روایت:الکافی جلد ۱ ش ۴۰۹: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۴۰۹ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۴۰۹ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۱
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
محمد بن يحيي و علي بن ابراهيم جميعا عن احمد بن محمد عن علي بن الحكم و عبد الله بن يزيد جميعا عن رجل من اهل البصره قال :
الکافی جلد ۱ ش ۴۰۸ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۴۱۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۴۶۱
مردى از اهل بصره گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم از استطاعت، فرمود: تو مىتوانى كارى انجام دهى كه نبوده است و زمينه تحقق نداشته؟ گفت: نه، گفت: مىتوانى خود را باز دارى از كارى كه پديد شده و تحقق يافته؟ گفت: نه، گويد: امام صادق (ع) فرمود: پس تو كى داراى استطاعت هستى؟ عرض كرد: نمى دانم، گويد: امام صادق (ع) به او فرمود: به راستى خدا خلقى آفريد و در آنها ابزار استطاعت نهاد و كار را به آنها وانگذاشت و آنها هنگام انجام كار و مقارن آن استطاعت كار دارند، استطاعت بايد همراه انجام كار باشد، همان وقتى كه كار را مىكنند و اگر كارى را در زير سلطه و در تسلط خدا نكردند نسبت بدان فعل استطاعتى ندارند، كارى كه نشده استطاعت آن هم محقق نشود، زيرا خداوند نيرومندتر از آن است كه احدى در ملك او با او طرفيت كند، مرد بصرى گفت: پس مردم در كار خود مجبورند؟ فرمود: اگر مجبور بودند معذور بودند و گناه و عذابى بر آنها نبود، گفت: پس كارشان به خودشان واگذار شده؟ فرمود: نه. مرد بصرى گفت: پس چه وضعى دارند؟ فرمود: خدا دانسته كه كارى خواهند كرد و ابزار كار را به آنها داده است و چون كار را انجام دهند به همراه انجام كار و مقارن آن داراى استطاعت آن كارند، مرد بصرى گفت: من گواهم كه حق همين است و گواهم كه شما خاندان نبوت و رسالت هستيد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۲۶
مردى بصرى گويد: از حضرت صادق (ع) در باره استطاعت پرسيدم. حضرت فرمود: تو ميتوانى كارى انجام دهى كه نبوده است؟ گفت: نه، فرمود: ميتوانى از كارى كه انجام يافته باز ايستى؟ گفت: نه، فرمود: پس تو كى استطاعت دارى؟ گفت: نميدانم، حضرت باو فرمود: خدا مخلوقى را آفريد و ابزار استطاعت را در آنها قرار داد ولى كار را بايشان واگذار نفرمود. پس ايشان چون كار را انجام دهند هنگام كار و همراه كار استطاعت بر آن كار دارند. اگر كارى را در ملك خدا انجام ندادند استطاعت نداشتهاند كار انجام نشده استطاعت آن معلوم نيست، زيرا خداى عز و جل مقتدرتر از آنست كه كسى در ملك او با او رقابت كند، مرد بصرى گفت: پس مردم مجبورند؟ فرمود: اگر مجبور بودند معذور بودند (و نميبايست عقاب شوند) گفت: پس بايشان واگذار شده است؟ فرمود: نه، گفت پس در چه حالند؟ فرمود: (پيش از آنكه خدا آنها را بيافريند) كار و وضع آنها را دانست پس ابزار همان كار را در وجودشان قرار داد و چون انجام دهند مقارن عمل استطاعت دارند، مرد بصرى گفت: گواهى دهم كه حق همين است و شما خاندان نبوت و رسالت هستيد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۵۰۵
محمد بن يحيى و على بن ابراهيم هر دو روايت كردهاند، از احمد بن محمد، از على بن حَكم و عبداللَّه بن يزيد و هر دو، از مردى از اهل بصره كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از استطاعت و توانايى. حضرت عليه السلام فرمود كه: «آيا مىتوانى كه به عمل آورى آنچه را كه خدا آن را هستى نداده» (و در لوح محفوظ نوشته نشده و مقدّر نفرموده، يا مراد آن است كه مىتوانى بكنى آنچه را كه اسباب وجودش تمام نشده باشد؟) عرض كرد: نه. حضرت فرمود: «پس مىتوانى كه باز ايستى از آنچه خدا آن را هستى داده؟» (و در لوح محفوظ ثبت فرموده و مقدّر نموده، يا اسباب وجودش به حصول پيوسته) عرض كرد: نه. حضرت عليه السلام فرمود كه: «پس تو در چه زمان توانايى دارى؟» عرض كرد: نمىدانم. __________________________________________________
(۱). كه به معنى توانايى است و بيان بطلان آن در حق بندگان و اثبات آن در باره ايشان به اعتبار اختلاف معنى و مراد از آن. (مترجم)
حضرت عليه السلام فرمود: «به درستى كه خدا آفريدگانى چند را آفريد، پس آلت استطاعت را در ايشان قرار داد و كار را به ايشان وانگذاشت، پس ايشان صاحب استطاعتاند و مىتوانند كه فعل را به جا آورند، و در وقت فعل با فعل. (يعنى: هرگاه آن فعل را به جا آورند). پس هرگاه آن را به جا نياورند، در پادشاهى و ولايت خدا چنان نيستند كه توانايى داشته باشند كه كارى را كه نكردهاند بكنند؛ زيرا كه خداى عزّوجلّ از اين عزيزتر است كه كسى در مملكت و پادشاهى او، با او دشمنى و برابرى تواند نمود». بصرى عرض كرد كه: پس مردم مجبورند؟ حضرت فرمود كه: «اگر مجبور بودند، معذور مىبودند، كه خدا بهانه ايشان را مىپذيرفت و بدى ايشان را محو مىنمود و عقوبت و عذاب از ايشان بر مىداشت؛ چه عذاب كردن بر فعلى كه اختيارى نباشد زشت است و خدا از آن منزه است». عرض كرد كه: پس امر را به ايشان واگذاشته؟ حضرت فرمود: «نه». بصرى عرض كرد كه: هر گاه مردم مجبور نباشند و امر به ايشان مفوّض نباشد، پس حال ايشان چه خواهد بود و بر چه صفت هستند؟ حضرت فرمود كه: «خدا دانست كارى را كه از ايشان سر مىزند، پس آلت و اسباب آن كار را در ايشان قرار داد. پس هرگاه آن را بكنند، استطاعت دارند با آن فعل كه به جا مىآورند». بصرى گفت كه: گواهى مىدهم كه اينكه فرمودى، حق و درست است و آنكه شما خاندان پيغمبرى و رسالت خداييد.