التغابن ٨: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَآمِنُوا|فَآمِنُوا]] [[کلمه غیر ربط::فَآمِنُوا| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::بِاللّه|بِاللَّهِ]] [[کلمه غیر ربط::بِاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::رَسُولِه|رَسُولِهِ]] [[کلمه غیر ربط::رَسُولِه| ]] [[شامل این ریشه::رسل| ]][[ریشه غیر ربط::رسل| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّور|النُّورِ]] [[کلمه غیر ربط::النّور| ]] [[شامل این ریشه::نور| ]][[ریشه غیر ربط::نور| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::أَنْزَلْنَا|أَنْزَلْنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنْزَلْنَا| ]] [[شامل این ریشه::نزل| ]][[ریشه غیر ربط::نزل| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::بِمَا|بِمَا]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::تَعْمَلُون|تَعْمَلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْمَلُون| ]] [[شامل این ریشه::عمل| ]][[ریشه غیر ربط::عمل| ]][[شامل این کلمه::خَبِير|خَبِيرٌ]] [[کلمه غیر ربط::خَبِير| ]] [[شامل این ریشه::خبر| ]][[ریشه غیر ربط::خبر| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَآمِنُوا|فَآمِنُوا]] [[کلمه غیر ربط::فَآمِنُوا| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::بِاللّه|بِاللَّهِ]] [[کلمه غیر ربط::بِاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::رَسُولِه|رَسُولِهِ]] [[کلمه غیر ربط::رَسُولِه| ]] [[شامل این ریشه::رسل| ]][[ریشه غیر ربط::رسل| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّور|النُّورِ]] [[کلمه غیر ربط::النّور| ]] [[شامل این ریشه::نور| ]][[ریشه غیر ربط::نور| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::أَنْزَلْنَا|أَنْزَلْنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنْزَلْنَا| ]] [[شامل این ریشه::نزل| ]][[ریشه غیر ربط::نزل| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::بِمَا|بِمَا]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::تَعْمَلُون|تَعْمَلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْمَلُون| ]] [[شامل این ریشه::عمل| ]][[ریشه غیر ربط::عمل| ]][[شامل این کلمه::خَبِير|خَبِيرٌ]] [[کلمه غیر ربط::خَبِير| ]] [[شامل این ریشه::خبر| ]][[ریشه غیر ربط::خبر| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید و خدا به آنچه میکنید بسیار آگاه است. | |-|صادقی تهرانی=پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید و خدا به آنچه میکنید بسیار آگاه است. | ||
|-|معزی=پس ایمان آرید به خدا و پیمبرش و روشنائی که فرستادیم و خدا است بدانچه کنید آگاه | |-|معزی=پس ایمان آرید به خدا و پیمبرش و روشنائی که فرستادیم و خدا است بدانچه کنید آگاه | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">So believe in Allah and His Messenger, and the Light which We sent down. Allah is Aware of everything you do.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره التغابن | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/064008.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/064008.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره التغابن | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::8|٨]] | قبلی = التغابن ٧ | بعدی = التغابن ٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::13|١٣]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«النُّورِ»: قرآن (نگا: نساء / شوری / ). | «النُّورِ»: قرآن (نگا: نساء / شوری / ). | ||
خط ۲۲: | خط ۳۰: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
== نزول == | |||
'''شأن نزول آیات ۶ تا ۸:''' | |||
مفسرین گویند: این آیات درباره عبدالله بن ابى بن سلول و یاران او نازل گردیده و قصه وى چنان که ارباب سیر و تواریخ نوشته اند، چنین است. | |||
طائفه بنىالمصطلق خود را براى جنگ با رسول خدا صلى الله علیه و آله و مسلمین آماده کرده بودند و رئیس ایشان حارث بن ابىضرار پدر زن رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنى پدر جویریه بوده است چون پیامبر از این موضوع اطلاع حاصل کرد. | |||
براى جنگ به همراه مسلمین بیرون آمد و دشمن را بر سر چاه آبى دید که آن را مریسیع مى گفتند. چون دو لشکر اسلام و کفر مقابل یکدیگر قرار گرفتند. جنگ درگرفت و طائفه بنىالمصطلق در این جنگ شکست خورده رو به فرار نهادند و جماعت زیادى از ایشان کشته شدند. | |||
پیامبر دستور داد زنان و اطفال کسانى که در جنگ شرکت نموده اند به اسارت گرفته شوند و مالهاى ایشان را نیز به غنیمت برند. در این میان مردى از مسلمین از طائفه بنى کلب بن عوف بن عامر بنام هشام بن ضبابه بدست مردى از انصار از طائفه عبادة بن الصامت از روى اشتباه به گمان این که از کفار است، زخمى و مجروح گردید. | |||
عمر بن الخطاب را از طائفه بنىغفار مزدورى بود بنام حجاج بن سعید که اسب عمر را در دست گرفته و مى آمد تا بر سر چاه آب رسید و با مردى بنام سنان بن الجهنى که با طائفه خزرج حلیف و هم سوگند بود به خصومت افتاد و کار خصومت آن دو نفر بالا کشید. | |||
ابن الجهنى آواز میداد و معاشر انصار را به یارى مى طلبید و غفارى داد میزد و معاشر مهاجرین را به کمک میخواست. در این میان مردى از مهاجرین که نام وى جمال بود به یارى حجاج آمد. در این جا عبدالله بن ابى با لحن مسخره به جمال گفت: اى جمال تو اینجا هستى؟ | |||
جمال جواب تندى به عبدالله داد و گفت: صبر میکنم تا به مدینه بیایم و خواهم دید که از فرط گرسنگى به یاد خصومت و دشمنى نخواهى افتاد. عبدالله در جواب او رو به مردم کرد و گفت: ایها الناس این همان کس است که امثال او را با دست خود پرورده و به وجود آورده اید زیرا اگر شما زیادى و باقیمانده طعام خود را به اینان نمى دادید، امروز با ما دشمن نمى شدند و بر ما مفاخره و منافرة نمى نمودند. | |||
اکنون مثل ما با اینها چنان است که گفته اند، سمّن کلبک حتّى یأکلک یعنى سگ خود را چاق و فربه کن تا تو را بخورد و اگر ما به مدینه روى آوریم، عزیزان ما این ذلیلان را بیرون کنند. زید بن ارقم که در آن وقت کودکى بیش نبود و در آن حوالى گوش میداد. فریاد زد و گفت: اى عبدالله منظور تو از عزیز خودت بودى و از ذلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله را اراده مى کردى. به خدا قسم که ذلیل و ناقص خودت هستى و محمد در میان ما عزیز است که از جانب رحمن براى ما آمده است و این تو هستى که ذلیل و خوار از قوم خود رانده شده اى ولى محمد که از جانب خداى متعال آمده در کمال عزت است و بدان که از این به بعد میان ما و تو آن دوستى سابق نخواهد بود. عبدالله وقتى که این سخنان را شنید با صداى بلند گفت: اى زید خاموش باش، من این سخنان را از روى شوخى گفته ام. | |||
زید بن ارقم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و قصه خود با عبدالله را بیان داشت. پیامبر به زید فرمود: شاید تو بر عبدالله خشم گرفته و به خطا از او چیزى شنیده باشى. عمر در این میان حاضر بود، گفت: یا رسول الله اجازه بده گردن عبدالله را بزنم. پیامبر فرمود: صلاح نیست زیرا عده اى از مسلمین با او هستند اگر چه خود او کسى نیست. عمر گفت: یا رسول اللّه اگر صلاح نمیدانى که ما او را بکشیم به یکى از انصار مانند سعد معاذ یا محمد مسلمه یا عباد بن بشیر دستور بده او را بکشند. | |||
باز پیامبر فرمود: صلاح نیست زیرا مردم خواهند گفت: محمد اصحاب خود را مى کشد ولى بگو آماده کوچ کردن باشند تا حرکت کنیم و این اوقات وقت سفر کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود ولى منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که مردم از این قضیه بگذرند. بعد رسول خدا به عبدالله بن ابى فرمود: آیا این سخنان و حرفهائى که زید گفته است، خودت گفته اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه آنچه زید گفته، دروغ بوده و من از آن گونه سخنان هرگز بر زبان جارى نکرده ام. | |||
عبدالله در میان قوم خود شریف بود و جماعتى از انصار هم که در آن میان بودند، گفتند: یا رسول الله عبدالله بن ابى شریف و پیر و سید ما مى باشد و مردى عاقل است نشاید که قول و گفتار کودکى را درباره او باور کرد. حتما آن کودک خوب نشنیده یا نسنجیده بوده و در این واقعه به یقین اشتباهى رخ داده است. | |||
پیامبر عذر عبدالله و یاران او را پذیرفت و این موضوع در میان انصار شایع گردید و از همه جانب زید را ملامت کردند و گفتند: تو درباره پیرمردى گفتارى به دروغ بر زبان راندى، زید سخت رنجیده خاطر گردید و از گفتار راست خود پشیمان بود و از آن پس نزد پیامبر نمى رفت تا این که آیه ۸ نازل گردید. زید مى گفت: پس از نزول این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله گوش مرا گرفت و فرمود: گوش تو راست شنید، اى پسر.<ref> تفسیر مجمع البیان.</ref> | |||
عروة و مجاهد و قتاده گویند: وقتى که آیه ۸. سوره توبه «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَاللَّهُ لَهُمْ» نازل گردید. پیامبر فرمود: من بیشتر از هفتاد بار براى آنها استغفار و طلب آمرزش خواهم نمود تا این که آیه ۶ این سوره نازل شد و نیز از طریق عوفى از ابن عباس روایت شده که گفت: وقتى که سوره برائة نازل گردید. | |||
پیامبر میفرمود: امید است که از طرف خداوند رخصت و اجازه پیدا کنم تا درباره آنها استغفار نمایم به خدا قسم اگر اجازه بیابم بیش از هفتاد بار براى آنها استغفار میکنم شاید خداوند آنها را بیامرزد سپس آیه ۶ نازل گردید.<ref> طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link331 | آيات ۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link332 | ذكر پاره اى از اسماء | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link331 | آيات ۱ - ۱۰ سوره تغابن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link333 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link332 | ذكر پاره اى از اسماء حُسناى خداوند كه بر بعث و جزا دلالت دارند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link334 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link333 | معناى جملۀ «وَ صَوَّرَكُم فَأحسَنَ صُوَرَكُم»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link335 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link334 | ای مشركان! از سرنوشت اقوام گذشته عبرت بگيرید]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link336 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link335 | بهانۀ مشترك كفار در همه عصرها بر عدم پذيرش رسالت الهی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link337 | بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link336 | معناى جملۀ «وَ استَغنَى اللهُ» و مراد از بی نیازى خداى سبحان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link338 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link337 | بيان ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link338 | آياتى كه در آن ها، براى وقوع قيامت، سوگند ياد شده است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link340 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۸#link340 | چه كسانى در روز قیامت، مغبون مى شوند؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۹#link341 | (چند روايت درباره نام هاى روز قيامت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۳۹#link341 | بحث روایتی: (چند روايت درباره نام هاى روز قيامت)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۹#link88 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۹#link88 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» | |||
پس، به خدا و رسولش و نورى (كتاب آسمانى قرآن) كه نازل كرديم، ايمان آوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه عمل مىكنيد آگاه است. | |||
===نکته ها=== | |||
مراد از نور در اين آيه، قرآن كريم است. چنانكه در آغاز سوره ابراهيم مىخوانيم: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» كتابى به سوى تو فرستاديم كه مردم را از ظلمات (شرك و جهل و تفرقه) خارج و به نور (توحيد و علم و وحدت) هدايت كنى. | |||
در آيات قبل، سخن از كفر و ايمان نياوردن به خدا و رسول و معاد بود كه امتهاى قبلى را گرفتار عذاب كرد. اين آيه مىفرمايد: پس شما راه آنان را نرويد و ايمان آوريد. | |||
در روايات مىخوانيم: نور، همان امامان معصومند، زيرا آنان قرآنِ مجسّم و ناطقند. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: آنان هستند كه قلوب اهل ايمان را نورافشانى مىكنند. «هم الّذين | |||
جلد 10 - صفحه 79 | |||
ينوّرون قلوب المؤمنين» «1» | |||
===پیام ها=== | |||
1- ايمانى ارزش دارد كه جامع باشد؛ ايمان به خدا و پيامبر و كتاب آسمانى. | |||
«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» | |||
2- خداوند، نور است: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2» و آنچه از سوى او نازل شود، نور است. «النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» | |||
3- ايمان بايد همراه عمل باشد. فَآمِنُوا ... تَعْمَلُونَ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» | |||
جلد 13 - صفحه 194 | |||
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: پس ايمان بياوريد به خدا و به پيغمبر او كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا: و به نور آنچنانى كه نازل فرموديم. مراد قرآن مجيد است. تسميه قرآن به نور، به جهت آنست كه بنفسه ظاهر است در اعجاز، و مظهر حقايق احكام حلال و حرام است. يا از حيثيت آنكه متضمن ادله و حجج هاديه است، چنانچه به سبب نور از ظلمات نجات يابند، همچنين به واسطه پيروى قرآن، از ظلمات كفر و نادانى و شقاوت و گمراهى، به سر منزل ايمان و علم و سعادت راهنمائى مىيابند. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ: و خداى تعالى به آنچه مىكنيد از اقرار و انكار، آگاه است، پس شما را بر آن جزا خواهد داد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «6» زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «7» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «9» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدِينَ فِيها وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «10» | |||
ترجمه | |||
اين براى آنستكه امر از اين قرار بود كه آمدند آنها را پيغمبرانشان با حجّتهاى روشن پس گفتند آيا انسانى هدايت ميكند ما را پس كافر شدند و رو گرداندند و بىنياز گشت خدا و خدا بىنياز ستوده است | |||
گمان كردند آنانكه كافر شدند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد بگو آرى قسم بپروردگارم البته برانگيخته ميشويد پس البتّه خبر داده ميشويد بآنچه كردهايد و اين بر خدا آسان | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 214 | |||
است | |||
پس ايمان آوريد بخدا و پيغمبر او و نورى كه فرستاديم و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است | |||
روز كه جمع ميكند شما را براى روز اجتماع آن روز مغبون نمودن مردم است يكديگر را و هر كه ايمان آورد بخدا و بجا آورد كار شايسته ميپوشد خدا از او بديهايش را و داخل ميكند او را در بهشتهائى كه جارى است از كنار درختان آنها نهرها جاودانيانند در آنها هميشه اين است كاميابى بزرگ | |||
و آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را آنگروه اهل آتشند جاودانيانند در آن و بد بازگشتگاهى است آن. | |||
تفسير | |||
خداوند بيان فرموده سبب معذب شدن اقوام سابقه را بعذاب دنيا و آخرت باين تقريب كه اين براى آن بود كه پيغمبران آنها از طرف خداوند با معجزات كافيه آمدند نزد آنها و پيغام خدا را بآنها رساندند در اصول دين حق و فروع آن و آنها برسم تعجب گفتند آيا نوع بشر هدايت ميكنند ما را گويا انتظار داشتند ملائكه براى هدايت آنها بيايند پس كافر و رو گردان از قبول حق شدند و خدا هم مستغنى بود از طاعت آنها و براى انتفاع بندگان ارسال رسل فرموده بود يا خدا مستغنى شد با تمام حجّت از الزام آنها بطاعت و در هر حال خداوند بى نياز از همه چيز و همه كس بوده و هست و خواهد بود و ستوده و محمود و سزاوار ستايش است چه ستايش كنندهئى باشد چه نباشد ولى بوده و هست و خواهد بود چون تمام موجودات هميشه بر حسب حال و مقال مشغول بحمد و ثناى او ميباشند و يكى از عقائد باطله كفّار كه بيشتر موجب سرپيچى آنها از اطاعت خدا و پيغمبر ميشود آنستكه تصوّر ميكنند بعث و نشورى نيست و از روى تعجّب ميگويند آيا ميشود بعد از مردن و خاك شدن دو مرتبه ما زنده و مبعوث شويم لذا خداوند به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بگو بلى قسم بپروردگارم البتّه مبعوث خواهيد شد و پس از آن نامه اعمال شما را بدست شما ميدهند و كاملا بحساب شما ميرسند و جزاى آنرا بشما ميدهند و اين كار كه بعث و نشور و حساب و جزا باشد براى خدا آسان است پس ايمان بياوريد بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبر او و ولايت اماميكه منصوب است از طرف خدا براى بيان احكام چون در چند روايت از ائمه اطهار نور در اين آيه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 215 | |||
بامير المؤمنين و ائمه اطهار تفسير شده ولى مفسّرين آنرا بقرآن تفسير نمودهاند و بنظر حقير چون قرآن بضميمه بيان امام روشن ميكند حقائق را اطلاق نور بر هر دو شده و مانعى ندارد و براى آنكه عامّه غافل از اينمعنى بودند در روايات بآن تذكر داده شده است و آگاه بودن خدا از اعمال بندگان محتاج به بيان نيست و اين بعث و حساب و جزا در روزى است كه جمع ميكند خداوند شما مردم را براى روز كه مقدّر شده كه جمع شوند خلق اوّلين و آخرين در آنروز با يكديگر كه روز قيامت است و آنروز روزى است كه مغبون ميكنند بعضى از مردم بعض ديگر را و ممتاز ميشود غابن از مغبون چون در دنيا لذّتهائى است و سختيهائى و در آخرت هم نعمتهائى است و عذابهائى و بعضى از مردم تحصيل مينمايند لذّتهاى دنيا را و اعراض ميكنند از نعيم آخرت و بعضى اقبال مينمايند بنعيم آخرت و اعراض ميكنند از لذات دنيا و آنروز معلوم ميشود كه اينها مغبون نمودند آنها را چون اينها به بهشت ميروند و آنها بجهنّم و نعيم بهشت و عذاب جهنّم قابل مقايسه نيست با لذائذ دنيا و سختيهاى آن و از بعضى روايات استفاده ميشود كه براى هر كس منزلى است در بهشت اگر سعيد باشد و منزلى است در جهنّم اگر شقى باشد و روز قيامت ارائه داده ميشود بسعيد منزل او در جهنّم بر فرض شقاوت براى مزيد تشكّر او و ارائه داده ميشود بشقى منزل او در بهشت بر فرض سعادت براى مزيد حسرت او و معلوم ميشود غابن كه و مغبون كيست چون سعداء منازل خوب اشقياء را گرفته و منازل بدشان را بآنها دادهاند و آنها بعكس ميباشند و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه روز قيامت اهل بهشت اهل جهنّم را مغبون مينمايند و ظاهرا براى بيان اينمعنى است كه خداوند فرموده هر كس ايمان بياورد بخدا و عمل نمايد بدستور پيغمبر و امام خداوند گناهان گذشته او را ميآمرزد و به بهشت ميرود و كاملا كامياب ميگردد و آنكسانيكه انكار نمودند مبدء و معاد را و تكذيب كردند پيغمبر و قرآن و امام را بجهنّم ميروند و مرجع و مئال آنها بسيار بد است و پارهاى از اين اخبار در اوائل سوره المؤمنون ذكر شد و اللّه اعلم بحقائق الامور. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ «8» | |||
پس ايمان بياوريد بخدا و رسول او و نور آن چناني که نازل كرديم و خداوند بآنچه عمل ميكنيد خبير است. | |||
فَآمِنُوا خطاب بجميع مكلفين است از جن و انس. | |||
بِاللّهِ ايمان بخدا معرفت بتوحيد است. بجميع مراتب توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و عبادتي و نظري و ايمان بعدل الهي و اينكه جامع جميع صفات حميده و منزه از جميع صفات سلبيه و اينكه افعالش تمام موافق حكمت و مصلحت است. | |||
وَ رَسُولِهِ ايمان برسول اينكه فرستاده خدا است و دين او باقي است الي يوم القيامة و خاتم انبياء است، و بجميع آنچه فرموده و بجميع شئونات نبوت و رسالت از حيث عصمت و طهارت و نسب و حسب و افضل جميع انبياء و رسل و ملائكه و جن و انس، و بمعراج او و شفاعت او و مقام محمود او، و داراي معجزات باهرات و داراي جميع اخلاق پسنديده و اعمال حسنه و ساير شئونات او دنيوي و اخروي. | |||
جلد 17 - صفحه 39 | |||
وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا مفسرين گفتند مراد قرآن مجيد است، و اطلاق نور بر قرآن براي اينکه است که هدايت ميكند ببهترين راهها و نجات بخش است از ظلمات شرك و كفر و ضلالت و معاصي، و فوائد و مثوباتي که بر هر يك از آيات و سور قرآني هست دنيوي و اخروي، و اينكه ثقل اكبر است. و لكن در بسياري از اخبار تارة تفسير شده بامير المؤمنين (ع) چنانچه از علي بن ابراهيم روايت شده و كليني مسندا از حضرت باقر (ع) تفسير بأئمه هدي در اخبار بسياري شده و اينکه اخبار بسيار مفصل است و بيان شئونات ائمه را ميكند و نور ولايت آنها قلوب مؤمنين را روشن ميكند مثل شمس در نصف النهار. | |||
اقول: منافات ندارد اينکه اخبار با گفتار مفسرين ما ميگوييم: آنچه خدا نازل فرموده نور است دين اسلام، ايمان، قرآن، احكام، جعل خلافت و وصايت ائمه هدي و مؤمن بايد بجميع آنها ايمان بياورد. | |||
وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ حتي بر قلوب شما و خيالات و مكرها و حيلههاي شما خبر دارد و چيزي بر او مخفي نيست. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 8)- در این آیه چنین نتیجهگیری میکند: اکنون که قطعا معادی در کار است، «به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید» (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا). | |||
و بدانید «خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر). | |||
به این ترتیب دستور میدهد که خود را برای رستاخیز از طریق ایمان و عمل صالح آماده کنند، ایمان به سه اصل «خدا»، «پیامبر» و «قرآن» که اصول دیگر نیز در آن درج است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۷: | خط ۲۴۹: | ||
[[رده:خبیر]][[رده:ایمان به خدا]][[رده:ایمان به قرآن]][[رده:ایمان به محمد]][[رده:توصیه به ایمان]][[رده:زمینه ایمان به خدا]][[رده:زمینه ایمان به قرآن]][[رده:زمینه ایمان به محمد]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:علم خدا به اعمال]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:علم به حقانیت دین]][[رده:وضوح حقانیت دین]][[رده:پایه هاى رفتار]][[رده:ارکان عقیده]][[رده:نقش علم]][[رده:روشنگرى قرآن]][[رده:منشأ قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:نوانیت قرآن]][[رده:توصیه به مکذبان قیامت]][[رده:توصیه به کافران]][[رده:علم به معاد]] | [[رده:خبیر]][[رده:ایمان به خدا]][[رده:ایمان به قرآن]][[رده:ایمان به محمد]][[رده:توصیه به ایمان]][[رده:زمینه ایمان به خدا]][[رده:زمینه ایمان به قرآن]][[رده:زمینه ایمان به محمد]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:علم خدا به اعمال]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:علم به حقانیت دین]][[رده:وضوح حقانیت دین]][[رده:پایه هاى رفتار]][[رده:ارکان عقیده]][[رده:نقش علم]][[رده:روشنگرى قرآن]][[رده:منشأ قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:نوانیت قرآن]][[رده:توصیه به مکذبان قیامت]][[رده:توصیه به کافران]][[رده:علم به معاد]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره التغابن ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره التغابن ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 8 سوره تغابن | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 8 سوره تغابن,تغابن 8,فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ,خبیر,ایمان به خدا,ایمان به قرآن,ایمان به محمد,توصیه به ایمان,زمینه ایمان به خدا,زمینه ایمان به قرآن,زمینه ایمان به محمد,توصیه هاى خدا,علم خدا به اعمال,علم غیب خدا,علم به حقانیت دین,وضوح حقانیت دین,پایه هاى رفتار,ارکان عقیده,نقش علم,روشنگرى قرآن,منشأ قرآن,نقش قرآن,نوانیت قرآن,توصیه به مکذبان قیامت,توصیه به کافران,علم به معاد,آیات قرآن سوره التغابن | |||
|description=فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۰۲
کپی متن آیه |
---|
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ |
ترجمه
التغابن ٧ | آیه ٨ | التغابن ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النُّورِ»: قرآن (نگا: نساء / شوری / ).
نزول
شأن نزول آیات ۶ تا ۸:
مفسرین گویند: این آیات درباره عبدالله بن ابى بن سلول و یاران او نازل گردیده و قصه وى چنان که ارباب سیر و تواریخ نوشته اند، چنین است.
طائفه بنىالمصطلق خود را براى جنگ با رسول خدا صلى الله علیه و آله و مسلمین آماده کرده بودند و رئیس ایشان حارث بن ابىضرار پدر زن رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنى پدر جویریه بوده است چون پیامبر از این موضوع اطلاع حاصل کرد.
براى جنگ به همراه مسلمین بیرون آمد و دشمن را بر سر چاه آبى دید که آن را مریسیع مى گفتند. چون دو لشکر اسلام و کفر مقابل یکدیگر قرار گرفتند. جنگ درگرفت و طائفه بنىالمصطلق در این جنگ شکست خورده رو به فرار نهادند و جماعت زیادى از ایشان کشته شدند.
پیامبر دستور داد زنان و اطفال کسانى که در جنگ شرکت نموده اند به اسارت گرفته شوند و مالهاى ایشان را نیز به غنیمت برند. در این میان مردى از مسلمین از طائفه بنى کلب بن عوف بن عامر بنام هشام بن ضبابه بدست مردى از انصار از طائفه عبادة بن الصامت از روى اشتباه به گمان این که از کفار است، زخمى و مجروح گردید.
عمر بن الخطاب را از طائفه بنىغفار مزدورى بود بنام حجاج بن سعید که اسب عمر را در دست گرفته و مى آمد تا بر سر چاه آب رسید و با مردى بنام سنان بن الجهنى که با طائفه خزرج حلیف و هم سوگند بود به خصومت افتاد و کار خصومت آن دو نفر بالا کشید.
ابن الجهنى آواز میداد و معاشر انصار را به یارى مى طلبید و غفارى داد میزد و معاشر مهاجرین را به کمک میخواست. در این میان مردى از مهاجرین که نام وى جمال بود به یارى حجاج آمد. در این جا عبدالله بن ابى با لحن مسخره به جمال گفت: اى جمال تو اینجا هستى؟
جمال جواب تندى به عبدالله داد و گفت: صبر میکنم تا به مدینه بیایم و خواهم دید که از فرط گرسنگى به یاد خصومت و دشمنى نخواهى افتاد. عبدالله در جواب او رو به مردم کرد و گفت: ایها الناس این همان کس است که امثال او را با دست خود پرورده و به وجود آورده اید زیرا اگر شما زیادى و باقیمانده طعام خود را به اینان نمى دادید، امروز با ما دشمن نمى شدند و بر ما مفاخره و منافرة نمى نمودند.
اکنون مثل ما با اینها چنان است که گفته اند، سمّن کلبک حتّى یأکلک یعنى سگ خود را چاق و فربه کن تا تو را بخورد و اگر ما به مدینه روى آوریم، عزیزان ما این ذلیلان را بیرون کنند. زید بن ارقم که در آن وقت کودکى بیش نبود و در آن حوالى گوش میداد. فریاد زد و گفت: اى عبدالله منظور تو از عزیز خودت بودى و از ذلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله را اراده مى کردى. به خدا قسم که ذلیل و ناقص خودت هستى و محمد در میان ما عزیز است که از جانب رحمن براى ما آمده است و این تو هستى که ذلیل و خوار از قوم خود رانده شده اى ولى محمد که از جانب خداى متعال آمده در کمال عزت است و بدان که از این به بعد میان ما و تو آن دوستى سابق نخواهد بود. عبدالله وقتى که این سخنان را شنید با صداى بلند گفت: اى زید خاموش باش، من این سخنان را از روى شوخى گفته ام.
زید بن ارقم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و قصه خود با عبدالله را بیان داشت. پیامبر به زید فرمود: شاید تو بر عبدالله خشم گرفته و به خطا از او چیزى شنیده باشى. عمر در این میان حاضر بود، گفت: یا رسول الله اجازه بده گردن عبدالله را بزنم. پیامبر فرمود: صلاح نیست زیرا عده اى از مسلمین با او هستند اگر چه خود او کسى نیست. عمر گفت: یا رسول اللّه اگر صلاح نمیدانى که ما او را بکشیم به یکى از انصار مانند سعد معاذ یا محمد مسلمه یا عباد بن بشیر دستور بده او را بکشند.
باز پیامبر فرمود: صلاح نیست زیرا مردم خواهند گفت: محمد اصحاب خود را مى کشد ولى بگو آماده کوچ کردن باشند تا حرکت کنیم و این اوقات وقت سفر کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود ولى منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که مردم از این قضیه بگذرند. بعد رسول خدا به عبدالله بن ابى فرمود: آیا این سخنان و حرفهائى که زید گفته است، خودت گفته اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه آنچه زید گفته، دروغ بوده و من از آن گونه سخنان هرگز بر زبان جارى نکرده ام.
عبدالله در میان قوم خود شریف بود و جماعتى از انصار هم که در آن میان بودند، گفتند: یا رسول الله عبدالله بن ابى شریف و پیر و سید ما مى باشد و مردى عاقل است نشاید که قول و گفتار کودکى را درباره او باور کرد. حتما آن کودک خوب نشنیده یا نسنجیده بوده و در این واقعه به یقین اشتباهى رخ داده است.
پیامبر عذر عبدالله و یاران او را پذیرفت و این موضوع در میان انصار شایع گردید و از همه جانب زید را ملامت کردند و گفتند: تو درباره پیرمردى گفتارى به دروغ بر زبان راندى، زید سخت رنجیده خاطر گردید و از گفتار راست خود پشیمان بود و از آن پس نزد پیامبر نمى رفت تا این که آیه ۸ نازل گردید. زید مى گفت: پس از نزول این آیه رسول خدا صلی الله علیه و آله گوش مرا گرفت و فرمود: گوش تو راست شنید، اى پسر.[۱]
عروة و مجاهد و قتاده گویند: وقتى که آیه ۸. سوره توبه «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَاللَّهُ لَهُمْ» نازل گردید. پیامبر فرمود: من بیشتر از هفتاد بار براى آنها استغفار و طلب آمرزش خواهم نمود تا این که آیه ۶ این سوره نازل شد و نیز از طریق عوفى از ابن عباس روایت شده که گفت: وقتى که سوره برائة نازل گردید.
پیامبر میفرمود: امید است که از طرف خداوند رخصت و اجازه پیدا کنم تا درباره آنها استغفار نمایم به خدا قسم اگر اجازه بیابم بیش از هفتاد بار براى آنها استغفار میکنم شاید خداوند آنها را بیامرزد سپس آیه ۶ نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۰ سوره تغابن
- ذكر پاره اى از اسماء حُسناى خداوند كه بر بعث و جزا دلالت دارند
- معناى جملۀ «وَ صَوَّرَكُم فَأحسَنَ صُوَرَكُم»
- ای مشركان! از سرنوشت اقوام گذشته عبرت بگيرید
- بهانۀ مشترك كفار در همه عصرها بر عدم پذيرش رسالت الهی
- معناى جملۀ «وَ استَغنَى اللهُ» و مراد از بی نیازى خداى سبحان
- بيان ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان
- آياتى كه در آن ها، براى وقوع قيامت، سوگند ياد شده است
- چه كسانى در روز قیامت، مغبون مى شوند؟
- بحث روایتی: (چند روايت درباره نام هاى روز قيامت)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8»
پس، به خدا و رسولش و نورى (كتاب آسمانى قرآن) كه نازل كرديم، ايمان آوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه عمل مىكنيد آگاه است.
نکته ها
مراد از نور در اين آيه، قرآن كريم است. چنانكه در آغاز سوره ابراهيم مىخوانيم: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» كتابى به سوى تو فرستاديم كه مردم را از ظلمات (شرك و جهل و تفرقه) خارج و به نور (توحيد و علم و وحدت) هدايت كنى.
در آيات قبل، سخن از كفر و ايمان نياوردن به خدا و رسول و معاد بود كه امتهاى قبلى را گرفتار عذاب كرد. اين آيه مىفرمايد: پس شما راه آنان را نرويد و ايمان آوريد.
در روايات مىخوانيم: نور، همان امامان معصومند، زيرا آنان قرآنِ مجسّم و ناطقند. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: آنان هستند كه قلوب اهل ايمان را نورافشانى مىكنند. «هم الّذين
جلد 10 - صفحه 79
ينوّرون قلوب المؤمنين» «1»
پیام ها
1- ايمانى ارزش دارد كه جامع باشد؛ ايمان به خدا و پيامبر و كتاب آسمانى.
«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»
2- خداوند، نور است: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «2» و آنچه از سوى او نازل شود، نور است. «النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»
3- ايمان بايد همراه عمل باشد. فَآمِنُوا ... تَعْمَلُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8»
جلد 13 - صفحه 194
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: پس ايمان بياوريد به خدا و به پيغمبر او كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا: و به نور آنچنانى كه نازل فرموديم. مراد قرآن مجيد است. تسميه قرآن به نور، به جهت آنست كه بنفسه ظاهر است در اعجاز، و مظهر حقايق احكام حلال و حرام است. يا از حيثيت آنكه متضمن ادله و حجج هاديه است، چنانچه به سبب نور از ظلمات نجات يابند، همچنين به واسطه پيروى قرآن، از ظلمات كفر و نادانى و شقاوت و گمراهى، به سر منزل ايمان و علم و سعادت راهنمائى مىيابند. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ: و خداى تعالى به آنچه مىكنيد از اقرار و انكار، آگاه است، پس شما را بر آن جزا خواهد داد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «6» زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «7» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «9» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدِينَ فِيها وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «10»
ترجمه
اين براى آنستكه امر از اين قرار بود كه آمدند آنها را پيغمبرانشان با حجّتهاى روشن پس گفتند آيا انسانى هدايت ميكند ما را پس كافر شدند و رو گرداندند و بىنياز گشت خدا و خدا بىنياز ستوده است
گمان كردند آنانكه كافر شدند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد بگو آرى قسم بپروردگارم البته برانگيخته ميشويد پس البتّه خبر داده ميشويد بآنچه كردهايد و اين بر خدا آسان
جلد 5 صفحه 214
است
پس ايمان آوريد بخدا و پيغمبر او و نورى كه فرستاديم و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است
روز كه جمع ميكند شما را براى روز اجتماع آن روز مغبون نمودن مردم است يكديگر را و هر كه ايمان آورد بخدا و بجا آورد كار شايسته ميپوشد خدا از او بديهايش را و داخل ميكند او را در بهشتهائى كه جارى است از كنار درختان آنها نهرها جاودانيانند در آنها هميشه اين است كاميابى بزرگ
و آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را آنگروه اهل آتشند جاودانيانند در آن و بد بازگشتگاهى است آن.
تفسير
خداوند بيان فرموده سبب معذب شدن اقوام سابقه را بعذاب دنيا و آخرت باين تقريب كه اين براى آن بود كه پيغمبران آنها از طرف خداوند با معجزات كافيه آمدند نزد آنها و پيغام خدا را بآنها رساندند در اصول دين حق و فروع آن و آنها برسم تعجب گفتند آيا نوع بشر هدايت ميكنند ما را گويا انتظار داشتند ملائكه براى هدايت آنها بيايند پس كافر و رو گردان از قبول حق شدند و خدا هم مستغنى بود از طاعت آنها و براى انتفاع بندگان ارسال رسل فرموده بود يا خدا مستغنى شد با تمام حجّت از الزام آنها بطاعت و در هر حال خداوند بى نياز از همه چيز و همه كس بوده و هست و خواهد بود و ستوده و محمود و سزاوار ستايش است چه ستايش كنندهئى باشد چه نباشد ولى بوده و هست و خواهد بود چون تمام موجودات هميشه بر حسب حال و مقال مشغول بحمد و ثناى او ميباشند و يكى از عقائد باطله كفّار كه بيشتر موجب سرپيچى آنها از اطاعت خدا و پيغمبر ميشود آنستكه تصوّر ميكنند بعث و نشورى نيست و از روى تعجّب ميگويند آيا ميشود بعد از مردن و خاك شدن دو مرتبه ما زنده و مبعوث شويم لذا خداوند به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بگو بلى قسم بپروردگارم البتّه مبعوث خواهيد شد و پس از آن نامه اعمال شما را بدست شما ميدهند و كاملا بحساب شما ميرسند و جزاى آنرا بشما ميدهند و اين كار كه بعث و نشور و حساب و جزا باشد براى خدا آسان است پس ايمان بياوريد بتوحيد خدا و نبوّت پيغمبر او و ولايت اماميكه منصوب است از طرف خدا براى بيان احكام چون در چند روايت از ائمه اطهار نور در اين آيه
جلد 5 صفحه 215
بامير المؤمنين و ائمه اطهار تفسير شده ولى مفسّرين آنرا بقرآن تفسير نمودهاند و بنظر حقير چون قرآن بضميمه بيان امام روشن ميكند حقائق را اطلاق نور بر هر دو شده و مانعى ندارد و براى آنكه عامّه غافل از اينمعنى بودند در روايات بآن تذكر داده شده است و آگاه بودن خدا از اعمال بندگان محتاج به بيان نيست و اين بعث و حساب و جزا در روزى است كه جمع ميكند خداوند شما مردم را براى روز كه مقدّر شده كه جمع شوند خلق اوّلين و آخرين در آنروز با يكديگر كه روز قيامت است و آنروز روزى است كه مغبون ميكنند بعضى از مردم بعض ديگر را و ممتاز ميشود غابن از مغبون چون در دنيا لذّتهائى است و سختيهائى و در آخرت هم نعمتهائى است و عذابهائى و بعضى از مردم تحصيل مينمايند لذّتهاى دنيا را و اعراض ميكنند از نعيم آخرت و بعضى اقبال مينمايند بنعيم آخرت و اعراض ميكنند از لذات دنيا و آنروز معلوم ميشود كه اينها مغبون نمودند آنها را چون اينها به بهشت ميروند و آنها بجهنّم و نعيم بهشت و عذاب جهنّم قابل مقايسه نيست با لذائذ دنيا و سختيهاى آن و از بعضى روايات استفاده ميشود كه براى هر كس منزلى است در بهشت اگر سعيد باشد و منزلى است در جهنّم اگر شقى باشد و روز قيامت ارائه داده ميشود بسعيد منزل او در جهنّم بر فرض شقاوت براى مزيد تشكّر او و ارائه داده ميشود بشقى منزل او در بهشت بر فرض سعادت براى مزيد حسرت او و معلوم ميشود غابن كه و مغبون كيست چون سعداء منازل خوب اشقياء را گرفته و منازل بدشان را بآنها دادهاند و آنها بعكس ميباشند و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه روز قيامت اهل بهشت اهل جهنّم را مغبون مينمايند و ظاهرا براى بيان اينمعنى است كه خداوند فرموده هر كس ايمان بياورد بخدا و عمل نمايد بدستور پيغمبر و امام خداوند گناهان گذشته او را ميآمرزد و به بهشت ميرود و كاملا كامياب ميگردد و آنكسانيكه انكار نمودند مبدء و معاد را و تكذيب كردند پيغمبر و قرآن و امام را بجهنّم ميروند و مرجع و مئال آنها بسيار بد است و پارهاى از اين اخبار در اوائل سوره المؤمنون ذكر شد و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ «8»
پس ايمان بياوريد بخدا و رسول او و نور آن چناني که نازل كرديم و خداوند بآنچه عمل ميكنيد خبير است.
فَآمِنُوا خطاب بجميع مكلفين است از جن و انس.
بِاللّهِ ايمان بخدا معرفت بتوحيد است. بجميع مراتب توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و عبادتي و نظري و ايمان بعدل الهي و اينكه جامع جميع صفات حميده و منزه از جميع صفات سلبيه و اينكه افعالش تمام موافق حكمت و مصلحت است.
وَ رَسُولِهِ ايمان برسول اينكه فرستاده خدا است و دين او باقي است الي يوم القيامة و خاتم انبياء است، و بجميع آنچه فرموده و بجميع شئونات نبوت و رسالت از حيث عصمت و طهارت و نسب و حسب و افضل جميع انبياء و رسل و ملائكه و جن و انس، و بمعراج او و شفاعت او و مقام محمود او، و داراي معجزات باهرات و داراي جميع اخلاق پسنديده و اعمال حسنه و ساير شئونات او دنيوي و اخروي.
جلد 17 - صفحه 39
وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلنا مفسرين گفتند مراد قرآن مجيد است، و اطلاق نور بر قرآن براي اينکه است که هدايت ميكند ببهترين راهها و نجات بخش است از ظلمات شرك و كفر و ضلالت و معاصي، و فوائد و مثوباتي که بر هر يك از آيات و سور قرآني هست دنيوي و اخروي، و اينكه ثقل اكبر است. و لكن در بسياري از اخبار تارة تفسير شده بامير المؤمنين (ع) چنانچه از علي بن ابراهيم روايت شده و كليني مسندا از حضرت باقر (ع) تفسير بأئمه هدي در اخبار بسياري شده و اينکه اخبار بسيار مفصل است و بيان شئونات ائمه را ميكند و نور ولايت آنها قلوب مؤمنين را روشن ميكند مثل شمس در نصف النهار.
اقول: منافات ندارد اينکه اخبار با گفتار مفسرين ما ميگوييم: آنچه خدا نازل فرموده نور است دين اسلام، ايمان، قرآن، احكام، جعل خلافت و وصايت ائمه هدي و مؤمن بايد بجميع آنها ايمان بياورد.
وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ خَبِيرٌ حتي بر قلوب شما و خيالات و مكرها و حيلههاي شما خبر دارد و چيزي بر او مخفي نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- در این آیه چنین نتیجهگیری میکند: اکنون که قطعا معادی در کار است، «به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید» (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا).
و بدانید «خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (و الله بما تعملون خبیر).
به این ترتیب دستور میدهد که خود را برای رستاخیز از طریق ایمان و عمل صالح آماده کنند، ایمان به سه اصل «خدا»، «پیامبر» و «قرآن» که اصول دیگر نیز در آن درج است.
نکات آیه
۱ - آگاهى از دلایل روشن الهى بر اثبات حقانیت تعالیم دین (همچون معاد و جزاى انسان ها در آن روز)، مقتضى ایمان به خدا، رسول او و قرآن است. (فامنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که آیه شریفه به منزله نتیجه براى مطالب یاد شده در آیات پیشین است. آن مطالب عبارت است از ارائه دلایل روشن بر حقانیت تعالیم الهى و نیز اثبات معاد و... .
۲ - توصیه خداوند به کافران و منکران قیامت به ایمان به خدا، پیامبر اسلام و قرآن (فامنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا) بیشتر مفسّران مقصود از «نور» در این آیه را قرآن کریم مى دانند.
۳ - ایمان به خدا، پیامبر(ص) و قرآن، سه رکن اصلى عقاید اسلامى (فامنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا)
۴ - رهنمودها و معارف قرآن، همچون نور خود روشن و روشنایى بخش حیات بشر و روشنگر حقایق است. (والنور)
۵ - قرآن، کتاب نازل شده از سوى خداوند است. (و النور الذى أنزلنا)
۶ - خداوند، از تمامى رفتارها و کردارهاى آدمیان با خبر است. (و اللّه بما تعملون خبیر)
۷ - ایمان به خدا، پیامبر(ص) و قرآن، مستلزم عمل و رفتار متناسب با آن است. (فامنوا باللّه ... و اللّه بما تعملون خبیر) یادآورى آگاهى خداوند از رفتار انسان ها - پس از توصیه به ایمان - مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۸ - ایمان به خدا، پیامبر(ص) و قرآن، تأثیرگذار در رفتار و کردار آدمى (فامنوا باللّه ... واللّه بما تعملون خبیر) از ارتباط میان توصیه به ایمان و یادآورى موضوع آگاهى خداوند از رفتارهاى انسان ها، برداشت یاد شده به دست مى آید.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: خبیر ۶
- ایمان: ایمان به خدا ۲، ۳، ۷، ۸; ایمان به قرآن ۲، ۳، ۷، ۸; ایمان به محمد(ص) ۲، ۳، ۷، ۸; توصیه به ایمان ۲; زمینه ایمان به خدا ۱; زمینه ایمان به قرآن ۱; زمینه ایمان به محمد(ص) ۱
- خدا: توصیه هاى خدا ۲; علم خدا به اعمال ۶; علم غیب خدا۶
- دین: علم به حقانیت دین ۱; وضوح حقانیت دین ۱
- رفتار: پایه هاى رفتار ۷، ۸
- عقیده: ارکان عقیده ۳
- علم: نقش علم ۱
- قرآن: روشنگرى قرآن ۴; منشأ قرآن ۵; نقش قرآن ۴; نوانیت قرآن۴
- قیامت: توصیه به مکذبان قیامت ۲
- کافران: توصیه به کافران ۲
- معاد: علم به معاد ۱
منابع