ق ٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::بَل|بَلْ‌]] [[شامل این ریشه::بل‌| ]][[شامل این کلمه::کَذّبُوا|کَذَّبُوا]] [[کلمه غیر ربط::کَذّبُوا| ]] [[شامل این ریشه::کذب‌| ]][[ریشه غیر ربط::کذب‌| ]][[شامل این کلمه::بِالْحَق|بِالْحَقِ‌]] [[کلمه غیر ربط::بِالْحَق| ]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ب‌| ]][[شامل این ریشه::حقق‌| ]][[ریشه غیر ربط::حقق‌| ]][[شامل این کلمه::لَمّا|لَمَّا]] [[شامل این ریشه::لما| ]][[شامل این کلمه::جَاءَهُم|جَاءَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَاءَهُم| ]] [[شامل این ریشه::جى‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::جى‌ء| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فَهُم|فَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَهُم| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فِي|فِي‌]] [[شامل این ریشه::فى‌| ]][[شامل این کلمه::أَمْر|أَمْرٍ]] [[کلمه غیر ربط::أَمْر| ]] [[شامل این ریشه::امر| ]][[ریشه غیر ربط::امر| ]][[شامل این کلمه::مَرِيج|مَرِيجٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::مَرِيج| ]] [[شامل این ریشه::مرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::مرج‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::بَل|بَلْ‌]] [[شامل این ریشه::بل‌| ]][[شامل این کلمه::کَذّبُوا|کَذَّبُوا]] [[کلمه غیر ربط::کَذّبُوا| ]] [[شامل این ریشه::کذب‌| ]][[ریشه غیر ربط::کذب‌| ]][[شامل این کلمه::بِالْحَق|بِالْحَقِ‌]] [[کلمه غیر ربط::بِالْحَق| ]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ب‌| ]][[شامل این ریشه::حقق‌| ]][[ریشه غیر ربط::حقق‌| ]][[شامل این کلمه::لَمّا|لَمَّا]] [[شامل این ریشه::لما| ]][[شامل این کلمه::جَاءَهُم|جَاءَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَاءَهُم| ]] [[شامل این ریشه::جى‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::جى‌ء| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فَهُم|فَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَهُم| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فِي|فِي‌]] [[شامل این ریشه::فى‌| ]][[شامل این کلمه::أَمْر|أَمْرٍ]] [[کلمه غیر ربط::أَمْر| ]] [[شامل این ریشه::امر| ]][[ریشه غیر ربط::امر| ]][[شامل این کلمه::مَرِيج|مَرِيجٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::مَرِيج| ]] [[شامل این ریشه::مرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::مرج‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|بَلْ‌ کَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ فَهُمْ‌ فِي‌ أَمْرٍ مَرِيجٍ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=بلکه با حق هنگامی که برایشان آمده (همو را) تکذیب کردند. پس آنها در ژرفای کاری در هم و سر در گم (مانده)اند.
|-|صادقی تهرانی=بلکه با حق هنگامی که برایشان آمده (همو را) تکذیب کردند. پس آنها در ژرفای کاری در هم و سر در گم (مانده)اند.
|-|معزی=بلکه تکذیب کردند به حقّ گاهی که بیامدشان پس آنانند در کاری آشفته‌
|-|معزی=بلکه تکذیب کردند به حقّ گاهی که بیامدشان پس آنانند در کاری آشفته‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">But they denied the truth when it has come to them, so they are in a confused state.</div>
{{آيه | سوره = سوره ق | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::5|٥]] | قبلی = ق ٤ | بعدی = ق ٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/050005.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/050005.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره ق | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::5|٥]] | قبلی = ق ٤ | بعدی = ق ٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::9|٩]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الْحَقِّ»: قرآن که حق و حقیقت محض است (نگا: یونس / . دین حق که اسلام است (نگا: توبه / ، فتح / ). «لَمَّا»: همین که. زمانی که. «أَمْرٍ»: شأن و حال (نگا: نحل / ، مائده / ، محمد / ). کار و بار (نگا: بقره /  آل‌عمران / و . «مَرِیجٍ»: مختلط و مضطرب. آمیخته و آشفته. «فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ»: دارای حال آشفته و کار پریشانی هستند. یعنی گاهی پیغمبر را ساحر، گاهی شاعر، وقتی مجنون، وقتی کاهن، و ... می‌نامند و بر یک حال نمی‌مانند.
«الْحَقِّ»: قرآن که حق و حقیقت محض است (نگا: یونس / . دین حق که اسلام است (نگا: توبه / ، فتح / ). «لَمَّا»: همین که. زمانی که. «أَمْرٍ»: شأن و حال (نگا: نحل / ، مائده / ، محمد / ). کار و بار (نگا: بقره /  آل‌عمران / و . «مَرِیجٍ»: مختلط و مضطرب. آمیخته و آشفته. «فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ»: دارای حال آشفته و کار پریشانی هستند. یعنی گاهی پیغمبر را ساحر، گاهی شاعر، وقتی مجنون، وقتی کاهن، و ... می‌نامند و بر یک حال نمی‌مانند.
خط ۳۰: خط ۳۸:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - ۱۴، سوره ق]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه ق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - ۱۴  سوره «ق»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link352 | اقوال مختلف درباره جواب قسم ((و القرآن المجيد))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه «ق»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link353 | مفاد آيه : ((قد علمنا ما تنقص الارض منهم ...)) كه در مقام ردّ سخن مشركين مبنى بر استبعادمعاد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link352 | اقوال مختلف درباره جواب قسم «وَ القُرآنِ المَجِيد»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link354 | مراد از كتاب در ((عندنا كتاب حفيظ)) لوح محفوظ است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link354 | مراد از «كتاب» در آیه، «لوح محفوظ» است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link355 | مقصود از اينكه فرمود تكذيب كنندگان قيامت حق را تكذيب كرده در ((امر مريج )) هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link355 | مقصود از «أمر مريج»، در باره تکذیب کنندگان قیامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link356 | اشاره به برهانى كه جمله : ((و احيينا به بلدة ميتا كذلك لك الخروج )) در ردّ استبعادمعاد توسط مشركين متضمن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link357 | بحث روایتی: (رواياتى درباره كوه قاف)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link357 | (رواياتى درباره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غيرقابل اعتماد و مردودند)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
بلكه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تكذيب كردند، پس در كار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند.
===نکته ها===
مراد كفّار از «رَجْعٌ بَعِيدٌ»، بعيد بودن از نظر عقل و عادت است. يعنى بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امرى بعيد است. بنابراين آنها دليلى بر انكار معاد ندارند و تنها استبعاد مى‌كنند.
«مَرِيجٍ» به معناى اختلاط و آشفتگى است. چنانكه قرآن در مورد اختلاط آب‌هاى دو دريا مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» «1» كلمه‌ «مَرِيجٍ» در قرآن تنها يكبار بكار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه كه حاكى از تداوم تحيّر و سردرگمى كفّار است.
===پیام ها===
1- توجّه به معاد و حيات پس از مرگ، محور هشدار انبيا است. جاءَهُمْ مُنْذِرٌ ...
ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ
2- به سؤالات و شبهات اعتقادى پاسخ دهيد. تعجّب كفّار، ناشى از متلاشى شدن جسد انسان در زمين است كه قرآن پاسخ مى‌دهد: ما اين فرسايش را مى‌دانيم.
أَ إِذا مِتْنا ... قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ‌
3- تمام تحوّلات و تغييرات مادّى حساب و كتاب داشته و زير نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»
----
«1». الرّحمن، 19.
جلد 9 - صفحه 209
4- زمين، خاصيّت فرسايش دهندگى دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»
5- علم خداوند به ذرّات هستى، منافاتى با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا كِتابٌ‌ (مثل آن كه شما به كسى بگويى: من خودم مى‌دانم و در ضمن اسناد و مدارك هم نشان بدهى.)
6- خداوند، نسبت به كفّار نيز اتمام حجت مى‌كند. «كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»
7- ريشه اضطراب و سردرگمى، تكذيب حق و كفر است، همان‌گونه كه ريشه آرامش، توجّه به قرآن و ياد خداست. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ ... فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌
8- كسى كه ايمان ثابت و محكمى ندارد، هر لحظه سخنى مى‌گويد و مضطرب است. (گاهى پيامبر را ساحر و كاهن و گاهى مجنون و شاگرد ديگران مى‌خواندند.) «فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
بعد از آن، اخبار از تكذيب آنها فرمايد:
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌: نه چنان است كه ايشان معترف حق باشند، بلكه به جهت عدم تدبر و تفكر تكذيب كردند و ايمان نياوردند به حق كه قرآن و پيغمبر است، لَمَّا جاءَهُمْ‌: زمانى كه آمد به ايشان قرآن كه در كمال اعجاز است، يا پيغمبر كه به جهت اثبات نبوت خود اظهار معجزه نمود و حجت بر ايشان لازم ساخت، فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌: پس مكذبان در كارى شوريده‌اند و مضطرب و درهم و برهمند، چه گاهى قرآن را به سحر نسبت مى‌دهند، و زمانى به شعر، و گاهى به افسانه؛ و پيغمبر را زمانى مجنون گويند، و گاهى ساحر، و وقتى مفترى؛ و اصلا به يك امر قرار نمى‌گيرند و تعقل در گفتار خود نكنند به جهت تحير آنها در قرآن و فرط جهالت ايشان به حال او.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
ترجمه‌
قسم بقرآن مجيد
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.
تفسير
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا
----
جلد 5 صفحه 50
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بَل‌ كَذَّبُوا بِالحَق‌ِّ لَمّا جاءَهُم‌ فَهُم‌ فِي‌ أَمرٍ مَرِيج‌ٍ «5»
بلكه‌ ‌اينکه‌ كفار حق‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند چون‌ ‌که‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كار
جلد 16 - صفحه 239
مضطرب‌ و متحير هستند.
بَل‌ كَذَّبُوا بِالحَق‌ِّ ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ حق‌ قرآن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گاهي‌ گفتند سحر ‌است‌ و گاهي‌ گفتند آموخته‌ ‌از‌ ديگران‌ ‌است‌‌-‌ گاهي‌ گفتند مفتري‌ ‌است‌، گاهي‌ گفتند رجز ‌است‌، و ممكن‌ ‌است‌ حق‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گاهي‌ گفتند مجنون‌ ‌است‌، گاهي‌ گفتند ساحر ‌است‌، گاهي‌ گفتند شاعر ‌است‌.
لَمّا جاءَهُم‌ چون‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌رسول‌ ‌ يا ‌ قرآن‌ فَهُم‌ فِي‌ أَمرٍ ‌در‌ امر حق‌ ‌که‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ قرآن‌ مريج‌ مختلط هستند متحير و مضطرب‌ نميدانند چه‌ بگويند و نميخواهند قبول‌ كنند و بپذيرند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 5)- سپس به پاسخ دیگری می‌پردازد که بیشتر جنبه روانی دارد، می‌گوید: «بلکه آنها حق را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
یعنی آنها آگاهانه منکر حق شده‌اند، و گر نه گرد و غباری بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد می‌آید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا می‌بینند و جای شک و تردید ندارد.
لذا در پایان آیه می‌افزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).
گاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را مجنون می‌خوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.
گاه می‌گویند: «بشری به او تعلیم می‌دهد»! و ....
این پراکنده گوئیها نشان می‌دهد که حق را دریافته‌اند، و به دنبال بهانه جوئی هستند و لذا هرگز روی یک حرف نمی‌ایستند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۷۷: خط ۲۱۶:
[[رده:عوامل بحران روحى]][[رده:تناقض گویى مکذبان حق]][[رده:آثار حق ستیزى]][[رده:تحیر مکذبان حق]][[رده:تحیر مکذبان قرآن]][[رده:تناقض گویى مکذبان قرآن]][[رده:حقانیت قرآن]][[رده:آثار حق ستیزى کافران]][[رده:منشأ شبهات کافران]][[رده:تحیر مکذبان محمد]][[رده:تناقض گویى مکذبان محمد]][[رده:حقانیت نبوت محمد]][[رده:تحیر مکذبان معاد]][[رده:تکذیب معاد]][[رده:تناقض گویى مکذبان معاد]][[رده:حتمیت معاد]]
[[رده:عوامل بحران روحى]][[رده:تناقض گویى مکذبان حق]][[رده:آثار حق ستیزى]][[رده:تحیر مکذبان حق]][[رده:تحیر مکذبان قرآن]][[رده:تناقض گویى مکذبان قرآن]][[رده:حقانیت قرآن]][[رده:آثار حق ستیزى کافران]][[رده:منشأ شبهات کافران]][[رده:تحیر مکذبان محمد]][[رده:تناقض گویى مکذبان محمد]][[رده:حقانیت نبوت محمد]][[رده:تحیر مکذبان معاد]][[رده:تکذیب معاد]][[رده:تناقض گویى مکذبان معاد]][[رده:حتمیت معاد]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ق ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ق ]]
{{#seo:
|title=آیه 5 سوره ق
|title_mode=replace
|keywords=آیه 5 سوره ق,ق 5,بَلْ‌ کَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ فَهُمْ‌ فِي‌ أَمْرٍ مَرِيجٍ‌,عوامل بحران روحى,تناقض گویى مکذبان حق,آثار حق ستیزى,تحیر مکذبان حق,تحیر مکذبان قرآن,تناقض گویى مکذبان قرآن,حقانیت قرآن,آثار حق ستیزى کافران,منشأ شبهات کافران,تحیر مکذبان محمد,تناقض گویى مکذبان محمد,حقانیت نبوت محمد,تحیر مکذبان معاد,تکذیب معاد,تناقض گویى مکذبان معاد,حتمیت معاد,آیات قرآن سوره ق
|description=بَلْ‌ کَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ فَهُمْ‌ فِي‌ أَمْرٍ مَرِيجٍ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۶

کپی متن آیه
بَلْ‌ کَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ لَمَّا جَاءَهُمْ‌ فَهُمْ‌ فِي‌ أَمْرٍ مَرِيجٍ‌

ترجمه

آنها حقّ را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!

[نه،] بلكه حقيقت را وقتى برايشان آمد دروغ خواندند، پس آنها در وضعى سر در گم قرار دارند
[نه،] بلكه حقيقت را، وقتى برايشان آمد، دروغ خواندند، و آنها در كارى سردرگم [مانده‌]اند.
بلکه کافران چون (رسول) حق آمد او را تکذیب کردند و (در کار بزرگ رسالت و قرآن با عظمت) در حالی مضطرب و سرگردان ماندند (گاهی از جهل، افسانه پیشینیان شمردند و گاهی سحر و شعر پنداشتند).
[اینان نه اینکه زنده شدن پس از مرگ را باور نکردند] بلکه حق را هم هنگامی که به سویشان آمد، تکذیب کردند پس در حالتی آشفته و سردرگم اند.
آرى، ايشان سخن راستى را كه بر آنها آمده بود دروغ شمردند. پس در كارى شوريده افتادند.
حق این است که [دین و پیامبر] حق را چون فراز آمدشان دروغ شمردند، و ایشان در کاری سردرگمند
بلكه سخن حق را چون بديشان آمد دروغ انگاشتند. پس آنها در كارى شوريده و آشفته‌اند.
بلکه آنان (درباره‌ی حق و حقیقتی که پیغمبر برای ایشان آورده است نمی‌اندیشند و) حق و حقیقت همین که بدیشان برسد فوراً دروغش می‌نامند و تکذیبش می‌کنند. اصلاً آنان دارای حال پریشان و کارنابسامانی هستند.
بلکه با حق هنگامی که برایشان آمده (همو را) تکذیب کردند. پس آنها در ژرفای کاری در هم و سر در گم (مانده)اند.
بلکه تکذیب کردند به حقّ گاهی که بیامدشان پس آنانند در کاری آشفته‌

But they denied the truth when it has come to them, so they are in a confused state.
ترتیل:
ترجمه:
ق ٤ آیه ٥ ق ٦
سوره : سوره ق
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْحَقِّ»: قرآن که حق و حقیقت محض است (نگا: یونس / . دین حق که اسلام است (نگا: توبه / ، فتح / ). «لَمَّا»: همین که. زمانی که. «أَمْرٍ»: شأن و حال (نگا: نحل / ، مائده / ، محمد / ). کار و بار (نگا: بقره / آل‌عمران / و . «مَرِیجٍ»: مختلط و مضطرب. آمیخته و آشفته. «فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ»: دارای حال آشفته و کار پریشانی هستند. یعنی گاهی پیغمبر را ساحر، گاهی شاعر، وقتی مجنون، وقتی کاهن، و ... می‌نامند و بر یک حال نمی‌مانند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

بلكه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تكذيب كردند، پس در كار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند.

نکته ها

مراد كفّار از «رَجْعٌ بَعِيدٌ»، بعيد بودن از نظر عقل و عادت است. يعنى بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امرى بعيد است. بنابراين آنها دليلى بر انكار معاد ندارند و تنها استبعاد مى‌كنند.

«مَرِيجٍ» به معناى اختلاط و آشفتگى است. چنانكه قرآن در مورد اختلاط آب‌هاى دو دريا مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» «1» كلمه‌ «مَرِيجٍ» در قرآن تنها يكبار بكار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه كه حاكى از تداوم تحيّر و سردرگمى كفّار است.

پیام ها

1- توجّه به معاد و حيات پس از مرگ، محور هشدار انبيا است. جاءَهُمْ مُنْذِرٌ ...

ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

2- به سؤالات و شبهات اعتقادى پاسخ دهيد. تعجّب كفّار، ناشى از متلاشى شدن جسد انسان در زمين است كه قرآن پاسخ مى‌دهد: ما اين فرسايش را مى‌دانيم.

أَ إِذا مِتْنا ... قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ‌

3- تمام تحوّلات و تغييرات مادّى حساب و كتاب داشته و زير نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»


«1». الرّحمن، 19.

جلد 9 - صفحه 209

4- زمين، خاصيّت فرسايش دهندگى دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»

5- علم خداوند به ذرّات هستى، منافاتى با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا كِتابٌ‌ (مثل آن كه شما به كسى بگويى: من خودم مى‌دانم و در ضمن اسناد و مدارك هم نشان بدهى.)

6- خداوند، نسبت به كفّار نيز اتمام حجت مى‌كند. «كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»

7- ريشه اضطراب و سردرگمى، تكذيب حق و كفر است، همان‌گونه كه ريشه آرامش، توجّه به قرآن و ياد خداست. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ ... فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌

8- كسى كه ايمان ثابت و محكمى ندارد، هر لحظه سخنى مى‌گويد و مضطرب است. (گاهى پيامبر را ساحر و كاهن و گاهى مجنون و شاگرد ديگران مى‌خواندند.) «فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

بعد از آن، اخبار از تكذيب آنها فرمايد:

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌: نه چنان است كه ايشان معترف حق باشند، بلكه به جهت عدم تدبر و تفكر تكذيب كردند و ايمان نياوردند به حق كه قرآن و پيغمبر است، لَمَّا جاءَهُمْ‌: زمانى كه آمد به ايشان قرآن كه در كمال اعجاز است، يا پيغمبر كه به جهت اثبات نبوت خود اظهار معجزه نمود و حجت بر ايشان لازم ساخت، فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌: پس مكذبان در كارى شوريده‌اند و مضطرب و درهم و برهمند، چه گاهى قرآن را به سحر نسبت مى‌دهند، و زمانى به شعر، و گاهى به افسانه؛ و پيغمبر را زمانى مجنون گويند، و گاهى ساحر، و وقتى مفترى؛ و اصلا به يك امر قرار نمى‌گيرند و تعقل در گفتار خود نكنند به جهت تحير آنها در قرآن و فرط جهالت ايشان به حال او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

ترجمه‌

قسم بقرآن مجيد

بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌

آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور

بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار

بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.

تفسير

راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا


جلد 5 صفحه 50

فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ كَذَّبُوا بِالحَق‌ِّ لَمّا جاءَهُم‌ فَهُم‌ فِي‌ أَمرٍ مَرِيج‌ٍ «5»

بلكه‌ ‌اينکه‌ كفار حق‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند چون‌ ‌که‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كار

جلد 16 - صفحه 239

مضطرب‌ و متحير هستند.

بَل‌ كَذَّبُوا بِالحَق‌ِّ ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ حق‌ قرآن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گاهي‌ گفتند سحر ‌است‌ و گاهي‌ گفتند آموخته‌ ‌از‌ ديگران‌ ‌است‌‌-‌ گاهي‌ گفتند مفتري‌ ‌است‌، گاهي‌ گفتند رجز ‌است‌، و ممكن‌ ‌است‌ حق‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گاهي‌ گفتند مجنون‌ ‌است‌، گاهي‌ گفتند ساحر ‌است‌، گاهي‌ گفتند شاعر ‌است‌.

لَمّا جاءَهُم‌ چون‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌رسول‌ ‌ يا ‌ قرآن‌ فَهُم‌ فِي‌ أَمرٍ ‌در‌ امر حق‌ ‌که‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ قرآن‌ مريج‌ مختلط هستند متحير و مضطرب‌ نميدانند چه‌ بگويند و نميخواهند قبول‌ كنند و بپذيرند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- سپس به پاسخ دیگری می‌پردازد که بیشتر جنبه روانی دارد، می‌گوید: «بلکه آنها حق را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).

یعنی آنها آگاهانه منکر حق شده‌اند، و گر نه گرد و غباری بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد می‌آید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا می‌بینند و جای شک و تردید ندارد.

لذا در پایان آیه می‌افزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).

گاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را مجنون می‌خوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.

گاه می‌گویند: «بشری به او تعلیم می‌دهد»! و ....

این پراکنده گوئیها نشان می‌دهد که حق را دریافته‌اند، و به دنبال بهانه جوئی هستند و لذا هرگز روی یک حرف نمی‌ایستند.

نکات آیه

۱- شبهات کافران درباره معاد، ناشى از روحیه حق ستیزى آنان است; نه نامعقول بودن آن. (بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که مراد از «الحقّ»، حقانیت قرآن و رسالت پیامبر(ص) باشد; یعنى، اینان در همان آغاز نشانه هاى حق را دیدند و به تکذیب آن پرداختند. این حق ستیزى، بسیارى از حقایق معقول را براى آنان، ناممکن جلوه داده است.

۲- قرآن و رسالت پیامبر(ص)، از نمودهاى بارز حق (و القرءان المجید . بل عجبوا أن جاءهم منذر ... بل کذّبوا بالحقّ)

۳- تکذیب معاد، تکذیب حقیقتى گریزناپذیر (بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم) بنابراین که مراد از «الحقّ» معاد و وعده به آن باشد، مفاد آیه این مى شود که ما حقانیت معاد را با دلایل بیان کردیم و بر فرض که کافران آن را نپذیرند، حقى را نپذیرفته اند که خواه ناخواه صورت خواهد گرفت و انکار آنان حقیقت را تغییر نخواهد داد.

۴- تکذیب کنندگان حق - قرآن، پیامبر و معاد - گرفتار سردرگمى و پریشان گویى (بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مریج ) یکى از نمودهاى پریشان گویى تکذیب گران معاد این است که مى گویند چون بدن انسان در خاک متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاک دوباره برآید; این در حالى است که خود مى دانند انسان براى نخستین بار نیز از همین خاک برآمده است.

۵- تعارض و نابسامانى در روح و اندیشه، نتیجه حق ستیزى است. (کذّبوا بالحقّ ... فهم فى أمر مریج) «فا»ى تفریع، این نتیجه کلى را به دست مى دهد که انکار حق آشکار، فرد را گرفتار بحران روحى و تناقض گویى مى سازد; زیرا از یک سو وضوح حق را در مى یابد و از سوى دیگر، تلاش مى کند تا بر آن سرپوش نهاده و عقیده باطل خود را توجیه کند.

موضوعات مرتبط

  • بحران روحى: عوامل بحران روحى ۵
  • حق: تناقض گویى مکذبان حق ۴; آثار حق ستیزى ۵; تحیر مکذبان حق ۴
  • قرآن: تحیر مکذبان قرآن ۴; تناقض گویى مکذبان قرآن ۴; حقانیت قرآن ۲
  • کافران: آثار حق ستیزى کافران ۱; منشأ شبهات کافران ۱
  • محمد(ص): تحیر مکذبان محمد(ص) ۴; تناقض گویى مکذبان محمد(ص) ۴; حقانیت نبوت محمد(ص) ۲
  • معاد: تحیر مکذبان معاد ۴; تکذیب معاد ۳; تناقض گویى مکذبان معاد ۴; حتمیت معاد ۳

منابع