الزخرف ١٧: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::أَحَدُهُم|أَحَدُهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَدُهُم| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]][[شامل این کلمه::بِمَا|بِمَا]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::ضَرَب|ضَرَبَ]] [[کلمه غیر ربط::ضَرَب| ]] [[شامل این ریشه::ضرب| ]][[ریشه غیر ربط::ضرب| ]][[شامل این کلمه::لِلرّحْمٰن|لِلرَّحْمٰنِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلرّحْمٰن| ]] [[شامل این ریشه::رحم| ]][[ریشه غیر ربط::رحم| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::مَثَلا|مَثَلاً]] [[کلمه غیر ربط::مَثَلا| ]] [[شامل این ریشه::مثل| ]][[ریشه غیر ربط::مثل| ]][[شامل این کلمه::ظَل|ظَلَ]] [[کلمه غیر ربط::ظَل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::وَجْهُه|وَجْهُهُ]] [[کلمه غیر ربط::وَجْهُه| ]] [[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این ریشه::وجه| ]][[ریشه غیر ربط::وجه| ]][[شامل این کلمه::مُسْوَدّا|مُسْوَدّاً]] [[کلمه غیر ربط::مُسْوَدّا| ]] [[شامل این ریشه::سود| ]][[ریشه غیر ربط::سود| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::کَظِيم|کَظِيمٌ]] [[کلمه غیر ربط::کَظِيم| ]] [[شامل این ریشه::کظم| ]][[ریشه غیر ربط::کظم| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::بُشّر|بُشِّرَ]] [[کلمه غیر ربط::بُشّر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::أَحَدُهُم|أَحَدُهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَدُهُم| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]][[شامل این کلمه::بِمَا|بِمَا]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::ضَرَب|ضَرَبَ]] [[کلمه غیر ربط::ضَرَب| ]] [[شامل این ریشه::ضرب| ]][[ریشه غیر ربط::ضرب| ]][[شامل این کلمه::لِلرّحْمٰن|لِلرَّحْمٰنِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلرّحْمٰن| ]] [[شامل این ریشه::رحم| ]][[ریشه غیر ربط::رحم| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::مَثَلا|مَثَلاً]] [[کلمه غیر ربط::مَثَلا| ]] [[شامل این ریشه::مثل| ]][[ریشه غیر ربط::مثل| ]][[شامل این کلمه::ظَل|ظَلَ]] [[کلمه غیر ربط::ظَل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::وَجْهُه|وَجْهُهُ]] [[کلمه غیر ربط::وَجْهُه| ]] [[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این ریشه::وجه| ]][[ریشه غیر ربط::وجه| ]][[شامل این کلمه::مُسْوَدّا|مُسْوَدّاً]] [[کلمه غیر ربط::مُسْوَدّا| ]] [[شامل این ریشه::سود| ]][[ریشه غیر ربط::سود| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::کَظِيم|کَظِيمٌ]] [[کلمه غیر ربط::کَظِيم| ]] [[شامل این ریشه::کظم| ]][[ریشه غیر ربط::کظم| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلاً ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و هنگامی که یکی از آنان را به آنچه به رحمان نسبت میدهد خبر دهند، چهرهی او (دگرگون و) سیاه میگردد، در حالی که خشم و تأسف خود را فروبرنده است. | |-|صادقی تهرانی=و هنگامی که یکی از آنان را به آنچه به رحمان نسبت میدهد خبر دهند، چهرهی او (دگرگون و) سیاه میگردد، در حالی که خشم و تأسف خود را فروبرنده است. | ||
|-|معزی=و گاهی که مژده داده شود یکیشان بدانچه زده است برای خداوند مهربان مثَلی گردد چهره او سیاه و او است خشمخورنده | |-|معزی=و گاهی که مژده داده شود یکیشان بدانچه زده است برای خداوند مهربان مثَلی گردد چهره او سیاه و او است خشمخورنده | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Yet when one of them is given news of what he attributes to the Most Gracious, his face darkens, and he suppresses grief.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الزخرف | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/043017.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/043017.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الزخرف | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::17|١٧]] | قبلی = الزخرف ١٦ | بعدی = الزخرف ١٨ | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً»: برای خداوند مهربان همسان و همانند میسازد. چرا که فرزند از جنس والدین خود و نظیر و شبیه ایشان در جنسیّت است. برای خداوند مهربان مثال میآورد و مثل میزند. «کَظِیمٌ»: پر از خشم و لبریز از غم و اندوه (نگا: یوسف / ، نحل / ). | «ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً»: برای خداوند مهربان همسان و همانند میسازد. چرا که فرزند از جنس والدین خود و نظیر و شبیه ایشان در جنسیّت است. برای خداوند مهربان مثال میآورد و مثل میزند. «کَظِیمٌ»: پر از خشم و لبریز از غم و اندوه (نگا: یوسف / ، نحل / ). | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link97 | آيات ۱۵ - ۲۵ سوره زخرف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link97 | آيات ۱۵ - ۲۵ سوره زخرف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link98 | ردّ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link98 | ردّ اين پندار مشركان كه خدا فرزند دارد و ملائكه، دختران اويند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link99 | وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link99 | وجه توصیف ملائكه با عبارت «عِبَادُ الرّحمان»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱# | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link101 | مغالطۀ مشركان، برای بت پرستی خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link102 | تقليد كوركورانه، همواره مستند امت های مشرك بوده است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link102 | تقليد | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۲#link9 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۲#link9 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» | |||
در حالى كه هرگاه يكى از آن مشركان را به آنچه براى خداوند رحمن پسنديده است مژده دهند چهرهاش سياه گردد و اندوه خود را فرو برد. | |||
===نکته ها=== | |||
مراد از «عِبادِهِ» فرشتگان است كه مشركان آنها را از جنس دختر مىدانستند و مراد از «جُزْءاً» آن است كه مشركان، فرشتگان را همچون فرزند، جزئى از خدا مىپنداشتند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- نقل عقايد خرافى اگر همراه با پاسخ باشد مانعى ندارد. جَعَلُوا لَهُ ... | |||
2- شريك دانستن مخلوق در كارهاى خالق، ناسپاسى آشكار است. جَعَلُوا لَهُ ... | |||
لَكَفُورٌ مُبِينٌ | |||
3- در گفتگوها مىتوان بر اساس عقايد خود مردم، با آنان جدال كرد. أَمِ اتَّخَذَ ... | |||
4- دختر پنداشتن فرشتگان كه معمولًا در نقاشىها و تصاوير نيز ديده مىشود، نوعى خرافهى شرك آلود است. «أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ» | |||
5- چه زشت است كه انسان، دختر را براى خود ننگ بداند ولى فرزندان خدا را دختر بشمارد. «ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا» | |||
جلد 8 - صفحه 442 | |||
6- آنان كه به واسطهى شنيدن تولد فرزند دختر، اندوهگين مىشوند و گمان دارند كه پسر برتر از دختر است، دچار خرافهاى شرك آلودند. إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ ... وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ | |||
7- حالات روانى انسان، در جسم او اثر مىگذارد. «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ: و چون خبر داده شود يكى از اين مشركان كه نسبت بنات به او سبحانه دهند، بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا: به آنچه گردانيده براى خداى بخشنده شبه و مانند مانند بنات كه نسبت به خدا دهند، و حال آنكه وقتى براى آنها دخترى متولد شود، ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا: بگردد روى او سياه شده از غايت غصه و غم و محنت، وَ هُوَ كَظِيمٌ: در حالتى كه پر است از خشم و اندوه، يعنى غم و غصه به دل مرد مىخورد به جهت عدم قدرت بر انتقام؛ هر گاه نسبت دختر به اين مرتبه باشد، پس چگونه و به چه وجه آن را به خداى خود نسبت دهند. | |||
جلد 11 - صفحه 460 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ «16» وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ «18» وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ «19» وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ «20» | |||
ترجمه | |||
آيا اختيار كرد از آنچه آفريد دخترانى را و برگزيد شما را به پسران | |||
و چون مژده داده شود يكى از آنها بآنچه زد براى خداى بخشنده مثلى ميگردد رويش سياه در حاليكه بسى در دل خشمناك است | |||
آيا كسيكه نشو و نمايابد در زينت و او در مخاصمه نيست بيان كننده | |||
و قرار دادند فرشتگان را كه آنان بندگان خداوند بخشندهاند از جنس زنان آيا مشاهده نمودند آفريدن آنها را زود است كه نوشته شود گواهى آنها و پرسيده ميشوند | |||
و گفتند اگر ميخواست خداى بخشنده نميپرستيديم آنان را نيست براى آنها به آن هيچ دانشى نيستند آنان مگر آنكه افترا ميزنند. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال براى اظهار تعجّب و انكار عقائد و اقوال كفّار قريش ميفرمايد آيا خدا اختيار كرده است براى خود از مخلوقاتش دخترانى را و ترجيح داده است شما را بر خود بداشتن پسران با آنكه وقتى بشارت داده شود بيكى از شما بآنچه او براى خدا مثل و مانند و شبيه قرار داده است كه دختر باشد چون ولد از هر جنس مثل و مانند و شبيه والد است فورا رنگ رويش سياه و دلش مملوّ از خشم و اندوه ميگردد و آيا سزاوار است چيزيكه شما خودتان از آن ننگ داريد بخدا نسبت دهيد آيا كسيكه در زيور و زينت نشو و نما يافته و همّش مصروف آن شده لذا از ادراك حقائق بازمانده و اگر با كسى مخاصمه داشته باشد از اقامه دليل بر مدّعاى خود عاجز است كه دختر باشد سزاوار به فرزندى خدا است اين فقط توهين از مقام ربوبى نيست از ملائكه هم كه بعد از انبياء و اولياء بندگان خوب خدايند توهين است كه آنان را زنان بخوانند و كفّار مكّه خواندند و اظهار اعتقاد بآن نمودند با آنكه علم نداشتند چون پيغمبرى بآنها چنين خبرى نداده بود و در وقت خلقت ملائكه حاضر نبودند كه ديده باشند خدا آنها را از جنس زن آفريده البتّه اين شهادت ناحقّ و نسبت ناروا در نامه اعمال آنها ثبت و ضبط خواهد شد و روز قيامت مسئول و معاقب بر آن خواهند بود و بعضى بجاى عباد الرّحمن عند الرّحمن قرائت نمودهاند و بنابر اين اشاره بمقام قرب آنها است بحقّ و تذكير ضمير در و هو فى الخصام باعتبار لفظ من است و گفتهاند | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 598 | |||
كمتر وقتى است كه زن بخواهد دليلى براى ادّعاء خود اقامه نمايد و خود را محكوم ننمايد و نيز پرستندگان معبودهاى باطل در مقام اعتذار از عمل خود ميگفتند اگر خدا ميخواست ما عبادت آنها را نكنيم منصرف مينمود ما را از عبادت آنان پس او خواسته است كه ما عبادت نمائيم آنها را غافل از آنكه خدا هيچوقت راضى بعمل قبيح نميشود نهايت آنكه بندگان وقتى اعراض از ذكر و فكر نمودند آنها را بحال خودشان واميگذارد و منصرف از عمل قبيح نميفرمايد و به بيان عقل و شرع در ردع آنها اكتفا ميفرمايد لذا قول آنان را كه مبنى بر جبر است مستند بجهل فرموده و اين نسبت را بخدا دروغ و افترا خوانده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِما ضَرَبَ لِلرَّحمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» | |||
و زماني که بشارت دهند يكي از آنها به آنچه مثل زدهاند از براي خداي رحمن که دختر پيدا كردهاي که ميگويند ملائكه دختران خدا هستند صورت آنها سياه ميشود و او سر به زير ميگردد آن قدر اينکه مشركين حجاز مخصوصا اهل مكه دختر را بد ميدانند و حال آنها تغيير ميكند که بسا آنها را زنده زير خاك ميكنند يا به يك حال بدي بسختي آنها را نگاه ميدارند و اينکه عقيده هنوز در عرب جاهليت که اگر به كسي از آنها بگويند فلاني شوهر دختر شما است يا شوهر خواهر شما است بسيار متغيّر ميشود. | |||
چنانچه خداوند ميفرمايد وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ- نحل آيه 60 و 61- و بالعكس اگر زني پسري آورد و لو از زنا باشد كساني که با او زنا كردند هر كدام مدعي ميشوند که اينکه پسر از من است و بسا در موضوع او با هم جنگ و زد و خورد ميكنند چنانچه در موضوع زياد چون مادرش از زنان ذات الاعلام بود پدرش معلوم نشد كيست که ميگفتند زياد بن ابيه حتي عمرو عاص در مجلس معاويه حضور جماعتي گفت که من در جاهليت زنهاي زانيه بسيار داشتم روزي ابو سفيان از سفر آمد نزد من و گفت يك زانيه بر من بياور گفتم من فعلا جز سميّه كسي را ندارم گفت او را نميخواهم چون دهانش متعفن است گفتم من غير او را ندارم ناچار راضي شد و رفت نزد او و چون برگشت ديدم قطرات مني از عورتش ميريزد فورا معاويه برخاست و گفت زياد برادر من است و دست زياد را گرفت و برد در حرمسراي خود و بدخترانش گفت اينکه عموي شما است و بشما محرم است و همچنين در حق عبيد اللّه که چهل نفر مدعي شدند که ما نزد مرجانه رفتهايم و اينکه پسر از ما است بالاخره راضي شدند که اشخاص قيافه شناس بيايند و تشخيص دهند که اينکه شباهت به كدام دارد آمدند و گفتند به هيچ كدام شما شباهت ندارد فقط انگشت ابهام پاي او شبيه به زياد است | |||
جلد 16 - صفحه 13 | |||
زياد او را گرفت شد إبن زياد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 17)- باز همین مطلب را به بیان دیگری تعقیب کرده، میگوید: «در حالی که هرگاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود، و خشمگین میگردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ). | |||
این تعبیر به خوبی حاکی از تفکر خرافی مشرکان ابله در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت میشدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا میدانستند! | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۲: | خط ۱۹۸: | ||
[[رده:تشبیه به خدا]][[رده:تشبیه ملائکه]][[رده:بینش مشرکان جاهلیت]][[رده:پسردوستى مشرکان جاهلیت]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:زن در جاهلیت]][[رده:عوامل اندوه مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل ذلت مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل سرور مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل غضب مشرکان جاهلیت]][[رده:وسعت رحمت خدا]][[رده:عقیده به دختردارى خدا]][[رده:عقیده به رحمانیت خدا]][[رده:عقیده به فرزنددارى خدا]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:بینش مشرکان صدراسلام]][[رده:تشبیهات مشرکان]][[رده:بینش مشرکان مکه]][[رده:خداشناسى مشرکان مکه]][[رده:عقیده مشرکان مکه]][[رده:رحمت ملائکه]][[رده:صفات ملائکه]] | [[رده:تشبیه به خدا]][[رده:تشبیه ملائکه]][[رده:بینش مشرکان جاهلیت]][[رده:پسردوستى مشرکان جاهلیت]][[رده:دختر در جاهلیت]][[رده:زن در جاهلیت]][[رده:عوامل اندوه مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل ذلت مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل سرور مشرکان جاهلیت]][[رده:عوامل غضب مشرکان جاهلیت]][[رده:وسعت رحمت خدا]][[رده:عقیده به دختردارى خدا]][[رده:عقیده به رحمانیت خدا]][[رده:عقیده به فرزنددارى خدا]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:بینش مشرکان صدراسلام]][[رده:تشبیهات مشرکان]][[رده:بینش مشرکان مکه]][[رده:خداشناسى مشرکان مکه]][[رده:عقیده مشرکان مکه]][[رده:رحمت ملائکه]][[رده:صفات ملائکه]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الزخرف ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الزخرف ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 17 سوره زخرف | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 17 سوره زخرف,زخرف 17,وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلاً ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ,تشبیه به خدا,تشبیه ملائکه,بینش مشرکان جاهلیت,پسردوستى مشرکان جاهلیت,دختر در جاهلیت,زن در جاهلیت,عوامل اندوه مشرکان جاهلیت,عوامل ذلت مشرکان جاهلیت,عوامل سرور مشرکان جاهلیت,عوامل غضب مشرکان جاهلیت,وسعت رحمت خدا,عقیده به دختردارى خدا,عقیده به رحمانیت خدا,عقیده به فرزنددارى خدا,تشبیهات قرآن,بینش مشرکان صدراسلام,تشبیهات مشرکان,بینش مشرکان مکه,خداشناسى مشرکان مکه,عقیده مشرکان مکه,رحمت ملائکه,صفات ملائکه,آیات قرآن سوره الزخرف | |||
|description=وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلاً ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۴۵
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمٰنِ مَثَلاً ظَلَ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِيمٌ |
ترجمه
الزخرف ١٦ | آیه ١٧ | الزخرف ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً»: برای خداوند مهربان همسان و همانند میسازد. چرا که فرزند از جنس والدین خود و نظیر و شبیه ایشان در جنسیّت است. برای خداوند مهربان مثال میآورد و مثل میزند. «کَظِیمٌ»: پر از خشم و لبریز از غم و اندوه (نگا: یوسف / ، نحل / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17»
در حالى كه هرگاه يكى از آن مشركان را به آنچه براى خداوند رحمن پسنديده است مژده دهند چهرهاش سياه گردد و اندوه خود را فرو برد.
نکته ها
مراد از «عِبادِهِ» فرشتگان است كه مشركان آنها را از جنس دختر مىدانستند و مراد از «جُزْءاً» آن است كه مشركان، فرشتگان را همچون فرزند، جزئى از خدا مىپنداشتند.
پیام ها
1- نقل عقايد خرافى اگر همراه با پاسخ باشد مانعى ندارد. جَعَلُوا لَهُ ...
2- شريك دانستن مخلوق در كارهاى خالق، ناسپاسى آشكار است. جَعَلُوا لَهُ ...
لَكَفُورٌ مُبِينٌ
3- در گفتگوها مىتوان بر اساس عقايد خود مردم، با آنان جدال كرد. أَمِ اتَّخَذَ ...
4- دختر پنداشتن فرشتگان كه معمولًا در نقاشىها و تصاوير نيز ديده مىشود، نوعى خرافهى شرك آلود است. «أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ»
5- چه زشت است كه انسان، دختر را براى خود ننگ بداند ولى فرزندان خدا را دختر بشمارد. «ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا»
جلد 8 - صفحه 442
6- آنان كه به واسطهى شنيدن تولد فرزند دختر، اندوهگين مىشوند و گمان دارند كه پسر برتر از دختر است، دچار خرافهاى شرك آلودند. إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ ... وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ
7- حالات روانى انسان، در جسم او اثر مىگذارد. «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17»
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ: و چون خبر داده شود يكى از اين مشركان كه نسبت بنات به او سبحانه دهند، بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا: به آنچه گردانيده براى خداى بخشنده شبه و مانند مانند بنات كه نسبت به خدا دهند، و حال آنكه وقتى براى آنها دخترى متولد شود، ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا: بگردد روى او سياه شده از غايت غصه و غم و محنت، وَ هُوَ كَظِيمٌ: در حالتى كه پر است از خشم و اندوه، يعنى غم و غصه به دل مرد مىخورد به جهت عدم قدرت بر انتقام؛ هر گاه نسبت دختر به اين مرتبه باشد، پس چگونه و به چه وجه آن را به خداى خود نسبت دهند.
جلد 11 - صفحه 460
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ «16» وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17» أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ «18» وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ «19» وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ «20»
ترجمه
آيا اختيار كرد از آنچه آفريد دخترانى را و برگزيد شما را به پسران
و چون مژده داده شود يكى از آنها بآنچه زد براى خداى بخشنده مثلى ميگردد رويش سياه در حاليكه بسى در دل خشمناك است
آيا كسيكه نشو و نمايابد در زينت و او در مخاصمه نيست بيان كننده
و قرار دادند فرشتگان را كه آنان بندگان خداوند بخشندهاند از جنس زنان آيا مشاهده نمودند آفريدن آنها را زود است كه نوشته شود گواهى آنها و پرسيده ميشوند
و گفتند اگر ميخواست خداى بخشنده نميپرستيديم آنان را نيست براى آنها به آن هيچ دانشى نيستند آنان مگر آنكه افترا ميزنند.
تفسير
خداوند متعال براى اظهار تعجّب و انكار عقائد و اقوال كفّار قريش ميفرمايد آيا خدا اختيار كرده است براى خود از مخلوقاتش دخترانى را و ترجيح داده است شما را بر خود بداشتن پسران با آنكه وقتى بشارت داده شود بيكى از شما بآنچه او براى خدا مثل و مانند و شبيه قرار داده است كه دختر باشد چون ولد از هر جنس مثل و مانند و شبيه والد است فورا رنگ رويش سياه و دلش مملوّ از خشم و اندوه ميگردد و آيا سزاوار است چيزيكه شما خودتان از آن ننگ داريد بخدا نسبت دهيد آيا كسيكه در زيور و زينت نشو و نما يافته و همّش مصروف آن شده لذا از ادراك حقائق بازمانده و اگر با كسى مخاصمه داشته باشد از اقامه دليل بر مدّعاى خود عاجز است كه دختر باشد سزاوار به فرزندى خدا است اين فقط توهين از مقام ربوبى نيست از ملائكه هم كه بعد از انبياء و اولياء بندگان خوب خدايند توهين است كه آنان را زنان بخوانند و كفّار مكّه خواندند و اظهار اعتقاد بآن نمودند با آنكه علم نداشتند چون پيغمبرى بآنها چنين خبرى نداده بود و در وقت خلقت ملائكه حاضر نبودند كه ديده باشند خدا آنها را از جنس زن آفريده البتّه اين شهادت ناحقّ و نسبت ناروا در نامه اعمال آنها ثبت و ضبط خواهد شد و روز قيامت مسئول و معاقب بر آن خواهند بود و بعضى بجاى عباد الرّحمن عند الرّحمن قرائت نمودهاند و بنابر اين اشاره بمقام قرب آنها است بحقّ و تذكير ضمير در و هو فى الخصام باعتبار لفظ من است و گفتهاند
جلد 4 صفحه 598
كمتر وقتى است كه زن بخواهد دليلى براى ادّعاء خود اقامه نمايد و خود را محكوم ننمايد و نيز پرستندگان معبودهاى باطل در مقام اعتذار از عمل خود ميگفتند اگر خدا ميخواست ما عبادت آنها را نكنيم منصرف مينمود ما را از عبادت آنان پس او خواسته است كه ما عبادت نمائيم آنها را غافل از آنكه خدا هيچوقت راضى بعمل قبيح نميشود نهايت آنكه بندگان وقتى اعراض از ذكر و فكر نمودند آنها را بحال خودشان واميگذارد و منصرف از عمل قبيح نميفرمايد و به بيان عقل و شرع در ردع آنها اكتفا ميفرمايد لذا قول آنان را كه مبنى بر جبر است مستند بجهل فرموده و اين نسبت را بخدا دروغ و افترا خوانده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِما ضَرَبَ لِلرَّحمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «17»
و زماني که بشارت دهند يكي از آنها به آنچه مثل زدهاند از براي خداي رحمن که دختر پيدا كردهاي که ميگويند ملائكه دختران خدا هستند صورت آنها سياه ميشود و او سر به زير ميگردد آن قدر اينکه مشركين حجاز مخصوصا اهل مكه دختر را بد ميدانند و حال آنها تغيير ميكند که بسا آنها را زنده زير خاك ميكنند يا به يك حال بدي بسختي آنها را نگاه ميدارند و اينکه عقيده هنوز در عرب جاهليت که اگر به كسي از آنها بگويند فلاني شوهر دختر شما است يا شوهر خواهر شما است بسيار متغيّر ميشود.
چنانچه خداوند ميفرمايد وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثي ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَواري مِنَ القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمسِكُهُ عَلي هُونٍ أَم يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحكُمُونَ- نحل آيه 60 و 61- و بالعكس اگر زني پسري آورد و لو از زنا باشد كساني که با او زنا كردند هر كدام مدعي ميشوند که اينکه پسر از من است و بسا در موضوع او با هم جنگ و زد و خورد ميكنند چنانچه در موضوع زياد چون مادرش از زنان ذات الاعلام بود پدرش معلوم نشد كيست که ميگفتند زياد بن ابيه حتي عمرو عاص در مجلس معاويه حضور جماعتي گفت که من در جاهليت زنهاي زانيه بسيار داشتم روزي ابو سفيان از سفر آمد نزد من و گفت يك زانيه بر من بياور گفتم من فعلا جز سميّه كسي را ندارم گفت او را نميخواهم چون دهانش متعفن است گفتم من غير او را ندارم ناچار راضي شد و رفت نزد او و چون برگشت ديدم قطرات مني از عورتش ميريزد فورا معاويه برخاست و گفت زياد برادر من است و دست زياد را گرفت و برد در حرمسراي خود و بدخترانش گفت اينکه عموي شما است و بشما محرم است و همچنين در حق عبيد اللّه که چهل نفر مدعي شدند که ما نزد مرجانه رفتهايم و اينکه پسر از ما است بالاخره راضي شدند که اشخاص قيافه شناس بيايند و تشخيص دهند که اينکه شباهت به كدام دارد آمدند و گفتند به هيچ كدام شما شباهت ندارد فقط انگشت ابهام پاي او شبيه به زياد است
جلد 16 - صفحه 13
زياد او را گرفت شد إبن زياد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- باز همین مطلب را به بیان دیگری تعقیب کرده، میگوید: «در حالی که هرگاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود، و خشمگین میگردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ).
این تعبیر به خوبی حاکی از تفکر خرافی مشرکان ابله در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت میشدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا میدانستند!
نکات آیه
۱ - خشم و ناراحتى شدید عرب جاهلى، به هنگام اطلاع یافتن از تولد فرزندى دختر براى او (و إذا بشّر أحدهم ... و هو کظیم)
۲ - پسر مایه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار، در میان عرب جاهلى (و أصفیکم بالبنین . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحمن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو کظیم)
۳ - زن، موجودى بى مقدار در دیدگاه عرب جاهلى (و إذا بشّر أحدهم ... و هو کظیم)
۴ - در دیدگاه مشرکان مکه فرشتگان، دختران خدا و همانند او در صفات (و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحمن مثلاً) با توجه به این که «مَثَل» در آیه به معناى شبیه است، مى توان گفت که مشرکان مکه معتقد به همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.
۵ - اعتقاد به فرزند داشتن خداوند، ناسازگار با رحمت مطلقه الهى است.* (بما ضرب للرحمن مثلاً) ذکر «رحمان» در آیه شریفه، مى تواند بیانگر این نکته باشد که خداوندى که رحمتش عام و گسترده است، چگونه مى تواند براى خویش فرزندانى برگزیند و طبعاً عمده رحمت خویش را متوجه آنان سازد.
۶ - مشرکان عصر بعثت، فرشتگان را موجوداتى شبیه خداوند در رحمت مى دانستند. (بما ضرب للرحمن مثلاً) با توجه به کلمه «رحمان» و «مثلاً»، مطلب بالا قابل برداشت است.
۷ - مشرکان مکه، خداوند را با نام «رحمان» مى شناختند و یاد مى کردند. (بما ضرب للرحمن مثلاً) بنابراین که واژه «رحمان» در آیه شریفه، به خاطر بار معنایى آن نیامده باشد; بلکه صرفاً نقل قول ساده اى از کلام عرب جاهلى باشد که به جاى «اللّه» - یا هر صفت دیگر براى خداوند - کلمه «رحمان» را به کار مى بردند.
موضوعات مرتبط
- تشبیهات قرآن: تشبیه به خدا ۶; تشبیه ملائکه ۶
- جاهلیت: بینش مشرکان جاهلیت ۲; پسردوستى مشرکان جاهلیت ۲; دختر در جاهلیت ۱، ۲; زن در جاهلیت ۳; عوامل اندوه مشرکان جاهلیت ۱; عوامل ذلت مشرکان جاهلیت ۲; عوامل سرور مشرکان جاهلیت ۲; عوامل غضب مشرکان جاهلیت ۱
- خدا: وسعت رحمت خدا ۵
- عقیده: عقیده به دختردارى خدا ۴; عقیده به رحمانیت خدا ۷; عقیده به فرزنددارى خدا ۵
- قرآن: تشبیهات قرآن ۶
- مشرکان: بینش مشرکان صدراسلام ۶; تشبیهات مشرکان ۶
- مشرکان مکه: بینش مشرکان مکه ۴; خداشناسى مشرکان مکه ۷; عقیده مشرکان مکه ۷
- ملائکه: رحمت ملائکه ۶; صفات ملائکه ۴
منابع