روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۴۴: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۶۴۴ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۴۴ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۳
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
و عن ابي جعفر ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۶۴۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۶۴۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۲۷۱
و از امام پنجم (ع): هر آينه به تحقيق خدا جل ذكره در آغاز آفرينش دنيا شب قدر را آفريد و محققاً در آن نخست پيغمبرى كه بايد باشد و نخست وصى پيغمبرى كه بايد باشد آفريد و حكم داد كه در هر سال شبى باشد كه در آن تفسير و بيان همه امور تا سال آينده چنان شبى فرود آيد، هر كه منكر آن گردد بر خداى عز و جل علم او را رد كرده است، زيرا پيغمبران و رسولان و امامان معصوم قيام نتوانند جز بوسيله اينكه حجتى بر آنها باشد بواسطه آنچه در اين شب براى آنها بيايد به همراه حجتى كه جبرئيل براى آنها بياورد. راوى گويد: من گفتم: براى محدثون (امامان معصوم) هم جبرئيل يا فرشته ديگرى حجت مىآورد؟ فرمود: اين موضوع نسبت به انبياء و رسل كه مورد ترديد نيست و براى ديگران هم شك نيست كه از اول آفرينش دنيا تا پايان آن بايد بر اهل زمين حجتى باشد كه در اين شب به محبوبترين بندگان حق نازل شود، به حق خدا قسم كه روح و ملائكه در شب قدر امور را براى آدم فرود آورند و به حق خدا آدم نمرد تا آنكه براى او يك وصى فراهم شد و براى همه پيغمبران بعد از آدم همان امر آمد و براى وصى بعد از او هم مقرر شد، و به حق خدا كه هر پيغمبرى از آدم تا محمد (ص) مأمور بود كه نسبت بدان امرى كه در اين شب بر او نازل مىشود وصيت كند به فلان كس و هر آينه به تحقيق خداى عز و جل در كتاب خود نسبت به امامان بعد از محمد (ص) بالخصوص فرموده (۵۴ سوره نور): «وعده داده خدا به آن كسانى كه گرويدند و كارهاى شايسته كردند كه آنها را در زمين جانشين كند چنانچه كسانى كه پيش از آنها بودند جانشين كرد» تا آنجا كه فرمايد: (و توانا كند آنها را بر دينى كه برايشان پسنديده و به جاى ترس به آنها آسودگى دهد تا مرا بپرستند و هيچ چيز را شريك من ندانند و هر كه بعد از آن كافر شود) «آنان همان فاسقانند» مىفرمايد: شما را جانشين كردهام براى علم خود و دين خود و عبادت خودم پس از پيغمبر خودم چنانچه جانشين نمودم اوصياء آدم (ع) را بعد از او تا مبعوث شد آن پيغمبر بزرگى كه دنبال او بود «مرا بپرستند و هيچ چيز را شريك من نياورند» مىفرمايد: مرا پرستند با عقيده به اينكه بعد از محمد (ص) پيغمبرى نيست و هر كه جز آن گويد «پس آنان همان فاسقانند» محققاً امامان بعد از محمد (ص) را توانائى علمى داده، ما آنهائيم از ما بپرسيد اگر راست گفتيم به شما پس اقرار كنيد به امامت ما و شما اين كار را نكنيد، اما دانش ما كه ظاهر شود تا اختلافى ميان مردم نباشد او را مدتى است كه با گذشت شبها و روزها بسر آيد و چون وقت آيد ظاهر شود و امر يكى باشد. و به حق خدا كه مقرر شده است ميان مؤمنان اختلافى نباشد و از اين رو آنها را گواهان مردم مقرر داشته تا محمد (ص) بر ما گواه شوند، خدا نخواسته در حكمش اختلاف باشد و نخواسته ميان اهل علم او تناقض و دوئيت باشد. سپس امام باقر (ع) فرمود: فضل ايمان مؤمنى كه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را بفهمد و باور كند و آن را براى كسى كه در درجه ايمان او نيست تفسير كند چون فضل انسان است بر بهائم، به راستى خداى عز و جل بوسيله مؤمنان بدان از منكران آن در دنيا كه وسيله كمال عذاب آخرت است و خدا مىداند كه توبه نكنند دفاع كند چنانچه دفاع كند بوسيله مجاهدان از آنها كه دست از جهاد بدارند، و من در اين زمان جز حج و عمره و خوش همسايگى و (پناه گرفتن خ ل) مجاورت اهل علم و كسب فقه (و بصيرت در دين خ ل) جهادى واجب ندانم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۶۶
امام محمد تقى عليه السلام فرمود: خداى- جل ذكره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنيا آفريد و در آن شب نخستين پيغمبر و نخستين وصيى كه بايد باشد (آدم و شيث را) آفريد [وجود آنها را مقدر ساخت] و حكم فرمود كه در هر سالى شبى باشد كه در آن شب تفسير و بيان امور تا چنان شبى در سال آينده فرود آيد، هر كه آن شب را انكار كند، علم خداى عز و جل را رد كرده، زيرا پيغمبران و رسولان و محدثان جز بوسيله حجتى كه درآنشب بآنها ميرسد با حجتى كه جبرئيل عليه السلام (در غير آن شب) براى آنها مىآورد، قائم نشوند و بپا نايستند (زيرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست مىآورند) راوى گويد: عرضكردم: جبرئيل يا ملائكه ديگر نزد محدثان هم مىآيند؟ فرمود: اما نسبت بپيغمبران و رسولان صلّى اللَّه عليهم كه شكى نيست و نسبت بغير ايشان، ناچار بايد از نخستين روز آفرينش زمين، تا پايان جهان حجتى براى اهل زمين بوده باشد كه خداى تعالى تفسير امور را درآنشب بر محبوبترين بندگانش نازل فرمايد. بخدا سوگند كه جبرئيل و ملائكه در شب قدر آن امر را براى آدم آوردند و بخدا سوگند كه آدم نمرد، جز اينكه براى او وصيى بود و براى همه پيغمبران پس از آدم امر خدا در شب قدر مىآمد، و براى وصى پس از او هم مقرر شد. بخدا سوگند كه هر پيغمبرى از آدم تا محمد صلّى اللَّه عليه و آله در آن شب مأمور ميگشت كه بفلان كس وصيت كند (شخصى را وصى خود كند). و خداى عز و جل در قرآنش نسبت بخصوص واليان امر بعد از محمد صلّى اللَّه عليه و آله فرمايد (۵۴ سوره ۲۴) «خدا بكسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده كرده كه در اين سرزمين جانشينشان كند، چنان كه پيشينيان ايشان را جانشين كرد. تا آنجا كه فرمايد (و دينى را كه براى ايشان پسنديده استقرار دهد و از پى ترسشان امنيت بدل آرد، تا تنها مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نسازند، آنها كه پس از اين كافر شوند) خودشان گنهپيشگانند، يعنى شما را پس از پيغمبرتان جانشين علم و دين و عبادت خود كنم، چنان كه اوصياء آدم عليه السلام پس از او جانشين ميشدند تا پيغمبر بعد مبعوث ميگشت «مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نسازند» يعنى مرا عبادت كنند با ايمان باينكه پيغمبرى بعد از محمد صلّى اللَّه عليه و آله نيست، كسانى كه جز اين گويند «خودشان گنهپيشگانند» خدا هم واليان امر را بعد از محمد در علم استقرار بخشيد و ما هستيم آن واليان. پس از ما بپرسيد، اگر بشما راست گفتيم، اعتراف كنيد- ولى شما اعتراف نخواهيد كرد- اما علم ما ظاهر است (زيرا اگر شما از ما نپرسيد، ديگران ميپرسند و اگر شما از روى لجاج و عناد اعتراف نكنيد، مردم بىغرض چيز فهم ديگر هستند) و اما وقت و زمانى كه دين خدا بوسيله ما در آن ظاهر گردد بطورى كه ميان مردم هيچ گونه اختلافى نباشد، آن را مدتى است كه با گذشت شبانه روزها سپرى شود، و چون وقتش رسد آشكار گردد و امر يكى شود (اختلاف از ميان مردم رخت بر بندد). بخدا سوگند كه فرمان خدا جارى شده كه ميان مؤمنين اختلافى نباشد و بهمين جهت ايشان را گواه مردم قرار داده است، بدين ترتيب كه محمد صلّى اللَّه عليه و آله گواه ما باشد و ما گواه شيعيان خود و شيعيان ما گواه مردم ديگر خداى- عز و جل- هرگز نخواسته كه در حكم او اختلافى باشد و ميان اهل علمش تناقضى وجود داشته باشد، سپس امام عليه السلام فرمود: برترى مؤمنى كه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را با تفسيرش باور كند، بر كسى كه در ايمانش بآن سوره چون او نيست، مانند برترى انسانست بر چهار پايان و خداى- عز و جل- بوسيله مؤمنان بآن سوره از منكرين آن در دنيا برميدارد، آنچه را (يعنى تسلط كفار را بر مسلمين) كه بوسيله جهادكنندگان، از خانه نشستگان بر ميدارد، تا عذاب آنهائى كه خدا ميداند از انكار خود توبه نميكنند، در آخرت كامل باشد و (چون سخن از جهاد بميان آمد، براى اينكه گمان نكنى در اين زمان هم جهادى واجبست ميگويم) من در اين زمان جهادى جز حج و عمره و همسايگى خوب سراغ ندارم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۹۳
و از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه آن حضرت فرمود كه: «هر آينه خداى جلّ ذكره شب قدر را آفريد در اوّل آفريدن دنيا، و آفريد در آن شب، اول پيغمبرى را كه موجود مىشد، و اوّل جانشين پيغمبرى را كه به هم مىرسيد. و به تحقيق كه خدا حكم فرموده كه در هر سال، شبى باشد كه فرشتگان در آن فرود آيند با بيان تمام امور كه اتّفاق مىافتد تا مثل آن شب از سال آينده. و هر كه اين را انكار كند، علم خداى عزّوجلّ را بر او ردّ كرده است؛ زيرا كه پيغمبران و رسولان و محدّثان برپا نمىباشند، مگر اينكه بر ايشان حجّتى باشد به وساطت آنچه به ايشان مىرسد در اين شب، يا حجّتى كه جبرئيل عليه السلام در اوقات ديگر به نزد ايشان مىآورد». راوى مىگويد كه: گفتم: محدَّثان نيز جبرئيل عليه السلام، يا غير او از فرشتگان به نزد ايشان مىآيند؟ حضرت فرمود كه: «امّا پيغمبران و رسولان، پس شكّى در نزول جبرئيل و فرشتگان بر ايشان نيست، و چارهاى نيست كسى را كه غير ايشان باشد از روز اوّل كه زمين در آن خلق شده تا آخر تمام شدن دنيا از اينكه بر اهل زمين حجّتى باشد، و اين حجّت در آن شب فرود مىآيد به سوى كسى كه محبوبتر است از بندگان خدا (كه خدا او را از جميع بندگان خويش دوستتر مىدارد). و هر آينه به خدا سوگند، كه روح و فرشتگان در شب قدر فرود آمدند با امر بر حضرت آدم. و به خدا سوگند، كه آدم از دنيا نرفت مگر آنكه او را وصيى بود، و هر كه بعد از آدم بود از پيغمبران، او را در اين شب آن امر آمده، و آن را از براى وصى خويش، وضع فرموده و قرار داد نموده، و به خدا سوگند، كه هر پيغمبرى از آدم تا محمد صلى الله عليه و آله، مأمور مىگرديد و در آنچه از امر در اين شب بر او وارد مىشد، كه وصيّت كن به سوى فلان و او را جانشين خود گردان. و هر آينه به حقيقت كه خداى عزّوجلّ در كتاب خويش، به واليان امر بعد از محمد صلى الله عليه و آله، بخصوص فرموده كه: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ» تا فرموده آن جناب: «فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»» (و آنچه از وسط آيه شريفه ذكر نشده اين است كه: «الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ» «۱»)؛ «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده داده است كه هر آينه حتماً آنها را در زمين خليفه گرداند، همانطور كه قبلتر از آنها را خليفه قرار داد. هر آينه متمكّن و ثابت و پا بر جاى گرداند از براى ايشان دين ايشان را، آن دينى كه خدا پسنديده براى ايشان، و هر آينه بدل دهد ايشان را از پس ترس ايشان ايمنى، در حالتى كه بترسند مرا (كه شريك نسازند به من چيزى را). و هر كه كافر شود بعد از اين، پس آن گروه كه كافر شدهاند، ايشان كاملان در فسقاند». و حضرت __________________________________________________
(۱). نور، ۵۵.
فرمود كه: «خدا مىفرمايد كه: شما را خليفه مىگردانم براى علم و دين و عبادت خويش، بعد از پيغمبر شما؛ چنانچه خليفه گردانيده شدند اوصياى آدم بعد از آدم تا برانگيخته مىشد آن پيغمبرى كه او را در پهلو در مىآمد و بعد از او بود». حضرت در بيان «يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»، فرمود كه: «مىفرمايد: مرا عبادت مىكنند، با ايمان به اينكه هيچ پيغمبرى بعد از محمد صلى الله عليه و آله نيست. پس هر كه غير اين را بگويد، پس آن گروه كاملانِ در فسقاند. پس به حقيقت كه خدا واليان امر را بعد از محمد صلى الله عليه و آله، تمكن و دسترس داده است به علم. و ماييم آن واليان كه به علم آراستهايم. پس از ما سؤال كنيد اگر ما را راستگو يافتيد، به ولايت ما اقرار كنيد، و حال آنكه شما كننده اين كار نيستيد، و اقرار نخواهيد كرد، امّا علم ما ظاهر و هويداست، و امّا زمان حلول مدّت ما كه دين خدا در آن زمان از ما ظاهر مىگردد، به مرتبهاى كه در ميان مردمان اختلافى نباشد، و آن را وقتى است و نهايتى كه از گذشتن شبها و روزها به هم خواهد رسيد، و چون آن زمان بيايد، دين خدا ظاهر شود و امر، يكى گردد. و به خدا سوگند كه كارى كه حكم خدا به آن تعلّق گرفته، گذارده شده و آن امر، اين است كه در ميان مؤمنان، اختلافى نباشد. و براى همين، خدا ايشان را گواهان بر مردمان گردانيده تا آنكه محمد صلى الله عليه و آله بر ما گواهى دهد، و ما بر شيعيان خويش گواهى دهيم، و شيعيان ما بر ساير مردم گواهى دهند، و خداى عزّوجلّ ابا و امتناع فرموده از اينكه در حكمش اختلافى باشد، يا در ميانه اهل علمش، تناقص باشد» (كه با يكديگر ضدّيت داشته باشند). بعد از آن حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: «افزونى ايمان مؤمن به تمام سوره انّا انزلناه (يا بر وجه كلّى كه بر جزئيّات آن منطبق شود، يا به مجمل آن) و تفسير آن بر كسى كه در ايمان به آن، مثل او نباشد، چون افزونى انسان بر چهارپايان است.
(و در بعضى از نُسَخ كافى به جاى بجملة انّا انزلناه. بحمله انّا انزلناه به حاى حطىّ و اضافه به ضمير غايب، كه راجع به مؤمن است، واقع شده و معنى آن اين است كه: اين فضيلت، به سبب حمل انّا انزلناه و اعتقاد به آن است).
و به درستى كه خداى عزّوجلّ به وساطت آنها كه به اين سوره ايمان دارند، در دنيا عذاب را دفع مىكنند از كسانى كه اين سوره را انكار دارند، تا عذاب آخرت كامل باشد براى آن كسى كه خدا مىداند كه توبه نخواهد كرد از اين جماعت منكرين، به اندازه آنچه به سبب آنان كه در راه خدا جهاد مىكنند، از آنان كه تخلّف ورزيده به جهاد نمىروند، دفع مىنمايد و عذاب نمىفرمايد. و چنان نمىدانم كه در اين زمان جهادى بوده باشد، مگر حج كردن و عمره به جا آوردن و كسى را زنهار و امان دادن» (يا در مسجد معتكف شدن، يا درست همسايگى كردن، كه به همسايگان ضرر نرساند و اوّل از اين سه معنى ظاهرتر است).