الصافات ١١٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَذٰلِک|کَذٰلِکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کَذٰلِک| ]] [[شامل این ریشه::ذلک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ذلک‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::نَجْزِي|نَجْزِي‌]] [[کلمه غیر ربط::نَجْزِي| ]] [[شامل این ریشه::جزى‌| ]][[ریشه غیر ربط::جزى‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُحْسِنِين|الْمُحْسِنِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُحْسِنِين| ]] [[شامل این ریشه::حسن‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسن‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَذٰلِک|کَذٰلِکَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کَذٰلِک| ]] [[شامل این ریشه::ذلک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ذلک‌| ]][[شامل این ریشه::ک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ک‌| ]][[شامل این کلمه::نَجْزِي|نَجْزِي‌]] [[کلمه غیر ربط::نَجْزِي| ]] [[شامل این ریشه::جزى‌| ]][[ریشه غیر ربط::جزى‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُحْسِنِين|الْمُحْسِنِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُحْسِنِين| ]] [[شامل این ریشه::حسن‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسن‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|کَذٰلِکَ‌ نَجْزِي‌ الْمُحْسِنِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=(ما) نیکوکاران را بدین‌سان پاداش می‌دهیم.
|-|صادقی تهرانی=(ما) نیکوکاران را بدین‌سان پاداش می‌دهیم.
|-|معزی=چنین پاداش دهیم نیکوکاران را
|-|معزی=چنین پاداش دهیم نیکوکاران را
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Thus We reward the doers of good.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/037110.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/037110.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::110|١١٠]] | قبلی = الصافات ١٠٩ | بعدی = الصافات ١١١  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::110|١١٠]] | قبلی = الصافات ١٠٩ | بعدی = الصافات ١١١  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
__TOC__
__TOC__
خط ۲۷: خط ۳۵:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link137 | آيات ۷۱ - ۱۱۳ سوره صافات]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link138 | بيان آيات مربوط به منزلت نوح عليه السلام و اجابت دعاى او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link137 | آيات ۷۱ - ۱۱۳ سوره صافّات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link139 | نكته اى درباره اينكه فرمود: سلام على نوح فى العالمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link138 | مقام و منزلت نوح«ع»، و اجابت دعاى او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link140 | بيان آيات مربوط به ابراهيم عليه السلام و دعوت آن جناب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link140 | چرا ابراهیم«ع»، شیعۀ حضرت نوح«ع» است؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link141 | مراد از قلب سليم داشتن ابراهيم عليه السلام عدم تعلق او به غير خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link142 | چرا ابراهيم«ع»، به ستارگان نظر افكند و گفت: من بیمارم؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link142 | وجه اينكه ابراهيم عليه السلام به ستارگان نظر افكند و سپس از بيمارى خود خبر دادفنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link143 | سخنان ابراهيم«ع»، با بت ها!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link143 | سخنان ابراهيم عليه السلام با بت ها!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link146 | فصلى ديگر از داستان حضرت ابراهيم«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link144 | و احتجاج او با بت پرستان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link149 | آزمایش بزرگ ابراهيم«ع» و قربانی فرزندش اسماعيل«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link145 | معنى و وجه اينكه فرمود خدا اعمال شما را خلق كرده والله خلقكم و ما تعملون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link150 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link146 | فصلى ديگر از داستان ابراهيم ع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link147 | مراد ابراهيم عليه السلام از اينكه فرمود: انى ذاهب الى ربى سيهدين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link148 | گفتگوى ابراهيم و اسمعيل عليهماالسلام درباره رؤ ياى ذبح و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link149 | ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام سربلند از آزمايش بزرگ الهى و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link150 | رواياتى درباره مراد از قلب سليم و اينكه ابراهيم عليه السلام فرمود: انى سقيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link151 | حديثى از امام رضاع كه مى فرمايد خدا را دو اراده و مشيت است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link152 | چند روايت درباره داستان ذبح اسمعيل و اينكه ذبيحاسمعيل بوده نه اسحق]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link50 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link50 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link51 |  تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link51 |  تفسير:]]
خط ۵۴: خط ۵۷:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link57 | ۵ - فلسفه تكبيرات در منى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link57 | ۵ - فلسفه تكبيرات در منى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link58 | ۶ - حج يك عبادت مهم انسان ساز]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۸#link58 | ۶ - حج يك عبادت مهم انسان ساز]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ «109» كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «110» إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ «111»
درود و سلام بر ابراهيم. ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مى‌گذاريم). همانا او از بندگان مؤمن ماست.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‌: همچنانكه پاداش داديم ابراهيم عليه السلام به ذكر جميل، پاداش مى‌دهيم نيكوكاران به ثواب جليل.
----
«2» عيون اخبار الرضا عليه السلام. (چ نجف 1390 ق) ج 1 باب 17 ص 166، نورالثقلين، ج 4، ص 429- 430.
جلد 11 - صفحه 147
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‌ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
ترجمه‌
پس مژده داديم او را به پسرى بردبار
پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مى‌بينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان‌
پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى‌
ندا كرديم او را كه اى ابراهيم‌
بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را
همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است‌
و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را
و باقى گذارديم براى او در آيندگان‌
ذكر خير سلام بر ابراهيم را
اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را
همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند
و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان‌
و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كننده‌اى بر خود آشكار
تفسير
بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مى‌بينم كه ترا قربانى مينمايم‌
----
جلد 4 صفحه 441
پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفته‌اند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرموده‌اند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بى‌پايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال داده‌اند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد
----
جلد 4 صفحه 442
چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مى‌آيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با
----
جلد 4 صفحه 443
امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرموده‌اند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شده‌اند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خوانده‌اند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانى‌ء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.
----
جلد 4 صفحه 444
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
كَذلِك‌َ نَجزِي‌ المُحسِنِين‌َ (110)
‌اينکه‌ نحو جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌.
‌اينکه‌ آيه شريفه ‌براي‌ تشويق‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عناياتي‌ ‌که‌ ‌ما بابراهيم‌ كرديم‌ ‌براي‌ نيكوكاري‌ ‌او‌ ‌بود‌ و اختصاص‌ بابراهيم‌ ‌هم‌ ندارد ‌هر‌ ‌که‌ نيكوكار ‌باشد‌ ‌ما همين‌ نحو باو عنايت‌ و لطف‌ و مرحمت‌ داريم‌ و محسن‌ مقابل‌ مسي‌ء ‌است‌ بمعني‌ بدكردار و مسي‌ء كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌در‌ دوره عمر ‌اگر‌ يك‌ معصيت‌ كرده‌ ‌باشد‌ صدق‌ مسي‌ء ميكند بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ محسن‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌در‌ تمام‌ عمر يك‌ معصيت‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نشده‌ ‌باشد‌ و ‌اينکه‌ تالي‌ تلو معصوم‌ ‌است‌ بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ مرادف‌ ‌با‌ عصمت‌ ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
اشاره
(آیه 110)- آری «این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ). پاداشی به عظمت دنیا، پاداشی جاودان در سراسر زمان، پاداشی
ج4، ص155
در خور سلام و درود خداوند بزرگ!
ذبیح اللّه کیست؟
آنچه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح «اسماعیل» بوده است.
روایات بسیاری نیز در منابع اسلامی آمده است که نشان می‌دهد ذبیح «اسماعیل» بوده است نه اسحاق.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۹: خط ۲۲۰:
[[رده:پاداش ابراهیم]][[رده:خوشنامى ابراهیم]][[رده:فرزند ابراهیم]][[رده:فضایل ابراهیم]][[رده:تشویق به احسان]][[رده:الگوگیرى از ابراهیم]][[رده:پاداشهاى خدا]][[رده:تشویقهاى خدا]][[رده:سنتهاى خدا]][[رده:سنت پاداش]][[رده:احسان مبلغان]][[رده:پاداش مبلغان]][[رده:الگوى محسنان]][[رده:پاداش محسنان]]
[[رده:پاداش ابراهیم]][[رده:خوشنامى ابراهیم]][[رده:فرزند ابراهیم]][[رده:فضایل ابراهیم]][[رده:تشویق به احسان]][[رده:الگوگیرى از ابراهیم]][[رده:پاداشهاى خدا]][[رده:تشویقهاى خدا]][[رده:سنتهاى خدا]][[رده:سنت پاداش]][[رده:احسان مبلغان]][[رده:پاداش مبلغان]][[رده:الگوى محسنان]][[رده:پاداش محسنان]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]]
{{#seo:
|title=آیه 110 سوره صافات
|title_mode=replace
|keywords=آیه 110 سوره صافات,صافات 110,کَذٰلِکَ‌ نَجْزِي‌ الْمُحْسِنِينَ‌,پاداش ابراهیم,خوشنامى ابراهیم,فرزند ابراهیم,فضایل ابراهیم,تشویق به احسان,الگوگیرى از ابراهیم,پاداشهاى خدا,تشویقهاى خدا,سنتهاى خدا,سنت پاداش,احسان مبلغان,پاداش مبلغان,الگوى محسنان,پاداش محسنان,آیات قرآن سوره الصافات
|description=کَذٰلِکَ‌ نَجْزِي‌ الْمُحْسِنِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۴

کپی متن آیه
کَذٰلِکَ‌ نَجْزِي‌ الْمُحْسِنِينَ‌

ترجمه

این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم!

اين چنين نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم
نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.
ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو می‌دهیم.
[ما] نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
ما نيكوكاران را اينچنين پاداش مى‌دهيم.
بدین‌سان نیکوکاران را جزا می‌دهیم‌
ما نيكوكاران را بدين گونه پاداش مى‌دهيم.
ما این گونه نیکوکاران را پاداش خیر خواهیم داد.
(ما) نیکوکاران را بدین‌سان پاداش می‌دهیم.
چنین پاداش دهیم نیکوکاران را

Thus We reward the doers of good.
ترتیل:
ترجمه:
الصافات ١٠٩ آیه ١١٠ الصافات ١١١
سوره : سوره الصافات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ «109» كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «110» إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ «111»

درود و سلام بر ابراهيم. ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مى‌گذاريم). همانا او از بندگان مؤمن ماست.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)

كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ‌: همچنانكه پاداش داديم ابراهيم عليه السلام به ذكر جميل، پاداش مى‌دهيم نيكوكاران به ثواب جليل.


«2» عيون اخبار الرضا عليه السلام. (چ نجف 1390 ق) ج 1 باب 17 ص 166، نورالثقلين، ج 4، ص 429- 430.

جلد 11 - صفحه 147


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)

إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)

إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‌ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)

ترجمه‌

پس مژده داديم او را به پسرى بردبار

پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مى‌بينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان‌

پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى‌

ندا كرديم او را كه اى ابراهيم‌

بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را

همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است‌

و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را

و باقى گذارديم براى او در آيندگان‌

ذكر خير سلام بر ابراهيم را

اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را

همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند

و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان‌

و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كننده‌اى بر خود آشكار

تفسير

بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مى‌بينم كه ترا قربانى مينمايم‌


جلد 4 صفحه 441

پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفته‌اند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرموده‌اند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بى‌پايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال داده‌اند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد


جلد 4 صفحه 442

چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مى‌آيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با


جلد 4 صفحه 443

امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرموده‌اند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شده‌اند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خوانده‌اند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانى‌ء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.


جلد 4 صفحه 444

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَذلِك‌َ نَجزِي‌ المُحسِنِين‌َ (110)

‌اينکه‌ نحو جزا ميدهيم‌ نيكوكاران‌ ‌را‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه ‌براي‌ تشويق‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عناياتي‌ ‌که‌ ‌ما بابراهيم‌ كرديم‌ ‌براي‌ نيكوكاري‌ ‌او‌ ‌بود‌ و اختصاص‌ بابراهيم‌ ‌هم‌ ندارد ‌هر‌ ‌که‌ نيكوكار ‌باشد‌ ‌ما همين‌ نحو باو عنايت‌ و لطف‌ و مرحمت‌ داريم‌ و محسن‌ مقابل‌ مسي‌ء ‌است‌ بمعني‌ بدكردار و مسي‌ء كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌در‌ دوره عمر ‌اگر‌ يك‌ معصيت‌ كرده‌ ‌باشد‌ صدق‌ مسي‌ء ميكند بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ محسن‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌در‌ تمام‌ عمر يك‌ معصيت‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نشده‌ ‌باشد‌ و ‌اينکه‌ تالي‌ تلو معصوم‌ ‌است‌ بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ مرادف‌ ‌با‌ عصمت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 110)- آری «این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ). پاداشی به عظمت دنیا، پاداشی جاودان در سراسر زمان، پاداشی

ج4، ص155

در خور سلام و درود خداوند بزرگ!

ذبیح اللّه کیست؟

آنچه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح «اسماعیل» بوده است.

روایات بسیاری نیز در منابع اسلامی آمده است که نشان می‌دهد ذبیح «اسماعیل» بوده است نه اسحاق.

نکات آیه

۱ - پاداش به احسان گران و نیکوکاران، سنت خداوند است. (کذلک نجزى المحسنین)

۲ - حضرت ابراهیم(ع)، نمونه و الگوى نیکوکاران و احسان کنندگان (سلم على إبرهیم . کذلک نجزى المحسنین)

۳ - فرزنددار شدن ابراهیم(ع) و برجاى ماندن نام و آوازه نیک آن حضرت، از پاداش هاى خداوند به ایشان (فبشّرنه بغلم حلیم ... سلم على إبرهیم . کذلک نجزى المحسنین)

۴ - رسالت مداران و مبلغان دینى، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى (سلم على إبرهیم . کذلک نجزى المحسنین) از این که خداوند، ابراهیم(ع) را از محسنان برشمرده و براى آن حضرت پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده کرد که هر کس چونان ابراهیم(ع) در پى رسالت الهى باشد و به تبلیغ دین بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

۵ - تشویق و ترغیب خداوند به احسان و نیکوکارى (کذلک نجزى المحسنین)

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): پاداش ابراهیم(ع) ۳; خوشنامى ابراهیم(ع) ۳; فرزند ابراهیم(ع) ۳; فضایل ابراهیم(ع) ۲
  • احسان: تشویق به احسان ۵
  • الگوگیرى: الگوگیرى از ابراهیم(ع) ۲
  • خدا: پاداشهاى خدا ۳، ۴; تشویقهاى خدا ۵; سنتهاى خدا ۱
  • سنتهاى خدا: سنت پاداش ۱
  • مبلغان: احسان مبلغان ۴; پاداش مبلغان ۴
  • محسنان: الگوى محسنان ۲; پاداش محسنان ۱

منابع