طه ٩٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::يَا|يَا]] [[شامل این ریشه::يا| ]][[شامل این کلمه::هَارُون|هَارُونُ]] [[کلمه غیر ربط::هَارُون| ]] [[شامل این ریشه::هارون| ]][[ریشه غیر ربط::هارون| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::مَنَعَک|مَنَعَکَ]] [[کلمه غیر ربط::مَنَعَک| ]] [[شامل این ریشه::ک| ]][[ریشه غیر ربط::ک| ]][[شامل این ریشه::منع| ]][[ریشه غیر ربط::منع| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::رَأَيْتَهُم|رَأَيْتَهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::رَأَيْتَهُم| ]] [[شامل این ریشه::رئى| ]][[ریشه غیر ربط::رئى| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::ضَلّوا|ضَلُّوا]] [[کلمه غیر ربط::ضَلّوا| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::يَا|يَا]] [[شامل این ریشه::يا| ]][[شامل این کلمه::هَارُون|هَارُونُ]] [[کلمه غیر ربط::هَارُون| ]] [[شامل این ریشه::هارون| ]][[ریشه غیر ربط::هارون| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::مَنَعَک|مَنَعَکَ]] [[کلمه غیر ربط::مَنَعَک| ]] [[شامل این ریشه::ک| ]][[ریشه غیر ربط::ک| ]][[شامل این ریشه::منع| ]][[ریشه غیر ربط::منع| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::رَأَيْتَهُم|رَأَيْتَهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::رَأَيْتَهُم| ]] [[شامل این ریشه::رئى| ]][[ریشه غیر ربط::رئى| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::ضَلّوا|ضَلُّوا]] [[کلمه غیر ربط::ضَلّوا| ]] [[شامل این ریشه::ضلل| ]][[ریشه غیر ربط::ضلل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=(موسی) گفت: «هارون! چون دیدی آنها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد،» | |-|صادقی تهرانی=(موسی) گفت: «هارون! چون دیدی آنها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد،» | ||
|-|معزی=گفت ای هارون چه بازداشت تو را هنگامی که دیدی اینان را گمراه شدند | |-|معزی=گفت ای هارون چه بازداشت تو را هنگامی که دیدی اینان را گمراه شدند | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">He said, “O Aaron, what prevented you, when you saw them going astray.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره طه | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/020092.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/020092.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره طه | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::92|٩٢]] | قبلی = طه ٩١ | بعدی = طه ٩٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را بازداشت؟ چه چیز جلو تو را گرفت؟ | «مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را بازداشت؟ چه چیز جلو تو را گرفت؟ | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link197 | معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link197 | معناى آيه: «وَ إنّى لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link199 | بخش ديگرى از داستان موسى «ع»: رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنی اسرائيل و...]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link199 | بخش ديگرى از داستان موسى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link200 | بازخواست موسى «ع» از سامری، و پاسخ او]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link200 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link202 | مجازات سنگین حضرت موسى «ع»، براى سامرى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link203 | سرنوشت خداى ساختگى سامرى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link202 | حضرت موسى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link203 | سرنوشت خداى ساختگى سامرى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link204 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link204 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link205 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link205 | مراد از ولایت اهل بیت «ع»، کدام نوع ولایت است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link208 | روايتى در باره سامرى و گوساله پرستى بنی اسرائيل]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link209 | نقد حديث ابن عباس، در بیان جريان سامرى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link208 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link211 | روايتى درباره برداشتن خاك از زیر پاى اسب جبرئيل، توسط سامری ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link209 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را، مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link211 | روايتى درباره | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۹#link152 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۹#link152 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا «92» | |||
(موسى در حالى كه موى سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت: اى هارون! زمانى كه ديدى آنان گمراه شدند، چه چيز تو را بازداشت؟ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ: گفت اى هارون چه چيز بازداشت تو را. إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا: چون ديدى قوم را كه گمراه شدند به پرستش گوساله. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91) | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96) | |||
ترجمه | |||
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى | |||
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد | |||
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را | |||
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا | |||
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى | |||
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند | |||
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من | |||
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا | |||
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى | |||
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم. | |||
تفسير | |||
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 521 | |||
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 522 | |||
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 523 | |||
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا (92) أَلاّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيتَ أَمرِي (93) | |||
فرمود: موسي خطاب ببرادرش هارون چه مانع شد ترا زماني که ديدي بني اسرائيل گمراه شدند اينكه متابعت نكردي مرا آيا پس امر مرا مخالفت كردي (اشكال) حضرت موسي که ميدانست برادرش هارون پيغمبر است و معصوم است و بقدر خردلي معصيت نميكند، بلكه خيال معصيت در قلبش خطور نميكند اينکه چه عبارتي است که باو ميگويد! (جواب) اينكه موسي نسبت مخالفت و معصيت باو نداده، بلكه سؤال از عذر او كرده بلفظ استفهام که سببش چه بوده و مانع چه بوده! لذا. | |||
(قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ) چه مانعي داشتي! | |||
(إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا) که متابعت سامري را كردند و گوساله پرست شدند و اينکه كلام باصطلاح امروزه جنگ زرگري بود که بني اسرائيل بدانند که غلط بسيار بزرگي كردند و مرتد شدند و حكم ارتداد که قتل باشد بر آنها بار شده). | |||
(أَلّا تَتَّبِعَنِ) که با آنها جنگ كني و آنها را يا برگرداني توبه كنند و دست از پرستش گوساله بردارند يا آنكه آنها را بقتل رساني. | |||
(أَ فَعَصَيتَ أَمرِي) اينهم بطريق استفهام است نه نسبت معصيت است العياذ بهرون دادن، لذا هارون جهت مانعيّت را براي موسي بيان ميكند، اما اينكه با آنها جنگ نكردم براي اينکه بود که من در طرف اقليت بودم و اگر جنگ مي كردم اينکه عده قليل که همراه من بودند كشته ميشدند و ترسيدم که شما بيايي و مؤاخذه كني که ميخواستي اينکه دو روز را صبر كني من ميآمدم و آنچه وظيفه آنها بود با آنها عمل ميكردم. و اما موعظه و نصيحت و امر بباز گشت آنها بقدري که ميتوانستم كردم بآنها اثر نكرد و گفتند: ما دست برنميداريم و بازگشت نميكنيم | |||
جلد 13 - صفحه 88 | |||
تا حضرت موسي مراجعت كند و تكليف معلوم شود. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 92)- سرنوشت دردناک سامری! به دنبال بحثی که موسی (ع) با بنی اسرائیل در نکوهش شدید از گوساله پرستی داشت و در اینجا نخست گفتگوی موسی (ع) را با برادرش هارون (ع) و سپس با سامری منعکس میکند. | |||
نخست رو به برادرش هارون کرده «گفت: ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند ...» (قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۷: | خط ۱۹۹: | ||
[[رده:تاریخ بنى اسرائیل]][[رده:عوامل گمراهى بنى اسرائیل]][[رده:عوامل گوساله پرستى بنى اسرائیل]][[رده:گوساله پرستى بنى اسرائیل]][[رده:ممانعت از گمراهى بنى اسرائیل]][[رده:کیفر خویشاوندان رهبران دینى]][[رده:مسؤولیت رهبران دینى]][[رده:ممانعت از گمراهى]][[رده:بینش موسى]][[رده:سرزنشهاى موسى]][[رده:قصه موسى]][[رده:قصه هارون]][[رده:مسؤولیت هارون]][[رده:مواخذه هارون]][[رده:نقش هارون]][[رده:هارون در غیاب موسى]] | [[رده:تاریخ بنى اسرائیل]][[رده:عوامل گمراهى بنى اسرائیل]][[رده:عوامل گوساله پرستى بنى اسرائیل]][[رده:گوساله پرستى بنى اسرائیل]][[رده:ممانعت از گمراهى بنى اسرائیل]][[رده:کیفر خویشاوندان رهبران دینى]][[رده:مسؤولیت رهبران دینى]][[رده:ممانعت از گمراهى]][[رده:بینش موسى]][[رده:سرزنشهاى موسى]][[رده:قصه موسى]][[رده:قصه هارون]][[رده:مسؤولیت هارون]][[رده:مواخذه هارون]][[رده:نقش هارون]][[رده:هارون در غیاب موسى]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره طه ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره طه ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 92 سوره طه | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 92 سوره طه,طه 92,قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا,تاریخ بنى اسرائیل,عوامل گمراهى بنى اسرائیل,عوامل گوساله پرستى بنى اسرائیل,گوساله پرستى بنى اسرائیل,ممانعت از گمراهى بنى اسرائیل,کیفر خویشاوندان رهبران دینى,مسؤولیت رهبران دینى,ممانعت از گمراهى,بینش موسى,سرزنشهاى موسى,قصه موسى,قصه هارون,مسؤولیت هارون,مواخذه هارون,نقش هارون,هارون در غیاب موسى,آیات قرآن سوره طه | |||
|description=قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۶
کپی متن آیه |
---|
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا |
ترجمه
طه ٩١ | آیه ٩٢ | طه ٩٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا مَنَعَکَ؟»: چه چیز تو را بازداشت؟ چه چیز جلو تو را گرفت؟
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه
- بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى «ع»
- معناى آيه: «وَ إنّى لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً»
- بخش ديگرى از داستان موسى «ع»: رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنی اسرائيل و...
- بازخواست موسى «ع» از سامری، و پاسخ او
- مجازات سنگین حضرت موسى «ع»، براى سامرى
- سرنوشت خداى ساختگى سامرى
- بحث روايتى
- مراد از ولایت اهل بیت «ع»، کدام نوع ولایت است
- روايتى در باره سامرى و گوساله پرستى بنی اسرائيل
- نقد حديث ابن عباس، در بیان جريان سامرى
- روايتى درباره برداشتن خاك از زیر پاى اسب جبرئيل، توسط سامری
- نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را، مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا «92»
(موسى در حالى كه موى سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت: اى هارون! زمانى كه ديدى آنان گمراه شدند، چه چيز تو را بازداشت؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ: گفت اى هارون چه چيز بازداشت تو را. إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا: چون ديدى قوم را كه گمراه شدند به پرستش گوساله.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)
ترجمه
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.
تفسير
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ
جلد 3 صفحه 521
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا
جلد 3 صفحه 522
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است
جلد 3 صفحه 523
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا (92) أَلاّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيتَ أَمرِي (93)
فرمود: موسي خطاب ببرادرش هارون چه مانع شد ترا زماني که ديدي بني اسرائيل گمراه شدند اينكه متابعت نكردي مرا آيا پس امر مرا مخالفت كردي (اشكال) حضرت موسي که ميدانست برادرش هارون پيغمبر است و معصوم است و بقدر خردلي معصيت نميكند، بلكه خيال معصيت در قلبش خطور نميكند اينکه چه عبارتي است که باو ميگويد! (جواب) اينكه موسي نسبت مخالفت و معصيت باو نداده، بلكه سؤال از عذر او كرده بلفظ استفهام که سببش چه بوده و مانع چه بوده! لذا.
(قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ) چه مانعي داشتي!
(إِذ رَأَيتَهُم ضَلُّوا) که متابعت سامري را كردند و گوساله پرست شدند و اينکه كلام باصطلاح امروزه جنگ زرگري بود که بني اسرائيل بدانند که غلط بسيار بزرگي كردند و مرتد شدند و حكم ارتداد که قتل باشد بر آنها بار شده).
(أَلّا تَتَّبِعَنِ) که با آنها جنگ كني و آنها را يا برگرداني توبه كنند و دست از پرستش گوساله بردارند يا آنكه آنها را بقتل رساني.
(أَ فَعَصَيتَ أَمرِي) اينهم بطريق استفهام است نه نسبت معصيت است العياذ بهرون دادن، لذا هارون جهت مانعيّت را براي موسي بيان ميكند، اما اينكه با آنها جنگ نكردم براي اينکه بود که من در طرف اقليت بودم و اگر جنگ مي كردم اينکه عده قليل که همراه من بودند كشته ميشدند و ترسيدم که شما بيايي و مؤاخذه كني که ميخواستي اينکه دو روز را صبر كني من ميآمدم و آنچه وظيفه آنها بود با آنها عمل ميكردم. و اما موعظه و نصيحت و امر بباز گشت آنها بقدري که ميتوانستم كردم بآنها اثر نكرد و گفتند: ما دست برنميداريم و بازگشت نميكنيم
جلد 13 - صفحه 88
تا حضرت موسي مراجعت كند و تكليف معلوم شود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 92)- سرنوشت دردناک سامری! به دنبال بحثی که موسی (ع) با بنی اسرائیل در نکوهش شدید از گوساله پرستی داشت و در اینجا نخست گفتگوی موسی (ع) را با برادرش هارون (ع) و سپس با سامری منعکس میکند.
نخست رو به برادرش هارون کرده «گفت: ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند ...» (قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا).
نکات آیه
۱ - موسى(ع)، پس از بازگشت از میقات، هارون را در باره عکس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائیل، مورد بازخواست و توبیخ قرار داد. (یهرون ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا )
۲ - جلوگیرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائیل، از وظایف هارون در غیاب موسى(ع) (یهرون ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا )
۳ - موسى(ع)، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائیل و گرایش آنان به گوساله پرستى، مقصر دانست. (قال یهرون ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا ) «ما منعک...» استفهام انکارى است و گویاى اعتراض موسى(ع) به هارون است.
۴ - رهبران دینى، نباید به خاطر خویشاوندى و روابط نسبى از مؤاخذه مقصران چشم پوشى کنند. (قال یهرون ما منعک )
۵ - مسؤولان جوامع دینى، باید در برابر انحراف عقاید مردم حساس بوده و از خود واکنش نشان دهند. (یهرون ما منعک )
۶ - جلوگیرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائیل، از وظایف هارون در غیاب موسى(ع) (یهرون ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا )
موضوعات مرتبط
- بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۶; عوامل گمراهى بنى اسرائیل ۳; عوامل گوساله پرستى بنى اسرائیل ۳; گوساله پرستى بنى اسرائیل ۱; ممانعت از گمراهى بنى اسرائیل ۲، ۶
- رهبران دینى: کیفر خویشاوندان رهبران دینى ۴; مسؤولیت رهبران دینى ۴، ۵
- گمراهى: ممانعت از گمراهى ۵
- موسى(ع): بینش موسى(ع) ۳; سرزنشهاى موسى(ع) ۱; قصه موسى(ع) ۱، ۳
- هارون(ع): قصه هارون(ع) ۱، ۳، ۶; مسؤولیت هارون(ع) ۲، ۶; مواخذه هارون(ع) ۱; نقش هارون(ع) ۳; هارون(ع) در غیاب موسى(ع) ۲، ۶
منابع