الصافات ١٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link123 | آيات ۱۲ - ۷۰ سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link123 | آيات ۱۲ - ۷۰ سوره صافّات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link124 | حكايت استهزاء | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link124 | حكايت انکار و استهزاء معاد، توسط مشرکان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link126 | مراد از محشور شدن کافران با ازواج خود، در دوزخ چیست؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link126 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link128 | وجه تعبير به «هدايت»، در راندن کافران به سوی جحیم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link129 | کافران در قیامت، از چه چیز بازخواست می شوند؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link128 | وجه تعبير به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link132 | جایگاه ویژه و مقام والای «مُخلَصین»، در بهشت برین]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link129 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link133 | توصيف شراب بهشتى و حوريانى كه براى «مُخلَصين» آماده مى شود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶# | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link134 | گفتگوى اهل بهشت، با يكديگر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link135 | توصیف شجرۀ «زقّوم»، و عذاب های دوزخ]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link136 | بحث روايتى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link133 | توصيف شراب بهشتى و حوريانى كه براى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link134 | گفتگوى اهل | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link135 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link136 | | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۵۸
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا ذُکِّرُوا لاَ يَذْکُرُونَ |
ترجمه
الصافات ١٢ | آیه ١٣ | الصافات ١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذُکِّرُوا»: پند داده شدند (کهف / ، مائده / ، فرقان / ). «لا یَذْکُرُونَ»: یادآور نمیگردند. متذکّر و منتفع نمیشوند.
تفسیر
- آيات ۱۲ - ۷۰ سوره صافّات
- حكايت انکار و استهزاء معاد، توسط مشرکان
- مراد از محشور شدن کافران با ازواج خود، در دوزخ چیست؟
- وجه تعبير به «هدايت»، در راندن کافران به سوی جحیم
- کافران در قیامت، از چه چیز بازخواست می شوند؟
- جایگاه ویژه و مقام والای «مُخلَصین»، در بهشت برین
- توصيف شراب بهشتى و حوريانى كه براى «مُخلَصين» آماده مى شود
- گفتگوى اهل بهشت، با يكديگر
- توصیف شجرۀ «زقّوم»، و عذاب های دوزخ
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ «13» وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ «14» وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «15»
و هرگاه اندرز داده شوند پند نمىگيرند. و هرگاه معجزهاى بينند، يكديگر را به مسخره كردن دعوت مىكنند و مىگويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
پیام ها
1- مقايسه و سؤال، راهى براى به فكر واداشتن افراد است. «فَاسْتَفْتِهِمْ» (آفرينش انسان كجا و حفاظت از آسمانهاى پهناور كجا؟)
2- افراد مغرور و مسخره كننده را با يادآورى منشأ آفرينش خود تعديل كنيد.
«طِينٍ لازِبٍ»
3- نصيحت اشرف مربيان براى افراد سنگدل مؤثّر نيست. «ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ»
4- فاسد بودن، زمينهى به فساد كشاندن ديگران مىشود. «يَسْتَسْخِرُونَ»
5- گاهى دشمن به جاى قبول حقّ و منطق، مسخره مىكند. «يَسْتَسْخِرُونَ»
6- گاهى دشمن در تبليغات خود سعى مىكند با اصرار و اطمينان سخن بگويد.
جلد 8 - صفحه 20
«إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ»
7- مخالفان به اثرگزارى خارق العادّه قرآن اقرار دارند. (مشركان قرآن را سحر مىدانستند و سحر به كار خارق العادّه گفته مىشود).
8- تمسخر و به بازى گرفتن مقدّسات، مقدّمه كفر و انكار حقايق است.
يَسْتَسْخِرُونَ وَ قالُوا ... سِحْرٌ مُبِينٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ «13»
وَ إِذا ذُكِّرُوا: و چون پند داده شوند به قرآن، لا يَذْكُرُونَ: پند نپذيرند به آن، يا چون برهان معاد را براى آنها تذكر دهند، متذكر نشوند به جهت عدم تفكر
جلد 11 - صفحه 109
و تدبر در آيات بعث.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ «11» بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسْخَرُونَ «12» وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ «13» وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ «14» وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ «15»
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «16» أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «17» قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ «18» فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ يَنْظُرُونَ «19» وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ «20»
ترجمه
پس بپرس از آنها آيا آنها سختترند در آفرينش يا كسانيرا كه آفريديم غير از آنها همانا ما آفريديم آنها را از گل چسبنده
بلكه تعجّب نمودى و مسخره ميكنند
و چون پند داده شوند پند نميگيرند
و چون به بينند نشانه قدرتى را بسخريّه ميگيرند
و گويند نيست اين مگر جادوئى آشكار
آيا چون مرديم و گشتيم خاك و استخوانها آيا همانا ما برانگيخته شدگانيم
آيا و پدران پيشينيان ما
بگو بلى با آنكه شما ذليلانيد
پس جز اين نيست كه آن يك صيحه است پس ناگاه آنها مينگرند
و گويند اى واى بر ما اين روز جزا است.
تفسير
خداوند متعال براى اثبات معاد باز باسلوب بديعى پرداخته كه به پيغمبر خود دستور فرموده از منكرين معاد سؤال فرمايد كه آيا خلقت آنها بعد از مردن و خاك شدن سختتر است يا خلقت ملائكه و آسمانها و زمين و موجودات آنها و جعل مشارق و مغارب و شهاب ثاقب كه در آيات سابقه ذكر شد و كلمه من از باب تغليب يا داراى عقل و اراده بودن افلاك است كه گفتهاند و آنكه خدا مردم
جلد 4 صفحه 426
را خلق نموده است بدوا از گل چسبناكى و بعد از مردن و خاك شدن و آمدن باران باز همان گل چسبناك خواهند شد چگونه نمىتواند دوباره آنها را خلق نمايد و اى پيغمبر تو تعجّب نمودى از انكار آنها و انصافا جاى تعجّب هم هست و بعضى عجبت بصيغه متكلّم قرائت نمودهاند و در جوامع آنرا نسبت بامير المؤمنين عليه السّلام داده و بالاتر از انكار آنكه استهزاء هم مينمايند به تعجّب تو يا اقرار اهل ايمان بآن و وقتى استدلال مينمايند براى آنها بوقوع حشر و مفاسد انكار را براى آنان ذكر مينمايند از نهايت بىفكرى و بىشعورى متذكّر و متنبه نميشوند و چون معجزه دالّه بر صدق تو را مشاهده ميكنند بر استهزاء خود مىافزايند و مردم ديگر را هم با خود در مسخره كردن كمك ميگيرند و از فرط عناد و لجاج ميگويند آنچه ما ديديم از او جز سحر و شعبده چيزى نيست پر واضح است و باز بطرز نوى شروع باستهزاء و انكار مينمايند و ميگويند وقتى ما مرديم و خاك شديم و استخوانى از ما بيش در قبر باقى نماند آيا ما مبعوث ميشويم يا پدرانمان كه سالها است مردهاند و اثرى از آنها باقى نمانده بلكه ذرّات خاك آنها هم در عالم متفرّق و مضمحلّ شده است و چون آنها دليلى بر ادّعاء موهوم خودشان كه امتناع بعث باشد نداشتند جز استبعاد عادى كه ناشى از عدم تفكّر در عموم قدرت خداوند است و عمده اين بود كه ميخواستند زير بار فرمايش پيغمبر نروند خداوند فرموده بگو بلى آنها و شما با كمال خوارى محشور خواهيد شد معطّلى هم ندارد يك صيحه و بانگ صور اسرافيل براى زنده نمودن شما و پدران شما و راندنتان بصحراى محشر كافى است مانند چوپانى كه يك صيحه بگله گوسفندان بزند و همه را سوق دهد پس در آنهنگام حالت بهتى بآنها دست ميدهد كه باوضاع محشر نظر مينمايند و منتظرند مجازات آنها معيّن شود و با خود ميگويند اى واى بر ما و عقائد ما اين روز همان روز جزا و حسابى است كه انبياء و اولياء از آن خبر ميدادند و نادم و پشيمان ميشوند از انكار و اصرار خودشان بر كفر و نفاق ولى ديگر پشيمانى سودى ندارد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذكُرُونَ «13»
و موقعي که آنها را متذكر كنند متذكر نميشوند.
هر چه قرآن مجيد و مواعظ پيغمبر اكرم و تهديدات و تخويفات و نصايح و پند و اندرز دهد ابدا به آنها خردلي تأثير ندارد چنانچه ما در دوره خود مشاهده ميكنيم که در هر نقطه از بلاد شيعه چه اندازه از علماء هستند و چه اندازه وعاظ محترم در مساجد و سوگواريها با چه بيانات شيوا و ذكر آيات شريفه قرآن و بيان اخبار آل اطهار گوشزد اينکه جامعه ميكنند که ميتوان گفت در هر شهرستاني در هر روزي متجاوز از صد جلسه تشكيل ميشود و هيچ اثري نميبخشد نه ظالم دست از ظلم ميكشد و نه جاهل در طلب علم ميرود و نه كاسب از كسب حرام صرفنظر ميكند نه حاضر در اينکه مجالس ميشوند و اگر هم حاضر شوند دل نميدهند و توجه نميكنند و اگر هم توجه كنند اثر نميبخشد مگر قليلي از صلحاء مؤمنين و منشأ اينکه نيست مگر آنچه مكرر گفته شده سياهي قلب قساوت حب جاه و مال و متابعت هواهاي نفساني و شهوت راني و اينکه غذاهاي حرام که ميخورند و معاشرت با كفار و رفتن در مجالس لهو و لعب و تقليد از اروپا و ممالك كفر و اشتغال بدنيا و زخارف دنيوي و امور ديگر که شرحش را نميتوان بيان كرد چنانچه ميفرمايد ثُمَّ قَسَت قُلُوبُكُم مِن بَعدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً وَ إِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الأَنهارُ وَ إِنَّ مِنها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخرُجُ مِنهُ الماءُ وَ إِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ بقره آيه 69 و آيات ديگر.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- عامل این زشتکاریها تنها نادانی و جهل نیست، بلکه لجاجت و عناد است، لذا «هنگامی که به آنها یادآوری شود (یادآوری دلائل معاد و مجازات الهی) هرگز متذکر نمیگردند» و همچنان به راه خویش ادامه میدهند (وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ).
نکات آیه
۱ - مشرکان صدر اسلام، مردمى پندناپذیر بودند. (و إذا ذکّروا لا یذکرون)
۲ - مشرکان صدر اسلام، مردمى سخت غافل و به دور از تعالیم بلند وحى و سرگرم به زندگى پست دنیایى (و إذا ذکّروا لا یذکرون) پندناپذیرى مشرکان، یا به سبب غفلت شدید آنان از معارف بلند الهى بود و یا به این دلیل بود که آنان - على رغم شناخت تعالیم وحى و پیامبر(ص) - مردمى لجوج و حق ناپذیر بودند. برداشت یاد شده مبتنى بر احتمال نخست است.
۳ - لجاجت و حق ناپذیرى، از اوصاف مشرکان صدر اسلام (و إذا ذکّروا لا یذکرون)
۴ - قرآن، مایه پند انسان ها و بیدارى از غفلت ها (و إذا ذکّروا لا یذکرون)
موضوعات مرتبط
- تنبه: عوامل تنبه ۴
- قرآن: مواعظ قرآن ۴; نقش قرآن ۴
- مشرکان: حق ناپذیرى مشرکان صدراسلام ۳; دنیاطلبى مشرکان صدراسلام ۲; صفات مشرکان صدراسلام ۳; غفلت مشرکان صدراسلام ۲; لجاجت مشرکان صدراسلام ۳; موعظه ناپذیرى مشرکان صدراسلام ۱
منابع