يس ٢٤: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّي|إِنِّي]] [[کلمه غیر ربط::إِنّي| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::إِذا|إِذاً]] [[کلمه غیر ربط::إِذا| ]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[ریشه غیر ربط::اذا| ]][[شامل این کلمه::لَفِي|لَفِي]] [[کلمه غیر ربط::لَفِي| ]] [[شامل این ریشه::فى| ]][[ریشه غیر ربط::فى| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::ضَلاَل|ضَلاَلٍ]] [[کلمه غیر ربط::ضَلاَل| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]][[شامل این کلمه::مُبِين|مُبِينٍ]] [[کلمه غیر ربط::مُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين| ]][[ریشه غیر ربط::بين| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّي|إِنِّي]] [[کلمه غیر ربط::إِنّي| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::إِذا|إِذاً]] [[کلمه غیر ربط::إِذا| ]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[ریشه غیر ربط::اذا| ]][[شامل این کلمه::لَفِي|لَفِي]] [[کلمه غیر ربط::لَفِي| ]] [[شامل این ریشه::فى| ]][[ریشه غیر ربط::فى| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::ضَلاَل|ضَلاَلٍ]] [[کلمه غیر ربط::ضَلاَل| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]][[شامل این کلمه::مُبِين|مُبِينٍ]] [[کلمه غیر ربط::مُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين| ]][[ریشه غیر ربط::بين| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=«همواره در آن هنگام (و هنگامه) بیچون (غرق) در گمراهی آشکارگری هستم.» | |-|صادقی تهرانی=«همواره در آن هنگام (و هنگامه) بیچون (غرق) در گمراهی آشکارگری هستم.» | ||
|-|معزی=همانا منم آن هنگام در گمراهیی آشکار | |-|معزی=همانا منم آن هنگام در گمراهیی آشکار | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">In that case, I would be completely lost. </div> | ||
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/036024.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/036024.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::24|٢٤]] | قبلی = يس ٢٣ | بعدی = يس ٢٥ | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف = }} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۲۳: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link146 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link146 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link147 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link147 | تفسير:]] | ||
خط ۴۵: | خط ۵۲: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link151 | ۳ - پاداش و عذاب برزخ]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link151 | ۳ - پاداش و عذاب برزخ]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link152 | ۴ - پيشگامان امتها!]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link152 | ۴ - پيشگامان امتها!]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» | |||
در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد). | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» | |||
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ: بدرستى كه من آنگاه در گمراهى آشكار او هويدا باشم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» | |||
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27» | |||
ترجمه | |||
و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را | |||
پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند | |||
و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد | |||
آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا | |||
همانا من | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 403 | |||
آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم | |||
همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد | |||
از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند | |||
بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان. | |||
تفسير | |||
قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافتهاند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّهئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 404 | |||
من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفتهاند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» | |||
محققا من اگر اتّخاذ كنم آلهه غير از او را هر آينه در گمراهي آشكارا وارد ميشوم. | |||
ضلالت بمعني گمراهي است که انسان راه را گم كند يا چيزي از او گم شود و منشأ ضلالت جهل است که نداند راه از چاه كدام طرف است يا اشتباه كند راه ديگري را خيال كند راه مقصود است، قسمت اوّل جهل بسيط است، انسان که مقصدش مثلا تهرانست سر يك جاده ميبيند چندين راه است نميداند كداميك راه مقصود او است بايد توقّف كند تا يك راهنمايي پيدا شود که اطمينان بقولش پيدا كند و اگر چند نفر باشند يكي اينکه راه را نشان ميدهد ديگري راه ديگري هكذا سومي و چهارمي انسان متحيّر ميشود که كداميك آنها صادق هستند البته مطالبه دليل و مدرك ميكند و تا بر او ثابت نشود حركت نميكند، مسئله دين از همين باب است هر دسته راه سعادت را طريقه خود ميداند: يهود، نصاري، مجوس، مشركين | |||
جلد 15 - صفحه 63 | |||
طبيعي و ساير فرق البته بايد مطالبه دليل كرد انبياء را خدا فرستاده براي راهنمايي که راه سعادت را نشان دهند و البته با مدرك و دليل مثل معجزه و يكي از راهنماهاي خداوندي عقل است که گفتند عقل رسول باطني است و رسول عقل خارجي است و مسئله توحيد و نفي شرك را عقل درك ميكند زيرا امري واضحتر از توحيد نيست آثار قدرت الهي آن به آن در جميع مخلوقات واضح و روشن است: | |||
دل هر ذرّه را که بشكافي || آفتابيش در ميان بيني | |||
هر گياهي که از زمين رويد || وحده لا شريك له گويد | |||
برگ درختان سبز در نظر هوشيار || هر ورقش دفتريست معرفت كردگار | |||
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم اسراء آيه 46. لذا شرك و بت پرستي بالاخص پس از آمدن انبياء و دعوت به توحيد ضلالت آشكار است که ميگويد إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 24)- سپس این مؤمن مجاهد برای تأکید و توضیح بیشتر افزود: «هر گاه من چنین بتهایی را پرستش کنم و آنها را شریک پروردگار قرار دهم در گمراهی آشکار خواهم بود» (إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ). | |||
کدام گمراهی از این آشکارتر که انسان عاقل و با شعور در برابر این موجودات بیشعور زانو زند و آنها را در کنار خالق زمین و آسمان قرار دهد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۶: | خط ۱۸۳: | ||
[[رده:تاریخ انطاکیه]][[رده:گمراهى اهل انطاکیه]][[رده:بینش حبیب نجار]][[رده:آثار شرک]][[رده:وضوح بطلان شرک]][[رده:گمراهى آشکار]][[رده:موارد گمراهى]] | [[رده:تاریخ انطاکیه]][[رده:گمراهى اهل انطاکیه]][[رده:بینش حبیب نجار]][[رده:آثار شرک]][[رده:وضوح بطلان شرک]][[رده:گمراهى آشکار]][[رده:موارد گمراهى]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 24 سوره يس | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 24 سوره يس,يس 24,إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ,تاریخ انطاکیه,گمراهى اهل انطاکیه,بینش حبیب نجار,آثار شرک,وضوح بطلان شرک,گمراهى آشکار,موارد گمراهى,آیات قرآن سوره يس | |||
|description=إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۰
کپی متن آیه |
---|
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ |
ترجمه
يس ٢٣ | آیه ٢٤ | يس ٢٥ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»
- انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است
- وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟
- معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند
- استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه
- مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت
- موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن
- حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند
- بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»
در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ: بدرستى كه من آنگاه در گمراهى آشكار او هويدا باشم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»
ترجمه
و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را
پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند
و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد
آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا
همانا من
جلد 4 صفحه 403
آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم
همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد
از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند
بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.
تفسير
قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافتهاند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّهئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر
جلد 4 صفحه 404
من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفتهاند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
محققا من اگر اتّخاذ كنم آلهه غير از او را هر آينه در گمراهي آشكارا وارد ميشوم.
ضلالت بمعني گمراهي است که انسان راه را گم كند يا چيزي از او گم شود و منشأ ضلالت جهل است که نداند راه از چاه كدام طرف است يا اشتباه كند راه ديگري را خيال كند راه مقصود است، قسمت اوّل جهل بسيط است، انسان که مقصدش مثلا تهرانست سر يك جاده ميبيند چندين راه است نميداند كداميك راه مقصود او است بايد توقّف كند تا يك راهنمايي پيدا شود که اطمينان بقولش پيدا كند و اگر چند نفر باشند يكي اينکه راه را نشان ميدهد ديگري راه ديگري هكذا سومي و چهارمي انسان متحيّر ميشود که كداميك آنها صادق هستند البته مطالبه دليل و مدرك ميكند و تا بر او ثابت نشود حركت نميكند، مسئله دين از همين باب است هر دسته راه سعادت را طريقه خود ميداند: يهود، نصاري، مجوس، مشركين
جلد 15 - صفحه 63
طبيعي و ساير فرق البته بايد مطالبه دليل كرد انبياء را خدا فرستاده براي راهنمايي که راه سعادت را نشان دهند و البته با مدرك و دليل مثل معجزه و يكي از راهنماهاي خداوندي عقل است که گفتند عقل رسول باطني است و رسول عقل خارجي است و مسئله توحيد و نفي شرك را عقل درك ميكند زيرا امري واضحتر از توحيد نيست آثار قدرت الهي آن به آن در جميع مخلوقات واضح و روشن است:
دل هر ذرّه را که بشكافيبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 24)- سپس این مؤمن مجاهد برای تأکید و توضیح بیشتر افزود: «هر گاه من چنین بتهایی را پرستش کنم و آنها را شریک پروردگار قرار دهم در گمراهی آشکار خواهم بود» (إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
کدام گمراهی از این آشکارتر که انسان عاقل و با شعور در برابر این موجودات بیشعور زانو زند و آنها را در کنار خالق زمین و آسمان قرار دهد.
نکات آیه
۱ - مؤمن انطاکیه به مردم اعلان کرد: شرک و پرستش غیرخدا، گمراهى آشکارى است. (ءأتّخذ من دونه ءالهة ... إنّى إذًا لفى ضلل مبین) «إذاً» در آیه شریفه براى جواب و جزاى مقدر است و تقدیر آن چنین مى باشد: «إن اتّخذت من دون اللّه ءالهة أکن فى ضلال مبین»; یعنى، اگر من به جز خدا معبود دیگرى برگیرم، در گمراهى آشکارى به سر خواهم برد.
۲ - شرک و پرستش غیرخدا، گمراهى آشکارى است. (إنّى إذًا لفى ضلل مبین)
۳ - مردم انطاکیه، در گمراهى آشکارى بسر مى بردند. (إنّى إذًا لفى ضلل مبین)
۴ - بطلان و بیراهه بودن شرک و بت پرستى، با اندک تأمل و اندیشه روشن مى شود. (و مالى لا أعبد الذى فطرنى ... ءأتّخذ من دونه ءالهة ...إنّى إذًا لفى ضلل مبین) آمدن ادوات استفهام در دو آیه پیشین - که براى برانگیختن به اندیشه و تفکر به کار رفته است - و نیز توصیف «ضلالت» به «مبین»، مى تواند بیانگر برداشت یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- انطاکیه: تاریخ انطاکیه ۳; گمراهى اهل انطاکیه ۳
- حبیب نجار: بینش حبیب نجار ۱
- شرک: آثار شرک ۱، ۲; وضوح بطلان شرک ۴
- گمراهى: گمراهى آشکار ۱، ۲; موارد گمراهى ۱، ۲
منابع