:12, بَأْسَنَا:12, بِالْبَيّنَات:12, الْإِنْسَان:12, بَصِير:12, الّذِين:12, يَحْبِسُه:11, رُسُلُهُم:11, جَاءَتْهُم:10, أَفْئِدَتُهُم:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::حَاق]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۶
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معناى «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضى گفته اند که اصل آن «حق» (به معناى تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است!
«حاقَ بِهِمْ» به معناى «وارد شد بر آنها» مى باشد. اما بعضى مانند: «قرطبى» در ذیل آیه مورد بحث، و «فرید وجدى» در تفسیرش، به معناى احاطه کردن گرفته اند، و مى توان معناى جامعى براى آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
ریشه کلمه
- حيق (۱۰ بار)
قاموس قرآن
احاطه. فرا گرفتن. [غافر:45] آل عمران را عذاب بد فرا گرفت در اقرب الموارد هست [فاطر:43 ]حيله بد احاطه نمىكند و نمىرسد مگر اهل آن را . راغب گويد: گفتهاند اصل آن حقّ است قاف اوّل به يا قلب شده است . بنابراين بايد معنى ثبوت و لزوم در آن ملحوظ باشد چنانكه در اقرب هست «حاقَ بِهِمُ الْاَمْرُ: لزمهم و وجب عليهم». در قرآن مجيد فعل ماضى آن 9 بار و فعل مضارعش يك بار آمده و همه با باء متعدى شده است و افعال ماضى همه درباره عذابهائى است كه منكرين انبیاء را محو نابود كرد و در گرفتارى موقّتى به كار نرفته است و شايد مراد از احاطه در «لا يحيق المكر السّىءِ» هم احاطه هميشگى باشد كه با معنى ثبوت و لزوم مناسب است .