ق ٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::بَل|بَلْ]] [[شامل این ریشه::بل| ]][[شامل این کلمه::عَجِبُوا|عَجِبُوا]] [[کلمه غیر ربط::عَجِبُوا| ]] [[شامل این ریشه::عجب| ]][[ریشه غیر ربط::عجب| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این کلمه::جَاءَهُم|جَاءَهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::جَاءَهُم| ]] [[شامل این ریشه::جىء| ]][[ریشه غیر ربط::جىء| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::مُنْذِر|مُنْذِرٌ]] [[کلمه غیر ربط::مُنْذِر| ]] [[شامل این ریشه::نذر| ]][[ریشه غیر ربط::نذر| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُم|مِنْهُمْ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[شامل این کلمه::فَقَال|فَقَالَ]] [[کلمه غیر ربط::فَقَال| ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرُون|الْکَافِرُونَ]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرُون| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]][[شامل این کلمه::هٰذَا|هٰذَا]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[شامل این کلمه::شَيْء|شَيْءٌ]] [[کلمه غیر ربط::شَيْء| ]] [[شامل این ریشه::شىء| ]][[ریشه غیر ربط::شىء| ]][[شامل این کلمه::عَجِيب|عَجِيبٌ]] [[کلمه غیر ربط::عَجِيب| ]] [[شامل این ریشه::عجب| ]][[ریشه غیر ربط::عجب| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::بَل|بَلْ]] [[شامل این ریشه::بل| ]][[شامل این کلمه::عَجِبُوا|عَجِبُوا]] [[کلمه غیر ربط::عَجِبُوا| ]] [[شامل این ریشه::عجب| ]][[ریشه غیر ربط::عجب| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این کلمه::جَاءَهُم|جَاءَهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::جَاءَهُم| ]] [[شامل این ریشه::جىء| ]][[ریشه غیر ربط::جىء| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::مُنْذِر|مُنْذِرٌ]] [[کلمه غیر ربط::مُنْذِر| ]] [[شامل این ریشه::نذر| ]][[ریشه غیر ربط::نذر| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُم|مِنْهُمْ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[شامل این کلمه::فَقَال|فَقَالَ]] [[کلمه غیر ربط::فَقَال| ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرُون|الْکَافِرُونَ]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرُون| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]][[شامل این کلمه::هٰذَا|هٰذَا]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[شامل این کلمه::شَيْء|شَيْءٌ]] [[کلمه غیر ربط::شَيْء| ]] [[شامل این ریشه::شىء| ]][[ریشه غیر ربط::شىء| ]][[شامل این کلمه::عَجِيب|عَجِيبٌ]] [[کلمه غیر ربط::عَجِيب| ]] [[شامل این ریشه::عجب| ]][[ریشه غیر ربط::عجب| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=(که آنان نگرویدند) بلکه از اینکه هشداردهندهای از خودشان برایشان آمد در شگفت شدند. پس کافران گفتند: «این (محمّد و حکایت معاد) چیزی عجیب است.» | |-|صادقی تهرانی=(که آنان نگرویدند) بلکه از اینکه هشداردهندهای از خودشان برایشان آمد در شگفت شدند. پس کافران گفتند: «این (محمّد و حکایت معاد) چیزی عجیب است.» | ||
|-|معزی=بلکه شگفت ماندند که بیامدشان بیمدهندهای از ایشان و گفتند کافران این است چیزی شگفت | |-|معزی=بلکه شگفت ماندند که بیامدشان بیمدهندهای از ایشان و گفتند کافران این است چیزی شگفت | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">They marveled that a warner has come to them from among them. The disbelievers say, “This is something strange.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/050002.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/050002.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره ق | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::2|٢]] | قبلی = ق ١ | بعدی = ق ٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره ق | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::2|٢]] | قبلی = ق ١ | بعدی = ق ٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - ۱۴ سوره «ق»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link352 | اقوال مختلف درباره جواب قسم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه «ق»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link352 | اقوال مختلف درباره جواب قسم «وَ القُرآنِ المَجِيد»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link354 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link354 | مراد از «كتاب» در آیه، «لوح محفوظ» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link355 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link355 | مقصود از «أمر مريج»، در باره تکذیب کنندگان قیامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰# | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link357 | بحث روایتی: (رواياتى درباره كوه قاف)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» | |||
بلكه از آمدن پيامبرى هشدار دهنده از ميان خودشان در شگفت شدند، پس كافران گفتند: اين (سخنان كه از قيامت خبر مىدهد) چيز عجيبى است! | |||
===نکته ها=== | |||
اين سوره يكى از 29 سورهاى است كه با حروف مقطّعه آغاز گرديده و چنانكه بارها گفتهايم، اين حروف بيانگر عظمت و اعجاز قرآن است كه از همين حروف الفبا تشكيل يافته و لذا بلافاصله پس از آن به قرآن سوگند ياد شده است. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ» | |||
دربارهى پيامبر و آنچه بر او نازل شده و دستورات او، دو نوع تعجّب در قرآن ذكر شده است: يكى مثبت و ديگرى منفى. تعجّب مثبت از گروهى جن بود كه مطالب عالى قرآن آنان را به تعجّب واداشت و گفتند: «سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» «1» تعجّب منفى از كفّار است كه در چند مورد مىباشد: | |||
از اينكه شخصى مثل خود آنان پيامبر شده است. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» | |||
از دعوت او به يكتاپرستى. «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ» «2» | |||
---- | |||
«1». جنّ، 1. | |||
«2». ص، 5. | |||
جلد 9 - صفحه 207 | |||
از گفتار او درباره حسابرسى و برپايى قيامت. «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ» «1» | |||
از زنده شدن مجدّد. «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» «2» | |||
===پیام ها=== | |||
1- سوگند به قرآن بسيار مهم است، چون داراى مجد و عظمت است. | |||
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ» | |||
2- اگر مجد و عظمت مىخواهيد، به قرآنِ صاحب مجد و شرافت روى بياوريد. | |||
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ» | |||
3- اگر قرآن، مجيد و كريم است، ما نيز بايد آن را تمجيد و تكريم كنيم. | |||
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»، «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» «3» | |||
4- معروفها و كمالها، در ديد نابخردان منكر و ناپسند جلوه مىكند. هم جنس بودن و از ميان مردم بودن پيامبران، يك كار پسنديده و حكيمانه است ولى كفّار آن را ناپسند دانسته و تعجّب مىكردند. «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» | |||
5- از نقاط مهم رسالت انبيا، هشدار دادن و انذار مردم است. «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ» | |||
6- انكار عملكرد حكيمانهى خداوند نسبت به ارسال پيامبران، كفر است. عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ ... فَقالَ الْكافِرُونَ | |||
7- منطق كفّار در طول تاريخ، استبعاد و تعجّب از رسالت پيامبران بوده است. | |||
«فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ» (آرى، كفّار دليلى بر نفى نبوّت و قيامت ندارند، تنها كارشان تعجّب از هشدارهاى انبيا به خصوص در مورد قيامت است.) | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» | |||
بَلْ عَجِبُوا: بلكه عجيب داشتند معاندان، أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ: اينكه آمد ايشان را ترسانندهاى از جنس آنها و حال آنكه محل تعجب نيست، زيرا علم ايشان به آنكه ترساننده متصف به عدالت و امانت و شفقت و مرحمت و ساير اخلاق حسنه، دلالت صريحى است بر آنكه ناصح و مشفق ايشان باشد و ترسان به ورود مكروه بر آنها و جز خيرخواهى جامعه بشر منظورى ندارد، و هرگاه او از وقوع مكاره بر ايشان كراهت داشته باشد به مقتضاى رأفت، تنبيه آنان نمودن بر او لازم خواهد بود بلكه انذار و تحذير ايشان به نزول عقاب و عذاب سبحانى الزم لوازم باشد، و عقل بر وجوب جزاى عمل و علم آنها به نشأه اولى و به قدرت سبحانى بر آفرينش موجودات برهان محكمى است بر وقوع نشأه آخرت، بنابراين تعجب آنان موردى نخواهد داشت. | |||
بعد از آن نسبت به تعجب اول كه بعثت باشد بر سبيل توبيخ فرمايد: وَ قالَ الْكافِرُونَ: پس گفتند ناگرويدگان به رسالت، هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ: اين بعثت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله براى رسالت چيزى عجيب است كه از ميان ما او برگزيده شده. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4» | |||
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5» | |||
ترجمه | |||
قسم بقرآن مجيد | |||
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب | |||
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور | |||
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار | |||
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند. | |||
تفسير | |||
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 50 | |||
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم فَقالَ الكافِرُونَ هذا شَيءٌ عَجِيبٌ «2» | |||
بلكه تعجب ميكنند اينكه آمد آنها را انذار كننده از خود آنها پس گفتند كفار اينکه امر عجيبي است. | |||
اولا جواب قسم در آيه قبل که فرمود ق و القرآن المجيد محذوف است، و ممكن است اينکه باشد که محمّد (ص) رسول اللّه است بدلالت اينکه آيه شريفه نظر به اينكه تعجب ميكنند که بشر رسول باشد زيرا آن هم مثل ساير افراد بشر است بايد رسول ملك باشد چنانچه در بسياري از آيات باين مطلب اشاره فرمود و ممكن است جواب قسم بعث يوم القيامة باشد بدلالت آيه بعد که اشاره ميشود. | |||
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم و ما در بحث نبوت در مجلد اول كلم- الطيب و در خلال اينکه آيات در سور قرآنيه بيان كردهايم که البته بايد رسول از جنس بشر باشد غاية الامر بشري که داراي شرايط رسالت و نبوت باشد و بشر با بشر ديگري بسيار تفاوت دارد، يك بشر از ملائكه بالاتر ميرود که مأمور ميشوند بسجده باو و يك بشر از حيوانات پستتر ميشود: أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اعراف، آيه 178. | |||
آدمي زاده طرفه معجوني است || که از فرشته سرشته و از حيوان | |||
گر كند ميل اينکه شود به از اينکه || ور كند ميل آن شود پس از آن | |||
از امير المؤمنين (ع) است: | |||
«من غلب عقله علي شهوته فهو افضل من- الملائكة و من غلب شهوته علي عقله فهو أخس من البهائم». | |||
الانسان مركب من الروح و البدن و السر و العلن و الظهر و البطن و انذار رسول خبر از بعث در قيامت و عذاب جهنم است. | |||
فَقالَ الكافِرُونَ هذا شَيءٌ عَجِيبٌ البته مراد كفاري هستند که معتقد بهيچ پيغمبري نيستند و منكر بعث هستند مثل اكثر ممالك امروزه. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 2) سپس به بیان پارهای از ایرادهای بیاساس کفار و مشرکان عرب | |||
ج4، ص517 | |||
پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست میگوید: «آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبی است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ). | |||
این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان میدهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار میکردند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۷: | خط ۲۳۲: | ||
[[رده:انذارهاى انبیا]][[رده:رسالت انبیا]][[رده:استبعاد نبوت انسان]][[رده:عظمت قرآن]][[رده:انذار کافران]][[رده:بینش کافران صدراسلام]][[رده:بى منطقى کافران]][[رده:ظن کافران]][[رده:عوامل تعجب کافران]][[رده:غفلت کافران]][[رده:آثار تکذیب محمد]][[رده:بشر بودن محمد]][[رده:دلایل تکذیب محمد]][[رده:دلایل مکذبان محمد]][[رده:مکذبان انذارهاى محمد]][[رده:منشأ شک در انذارهاى محمد]][[رده:شرایط نبوت]] | [[رده:انذارهاى انبیا]][[رده:رسالت انبیا]][[رده:استبعاد نبوت انسان]][[رده:عظمت قرآن]][[رده:انذار کافران]][[رده:بینش کافران صدراسلام]][[رده:بى منطقى کافران]][[رده:ظن کافران]][[رده:عوامل تعجب کافران]][[رده:غفلت کافران]][[رده:آثار تکذیب محمد]][[رده:بشر بودن محمد]][[رده:دلایل تکذیب محمد]][[رده:دلایل مکذبان محمد]][[رده:مکذبان انذارهاى محمد]][[رده:منشأ شک در انذارهاى محمد]][[رده:شرایط نبوت]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ق ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره ق ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 2 سوره ق | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 2 سوره ق,ق 2,بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ,انذارهاى انبیا,رسالت انبیا,استبعاد نبوت انسان,عظمت قرآن,انذار کافران,بینش کافران صدراسلام,بى منطقى کافران,ظن کافران,عوامل تعجب کافران,غفلت کافران,آثار تکذیب محمد,بشر بودن محمد,دلایل تکذیب محمد,دلایل مکذبان محمد,مکذبان انذارهاى محمد,منشأ شک در انذارهاى محمد,شرایط نبوت,آیات قرآن سوره ق | |||
|description=بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۴
کپی متن آیه |
---|
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ |
ترجمه
ق ١ | آیه ٢ | ق ٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَن جَآءَهُمْ ...»: از این که به سوی ایشان آمده است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2»
بلكه از آمدن پيامبرى هشدار دهنده از ميان خودشان در شگفت شدند، پس كافران گفتند: اين (سخنان كه از قيامت خبر مىدهد) چيز عجيبى است!
نکته ها
اين سوره يكى از 29 سورهاى است كه با حروف مقطّعه آغاز گرديده و چنانكه بارها گفتهايم، اين حروف بيانگر عظمت و اعجاز قرآن است كه از همين حروف الفبا تشكيل يافته و لذا بلافاصله پس از آن به قرآن سوگند ياد شده است. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
دربارهى پيامبر و آنچه بر او نازل شده و دستورات او، دو نوع تعجّب در قرآن ذكر شده است: يكى مثبت و ديگرى منفى. تعجّب مثبت از گروهى جن بود كه مطالب عالى قرآن آنان را به تعجّب واداشت و گفتند: «سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» «1» تعجّب منفى از كفّار است كه در چند مورد مىباشد:
از اينكه شخصى مثل خود آنان پيامبر شده است. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
از دعوت او به يكتاپرستى. «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ» «2»
«1». جنّ، 1.
«2». ص، 5.
جلد 9 - صفحه 207
از گفتار او درباره حسابرسى و برپايى قيامت. «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ» «1»
از زنده شدن مجدّد. «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» «2»
پیام ها
1- سوگند به قرآن بسيار مهم است، چون داراى مجد و عظمت است.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
2- اگر مجد و عظمت مىخواهيد، به قرآنِ صاحب مجد و شرافت روى بياوريد.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
3- اگر قرآن، مجيد و كريم است، ما نيز بايد آن را تمجيد و تكريم كنيم.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»، «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» «3»
4- معروفها و كمالها، در ديد نابخردان منكر و ناپسند جلوه مىكند. هم جنس بودن و از ميان مردم بودن پيامبران، يك كار پسنديده و حكيمانه است ولى كفّار آن را ناپسند دانسته و تعجّب مىكردند. «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
5- از نقاط مهم رسالت انبيا، هشدار دادن و انذار مردم است. «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
6- انكار عملكرد حكيمانهى خداوند نسبت به ارسال پيامبران، كفر است. عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ ... فَقالَ الْكافِرُونَ
7- منطق كفّار در طول تاريخ، استبعاد و تعجّب از رسالت پيامبران بوده است.
«فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ» (آرى، كفّار دليلى بر نفى نبوّت و قيامت ندارند، تنها كارشان تعجّب از هشدارهاى انبيا به خصوص در مورد قيامت است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2»
بَلْ عَجِبُوا: بلكه عجيب داشتند معاندان، أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ: اينكه آمد ايشان را ترسانندهاى از جنس آنها و حال آنكه محل تعجب نيست، زيرا علم ايشان به آنكه ترساننده متصف به عدالت و امانت و شفقت و مرحمت و ساير اخلاق حسنه، دلالت صريحى است بر آنكه ناصح و مشفق ايشان باشد و ترسان به ورود مكروه بر آنها و جز خيرخواهى جامعه بشر منظورى ندارد، و هرگاه او از وقوع مكاره بر ايشان كراهت داشته باشد به مقتضاى رأفت، تنبيه آنان نمودن بر او لازم خواهد بود بلكه انذار و تحذير ايشان به نزول عقاب و عذاب سبحانى الزم لوازم باشد، و عقل بر وجوب جزاى عمل و علم آنها به نشأه اولى و به قدرت سبحانى بر آفرينش موجودات برهان محكمى است بر وقوع نشأه آخرت، بنابراين تعجب آنان موردى نخواهد داشت.
بعد از آن نسبت به تعجب اول كه بعثت باشد بر سبيل توبيخ فرمايد: وَ قالَ الْكافِرُونَ: پس گفتند ناگرويدگان به رسالت، هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ: اين بعثت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله براى رسالت چيزى عجيب است كه از ميان ما او برگزيده شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
ترجمه
قسم بقرآن مجيد
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.
تفسير
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا
جلد 5 صفحه 50
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم فَقالَ الكافِرُونَ هذا شَيءٌ عَجِيبٌ «2»
بلكه تعجب ميكنند اينكه آمد آنها را انذار كننده از خود آنها پس گفتند كفار اينکه امر عجيبي است.
اولا جواب قسم در آيه قبل که فرمود ق و القرآن المجيد محذوف است، و ممكن است اينکه باشد که محمّد (ص) رسول اللّه است بدلالت اينکه آيه شريفه نظر به اينكه تعجب ميكنند که بشر رسول باشد زيرا آن هم مثل ساير افراد بشر است بايد رسول ملك باشد چنانچه در بسياري از آيات باين مطلب اشاره فرمود و ممكن است جواب قسم بعث يوم القيامة باشد بدلالت آيه بعد که اشاره ميشود.
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم و ما در بحث نبوت در مجلد اول كلم- الطيب و در خلال اينکه آيات در سور قرآنيه بيان كردهايم که البته بايد رسول از جنس بشر باشد غاية الامر بشري که داراي شرايط رسالت و نبوت باشد و بشر با بشر ديگري بسيار تفاوت دارد، يك بشر از ملائكه بالاتر ميرود که مأمور ميشوند بسجده باو و يك بشر از حيوانات پستتر ميشود: أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اعراف، آيه 178.
آدمي زاده طرفه معجوني استبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2) سپس به بیان پارهای از ایرادهای بیاساس کفار و مشرکان عرب
ج4، ص517
پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست میگوید: «آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبی است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ).
این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان میدهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار میکردند.
نکات آیه
۱- شگفتى بیجاى کافران، از آمدن فردى از جنس خودشان، براى انذار ایشان (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم)
۲- از نگاه کافران عصر نزول، مقام رسالت شایسته موجودى آسمانى و فرابشرى است. (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم) پیامبران، در میان خلق (أن جاءهم منذر منهم) از این که در میان اوصاف، وصف «منذر» اختصاص به ذکر یافته; اهمیت و تشخّص آن استفاده مى شود.
۴- دلیل کافران، بر انکار رسالت پیامبر(ص)، دلیلى از جنس گمان بود; نه از مقوله برهان. (بل عجبوا أن جاءهم ... فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) بنابراین که «هذا» اشاره به «منذر منهم» باشد; برداشت بالا به دست مى آید; یعنى، تنها منطق کافران همین بود که مى گفتند: انتخاب بشر براى رسالت بعید مى نماید.
۵- چشم پوشى کافران، از عظمت خدشه ناپذیر قرآن و تمسک آنان به بشر بودن پیامبر(ص)، براى انکار رسالت آن حضرت (و القرءان المجید . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الکفرون هذا شىء عجیب) از ارتباط این آیه با آیه قبل - که سوگند به ارجمندى قرآن بود - مى توان استفاده کرد که خداوند قبل از هر چیز، عظمت خدشه ناپذیر آیات قرآن را به کافران یادآور شده و ایشان را به سبب تمسک به مسائل بى ارزش، ملامت کرده است.
۶- اظهار ناباورى کافران، نسبت به درستى انذارهاى پیامبر(ص) و تحقق آن (فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) چنانچه «هذا» اشاره به پیام ها و محتواى انذارهاى «منذر» باشد - نه شخص پیامبر(ص) - برداشت بالا به دست مى آید.
۷- تردید در حقانیت انذارها و هشدارهاى پیامبر(ص)، نشأت یافته از ناباورى، به اساس رسالت (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) در صورتى که «هذا» به مسأله معاد و محتواى انذارهاى پیامبر(ص) اشاره باشد، تفریع «قال الکافرون» بر «عجبوا...»، مى رساند که تشکیک در پیام، فرع بر تشکیک در اصل رسالت است و در آن جا که اصل رسالت محرز باشد، مجالى براى تردید در پیام نخواهد بود.
موضوعات مرتبط
- انبیا: انذارهاى انبیا ۱، ۳; رسالت انبیا ۳
- انسان: استبعاد نبوت انسان ۱
- قرآن: عظمت قرآن ۵
- کافران: انذار کافران ۱; بینش کافران صدراسلام ۲; بى منطقى کافران ۴; ظن کافران ۴; عوامل تعجب کافران ۱; غفلت کافران ۵
- محمد(ص): آثار تکذیب محمد(ص) ۷; بشر بودن محمد(ص) ۵; دلایل تکذیب محمد(ص) ۴; دلایل مکذبان محمد(ص) ۵; مکذبان انذارهاى محمد(ص) ۶; منشأ شک در انذارهاى محمد(ص) ۷
- نبوت: شرایط نبوت ۲
منابع