يَطْبَع: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يَطْبَع | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يَطْبَع | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
«یَطْبَعُ» از مادّه «طبع»، به معناى مهر نهادن است، و اشاره به کارى است که در سابق و امروز، معمول بوده و هست، که گاهى براى این که: چیزى دست نخورده بماند و در آن مطلقاً دخل و تصرفى نشود، درِ آن را محکم مى بندند، و روى قفل یا گرهى که به آن زده اند، مادّه خمیرمانندى گذارده و روى آن مهر مى زنند، بدیهى است گشودن در آن، جز با شکستن مهر ممکن نیست، و این کارى است که به زودى افشا مى شود. | |||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه طبع | طبع]] (۱۱ بار) [[کلمه با ریشه:: طبع| ]] | *[[ریشه طبع | طبع]] (۱۱ بار) [[کلمه با ریشه:: طبع| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
مهر زدن. [نساء:155]. در قاموس گويد: «طَبَعَ عَلَيْهِ:خَتَمَ». راغب گفته: طبع آن است كه شىء را به صورتى و شكلى در آورى مثل طبع سكّه و درهم. آن از ختم اعمّ و از نقش اخصّ است. از اين جهت به سجّيه و خلق انسان طبع و طبيعت گفتهاند كه سجّيه نقش بستن و صورت و شكلى است در نفس انسان خواه از حيث عادت باشد و يا از جهت خلقت، ولى استعمال آن در خلقت بيشتر است. طبيعت آتش و دوا همان است كه خدا در آنها گذاشته است. اينكه گويد: طبع از ختم اعم است زيرا ختم فقط مهر زدن مىباشد ولى طبع در آن و نيز در تصوير و منقّش كردن به كار مىرود. نقش از طبع اعمّ است كه حتى به رنگآميزى و اثرى كه در زمين مىماند اطلاق مىشود. مراد از طبع و مهر زدن به قلب آن است كه شخص حاضر به قبول حق نشود و زير بار آن نرود هر چند به آن يقين داشته باشد مثل [نمل:14]. و آن يك نوع محو قابليت ايمان است. و علت اين مهر زدن كفر و تجاوز و ستمكارى است. آيات زير مطلب فوق را روشن مىكنند: [اعراف:101]. [يونس:74]، [غافر:35]. [روم:58-59]. ملاحظه آيات شريفه نشان مىدهد كه مهر زدن از جانب خداست و اوست كه به قلوب مهر مىزند و چون كار به آنجا رسيد ديگر صاحب چنين قلب ايمان نمىآوردو به حق تسليم نمىشود، ولى علت اين كار همان كفر و تعدّى و ظلم است چون كسى در اين كارها پيوسته باشد متعاقب آن خداوند دلش را مهر مىزند و از رحمت خداوندى به دور مىشود (نعوذ باللّه منه). | |||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
اللّه:100, کَذٰلِک:88, عَلَى:79, الّذِين:58, وَ:52, قُلُوب:49, إِن:34, عِنْد:34, مُبْطِلُون:34, آمَنُوا:31, إِلاّ:31, قَبْل:31, أَنْتُم:28, کُل:28, مِن:28, قَلْب:25, کَذّبُوا:25, الْکَافِرِين:25, کَفَرُوا:22, لا:22, مُتَکَبّر:22, بِمَا:22, مَا:22, جَبّار:19, فَاصْبِر:19, يَعْلَمُون:19, وَجَدْنَا:19, لِيُؤْمِنُوا:19, لِأَکْثَرِهِم:16, کَانُوا:16, لَيَقُولَن:16, قَال:16, مَقْتا:13, فَمَا:13, کَبُر:10, بِالْبَيّنَات:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::يَطْبَع]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۷
«یَطْبَعُ» از مادّه «طبع»، به معناى مهر نهادن است، و اشاره به کارى است که در سابق و امروز، معمول بوده و هست، که گاهى براى این که: چیزى دست نخورده بماند و در آن مطلقاً دخل و تصرفى نشود، درِ آن را محکم مى بندند، و روى قفل یا گرهى که به آن زده اند، مادّه خمیرمانندى گذارده و روى آن مهر مى زنند، بدیهى است گشودن در آن، جز با شکستن مهر ممکن نیست، و این کارى است که به زودى افشا مى شود.
ریشه کلمه
- طبع (۱۱ بار)
قاموس قرآن
مهر زدن. [نساء:155]. در قاموس گويد: «طَبَعَ عَلَيْهِ:خَتَمَ». راغب گفته: طبع آن است كه شىء را به صورتى و شكلى در آورى مثل طبع سكّه و درهم. آن از ختم اعمّ و از نقش اخصّ است. از اين جهت به سجّيه و خلق انسان طبع و طبيعت گفتهاند كه سجّيه نقش بستن و صورت و شكلى است در نفس انسان خواه از حيث عادت باشد و يا از جهت خلقت، ولى استعمال آن در خلقت بيشتر است. طبيعت آتش و دوا همان است كه خدا در آنها گذاشته است. اينكه گويد: طبع از ختم اعم است زيرا ختم فقط مهر زدن مىباشد ولى طبع در آن و نيز در تصوير و منقّش كردن به كار مىرود. نقش از طبع اعمّ است كه حتى به رنگآميزى و اثرى كه در زمين مىماند اطلاق مىشود. مراد از طبع و مهر زدن به قلب آن است كه شخص حاضر به قبول حق نشود و زير بار آن نرود هر چند به آن يقين داشته باشد مثل [نمل:14]. و آن يك نوع محو قابليت ايمان است. و علت اين مهر زدن كفر و تجاوز و ستمكارى است. آيات زير مطلب فوق را روشن مىكنند: [اعراف:101]. [يونس:74]، [غافر:35]. [روم:58-59]. ملاحظه آيات شريفه نشان مىدهد كه مهر زدن از جانب خداست و اوست كه به قلوب مهر مىزند و چون كار به آنجا رسيد ديگر صاحب چنين قلب ايمان نمىآوردو به حق تسليم نمىشود، ولى علت اين كار همان كفر و تعدّى و ظلم است چون كسى در اين كارها پيوسته باشد متعاقب آن خداوند دلش را مهر مىزند و از رحمت خداوندى به دور مىشود (نعوذ باللّه منه).