الفجر ١: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْفَجْر|الْفَجْرِ]] [[کلمه غیر ربط::الْفَجْر| ]] [[شامل این ریشه::فجر| ]][[ریشه غیر ربط::فجر| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْفَجْر|الْفَجْرِ]] [[کلمه غیر ربط::الْفَجْر| ]] [[شامل این ریشه::فجر| ]][[ریشه غیر ربط::فجر| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ الْفَجْرِ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=سوگند به سپیدهدم؛ | |-|صادقی تهرانی=سوگند به سپیدهدم؛ | ||
|-|معزی=سوگند به بامداد | |-|معزی=سوگند به بامداد | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">By the daybreak.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الفجر | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/089001.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/089001.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الفجر | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::1|١]] | قبلی = سوره الفجر | بعدی = الفجر ٢ | کلمه = [[تعداد کلمات::2|٢]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الْفَجْرِ»: سپیده دم. صبحدم (نگا: تکویر / ). سپیدهدم صبح، پرده ظلمت شب را میشکافد، و سرچشمه نور را از میان افق منفجر میسازد، و بندهائی را باز میکند که بر حرکت و حیات زندگان زده شده است و هستی را نورباران و زندگی را دگرگون میگرداند. | «الْفَجْرِ»: سپیده دم. صبحدم (نگا: تکویر / ). سپیدهدم صبح، پرده ظلمت شب را میشکافد، و سرچشمه نور را از میان افق منفجر میسازد، و بندهائی را باز میکند که بر حرکت و حیات زندگان زده شده است و هستی را نورباران و زندگی را دگرگون میگرداند. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link318 | آيات ۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link318 | آيات ۱ - ۳۰ سوره فجر]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link319 | مضامين سوره مباركه فجر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link319 | مضامين سوره مباركه فجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link320 | وجوه مختلف درباره مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link320 | وجوه مختلف درباره مراد از «فجر»، «ليال عشر» و «شفع» و «وتر»، كه به آن ها، سوگند ياد شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link321 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۴#link321 | مراد از «إرم ذات العماد»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link322 | وجه توصيف فرعون به | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link322 | وجه توصيف فرعون به «ذى الأوتاد»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link323 | حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link323 | حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى گذارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link324 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link324 | حکایت انسانی که آزمايش خدا با فقر و تنگدستى را، اهانت و خوارى مى پندارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link325 | مراد از آمدن پروردگار در قيامت | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link325 | مراد از آمدن پروردگار در قيامت: «و جاء ربّك و الملك...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link326 | متذكّر شدن و | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link326 | متذكّر شدن و «يا ليتنى» گفتن انسان در قيامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link327 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link327 | «نفس مطمئنة»، نفسى است كه با ايمان به پروردگار و ياد او سكونت يافته، به مقام رضا رسيده است و...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link328 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link328 | رواياتى درباره مراد از «شفع» و «وتر»، آورده شدن جهنم،آمدن خدا، و...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link330 | حديثى از امام صادق«ع»، درباره خصوصيات قبض روح مؤمن در ذيل «يا أيّها النّفس المطمئنة...]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۵#link330 | حديثى از امام | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۲۰#link171 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۲۰#link171 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4» هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» | |||
«1» به سپيده دم سوگند. «2» به شبهاى ده گانه سوگند. «3» به زوج و فرد سوگند. «4» به شب سوگند آنگاه كه سپرى شود. «5» آيا (در اين سوگندها) براى اهل خرد، سوگندى مهم نيست؟ | |||
===نکته ها=== | |||
«فجر» به معناى شكافتن است و مراد از آن، شكافتن تاريكى با سپيده دم است كه زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبندهها به تكاپو مىافتند و صبح و روز تازهاى را آغاز مىكنند. | |||
در حديثى مراد از فجر را حضرت مهدى عليه السلام دانسته «الفجر هو القائم عليه السلام» كه شب تاريك ظلم و فساد، به صبح قيام آن حضرت برچيده خواهد شد. «1» | |||
«حِجْرٍ» به معناى منع و مراد از آن عقل است كه انسان را از كار خلاف منع مىكند. چنانكه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است. | |||
در روايات، براى «شفع» به معناى زوج و «وتر» به معناى فرد، مصاديق زيادى گفته شده است، از جمله اينكه مراد از وتر، روز نهم ذىالحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم | |||
---- | |||
«1». تفسير برهان. | |||
جلد 10 - صفحه 472 | |||
ذىالحجه (عيد قربان) است و يا مراد از شفع، دو كوه صفا و مروه است و مراد از وتر، كعبه كه يكى است. و يا مراد از وتر، خداوند يكتا و مراد از شفع، مخلوقاتاند كه همه جفت و زوج هستند، يا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است كه در سحر خوانده مىشود و يا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است. «1» | |||
زمان خيلى ارزشمند و بلكه مقدّس است و نبايد آن را بيهوده از دست دهيم. خداوند به تمام بخشهاى زمان سوگند ياد كرده است؛ | |||
«وَ الصُّبْحِ» «2»* به صبح سوگند، «وَ الضُّحى» «3» به چاشت سوگند، «وَ النَّهارِ» «4»* به روز سوگند، «وَ الْعَصْرِ» «5» به عصر سوگند. | |||
جالب آنكه به سحر سه بار سوگند ياد كرده است؛ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»، «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «8» (به شب سوگند آنگاه كه رو به آخر مىرود، يعنى به هنگام سحر سوگند.) | |||
مراد از «لَيالٍ عَشْرٍ»، يا ده شب آخر ماه مبارك رمضان است كه شبهاى قدر در آن قرار گرفته و يا ده شب اول ماه ذى الحجه است كه روز عرفه و عيد قربان را شامل مىشود. | |||
===پیام ها=== | |||
1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. «وَ الْفَجْرِ» | |||
2- بعضى ايام از قداست ويژهاى برخوردار است. «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» | |||
3- ساعات پايان شب كه سالكان در آن سير معنوى دارند، از قداست خاصّى برخوردار است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» | |||
4- مخاطبان قرآن، اهل خردند. «لِذِي حِجْرٍ» | |||
---- | |||
«1». تفسير نور الثقلين. | |||
«2». مدثر، 34. | |||
«3». ضحى، 1. | |||
«4». شمس، 3. | |||
«5». عصر، 1. | |||
«6». فجر، 4. | |||
«7». تكوير، 17. | |||
«8». مدثر، 33. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 473 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
وَ الْفَجْرِ «1» | |||
وَ الْفَجْرِ: قسم به فجر. در اين سوگند وجوهى است: | |||
1- صبح اوّل كه مانند عمود از افق ظاهر مىشود، و اين وقت دعاى دوستان است. | |||
2- سفيدى صبح دوم كه هنگام نماز و اجتماع بندگان است. | |||
3- صباح روز عرفه كه وظايف دعا و نياز حاجيان در آن است. | |||
4- صبح روز عيد قربان. | |||
5- اول روز قيامت. | |||
6- انفجار قبور و بعث خلقان. | |||
7- صبح جمعه. | |||
8- در تبيان فرمايد: فجر اشاره است به انفجار آب از انگشتان مبارك حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آن در وقتى بود كه حضرت در جنگ بود و لشكر اسلام دوازده هزار بودند، از غايت تشنگى استغاثه كرده و گفتند: يا رسول اللّه تن و جان ما فداى خدا و رسول باد، لكن اگر ما هلاك شويم، كافران خوشحال شوند. حضرت قدحى طلبيد و انگشت مبارك در آن نهاد. خداوند عالم چهار چشمه آب از انگشتان ماه شكاف او روان ساخت، مانند جوشيدن آب از چشمه، و همه لشكر سيراب شدند «1». | |||
9- انفجار آب از چشمهها. | |||
10- انفجار ناقه صالح از كوه. | |||
11- انفجار آب از حجر موسى عليه السّلام. | |||
---- | |||
«1» تفسير منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 230 بنقل از تبيان. | |||
جلد 14 - صفحه 187 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4» | |||
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» | |||
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» | |||
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19» | |||
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24» | |||
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» | |||
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30) | |||
ترجمه | |||
سوگند بطلوع صبح | |||
و شبهاى ده گانه | |||
و جفت و طاق | |||
و شب وقتى كه بسر آيد | |||
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل | |||
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد | |||
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند | |||
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها | |||
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى | |||
و قوم فرعون صاحب ميخها | |||
آنان كه سركشى نمودند در بلدها | |||
پس زياد كردند در آنها فساد را | |||
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را | |||
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است | |||
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا | |||
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا | |||
نه چنين | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 384 | |||
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را | |||
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير | |||
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى | |||
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى | |||
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى | |||
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف | |||
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر | |||
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود | |||
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى | |||
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى | |||
اى نفس مطمئنّ بحق | |||
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى | |||
پس داخل شو در بندگان من | |||
و داخل شو در بهشت من. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 385 | |||
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 386 | |||
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 387 | |||
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 388 | |||
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 389 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ | |||
وَ الفَجرِ «1» وَ لَيالٍ عَشرٍ «2» | |||
در مراد از فجر و ليالي عشر اقوال زيادي نقل كردهاند: | |||
1- فجر حضرت قائم (عج) است و ليالي عشر حضرت مجتبي تا عسكري عليهم السلام. | |||
2- فجر ذي الحجة و ليالي عشر دهه اول ذي الحجة که تتمه ميقات موسي بوده که ميفرمايد: وَ أَتمَمناها بِعَشرٍ اعراف آيه 142. | |||
3- ماه رمضان و ليالي عشر عشر اخير که ليلة القدر در آنها است. | |||
4- فجر يوم النحر و عشر ذي الحجة. | |||
5- فجر محرم که اول سال است و عشر دهه عاشورا و غير اينها. | |||
اقول: تمام اينها تفسير برأي است و هيچ اعتبار ندارد. اما فجر همان صبح است که ظلمت شب را ميبرد، و دو فجر داريم فجر كاذب که نور عمودي ظاهر ميشود، و فجر صادق که سفيده صبح منبسط ميشود که اول روز است و در صوم لازم است امساك كرد. | |||
و ليالي عشر بعيد نيست که همان ده ذي الحجة باشد و اللّه العالم. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 1)- در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده نخست میفرماید: «به سپیده دم سوگند» (و الفجر). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۶۹: | خط ۳۴۵: | ||
[[رده:سوگند به فجر]][[رده:عظمت فجر]][[رده:سوگندهاى قرآن]] | [[رده:سوگند به فجر]][[رده:عظمت فجر]][[رده:سوگندهاى قرآن]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الفجر ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الفجر ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 1 سوره فجر | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 1 سوره فجر,فجر 1,وَ الْفَجْرِ,سوگند به فجر,عظمت فجر,سوگندهاى قرآن,آیات قرآن سوره الفجر | |||
|description=وَ الْفَجْرِ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۰
کپی متن آیه |
---|
وَ الْفَجْرِ |
ترجمه
سوره الفجر | آیه ١ | الفجر ٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْفَجْرِ»: سپیده دم. صبحدم (نگا: تکویر / ). سپیدهدم صبح، پرده ظلمت شب را میشکافد، و سرچشمه نور را از میان افق منفجر میسازد، و بندهائی را باز میکند که بر حرکت و حیات زندگان زده شده است و هستی را نورباران و زندگی را دگرگون میگرداند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۰ سوره فجر
- مضامين سوره مباركه فجر
- وجوه مختلف درباره مراد از «فجر»، «ليال عشر» و «شفع» و «وتر»، كه به آن ها، سوگند ياد شده است
- مراد از «إرم ذات العماد»
- وجه توصيف فرعون به «ذى الأوتاد»
- حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى گذارد
- حکایت انسانی که آزمايش خدا با فقر و تنگدستى را، اهانت و خوارى مى پندارد
- مراد از آمدن پروردگار در قيامت: «و جاء ربّك و الملك...»
- متذكّر شدن و «يا ليتنى» گفتن انسان در قيامت
- «نفس مطمئنة»، نفسى است كه با ايمان به پروردگار و ياد او سكونت يافته، به مقام رضا رسيده است و...
- رواياتى درباره مراد از «شفع» و «وتر»، آورده شدن جهنم،آمدن خدا، و...
- حديثى از امام صادق«ع»، درباره خصوصيات قبض روح مؤمن در ذيل «يا أيّها النّفس المطمئنة...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4» هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5»
«1» به سپيده دم سوگند. «2» به شبهاى ده گانه سوگند. «3» به زوج و فرد سوگند. «4» به شب سوگند آنگاه كه سپرى شود. «5» آيا (در اين سوگندها) براى اهل خرد، سوگندى مهم نيست؟
نکته ها
«فجر» به معناى شكافتن است و مراد از آن، شكافتن تاريكى با سپيده دم است كه زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبندهها به تكاپو مىافتند و صبح و روز تازهاى را آغاز مىكنند.
در حديثى مراد از فجر را حضرت مهدى عليه السلام دانسته «الفجر هو القائم عليه السلام» كه شب تاريك ظلم و فساد، به صبح قيام آن حضرت برچيده خواهد شد. «1»
«حِجْرٍ» به معناى منع و مراد از آن عقل است كه انسان را از كار خلاف منع مىكند. چنانكه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است.
در روايات، براى «شفع» به معناى زوج و «وتر» به معناى فرد، مصاديق زيادى گفته شده است، از جمله اينكه مراد از وتر، روز نهم ذىالحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم
«1». تفسير برهان.
جلد 10 - صفحه 472
ذىالحجه (عيد قربان) است و يا مراد از شفع، دو كوه صفا و مروه است و مراد از وتر، كعبه كه يكى است. و يا مراد از وتر، خداوند يكتا و مراد از شفع، مخلوقاتاند كه همه جفت و زوج هستند، يا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است كه در سحر خوانده مىشود و يا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است. «1»
زمان خيلى ارزشمند و بلكه مقدّس است و نبايد آن را بيهوده از دست دهيم. خداوند به تمام بخشهاى زمان سوگند ياد كرده است؛
«وَ الصُّبْحِ» «2»* به صبح سوگند، «وَ الضُّحى» «3» به چاشت سوگند، «وَ النَّهارِ» «4»* به روز سوگند، «وَ الْعَصْرِ» «5» به عصر سوگند.
جالب آنكه به سحر سه بار سوگند ياد كرده است؛ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»، «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «8» (به شب سوگند آنگاه كه رو به آخر مىرود، يعنى به هنگام سحر سوگند.)
مراد از «لَيالٍ عَشْرٍ»، يا ده شب آخر ماه مبارك رمضان است كه شبهاى قدر در آن قرار گرفته و يا ده شب اول ماه ذى الحجه است كه روز عرفه و عيد قربان را شامل مىشود.
پیام ها
1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. «وَ الْفَجْرِ»
2- بعضى ايام از قداست ويژهاى برخوردار است. «وَ لَيالٍ عَشْرٍ»
3- ساعات پايان شب كه سالكان در آن سير معنوى دارند، از قداست خاصّى برخوردار است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»
4- مخاطبان قرآن، اهل خردند. «لِذِي حِجْرٍ»
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». مدثر، 34.
«3». ضحى، 1.
«4». شمس، 3.
«5». عصر، 1.
«6». فجر، 4.
«7». تكوير، 17.
«8». مدثر، 33.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 473
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1»
وَ الْفَجْرِ: قسم به فجر. در اين سوگند وجوهى است:
1- صبح اوّل كه مانند عمود از افق ظاهر مىشود، و اين وقت دعاى دوستان است.
2- سفيدى صبح دوم كه هنگام نماز و اجتماع بندگان است.
3- صباح روز عرفه كه وظايف دعا و نياز حاجيان در آن است.
4- صبح روز عيد قربان.
5- اول روز قيامت.
6- انفجار قبور و بعث خلقان.
7- صبح جمعه.
8- در تبيان فرمايد: فجر اشاره است به انفجار آب از انگشتان مبارك حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آن در وقتى بود كه حضرت در جنگ بود و لشكر اسلام دوازده هزار بودند، از غايت تشنگى استغاثه كرده و گفتند: يا رسول اللّه تن و جان ما فداى خدا و رسول باد، لكن اگر ما هلاك شويم، كافران خوشحال شوند. حضرت قدحى طلبيد و انگشت مبارك در آن نهاد. خداوند عالم چهار چشمه آب از انگشتان ماه شكاف او روان ساخت، مانند جوشيدن آب از چشمه، و همه لشكر سيراب شدند «1».
9- انفجار آب از چشمهها.
10- انفجار ناقه صالح از كوه.
11- انفجار آب از حجر موسى عليه السّلام.
«1» تفسير منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 230 بنقل از تبيان.
جلد 14 - صفحه 187
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
وَ الفَجرِ «1» وَ لَيالٍ عَشرٍ «2»
در مراد از فجر و ليالي عشر اقوال زيادي نقل كردهاند:
1- فجر حضرت قائم (عج) است و ليالي عشر حضرت مجتبي تا عسكري عليهم السلام.
2- فجر ذي الحجة و ليالي عشر دهه اول ذي الحجة که تتمه ميقات موسي بوده که ميفرمايد: وَ أَتمَمناها بِعَشرٍ اعراف آيه 142.
3- ماه رمضان و ليالي عشر عشر اخير که ليلة القدر در آنها است.
4- فجر يوم النحر و عشر ذي الحجة.
5- فجر محرم که اول سال است و عشر دهه عاشورا و غير اينها.
اقول: تمام اينها تفسير برأي است و هيچ اعتبار ندارد. اما فجر همان صبح است که ظلمت شب را ميبرد، و دو فجر داريم فجر كاذب که نور عمودي ظاهر ميشود، و فجر صادق که سفيده صبح منبسط ميشود که اول روز است و در صوم لازم است امساك كرد.
و ليالي عشر بعيد نيست که همان ده ذي الحجة باشد و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده نخست میفرماید: «به سپیده دم سوگند» (و الفجر).
نکات آیه
۱ - سوگند خداوند به سپیده دم (و الفجر)
۲ - سپیده دم، لحظه اى با عظمت (و الفجر)
موضوعات مرتبط
- سوگند: سوگند به فجر ۱
- فجر: عظمت فجر ۲
- قرآن: سوگندهاى قرآن ۱
منابع