الصافات ٩٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::خَلَقَکُم|خَلَقَکُمْ]] [[کلمه غیر ربط::خَلَقَکُم| ]] [[شامل این ریشه::خلق| ]][[ریشه غیر ربط::خلق| ]][[شامل این ریشه::کم| ]][[ریشه غیر ربط::کم| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::تَعْمَلُون|تَعْمَلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْمَلُون| ]] [[شامل این ریشه::عمل| ]][[ریشه غیر ربط::عمل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله| ]][[ریشه غیر ربط::الله| ]][[شامل این ریشه::اله| ]][[ریشه غیر ربط::اله| ]][[شامل این ریشه::وله| ]][[ریشه غیر ربط::وله| ]][[شامل این کلمه::خَلَقَکُم|خَلَقَکُمْ]] [[کلمه غیر ربط::خَلَقَکُم| ]] [[شامل این ریشه::خلق| ]][[ریشه غیر ربط::خلق| ]][[شامل این ریشه::کم| ]][[ریشه غیر ربط::کم| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::تَعْمَلُون|تَعْمَلُونَ]] [[کلمه غیر ربط::تَعْمَلُون| ]] [[شامل این ریشه::عمل| ]][[ریشه غیر ربط::عمل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=«حال آنکه خدا شما و آنچه را که میسازید آفریده است!» | |-|صادقی تهرانی=«حال آنکه خدا شما و آنچه را که میسازید آفریده است!» | ||
|-|معزی=و خدا آفریدتان با آنچه میسازید | |-|معزی=و خدا آفریدتان با آنچه میسازید | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">When Allah created you, and what you manufacture?”</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/037096.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/037096.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::96|٩٦]] | قبلی = الصافات ٩٥ | بعدی = الصافات ٩٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::96|٩٦]] | قبلی = الصافات ٩٥ | بعدی = الصافات ٩٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link137 | آيات ۷۱ - ۱۱۳ سوره | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link138 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link137 | آيات ۷۱ - ۱۱۳ سوره صافّات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link138 | مقام و منزلت نوح«ع»، و اجابت دعاى او]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link140 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link140 | چرا ابراهیم«ع»، شیعۀ حضرت نوح«ع» است؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link142 | چرا ابراهيم«ع»، به ستارگان نظر افكند و گفت: من بیمارم؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link142 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link143 | سخنان ابراهيم«ع»، با بت ها!]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link143 | سخنان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link146 | فصلى ديگر از داستان حضرت ابراهيم«ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link149 | آزمایش بزرگ ابراهيم«ع» و قربانی فرزندش اسماعيل«ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link150 | بحث روايتى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link146 | فصلى ديگر از داستان | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link149 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۸#link150 | | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۷#link45 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۷#link45 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ «95» وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ «96» | |||
(ابراهيم) گفت: آيا آن چه را خود مىتراشيد مىپرستيد؟ در حالى كه خداوند شما و آن چه را انجام مىدهيد (و مىسازيد) آفريده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) | |||
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ: و خداى تعالى آفريده است شما را، وَ ما تَعْمَلُونَ: و اصل جواهر آنچه شما مىكنيد به دستهاى خود، يعنى هرگاه بتان به اعتبار تشكيل عرضى كه تراشيده شده است معمول شما باشد و به حسب جوهريت و ماهيت كه تراشيده شده است مصنوع خداى تعالى باشد، پس چگونه به پرستش ايشان قيام مىنمائيد خالق خود را وا مىگذاريد. به عبارت ديگر شما و ماده بتان | |||
جلد 11 - صفحه 138 | |||
مصنوعه شما مخلوق آفريدگار هستيد، بنابراين پرستش آفريدهگار بر شما لازم است نه غير او. | |||
نكته: | |||
زمخشرى در كشاف گفته چون «ما» در «ما تعملون» تفسير «ما تنحتون» است، و «ما» در «ما تنحتون» «بلا شبهه» «ما» موصول باشد، پس «ما» در «ما تعملون» نيز «ما» موصول باشد، «ما» مصدرى كه موافق مذهب مجبره است، زيرا آيه مبنى بر توبيخ و تعييب كفار است به عمل قبيح، و اگر چنانچه معنى آن خلق عمل باشد كه از جمله آن عبادت بتان است، پس كفار را بر خدا حجت باشد و اين خلاف است. «1» بيان ديگر: همزه در (أ تعبدون) كه ابتداى آيه باشد استفهام انكارى و «واو» در (و اللّه خلقكم) حالى و «ما» اولى مصدرى و دومى موصوله به معنى «الذى» پس تقدير معنى چنين است: آيا عبادت مىكنيد تراشيده خود را، يعنى هيچكس عبادت نمىكند صور و اشكالى را كه به دستهاى خود تراشيده و ساخته باشد و حال آنكه خداى تعالى آفريد شما را و آفريد آن چيزى را كه شما عمل و صنعت در آن مىكنيد از چوب و سنگ، يعنى خلق كرد شما و چوب و سنگ را و شما آنها را تراشيده و عبادت كنيد و حال آنكه عبادت مستحق خالق آنها نه آنچه به دست خود تراشيده و معبود قرار داديد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87) | |||
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92) | |||
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97) | |||
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100) | |||
ترجمه | |||
و همانا از پيروان او | |||
هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم | |||
چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد | |||
آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد | |||
پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان | |||
پس نگريست نگريستنى در ستارگان | |||
پس گفت همانا من بيمارم | |||
پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند | |||
پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد | |||
چيست شما را كه سخن نميگوئيد | |||
پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام | |||
پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند | |||
گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد | |||
و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد | |||
گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان | |||
پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پستترين مردم | |||
و گفت همانا من روندهام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا | |||
پروردگارا ببخش بمن از شايستگان. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 438 | |||
در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانستهايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشاندهايد پس چه گمان بردهايد بپروردگار جهانيان تصوّر نمودهايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بىادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بىخبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستارهها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذاردهاند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 439 | |||
و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستارهها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 440 | |||
دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ اللّهُ خَلَقَكُم وَ ما تَعمَلُونَ (96) | |||
و حال آنكه شما را خداوند متعال خلق فرمود و آنچه عمل ميكنيد. | |||
اشاره باصنام و آلهه آنها است نظر به اينكه اينکه مشركين اعتراف دارند به اينكه خالق ذات اقدس الهيست در مقابل طبيعي که مستند بطبيعت ميداند و در بسياري از آيات اقرار و اعتراف آنها را ذكر فرمود مثل وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ عنكبوت آيه 61 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِهِ الأَرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُنَّ اللّهُ عنكبوت آيه 63 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ لقمان آيه 24 زمر آيه 39 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِيزُ العَلِيمُ زخرف آيه 8 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولُنَّ اللّهُ زخرف آيه 87 و غير اينها لذا ميفرمايد وَ اللّهُ خَلَقَكُم وَ ما تَعمَلُونَ. | |||
(تنبيه) افعال عباد و لو صادر باختيار عبد است لكن تا مشيت الهي موافقت نكند واقع نميشود چنانچه ميفرمايد ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ حشر آيه 5. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 96)- معبود باید خالق انسان باشد نه مخلوق او، اکنون درست بنگرید و معبود حقیقی را پیدا کنید: «خداوند هم شما را آفریده، و هم بتهائی را که میسازید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ). | |||
آسمان و زمین همه مخلوق اویند و زمان و مکان همه از اوست، باید سر بر آستان چنین خالقی نهاد و او را پرستش و نیایش کرد. | |||
این دلیلی است بسیار قوی و دندان شکن که هیچ پاسخی در مقابل آن نداشتند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۹۲: | خط ۲۲۷: | ||
[[رده:روش شرک ستیزى ابراهیم]][[رده:خالق انسان]][[رده:خالق مصنوعات انسان]][[رده:دلایل بطلان بت پرستى]][[رده:بى حرمتى بتها]][[رده:تحقیر بتها]][[رده:مخلوقیت بتها]][[رده:خالقیت خدا]][[رده:بى حرمتى خرافات]][[رده:بى حرمتى شرک]][[رده:تحقیر شرک]][[رده:برهان در عقیده]][[رده:تحقیر عقیده باطل]][[رده:روش مبارزه با عقیده باطل]][[رده:خالقیت معبودراستین]][[رده:ملاک معبودیت]] | [[رده:روش شرک ستیزى ابراهیم]][[رده:خالق انسان]][[رده:خالق مصنوعات انسان]][[رده:دلایل بطلان بت پرستى]][[رده:بى حرمتى بتها]][[رده:تحقیر بتها]][[رده:مخلوقیت بتها]][[رده:خالقیت خدا]][[رده:بى حرمتى خرافات]][[رده:بى حرمتى شرک]][[رده:تحقیر شرک]][[رده:برهان در عقیده]][[رده:تحقیر عقیده باطل]][[رده:روش مبارزه با عقیده باطل]][[رده:خالقیت معبودراستین]][[رده:ملاک معبودیت]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 96 سوره صافات | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 96 سوره صافات,صافات 96,وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ,روش شرک ستیزى ابراهیم,خالق انسان,خالق مصنوعات انسان,دلایل بطلان بت پرستى,بى حرمتى بتها,تحقیر بتها,مخلوقیت بتها,خالقیت خدا,بى حرمتى خرافات,بى حرمتى شرک,تحقیر شرک,برهان در عقیده,تحقیر عقیده باطل,روش مبارزه با عقیده باطل,خالقیت معبودراستین,ملاک معبودیت,آیات قرآن سوره الصافات | |||
|description=وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۷
کپی متن آیه |
---|
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
الصافات ٩٥ | آیه ٩٦ | الصافات ٩٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مََا تَعْمَلُونَ»: اگر واژه (ما) موصوله به شمار آید، معنی چنین است: خدا هم شما را آفریده است، و هم ساختههایتان را که بتها است. و اگر (مَا) مصدریّه به حساب آید، مفهوم این میشود که خداوند هم شما را آفریده است و هم اعمال شما را. از آنجا که بحث از بتها است؛ نه از اعمال آدمی، آیه مورد نظر، ناظر به این معنی نیست. تازه اگر چنین هم باشد، بیانگر این واقعیّت است که اعمال انسانها هر چند به اراده آنان انجام میگیرد، امّا اراده و قدرت بر تصمیمگیری و نیروهای دیگری که افعال خود را با آن انجام میدهند، همه از ناحیه خدا است. اگر هم بر بتها «ساختههای انسان» اطلاق میشود، به خاطر شکلی است که انسان بدانها میدهد، وگرنه ماده آنها را خدا آفریده است. این سخن درست به آن میماند که میگویند: این فرش، آن خانه، و آن اتومبیل، ساخته انسان است. مسلّماً منظور این نیست که انسان موادّ آنها را ساخته است. بلکه مراد این است که صورت آنها با دست انسان شکل میپذیرد و تغییر ظاهر میدهد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَ... (۱) أَ يُشْرِکُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئاً... (۲) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ... (۰) وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ... (۲)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ «95» وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ «96»
(ابراهيم) گفت: آيا آن چه را خود مىتراشيد مىپرستيد؟ در حالى كه خداوند شما و آن چه را انجام مىدهيد (و مىسازيد) آفريده است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96)
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ: و خداى تعالى آفريده است شما را، وَ ما تَعْمَلُونَ: و اصل جواهر آنچه شما مىكنيد به دستهاى خود، يعنى هرگاه بتان به اعتبار تشكيل عرضى كه تراشيده شده است معمول شما باشد و به حسب جوهريت و ماهيت كه تراشيده شده است مصنوع خداى تعالى باشد، پس چگونه به پرستش ايشان قيام مىنمائيد خالق خود را وا مىگذاريد. به عبارت ديگر شما و ماده بتان
جلد 11 - صفحه 138
مصنوعه شما مخلوق آفريدگار هستيد، بنابراين پرستش آفريدهگار بر شما لازم است نه غير او.
نكته:
زمخشرى در كشاف گفته چون «ما» در «ما تعملون» تفسير «ما تنحتون» است، و «ما» در «ما تنحتون» «بلا شبهه» «ما» موصول باشد، پس «ما» در «ما تعملون» نيز «ما» موصول باشد، «ما» مصدرى كه موافق مذهب مجبره است، زيرا آيه مبنى بر توبيخ و تعييب كفار است به عمل قبيح، و اگر چنانچه معنى آن خلق عمل باشد كه از جمله آن عبادت بتان است، پس كفار را بر خدا حجت باشد و اين خلاف است. «1» بيان ديگر: همزه در (أ تعبدون) كه ابتداى آيه باشد استفهام انكارى و «واو» در (و اللّه خلقكم) حالى و «ما» اولى مصدرى و دومى موصوله به معنى «الذى» پس تقدير معنى چنين است: آيا عبادت مىكنيد تراشيده خود را، يعنى هيچكس عبادت نمىكند صور و اشكالى را كه به دستهاى خود تراشيده و ساخته باشد و حال آنكه خداى تعالى آفريد شما را و آفريد آن چيزى را كه شما عمل و صنعت در آن مىكنيد از چوب و سنگ، يعنى خلق كرد شما و چوب و سنگ را و شما آنها را تراشيده و عبادت كنيد و حال آنكه عبادت مستحق خالق آنها نه آنچه به دست خود تراشيده و معبود قرار داديد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87)
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)
فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97)
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)
ترجمه
و همانا از پيروان او
هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم
چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد
آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد
پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان
پس نگريست نگريستنى در ستارگان
پس گفت همانا من بيمارم
پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند
پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد
چيست شما را كه سخن نميگوئيد
پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام
پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند
گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد
و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد
گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان
پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پستترين مردم
و گفت همانا من روندهام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا
پروردگارا ببخش بمن از شايستگان.
تفسير
خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفتهاند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه
جلد 4 صفحه 438
در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانستهايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشاندهايد پس چه گمان بردهايد بپروردگار جهانيان تصوّر نمودهايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بىادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بىخبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستارهها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذاردهاند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد
جلد 4 صفحه 439
و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستارهها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون
جلد 4 صفحه 440
دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اللّهُ خَلَقَكُم وَ ما تَعمَلُونَ (96)
و حال آنكه شما را خداوند متعال خلق فرمود و آنچه عمل ميكنيد.
اشاره باصنام و آلهه آنها است نظر به اينكه اينکه مشركين اعتراف دارند به اينكه خالق ذات اقدس الهيست در مقابل طبيعي که مستند بطبيعت ميداند و در بسياري از آيات اقرار و اعتراف آنها را ذكر فرمود مثل وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ عنكبوت آيه 61 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحيا بِهِ الأَرضَ مِن بَعدِ مَوتِها لَيَقُولُنَّ اللّهُ عنكبوت آيه 63 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ لقمان آيه 24 زمر آيه 39 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِيزُ العَلِيمُ زخرف آيه 8 وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولُنَّ اللّهُ زخرف آيه 87 و غير اينها لذا ميفرمايد وَ اللّهُ خَلَقَكُم وَ ما تَعمَلُونَ.
(تنبيه) افعال عباد و لو صادر باختيار عبد است لكن تا مشيت الهي موافقت نكند واقع نميشود چنانچه ميفرمايد ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ حشر آيه 5.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 96)- معبود باید خالق انسان باشد نه مخلوق او، اکنون درست بنگرید و معبود حقیقی را پیدا کنید: «خداوند هم شما را آفریده، و هم بتهائی را که میسازید» (وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ).
آسمان و زمین همه مخلوق اویند و زمان و مکان همه از اوست، باید سر بر آستان چنین خالقی نهاد و او را پرستش و نیایش کرد.
این دلیلی است بسیار قوی و دندان شکن که هیچ پاسخی در مقابل آن نداشتند.
نکات آیه
۱ - خداوند، خالق انسان و مصنوعات و دست ساخته هاى او (بت و...) (و اللّه خلقکم و ما تعملون)
۲ - تنها، خالق جهان هستى مستحق پرستش است. (قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقکم و ما تعملون) تذکر به خالقیت خدا نسبت به انسان و مصنوعات وى، پس از محکوم کردن پرستش مصنوعات بشرى، مى تواند گویاى برداشت بالا باشد.
۳ - مخلوق و مصنوع بودن بت ها، دلیل عدم شایستگى آنها براى پرستش (قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقکم و ما تعملون)
۴ - شکستن ابّهت و تقدس بت ها، در مرحله نخست و سپس گفتوگوى خردبرانگیز، شیوه مبارزه ابراهیم(ع) با مشرکان و مظاهر شرک (فقال ألا تأکلون ... فراغ علیهم ضربًا بالیمین ... قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقکم و ما تعملون) برداشت یاد شده از آن جا است که ابراهیم(ع) در آغاز مبارزه با شرک و بت پرستى، ابتدا به سراغ بتکده رفته و ضمن به تمسخر گرفتن بت ها، آنها را درهم شکست. سپس با مخاطب قرار دادن مردم، آیین آنان را زیر سؤال برد (أتعبدون ما تنحتون) و به تأمّل و اندیشه واداشت.
۵ - شکستن ابّهت و تقدس عقاید باطل و خرافى، نخستین گام در مبارزه با آن عقاید (فقال ألا تأکلون ... فراغ علیهم ضربًا بالیمین ... و اللّه خلقکم و ما تعملون)
۶ - لزوم همراه کردن منطق و دلیل، با مبارزه عملى براى نابودى عقاید باطل و خرافى (فراغ علیهم ضربًا بالیمین ... قال أتعبدون) برداشت یاد شده به دلیل این نکته است که ابراهیم(ع) به دو نوع مبارزه علیه شرک دست زد: ۱- شکستن بت ها، ۲- گفتوگوى خردبرانگیز با مشرکان درباره آیین شرک.
۷ - مظاهر شرک و عقاید خرافى، فاقد تقدس و حرمت (فقال ألا تأکلون ... فراغ علیهم ضربًا بالیمین ... و اللّه خلقکم و ما تعملون)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): روش شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۴
- انسان: خالق انسان ۱; خالق مصنوعات انسان ۱
- بت پرستى: دلایل بطلان بت پرستى ۳
- بتها: بى حرمتى بتها ۷; تحقیر بتها ۴; مخلوقیت بتها ۳
- خدا: خالقیت خدا ۱
- خرافات: بى حرمتى خرافات ۷
- شرک: بى حرمتى شرک ۷; تحقیر شرک ۴
- عقیده: برهان در عقیده ۶; تحقیر عقیده باطل ۵; روش مبارزه با عقیده باطل ۵، ۶
- معبودراستین: خالقیت معبودراستین ۲
- معبودیت: ملاک معبودیت ۲
منابع