تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۱۰: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۹ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۱۱}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
<span id='link93'><span> | <span id='link93'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ الْمُشرِكِينَ فى نَارِ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا أُولَئك هُمْ شرُّ الْبرِيَّةِ(۶) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك هُمْ خَيرُ الْبرِيَّةِ(۷) جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِمْ جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ ذَلِك لِمَنْ خَشىَ رَبَّهُ(۸) | |||
ترجمه : | ترجمه : | ||
۶ - كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن مى مانند، آنها بدترين مخلوقاتند. | ۶ - كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن مى مانند، آنها بدترين مخلوقاتند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۵: | ||
<span id='link101'><span> | <span id='link101'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
إِذَا زُلْزِلَتِ الاَرْض زِلْزَالهََا(۱) وَ أَخْرَجَتِ الاَرْض أَثْقَالَهَا(۲) وَ قَالَ الانسنُ مَا لهََا(۳) يَوْمَئذٍ | إِذَا زُلْزِلَتِ الاَرْض زِلْزَالهََا(۱) وَ أَخْرَجَتِ الاَرْض أَثْقَالَهَا(۲) وَ قَالَ الانسنُ مَا لهََا(۳) يَوْمَئذٍ تحَدِّث أَخْبَارَهَا(۴) بِأَنَّ رَبَّك أَوْحَى لَهَا(۵) يَوْمَئذٍ يَصدُرُ النَّاس أَشتَاتاً لِّيُرَوْا أَعْمَلَهُمْ(۶) فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ(۷) وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا يَرَهُ(۸) | ||
<center> تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۲۲۱ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۲۷ صفحه ۲۲۱ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۱۵: | ||
آمين يا رب العالمين | آمين يا رب العالمين | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۹ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۷ بخش۱۱}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۴۵
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
ََآيه ۶ - ۸
آيه و ترجمه
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ الْمُشرِكِينَ فى نَارِ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا أُولَئك هُمْ شرُّ الْبرِيَّةِ(۶) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك هُمْ خَيرُ الْبرِيَّةِ(۷) جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِمْ جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ ذَلِك لِمَنْ خَشىَ رَبَّهُ(۸) ترجمه : ۶ - كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن مى مانند، آنها بدترين مخلوقاتند. ۷ - (اما) كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين مخلوقات (خدا) هستند. ۸ - پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است ، هميشه در آن مى مانند، هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود، و اين (مقام والا) براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
تفسير : بهترين و بدترين مخلوقات ! در آيات گذشته آمده بود كه كفار اهل كتاب و مشركان در انتظار اين بودند كه دليل روشنى از سوى خداوند سراغ آنها بيايد، ولى بعد از آمدن «بينه » متفرق و پراكنده شدند و هر كدام راهى را پيش گرفتند. در آيات مورد بحث به دو گروه كافران و مؤ منان در برابر اين دعوت الهى ، و سرانجام كار هر يك از آنها اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: كسانى كه از اهل كتاب و مشركان به اين آئين جديد كافر شدند در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى مانند، آنها بدترين مخلوقاتند! (ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البرية ). تعبير به «كفروا» اشاره به كفرشان در مقابل آئين اسلام است ، و گر نه كفر و شرك قبلى آنها مطلب تازه اى نيست . تعبير اولئك هم شر البرية (آنها بدترين مخلوقاتند) تعبير تكان دهنده اى است كه نشان مى دهد در ميان تمام جنبندگان و غير جنبندگان موجودى مطرودتر از كسانى كه بعد از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها كرده در ضلالت گام مى نهند يافت نمى شود، و اين در حقيقت شبيه چيزى است كه در آيه ۲۲ سوره انفال آمده است : ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون : بدترين جنبندگان نزد خداوند افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا و نه انديشه بيدار! و يا آنچه در سوره اعراف آيه ۱۷۹ آمده كه بعد از ذكر گروه دوزخيان با همين اوصاف مى فرمايد: اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون :
«آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهتر، آنها غافلانند». آيه مورد بحث مطلبى فراتر از اينها نيز دارد چرا كه آنها را بدترين مخلوقات معرفى كرده ، و اين در حقيقت به منزله بيان دليلى است براى خلود آنها در آتش دوزخ . چرا آنها بدترين مخلوقات نباشند در حالى كه تمام درهاى سعادت به رويشان گشوده شده و از روى كبر و غرور و عناد و لجاج آگاهانه به مخالفت برخاستند. مقدم داشتن اهل كتاب بر مشركان در اين آيه نيز ممكن است به خاطر اين باشد كه آنها داراى كتاب آسمانى و علما و دانشمندان بودند و نشانه هاى پيغمبر اسلام در كتب آنها صريحا آمده بود، بنابراين مخالفت آنها زشت تر و بدتر بود. در آيه بعد به گروه دوم كه نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار دارند اشاره كرده مى فرمايد: كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند آنها بهترين مخلوقات خدا هستند (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ). سپس پاداش آنها را در چند جمله كوتاه چنين بيان مى كند: جزاى آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش پيوسته جارى است ، در حالى كه هميشه در آن مى مانند (جزاؤ هم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا). «هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود» (رضى الله عنهم و رضوا عنه ).
و اين مقام والا و پاداشهاى مهم و بى نظير از آن كسى است كه از پروردگارش بترسد (ذلك لمن خشى ربه ). قابل توجه اينكه در مورد مؤ منان سخن از انجام اعمال صالح نيز به ميان آمده كه در حقيقت ميوه درخت ايمان است ، اشاره به اينكه ادعاى ايمان به تنهائى كافى نيست ، بلكه اعمال انسان بايد گواه بر ايمان او باشد، ولى كفر به تنهائى هر چند تواءم با عمل ناصالحى نيز نباشد مايه سقوط و بدبختى است ، گذشته از اين كفر معمولا مبداء انواع گناهان و جنايات و اعمال خلاف نيز مى شود. تعبير «اولئك هم خير البرية » به خوبى نشان مى دهد كه انسانهاى مؤ من و صالح العمل حتى از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا كه آيه مطلق است ، و هيچ استثنائى در آن نيست ، آيات ديگر قرآن نيز گواه بر اين معنى مى باشد ، مانند آيات سجود فرشتگان بر آدم ، و آيه و لقد كرمنا بنى آدم (اسراء - ۷۰). به هر حال در اين آيه نخست از پاداش مادى و جسمانى آنها كه باغهاى پر نعمت بهشتى است سخن به ميان آمده ، و بعد از پاداش معنوى و روحانى آنان كه هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى . آنها از خدا راضى اند چرا كه هر چه خواسته اند به آنها داده ، و خدا از آنها راضى است چرا كه هر چه او خواسته انجام داده اند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرف نظر كرده ، چه لذتى از اين برتر و بالاتر كه احساس كند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده ، و به لقاى او واصل گرديده است . دارند هر كس از تو مرادى و مطلبى مقصود ما ز دنيى و عقبى لقاى تو است ! آرى بهشت جسم انسان ، باغهاى جاويدان آن جهان است ، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است . جمله «ذلك لمن خشى ربه » نشان مى دهد كه تمام اين بركات از «خوف
و خشيت و ترس از خدا» سرچشمه مى گيرد، چرا كه همين ترس انگيزه حركت به سوى هر گونه اطاعت و تقوى و اعمال صالح است . بعضى از مفسران با ضميمه كردن اين آيه به آيه ۲۸ سوره فاطر انما يخشى الله من عباده العلماء تنها دانشمندان از خدا مى ترسند چنين نتيجه گرفته اند كه بهشت در واقع حق مسلم دانشمندان و آگاهان است . البته با توجه به اينكه خشيت مراتب و مراحلى دارد و علم و دانش و آگاهى نيز داراى سلسله مراتب است مفهوم اين سخن روشن مى شود. ضمنا بعضى عقيده دارند كه مقام «خشيت » مقامى برتر از مقام «خوف » است ، زيرا خوف به هر گونه ترس گفته مى شود ولى خشيت ترسى است تواءم با تعظيم و احترام . نكته ها :
على (عليه السلام ) و شيعيانش خير البريه اند
در روايات فراوانى كه از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنين در منابع معروف شيعه نقل شده ، آيه «اولئك هم خير البرية » (آنها بهترين مخلوقات خدا هستند) به على (عليه السلام ) و پيروان او تفسير شده است . «حاكم حسكانى » نيشابورى كه از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است اين روايات را در كتاب معروفش «شواهدالتنزيل » با اسناد مختلف نقل مى كند، و تعداد آن بيش از بيست روايت است كه به عنوان نمونه چند روايت را از نظر مى گذارنيم : ۱ - «ابن عباس » مى گويد: هنگامى كه آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على (عليه السلام ) فرمود:
هو انت و شيعتك تاتى انت و شيعتك يوم القيامة راضيين مرضيين ، و ياتى عدوك غضبانا مقحمين : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت وارد عرصه محشر مى شويد در حالى كه هم شما از خدا راضى و هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگين وارد محشر مى شود و به زور به جهنم مى رود (در بعضى از نسخه هاى حديث مقمحين آمده است كه به معنى بالا نگاه داشتن سر به وسيله غل و زنجير مى باشد). ۲ - در حديث ديگرى از «ابوبرزه » آمده است كه وقتى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين آيه را قرائت كرد، فرمود: هم انت و شيعتك يا على ، و ميعاد ما بينى و بينك الحوض : آنها تو و شيعيانت هستيد، اى على ! و وعده من و شما كنار حوض كوثر است !. ۳ - در حديث ديگرى از «جابر بن عبدالله انصارى » آمده است كه ما خدمت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كنار خانه خدا نشسته بوديم على (عليه السلام ) به سوى ما آمد، هنگامى كه چشم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او افتاد فرمود: قد اتاكم اخى : برادرم به سراغ شما مى آيد سپس رو به كعبه كرد: فقال و رب هذه البنية ! ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة : به خداى اين كعبه قسم كه اين مرد و شيعيانش در قيامت رستگارانند سپس رو به سوى ما كرد و افزود: اما و الله انه اولكم ايمانا بالله ، و اقومكم بامر الله ، و اوفاكم بعهد الله و اقضاكم بحكم الله و اقسمكم بالسوية ، و اعدلكم فى الرعية ، و اعظمكم عند الله مزية . قال «جابر»: فانزل الله : «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات
اولئك هم خير البرية » فكان على اذا اقبل قال اصحاب محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قد اتاكم خير البرية بعد رسول الله . به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ايمان آورد، و قيام او به فرمان خدا بيش از همه شما است ، وفايش به عهد الهى از همه بيشتر، و قضاوتش به حكم الله افزونتر، و مساواتش در تقسيم (بيت المال ) از همه زيادتر، عدالتش درباره رعيت از همه فزون تر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است . جابر مى گويد: در اينجا خداوند آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية را نازل فرمود و از آن به بعد هنگامى كه على (عليه السلام ) مى آمد ياران محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گفت ند: بهترين مخلوق خدا بعد از رسول الله آمد!. نزول اين آيه در كنار خانه كعبه منافات با مدنى بودن سوره ندارد، زيرا ممكن است از قبيل نزول مجدد، و يا تطبيق بوده باشد، بعلاوه بعيد نيست كه نزول اين آيات در سفرهائى كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از مدينه به مكه آمده است واقع شده باشد، به خصوص اينكه راوى روايت جابر بن عبد الله انصارى است كه در مدينه به حضرت ملحق شد، و اطلاق مدنى بر اينگونه آيات بعيد نيست . بعضى از اين احاديث را «ابن حجر» در كتاب «صواعق » آورده و بعضى را محمد «شبلنجى » در «نور الابصار». «جلال الدين سيوطى » در «در المنثور» نيز قسمت عمده روايت اخير را از «ابن عساكر» از «جابر بن عبدالله » نقل كرده است .
۴ - در «درالمنثور» از «ابن عباس » آمده است كه وقتى آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على فرمود: هو انت و شيعتك يوم القيامة راضيين مرضيين : آن تو و شيعيان تو در قيامت مى باشيد كه هم شما از خدا خشنود هستيد و هم خدا از شما خشنود! ۵ - نامبرده در حديث ديگرى از ابن مردويه از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به من فرمود: ا لم تسمع قول الله : ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ؟ انت و شيعتك و موعدى و موعدكم الحوض ، اذا جئت الامم للحساب ، تدعون غرا محجلين : آيا اين سخن خدا نشنيده اى كه مى فرمايد: كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند بهترين مخلوقاتند؟ اين تو و شيعيان تو هستيد، و وعده گاه من و شما كنار حوض كوثر است ، هنگامى كه من براى حساب امتها مى آيم و شما دعوت مى شويد در حالى كه پيشانى سفيد و شناخته شده ايد. بسيارى ديگر از دانشمندان اهل سنت نيز همين مضمون را در كتب خود نقل كرده اند از جمله خطيب خوارزمى در «مناقب » و «ابو نعيم اصفهانى » در «كفاية الخصام » و «علامه طبرى » در «تفسير معروفش » و ابن صباغ مالكى در «فصول المهمه » و «علامه شوكانى » در «فتح الغدير» و «شيخ سليمان قندوزى » در «ينابيع المودة » و آلوسى در «روح المعانى » ذيل آيات مورد بحث و جمعى ديگر. كوتاه سخن اينكه حديث فوق از احاديث بسيار معروف و مشهور است كه از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذيرفته شده ، و اين فضيلتى است بزرگ و بى نظير براى على (عليه السلام ) و پيروانش . ضمنا از اين روايات به خوبى اين حقيقت آشكار مى شود كه واژه «شيعه »
از همان عصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله آن حضرت در ميان مسلمين نشر شد، و اشاره به پيروان خاص امير مؤ منان على (عليه السلام ) است ، و آنها كه گمان مى كنند تعبير شيعه از تعبيراتى است كه قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.
لزوم اخلاص نيت در عبادت
بعضى از علماى اصول فقه به آيه و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين براى لزوم قصد قربت در عبادات ، و اينكه اصل در اوامر تعبدى بودن است نه توصلى استدلال كرده اند، و اين منوط به آن است كه دين در اينجا به معنى عبادت بوده باشد، تا دليل بر لزوم اخلاص در عبادات گردد و امر را در اين آيه به طور مطلق قرار دهيم تا مفهومش لزوم قصد قربت در همه اوامر باشد (مگر مواردى كه به دليلى خارج شده ) در حالى كه مفهوم آيه ظاهرا هيچ يك از اينها نيست ، بلكه مقصود اثبات توحيد در مقابل شرك است ، يعنى آنها جز به توحيد دعوت نشده اند و با اين حال ارتباطى با احكام فرعى ندارد.
قوس عجيب صعودى و نزولى انسان
از آيات اين سوره به خوبى استفاده مى شود كه هيچ مخلوقى در عالم فاصله قوس صعودى و نزوليش به اندازه انسان نيست ، اگر داراى ايمان و اعمال صالح باشد (توجه داشته باشيد كه عملوا الصالحات همه اعمال صالح را شامل مى شود نه بعضى را) برترين خلق خدا است ، و اگر راه كفر و ضلالت و لجاج و عناد را بپويد چنان سقوط مى كند كه بدترين خلق خدا مى شود! اين فاصله عظيم ميان قوس صعودى و نزولى انسان گر چه مساءله
حساس و خطرناكى است ، ولى دلالت بر عظمت مقام نوع بشر و قابليت تكامل او دارد، و طبيعى است كه در كنار چنين قابليت و استعداد فوق العادهاى امكان تنزل و سقوط فوق العاده نيز باشد. خداوندا! براى رسيدن به مقام شامخ خير البرية از لطف تو استمداد مى طلبيم . پروردگارا! ما را از شيعيان و پيروان آن بزرگ مردى قرار ده كه براى اين عنوان از همه شايسته تر است . بارالها! چنان اخلاصى مرحمت كن كه جز تو را نپرستيم و به غير تو عشق نورزيم . آمين يا رب العالمين
َسوره زلزله
ََمقدمه
اين سوره در مدينه نازل شده و داراى ۸ آيه است
محتوى و فضيلت سوره زلزله در اينكه اين سوره در مكه نازل شده است ، يا در مدينه ؟ در ميان مفسران گفتگو است : بسيارى آن را مدنى مى دانند، در حالى كه بعضى معتقدند در مكه نازل شده ، لحن آيات آن كه در باره معاد و اشراط الساعة (نشانه هاى وقوع رستاخيز) سخن مى گويد، به آيات مكى شبيه تر است ، ولى در حديثى آمده كه ابو سعيد خدرى وقتى اين سوره نازل شده از پيغمبر اكرم سؤ الى در باره آيه فمن يعمل مثقال ذرة ... كرد، و مى دانيم «ابوسعيد» در مدينه به مسلمانان ملحق شد. اما مدنى بودن يا مكى بودن اين سوره تاءثيرى در مفاهيم و تفسير آن ندارد. به هر حال اين سوره عمدة بر سه محور دور مى زند: نخست از «اشراط الساعة » و نشانه هاى وقوع قيامت بحث مى كند، و در دنبال آن سخن از شهادت زمين به تمام اعمال آدمى آمده است . در بخش سوم از تقسيم مردم به دو گروه نيكوكار و بدكار و رسيدن هر كس به اعمال خود سخن مى گويد. در فضيلت اين سوره تعبيرات مهمى در روايات اسلامى آمده ، از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : من قراءها فكانما قراء البقرة و اعطى من الاجر كمن قراء ربع القرآن : «هر كس آن را تلاوت كند گوئى سوره بقره را قرائت كرده ، و پاداش او به اندازه كسى است كه يك چهارم قرآن را تلاوت
كرده باشد». و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: هرگز از تلاوت سوره اذا زلزلت الارض خسته نشويد، چرا كه هر كس آن را در نمازهاى نافله بخواند هرگز به زلزله گرفتار نمى شود، و با آن نمى ميرد، و به صاعقه و آفتى از آفات دنيا تا هنگام مرگ گرفتار نخواهد شد.
ََآيه ۱ - ۸
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا زُلْزِلَتِ الاَرْض زِلْزَالهََا(۱) وَ أَخْرَجَتِ الاَرْض أَثْقَالَهَا(۲) وَ قَالَ الانسنُ مَا لهََا(۳) يَوْمَئذٍ تحَدِّث أَخْبَارَهَا(۴) بِأَنَّ رَبَّك أَوْحَى لَهَا(۵) يَوْمَئذٍ يَصدُرُ النَّاس أَشتَاتاً لِّيُرَوْا أَعْمَلَهُمْ(۶) فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ(۷) وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا يَرَهُ(۸)
ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - هنگامى كه زمين شديدا به لرزه در آيد. ۲ - و زمين بارهاى سنگينش را خارج سازد! ۳ - و انسان مى گويد زمين را چه مى شود (كه اينگونه مى لرزد)؟ ۴ - در آن روز زمين تمام خبرهاى خود را بازگو مى كند. ۵ - چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است . ۶ - در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. ۷ - پس هر كس به اندازه سنگينى ذره اى كار خير انجام داده آن را مى بيند. ۸ - و هر كس به اندازه ذره اى كار بد كرده آن را مى بيند. تفسير : آن روز كه انسان تمام اعمالش را مى بيند! همانگونه كه در بيان محتواى سوره اشاره شد آغاز اين سوره همراه است با بيان بعضى از حوادث هول انگيز و وحشتناك پايان اين جهان و شروع رستاخيز. نخست مى فرمايد: «هنگامى كه زمين شديدا به لرزه در آيد» (اذا زلزلت الارض زلزالها).
و چنان زير و رو شود كه بارهاى سنگينى را كه در درون دارد خارج سازد (و اخرجت الارض اثقالها). تعبير به «زلزالها» (زلزله اش ) يا اشاره به اين است كه در آن روز تمام كره زمين به لرزه در مى آيد (برخلاف زلزله هاى معمولى كه همه آنها موضعى و مقطعى است ) و يا اشاره به زلزله معهود يعنى زلزله رستاخيز است و. در اينكه منظور از «اثقال » (بارهاى سنگين ) چيست ؟ مفسران تفسيرهاى متعددى ذكر كرده اند: بعضى گفته اند منظور انسانها هستند كه با زلزله رستاخيز از درون قبرها به خارج پرتاب مى شوند، نظير آنچه در سوره انشقاق آيه ۴ آمده است «و القت ما فيها و تخلت ». و بعضى گفته اند: گنجهاى درون خود را بيرون مى ريزد، و مايه حسرت دنياپرستان بى خبر مى گردد. اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور بيرون فرستادن مواد سنگين و مذاب درون زمين است كه معمولا كمى از آن به هنگام آتشفشانها و زلزله ها بيرون مى ريزد، در پايان جهان آنچه در درون زمين است به دنبال آن زلزله عظيم به بيرون پرتاب مى شود.
تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد هر چند جمع ميان اين تفاسير نيز بعيد نيست . به هر حال ، در آن روز انسان از ديدن اين صحنه بى سابقه ، سخت متوحش مى شود، و مى گويد: چه مى شود كه زمين اينگونه به لرزه در آمده است ، و آنچه در درون داشته بيرون ريخته ؟ (و قال الانسان مالها). گر چه بعضى انسان را در اينجا به خصوص انسانهاى كافر تفسير كرده اند كه در مساءله معاد و رستاخيز شك و ترديد داشته اند، ولى ظاهر اين است كه انسان در اينجا معنى گسترده اى دارد كه همگان را شامل مى شود، زيرا تعجب از اوضاع و احوال زمين در آن روز مخصوص به كافران نيست . آيا اين تعجب ، و سؤ ال ناشى از آن ، مربوط به نفخه اولى است يا دوم ؟. ظاهر اين است كه همان نفخه اولى است كه نفخه پايان جهان است ، زيرا زلزله عظيم در پايان جهان رخ مى دهد. اين احتمال نيز داده شده است كه منظور نفخه رستاخيز و زنده شدن مردگان ، و بيرون ريختن آنها از درون زمين مى باشد، زيرا آيات بعد نيز همه مربوط به نفخه دوم است . ولى از آنجا كه در آيات قرآن كرارا حوادث اين دو نفخه با هم ذكر شده ، تفسير اول با توجه به بيان زلزله وحشتناك پايان جهان مناسب تر به نظر مى رسد، و در اين صورت منظور از اثقال زمين معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است .
و از آن مهمتر اينكه : زمين در آن روز تمام خبر خود را باز مى گويد (يومئذ تحدث اخبارها). آنچه از خوبيها و بديها، و اعمال خير و شر، بر صفحه زمين واقع شده است ، همه را برملا مى سازد، و يكى از مهمترين شهود اعمال انسان در آن روز همين زمينى است كه ما اعمال خود را بر آن انجام مى دهيم ، و شاهد و ناظر ما است . در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه فرمود، «ا تدرون ما اخبارها»؟: آيا مى دانيد منظور از اخبار زمين در اينجا چيست ؟ قالوا: الله و رسوله اعلم : گفتند: خدا و پيغمبرش آگاه تر است فرمود: اخبارها ان تشهد على كل عبد و امة بما عملوا على ظهرها، تقول عمل كذا و كذا، يوم كذا، فهذا اخبارها: منظور از خبر دادن زمين اين است كه اعمال هر مرد و زنى را كه بر روى زمين انجام داده اند خبر مى دهد، مى گويد: فلان شخص در فلان روز فلان كار را انجام داد، اين است خبر دادن زمين !. در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : حافظوا على الوضوء و خير اعمالكم الصلاة ، فتحفظوا من الارض فانها امكم ، و ليس فيها احد يعمل خيرا او شرا الا و هى مخبرة به !: مواظبت بر وضو كنيد، و بهترين اعمال شما نماز است ، و مراقب زمين باشيد كه مادر شما است ، هيچ انسانى كار خير يا شرى بجا نمى آورد مگر اينكه زمين از آن خبر مى دهد!. از ابوسعيد خدرى نقل شده كه مى گفت : هر گاه در بيابان هستى صدايت را به اذان بلند كن ، چرا كه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيدم كه ميفرمود: لا يسمعه جن و لا انس و لا حجر الا يشهد له : هيچ جن و انس و قطعه سنگى آن را نمى شنود مگر اينكه براى او (در قيامت ) گواهى مى دهد.
آيا راستى زمين به فرمان خدا زبان مى گشايد و تكلم مى كند؟ يا اينكه منظور ظاهر شدن آثار اعمال انسان بر صفحه زمين است ؟ زيرا مى دانيم هر عملى كه انسان انجام دهد، خواه ناخواه در اطراف او آثارى بجا مى گذارد، هر چند امروز براى ما محسوس نباشد، درست همانند آثارى كه از خطوط انگشتان يك دوست يا دشمن بر روى دستگيره درمى ماند، و در آن روز همه اين آثار ظاهر مى شود، و سخن گفتن زمين چيزى جز اين ظهور بزرگ نيست ، همانگونه كه گاه به يك شخص خواب آلود مى گوئيم چشمان تو مى گويد كه ديشب نخوابيده اى ، يعنى آثار بى خوابى در آن نمايان است . به هر حال اين موضوع عجيبى نيست ، چرا كه هم امروز با پيشرفت علم و دانش بشر ابزار و وسائلى اختراع شده كه در همه جا، و هر لحظه ، مى تواند صداى انسان را ضبط كند، يا از انسان و اعمالش عكسبردارى نمايد، و به عنوان يك سند مسلم در دادگاه مطرح شود، به گونه اى كه قابل هيچگونه انكار نباشد. اگر در گذشته بعضى از شهادت زمين تعجب مى كردند امروز يك نوار نازك يا يك دستگاه ضبط كه به صورت يك دكمه به لباس دوخته مى شود مى تواند مسائل بسيارى بازگو كند. جالب اينكه در حديثى از على (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: صلوا المساجد فى بقاع مختلفة ، فان كل بقعة تشهد للمصلى عليها يوم القيامة : در قسمتهاى مختلف مساجد نماز بخوانيد، زيرا هر قطعه زمينى در قيامت براى كسى كه روى آن نماز خوانده گواهى مى دهد. و در حديث ديگرى آمده است كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) هنگامى كه بيت المال را تقسيم مى كرد و خالى مى شد، دو ركعت نماز بجا مى آورد و مى فرمود:
اشهدى انى ملا تك بحق ، و فرغتك بحق : (روز قيامت ) گواهى ده كه من تو را به حق پر كردم و به حق خالى كردم !. در آيه بعد مى افزايد: اين به خاطر آن است كه پروردگار تو به زمين وحى كرده (بان ربك اوحى لها). و زمين در اجراى اين فرمان كوتاهى نمى كند، تعبير «اوحى » در اينجا به خاطر آن است كه چنين سخن گفتن اسرارآميز بر خلاف طبيعت زمين است و اين جز از طريق يك وحى الهى ممكن نيست . بعضى گفته اند: منظور اين است كه به زمين وحى مى كند آنچه در درون دارد بيرون بريزد. ولى تفسير اول صحيح تر و مناسب تر به نظر مى رسد. سپس مى فرمايد: در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج شده ، در عرصه محشر وارد مى شوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! (يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم ). «اشتات » جمع شت (بر وزن شط) به معنى متفرق و پراكنده است ، اين اختلاف و پراكندگى ممكن است به خاطر اين باشد كه اهل هر مذهبى جداگانه وارد عرصه محشر مى شوند، يا اهل هر نقطهاى از مناطق زمين جدا وارد مى شوند، و يا اينكه گروهى با صورتهاى زيبا و شاد و خندان ، و گروهى
با چهره هاى عبوس و تيره و تاريك در محشر گام مى نهند. يا هر امتى همراه امام و رهبر و پيشوايشان هستند، همانگونه كه در آيه ۷۱ سوره اسراء آمده : يوم ندعوا كل اناس بامامهم : روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم . و يا اينكه مؤ منان با مؤ منان و كافران با كافران محشور مى شوند. جمع ميان اين تفسيرها كاملا ممكن است زيرا مفهوم آيه گسترده است . «يصدر» از ماده «صدر» (بر وزن صبر) به معنى خارج شدن شتران از آبگاه است كه به صورت انبوه و هيجان زده بيرون مى آيند به عكس «ورود» كه به معنى داخل شدن آنها در آبگاه است و در اينجا كنايه از خروج اقوام مختلف از قبرها و آمدنشان در محشر براى حسابرسى است . اين احتمال نيز داده شده كه منظور خروجشان از محشر، و حركت به سوى جايگاهشان در بهشت و دوزخ است . معنى اول با آيات گذشته تناسب بيشترى دارد. منظور از جمله ليروا اعمالهم : تا اعمالشان را به آنها نشان دهند مشاهده جزاى اعمال است . يا مشاهده نامه اعمال كه هر نيك و بدى در آن ثبت است . يا مشاهده باطنى به معنى معرفت و شناخت چگونگى اعمالشان است . و يا به معنى «تجسم اعمال » و مشاهده خود اعمال است . تفسير اخير با ظاهر آيه از همه موافق تر است ، و اين آيه يكى از روشن ترين آيات بر مساءله تجسم اعمال محسوب مى شود كه در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسم مى يابد و در برابر او حضور پيدا مى كند، و همنشينى با آن مايه نشاط يا رنج و بلا است .
سپس به سرانجام كار هر يك از اين دو گروه مؤ من و كافر، نيكوكار و بدكار، اشاره كرده مى فرمايد: پس كسى كه به اندازه سنگينى ذرهاى كار خير انجام داده آن را مى بيند (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره ). و هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار بد كرده آن را مى بيند! (و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ). باز در اينجا تفسيرهاى مختلفى ذكر شده كه آيا جزاى اعمال را مى بيند و يا نامه اعمال را مشاهده مى كند و يا خود عمل را. ظاهر اين آيات نيز تاءكيد مجددى است بر مساءله تجسم اعمال و مشاهده خود عمل ، اعم از نيك و بد در روز قيامت كه حتى اگر سر سوزنى كار نيك يا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مى شود و آنرا مشاهده مى كند. «مثقال » در لغت هم به معنى ثقل و سنگينى آمده ، و هم ترازوئى كه با آن سنگينى اشياء را مى سنجند، و در اينجا به همان معنى اول است . براى «ذرة » نيز در لغت و كلمات مفسران تفسيرهاى گوناگونى ذكر شده است : گاه به معنى مورچه كوچك ، و گاه گرد و غبارى كه وقتى دست را بر زمين بگذاريم و برداريم به آن مى چسبد، و گاه به معنى ذرات بسيار كوچك غبار كه در فضا معلق است و به هنگامى كه آفتاب از روزنه اى به اطاق تاريك مى تابد آشكار مى گردد تفسير شده است . مى دانيم امروز كلمه «ذره » را به «اتم » نيز اطلاق مى كنند و بمب اتمى را «القنبلة الذرية » مى گويند، اتم به قدرى كوچك است كه نه با چشم عادى ، و نه با دقيق ترين ميكروسكوپها قابل مشاهده نيست ، و تنها آثار آن را مشاهده مى كنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمى قابل سنجش است ، و به قدرى كوچك است كه چند ميليون روى نوك سوزنى جاى مى گيرد!
مفهوم ذره هر چه باشد منظور در اينجا كوچكترين وزنها است . به هر حال اين آيه از آياتى است كه پشت را مى لرزاند و نشان مى دهد كه حسابرسى خداوند در آن روز فوق العاده دقيق و حساس است ، و ترازوهاى سنجش عمل در قيامت آنقدر ظريف است كه حتى كوچكترين اعمال انسانى را وزن مى كنند و به حساب مى آورند. نكته ها :
دقت و سختگيرى در حسابرسى قيامت
نه تنها از آيات اخير اين سوره كه از آيات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود كه در حسابرسى اعمال در قيامت فوق العاده دقت و موشكافى مى شود، در آيه ۱۶ سوره لقمان مى خوانيم : يا بنى انها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فى صخرة او فى السموات او فى الارض يات بها الله ان الله لطيف خبير: پسرم ! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (عمل نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در گوشه اى از آسمانها يا زمين پنهان گردد، خداوند آن را (در قيامت ) براى حسابرسى مى آورد، خداوند دقيق و آگاه است . «خردل » دانه بسيار كوچكى از گياه معروفى است كه ضرب المثل در كوچكى مى باشد. اين تعبيرات نشان مى دهد كه در آن حسابرسى بزرگ كوچكترين كارها محاسبه مى شود، ضمنا اين آيات هشدار مى دهد كه نه گناهان كوچك را كم اهميت بشمرند، و نه اعمال خير كوچك را، چيزى كه مورد محاسبه الهى قرار مى گيرد هر چه باشد كم اهميت نيست . لذا بعضى از مفسران گفته اند اين آيات زمانى نازل شد كه بعضى از ياران
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نسبت به انفاق اموال كم اعتنا بودند، و مى گفتند: اجر و پاداش بر چيزهائى داده مى شود كه ما آن را دوست داريم ، و اشياء كوچك چيزى نيست كه مورد علاقه ما باشد، و همچنين نسبت به گناهان كوچك بى اعتنا بودند، آيات نازل شد و آنها را به خيرات كوچك ترغيب كرد، و از گناهان كوچك بر حذر داشت .
پاسخ به يك سؤ ال
در اينجا سؤ الى مطرح است و آن اينكه مطابق اين آيات انسان همه اعمال خود را در قيامت اعم از نيك و بد كوچك و بزرگ مى بيند، اين معنى چگونه با آيات احباط و «تكفير» و «عفو» و «توبه » سازگار است ؟ زيرا آيات «احباط» مى گويد: بعضى از اعمال مانند كفر تمام حسنات انسان را از بين مى برد لئن اشركت ليحبطن عملك (زمر - ۶۵) و طبق آيات «تكفير» گاهى «حسنات » «سيئات » را از بين مى برد ان الحسنات يذهبن السيئات (هود - ۱۱۴). و آيات «عفو» و «توبه » مى گويد: در سايه عفو الهى يا توبه كردن ، گناهان محو مى شوند، اين مفاهيم چگونه با مساءله مشاهده تمام اعمال نيك و بد تطبيق مى كند؟ در پاسخ اين سؤ ال بايد به يك نكته توجه كرد و آن اينكه : دو اصلى كه در آيات فوق آمده است كه مى گويد انسان هر ذره اى از كار نيك و بد را مى بيند به صورت يك قانون كلى است ، و ميدانيم هر قانون ممكن است استثناهائى داشته باشد، آيات عفو و توبه و حباط و تكفير در حقيقت به منزله استثناء است در اين قانون كلى . پاسخ ديگر اينكه : در مورد احباط و تكفير در حقيقت موازنه و كسر
و انكسارى رخ مى دهد، و درست مانند مطالبات و بدهيها است كه از يكديگر كسر مى شود، هنگامى كه انسان نتيجه اين موازنه را مى بيند در حقيقت تمام اعمال نيك و بد خود را ديده است ، همين سخن در مورد عفو و توبه نيز جارى است ، چرا كه عفو بدون لياقت و شايستگى صورت نمى گيرد، و توبه خود نيز يكى از اعمال نيك است . بعضى در اينجا جواب ديگرى گفته اند كه صحيح به نظر نمى رسد و آن اينكه افراد كافر نتيجه اعمال خوب خود را در اين دنيا مى بينند، همانگونه كه افراد مؤ من كيفر اعمال بد خود را در اين جهان مى بينند. ولى ظاهر اين است كه آيات مورد بحث مربوط به قيامت است نه دنيا بعلاوه اين كليت ندارد كه هر مؤ من و كافرى نتيجه اعمالش را در دنيا ببيند.
جامعترين آيات قرآن
از عبدالله بن مسعود نقل شده است كه محكمترين آيات قرآن مجيد همين آيات «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره » مى باشد و از آن تعبير به جامعه مى كرد و به راستى ايمان عميق به محتواى آن كافى است كه انسان را در مسير حق وادارد، و از هر گونه شر و فساد بازدارد، لذا در حديثى آمده است كه مردى خدمت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمد عرض كرد: علمنى مما علمك الله : از آنچه خداوند به تو تعليم داده به من بياموز. پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) او را به مردى از يارانش سپرد، تا قرآن به او تعليم كند، و او سوره «اذا زلزلت الارض » را تا به آخر به او تعليم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت : همين مرا كافى است (و در روايت ديگرى آمده تكفينى هذه الاية : همين يك آيه مرا كفايت مى كند)!
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: او را به حال خود بگذار كه مرد فقيهى شد! (و طبق روايتى فرمود رجع فقيها: او فقيه شد و بازگشت !) دليل آن هم روشن است زيرا كسى كه مى داند كه اعمال ما حتى به اندازه يك ذره يا يك دانه خردل مورد محاسبه قرار مى گيرد امروز به حساب خود مشغول مى شود، و اين بزرگترين اثر تربيتى روى او دارد. با اين حال در روايت ديگرى از ابوسعيد خدرى آمده است كه وقتى آيه فمن يعمل ... نازل شد عرض كردم اى رسول خدا آيا من همه اعمالم را مى بينم ؟ فرمود: آرى . گفتم : آن كارهاى بزرگ را؟ فرمود: بله ، گفتم : كارهاى كوچك كوچك را؟ فرمود: بله ، عرض كردم : اى واى بر من ! مادرم بنشيند و براى من عزادارى كند! فرمود: بشارت باد بر تو اى ابوسعيد! چرا كه حسنات به ده برابر حساب مى شود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر كس بخواهد آن را هم مضاعف مى كند، و اما هر گناه به اندازه يك گناه مجازات دارد، يا خداوند عفو مى كند و بدان احدى با عملش نجات نخواهد يافت ! (جز اينكه كرم خدا شامل او گردد) عرض كردم حتى تو هم اى رسول خدا؟! فرمود: حتى من ، مگر اينكه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد!. خداوندا! جائى كه پيامبرت با آن عظمت تنها به عفو تو دل بسته است تكليف ما روشن است .
پروردگارا! اگر اعمال ما معيار نجات ما باشد واى به حال ما، و اگر كرم تو يار ما باشد خوشا بحال ما؟! بارالها! آن روز كه تمام اعمال كوچك و بزرگ در برابر ما مجسم مى شود ما تنها به لطف عميم تو چشم دوخته ايم . آمين يا رب العالمين
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |