يس ١٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::عَلَيْنَا|عَلَيْنَا]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::الْبَلاَغ|الْبَلاَغُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْبَلاَغ| ]] [[شامل این ریشه::بلغ‌| ]][[ریشه غیر ربط::بلغ‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُبِين|الْمُبِينُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين‌| ]][[ریشه غیر ربط::بين‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::عَلَيْنَا|عَلَيْنَا]] [[شامل این ریشه::على‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::الْبَلاَغ|الْبَلاَغُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْبَلاَغ| ]] [[شامل این ریشه::بلغ‌| ]][[ریشه غیر ربط::بلغ‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُبِين|الْمُبِينُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين‌| ]][[ریشه غیر ربط::بين‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ مَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ‌ الْمُبِينُ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و بر ما (کاری) جز رسانیدن رسای آشکارگر (پیام ربّانی) نیست.»
|-|صادقی تهرانی=و بر ما (کاری) جز رسانیدن رسای آشکارگر (پیام ربّانی) نیست.»
|-|معزی=و نیست بر ما جز رساندن آشکار
|-|معزی=و نیست بر ما جز رساندن آشکار
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">And our only duty is clear communication.”</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/036017.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/036017.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::17|١٧]] | قبلی = يس ١٦ | بعدی = يس ١٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يس | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::17|١٧]] | قبلی = يس ١٦ | بعدی = يس ١٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۰: خط ۳۸:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير كسانى كه سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم به منظور اتمام حجت ورسيدن آنان به كمال شقاوت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره «يس»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير سیه دلان، برای اتمام حجت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى جمله : طائركم معكم كه رسولان ع به مكذبان خود گفتند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link70 | وجه اين كه مشرکان در تكذيب پيامبران گفتند: «شما بشری مانند ما هستید»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link72 | سخن درباره مردى كه جاء من اءقصى المدينه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link71 | معناى جملۀ: «طَائِرُكُم مَعَكُم»، كه رسولان «ع»، به مكذّبان خود گفتند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه در اين دو آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link73 | استدلال تفصيلى بر توحيد و نفى آلهه، در اين دو آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link74 | دو حجت و برهان عليه مشركين ، در سخن مردى كه اقصاى مدينه آمد: و مالى لا اعبد الذىفطرنى ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | مقصود از «جنت» در آيه، بهشت برزخی است، نه بهشت آخرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link75 | توضيحى راجع به جنت در آيه قيلادخل الجنة و اينكه خطاب كننده كيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف «اكرام شده»، در آيات قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link76 | موارد استعمال وصف مكرم اكرام شده در آيات قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت بر مردمى است، كه رسولان الهى را استهزاء كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link77 | هلاك شدن قوم مكذب با صيحه اى واحده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | بحث روايتى: روایاتی پیرامون فرستادگان حضرت عیسی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۹#link78 | حسرت و ندامت بر مردى است كه رسولان الهى را استهزاء كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link79 | رواياتى درباره داستان فرستادگان عيسى ع و مؤ منى كه مردم را به پيروى آن رسولان دعوتت كرد و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link80 | رواياتى كه مى گويد صديقين سه افضل وافضل آنان على بن ابى طالب ع است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۳#link142 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۳#link142 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»
و بر ما، جز تبليغ آشكار و روشن، وظيفه‌ى ديگرى نيست.
===نکته ها===
برخى انسان‌ها به وجود خدا اعتقاد دارند، ولى مسأله‌ى نبوّت را نمى‌پذيرند و مى‌گويند خداوند به ما عقل داده و نيازى به وحى نداريم. اين اعتقاد ناشى از عدم شناخت صحيح خداست، چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ» «1»
===پیام ها===
1- گاهى بايد دعوت به حقّ و امر به معروف به صورت گروهى باشد. أَرْسَلْنا ...
اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ‌
2- لجاجت، درد بى درمان است. (حتى انبيا را تكذيب كردند.) «فَكَذَّبُوهُما»
3- با تكذيب دشمن، دست از كار و هدف نكشيد، نفرات خود را تقويت كنيد.
«فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
4- گاهى چند پيامبر، هم زمان به سوى يك قوم اعزام مى‌شدند. اثْنَيْنِ‌ ... بِثالِثٍ‌
5- تعداد مبلّغان، به نياز جامعه بستگى دارد. «أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
6- در مديريّت، وقتى كسى را به مأموريّتى مى‌فرستيد رهايش نكنيد و او را تأييد
----
«1». انعام، 91.
جلد 7 - صفحه 528
و تقويت كنيد. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
7- كثرت افراد لايق، سبب عزّت است. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
8- عزّت و ذلّت به دست خداست، گرچه فرد يا چيزى واسطه شود. «فَعَزَّزْنا»
9- در مديريّت، هميشه نيروى ذخيره داشته باشيد. «بِثالِثٍ»
10- كفّار تمام كمالات را ناديده و همه چيز را با ديد ظاهرى مى‌نگرند. «بَشَرٌ مِثْلُنا»
11- بعضى، تكليف و امر و نهى را مخالف رحمت الهى مى‌دانند و گمان مى‌كنند معناى رحمت، آزادى بى‌قيد و شرط و رها بودن انسان است. «ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‌ءٍ»
12- در برابر انكارهاى پى در پى دشمن، دل خود را با ياد خدا آرامش دهيد.
رَبُّنا يَعْلَمُ‌ ...
13- وظيفه‌ى انبيا، روشنگرى و تبليغ آگاهى بخش است و ضامن نتيجه نيستند.
«وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»
وَ ما عَلَيْنا: و نيست بر ما، إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ‌: مگر رسانيدن آشكار او هويدا، يعنى ما وظيفه خود را انجام داديم و پيغام خدا را به شما رسانديم و بر وفق آن معجزه آورديم، اگر شما به سبب انكار و عناد، نظر در اين معجزات ظاهره نكنيد تا علم به صدق ما پيدا كنيد، مستوجب عذاب خواهيد شد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ «13» إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ «14» قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ «15» قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ «16» وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18» قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19»
ترجمه‌
و بزن براى آنها مثلى مثل اهل آن بلد هنگاميكه آمدند آنها را فرستادگان‌
هنگاميكه فرستاديم بسوى آنها دو تن پس تكذيب كردند آن دو را پس تقويت نموديم به سومى پس گفتند همانا ما بسوى شما فرستادگانيم‌
گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما و فرو نفرستاده خداى بخشنده چيزى نيستيد شما مگر آنكه دروغ ميگوئيد
گفتند پروردگار ما ميداند كه همانا ما بسوى شما هر آينه فرستاده شدگانيم‌
و نيست بر ما مگر رسانيدن آشكار
گفتند همانا ما فال بد زديم بشما هر آينه اگر باز نه ايستاديد سنگسار ميكنيم البته شما را و هر آينه ميرسد البته شما را از ما عذابى دردناك‌
گفتند منشأ فال بد شما با شما است آيا اگر پند داده شويد فال ميزنيد بلكه شما گروهى باشيد تجاوز كنندگان.
تفسير
خداوند سبحان براى تذكر و تنبّه كفار مكّه به پيغمبر خود دستور فرمود كه براى آنها قصّه شگفت‌آورى را كه از آن تعبير بمثل ميشود نقل فرمايد و آن حكايت اهل شهر انطاكيه است و خلاصه مستفاد از روايات متعدّده در اينمقام آنستكه دو نفر از حواريّون حضرت عيسى مأمور شدند از جانب خداوند كه بشهر انطاكيّه روند و آنها را دعوت بدين حقّ نمايند و آن دو بوظيفه خود عمل نمودند و مغضوب پادشاه شدند و او آن دو را حبس نمود و چون اينخبر بسمع حضرت عيسى رسيد وصى خود شمعون الصّفا را در پى آن دو روانه فرمود و او با خواصّ پادشاه آشنا شد و آنها او را نزد شاه بردند و او مايل بصحبت با شمعون گرديد و مقرّب پيش شاه شد تا روزى باو گفت شنيده‌ام چندى قبل دو نفر را حبس فرموديد چون دعوت بدين تازه‌اى مينمودند با آنكه با آن دو صحبت نفرموديد خوب است مقرّر فرمائيد آن دو را بياورند با آنها مذاكراتى شود كه كشف گردد حالشان‌
----
جلد 4 صفحه 401
شاه گفت آنروز غضب بر من مستولى شد و بدون استنطاق آنها را حبس نمودم و امر باحضارشان نمود و چون حاضر شدند و مقصد خودشان را كه دعوت به توحيد بود اظهار داشتند شمعون از آن دو طلب معجزه نمود ايشان گفتند هرچه بخواهيد ما انجام ميدهيم پادشاه امر كرد كور مادرزادى آوردند كه جاى چشمش مانند پيشانى صاف بود و آن دو دعا نمودند جاى دو چشمش شكافته شد و دو گلوله از گل گذاردند در جاى دو چشمش و دعا نمودند دو چشم بينا شد و پادشاه تعجّب نمود و شمعون باو گفت معبود شما چنين كارى ميتواند بكند پادشاه آهسته گفت من از تو چيزيرا پنهان نميكنم معبود ما هيچ كار نميتواند بكند و بآن دو گفت اگر مرده‌اى را كه هفت روز است مرده زنده كنيد من بشما و خدايتان ايمان ميآورم و مرده‌اى را كه هفت روز بود مرده بود و دفنش نكرده بودند براى آنكه پدرش حاضر نبود و جسدش متغيّر شده و بو گرفته بود حاضر كردند و آن دو دعا نمودند و شمعون هم با آنها موافقت در دعاء كرد ولى در خفاء و آنمرده زنده شد و گفت هفت روز من در هفت وادى آتش بودم شما بخداى ناديده ايمان بياوريد و دست از پرستش بت برداريد و چون شمعون ديد كه اين مشاهده در پادشاه مؤثر شد او را دعوت بتوحيد نمود و پادشاه ايمان آورد و اهل مملكت بعضى ايمان آوردند و بعضى بر كفر باقى ماندند و در بعضى از روايات آنمرده پسر پادشاه معرّفى شده كه از قبر بيرون آمد و خاك را از سر خود پاك ميكرد و شاه از او پرسيد پسر جان حالت چگونه است گفت مرده بودم دو نفر را ديدم دعا ميكنند خدا مرا زنده كند شاه گفت اگر آن دو نفر را به بينى ميشناسى گفت بلى پس شاه امر نمود كه مردم از مقابل او عبور نمايند و آن دو نفر هم در رديف آنها باشند و چون عدّه‌ئى عبور نمودند او اوّل يكى از آن دو و بعدا ديگرى را شناخت و با انگشت بجانب هر يك از آن دو اشاره نمود پس شمعون گفت من بخداى شما دو نفر ايمان آوردم و بعد شاه گفت منهم ايمان آوردم و بعد تمام اهل مملكت ايمان آوردند و حاصل مفاد آيات شريفه آنستكه بدوا ما دو نفر را برسالت نزد آنها فرستاديم و بعدا تقويت نموديم آن دو را بسومى و آنها دعوى رسالت نمودند و قوم نپذيرفتند و منكر فضل و مزيّت ايشان شدند و ايشان دعوى خودشان را مؤكّد بقسم نمودند چون شاهد گرفتن خدا در حكم‌
----
جلد 4 صفحه 402
قسم است و گفتند وظيفه ما فقط اداء رسالت است واضح و آشكار و بآن عمل نموديم ديگر تكليفى نداريم شما اگر قبول نمائيد از نفع آن بهره‌مند خواهيد شد و الّا بعذاب الهى گرفتار خواهيد گشت و گفته‌اند اين سخن را بعد از اظهار معجزه گفته بودند و آنها در جواب گفتند از وقتى شما بشهر ما آمديد ما در عسرت و مشقّت افتاديم يا دست برداشتن از دين آباء و اجداد براى ما ميمنت ندارد لذا ما بوجود يا دعوت شما فال بد ميزنيم و اگر دست از عقيده خود بر نداريد شما را سنگسار ميكنيم و از طرف ما بسياست و عقوبت شديدى گرفتار خواهيد شد و ايشان در جواب گفتند افعال و اعمال بد شما موجب فال بد است آيا اگر كسانى شما را نصيحت كنند و متذكّر بدبختى خود شويد براى آنها فال بد ميزنيد يا تهديدشان ميكنيد و بنابراين جواب شرط در آيه شريفه براى دلالت كلام بر آن حذف شده و اگر ان ذكّرتم بدون همزه باشد چنانچه بعضى قرائت نمودند محتمل است مراد آن باشد كه منشأ فال بد شما با شما است اگر متذكر شده باشيد كه عيب در خودتان است بلى شما متعدّى و متجاوز از حقّ و حدّ خودتانيد كه بايد به پيام خدا گوش بدهيد و نميدهيد و ظاهرا منافات ندارد اين گفتگو با آنچه ذكر شد كه بر حسب بعضى از روايات همه ايمان آوردند چون ممكن است بعد از آنكه پاى عمل بتكاليف ميان آمده باشد مرتدّ شده باشند چنانچه غالبا معمول است كه براى فرار از تكليف مردم كافر ميشوند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما عَلَينا إِلاَّ البَلاغ‌ُ المُبِين‌ُ «17»
‌ما بايد تبليغ‌ رسالت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بكنيم‌ و ديگر مسئوليتي‌ نداريم‌ ‌که‌ ‌شما‌ قبول‌ كنيد ‌ يا ‌ رد كنيد چنانچه‌ وظيفه انبياء و ائمّه‌ و علماء و هدات‌ دين‌ همين‌ ‌است‌ ‌که‌ بندگان‌ ‌را‌ آگاه‌ كنند بدستورات‌ ديني‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 124 و امّا هدايت‌ شدن‌ ‌آنها‌ منوط بقابليت‌ آنهاست‌ و افاضه حق‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ إِنَّك‌َ لا تَهدِي‌ مَن‌ أَحبَبت‌َ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ وَ هُوَ أَعلَم‌ُ بِالمُهتَدِين‌َ قصص‌ آيه 56.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 17)- «و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ رسالت بطور آشکار و روشن نیست» (وَ ما عَلَیْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
ج4، ص87
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۲: خط ۲۲۱:
[[رده:اتمام حجت انبیا]][[رده:بلاغت تعالیم انبیا]][[رده:رسالت انبیاى انطاکیه]][[رده:سهولت فهم تعالیم انبیا]][[رده:شرایط تبلیغ انبیا]][[رده:محدوده مسؤولیت انبیاى انطاکیه]][[رده:وضوح تعالیم انبیا]][[رده:ویژگیهاى تعالیم انبیا]][[رده:روش تبلیغ]][[رده:فصاحت در تبلیغ]][[رده:اعراض از دین]][[رده:اهمیت تبلیغ دین]][[رده:مسؤولیت مبلغان]]
[[رده:اتمام حجت انبیا]][[رده:بلاغت تعالیم انبیا]][[رده:رسالت انبیاى انطاکیه]][[رده:سهولت فهم تعالیم انبیا]][[رده:شرایط تبلیغ انبیا]][[رده:محدوده مسؤولیت انبیاى انطاکیه]][[رده:وضوح تعالیم انبیا]][[رده:ویژگیهاى تعالیم انبیا]][[رده:روش تبلیغ]][[رده:فصاحت در تبلیغ]][[رده:اعراض از دین]][[رده:اهمیت تبلیغ دین]][[رده:مسؤولیت مبلغان]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره يس ]]
{{#seo:
|title=آیه 17 سوره يس
|title_mode=replace
|keywords=آیه 17 سوره يس,يس 17,وَ مَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ‌ الْمُبِينُ‌,اتمام حجت انبیا,بلاغت تعالیم انبیا,رسالت انبیاى انطاکیه,سهولت فهم تعالیم انبیا,شرایط تبلیغ انبیا,محدوده مسؤولیت انبیاى انطاکیه,وضوح تعالیم انبیا,ویژگیهاى تعالیم انبیا,روش تبلیغ,فصاحت در تبلیغ,اعراض از دین,اهمیت تبلیغ دین,مسؤولیت مبلغان,آیات قرآن سوره يس
|description=وَ مَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ‌ الْمُبِينُ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۶

کپی متن آیه
وَ مَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ‌ الْمُبِينُ‌

ترجمه

و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست!»

|و بر عهده‌ى ما چيزى جز ابلاغ آشكار نيست
و بر ما [وظيفه‌اى‌] جز رسانيدن آشكار [پيام‌] نيست.
و بر ما جز آنکه واضح ابلاغ رسالت کنیم هیچ تکلیفی نیست.
و بر عهده ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست.
و بر عهده ما جز پيام‌رسانيدن آشكارا هيچ نيست.
و بر عهده ما جز پیام‌رسانی آشکار چیزی نیست‌
و بر ما جز رسانيدن روشن و آشكار پيام نيست.
بر ما جز تبلیغ روشن و روشنگر نمی‌باشد.
و بر ما (کاری) جز رسانیدن رسای آشکارگر (پیام ربّانی) نیست.»
و نیست بر ما جز رساندن آشکار

And our only duty is clear communication.”
ترتیل:
ترجمه:
يس ١٦ آیه ١٧ يس ١٨
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْبَلاغُ الْمُبِینُ»: (نگا: مائده / و نحل / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»

و بر ما، جز تبليغ آشكار و روشن، وظيفه‌ى ديگرى نيست.

نکته ها

برخى انسان‌ها به وجود خدا اعتقاد دارند، ولى مسأله‌ى نبوّت را نمى‌پذيرند و مى‌گويند خداوند به ما عقل داده و نيازى به وحى نداريم. اين اعتقاد ناشى از عدم شناخت صحيح خداست، چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ» «1»

پیام ها

1- گاهى بايد دعوت به حقّ و امر به معروف به صورت گروهى باشد. أَرْسَلْنا ...

اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ‌

2- لجاجت، درد بى درمان است. (حتى انبيا را تكذيب كردند.) «فَكَذَّبُوهُما»

3- با تكذيب دشمن، دست از كار و هدف نكشيد، نفرات خود را تقويت كنيد.

«فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»

4- گاهى چند پيامبر، هم زمان به سوى يك قوم اعزام مى‌شدند. اثْنَيْنِ‌ ... بِثالِثٍ‌

5- تعداد مبلّغان، به نياز جامعه بستگى دارد. «أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»

6- در مديريّت، وقتى كسى را به مأموريّتى مى‌فرستيد رهايش نكنيد و او را تأييد


«1». انعام، 91.

جلد 7 - صفحه 528

و تقويت كنيد. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»

7- كثرت افراد لايق، سبب عزّت است. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»

8- عزّت و ذلّت به دست خداست، گرچه فرد يا چيزى واسطه شود. «فَعَزَّزْنا»

9- در مديريّت، هميشه نيروى ذخيره داشته باشيد. «بِثالِثٍ»

10- كفّار تمام كمالات را ناديده و همه چيز را با ديد ظاهرى مى‌نگرند. «بَشَرٌ مِثْلُنا»

11- بعضى، تكليف و امر و نهى را مخالف رحمت الهى مى‌دانند و گمان مى‌كنند معناى رحمت، آزادى بى‌قيد و شرط و رها بودن انسان است. «ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

12- در برابر انكارهاى پى در پى دشمن، دل خود را با ياد خدا آرامش دهيد.

رَبُّنا يَعْلَمُ‌ ...

13- وظيفه‌ى انبيا، روشنگرى و تبليغ آگاهى بخش است و ضامن نتيجه نيستند.

«وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»

وَ ما عَلَيْنا: و نيست بر ما، إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ‌: مگر رسانيدن آشكار او هويدا، يعنى ما وظيفه خود را انجام داديم و پيغام خدا را به شما رسانديم و بر وفق آن معجزه آورديم، اگر شما به سبب انكار و عناد، نظر در اين معجزات ظاهره نكنيد تا علم به صدق ما پيدا كنيد، مستوجب عذاب خواهيد شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ «13» إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ «14» قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ «15» قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ «16» وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17»

قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18» قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19»

ترجمه‌

و بزن براى آنها مثلى مثل اهل آن بلد هنگاميكه آمدند آنها را فرستادگان‌

هنگاميكه فرستاديم بسوى آنها دو تن پس تكذيب كردند آن دو را پس تقويت نموديم به سومى پس گفتند همانا ما بسوى شما فرستادگانيم‌

گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما و فرو نفرستاده خداى بخشنده چيزى نيستيد شما مگر آنكه دروغ ميگوئيد

گفتند پروردگار ما ميداند كه همانا ما بسوى شما هر آينه فرستاده شدگانيم‌

و نيست بر ما مگر رسانيدن آشكار

گفتند همانا ما فال بد زديم بشما هر آينه اگر باز نه ايستاديد سنگسار ميكنيم البته شما را و هر آينه ميرسد البته شما را از ما عذابى دردناك‌

گفتند منشأ فال بد شما با شما است آيا اگر پند داده شويد فال ميزنيد بلكه شما گروهى باشيد تجاوز كنندگان.

تفسير

خداوند سبحان براى تذكر و تنبّه كفار مكّه به پيغمبر خود دستور فرمود كه براى آنها قصّه شگفت‌آورى را كه از آن تعبير بمثل ميشود نقل فرمايد و آن حكايت اهل شهر انطاكيه است و خلاصه مستفاد از روايات متعدّده در اينمقام آنستكه دو نفر از حواريّون حضرت عيسى مأمور شدند از جانب خداوند كه بشهر انطاكيّه روند و آنها را دعوت بدين حقّ نمايند و آن دو بوظيفه خود عمل نمودند و مغضوب پادشاه شدند و او آن دو را حبس نمود و چون اينخبر بسمع حضرت عيسى رسيد وصى خود شمعون الصّفا را در پى آن دو روانه فرمود و او با خواصّ پادشاه آشنا شد و آنها او را نزد شاه بردند و او مايل بصحبت با شمعون گرديد و مقرّب پيش شاه شد تا روزى باو گفت شنيده‌ام چندى قبل دو نفر را حبس فرموديد چون دعوت بدين تازه‌اى مينمودند با آنكه با آن دو صحبت نفرموديد خوب است مقرّر فرمائيد آن دو را بياورند با آنها مذاكراتى شود كه كشف گردد حالشان‌


جلد 4 صفحه 401

شاه گفت آنروز غضب بر من مستولى شد و بدون استنطاق آنها را حبس نمودم و امر باحضارشان نمود و چون حاضر شدند و مقصد خودشان را كه دعوت به توحيد بود اظهار داشتند شمعون از آن دو طلب معجزه نمود ايشان گفتند هرچه بخواهيد ما انجام ميدهيم پادشاه امر كرد كور مادرزادى آوردند كه جاى چشمش مانند پيشانى صاف بود و آن دو دعا نمودند جاى دو چشمش شكافته شد و دو گلوله از گل گذاردند در جاى دو چشمش و دعا نمودند دو چشم بينا شد و پادشاه تعجّب نمود و شمعون باو گفت معبود شما چنين كارى ميتواند بكند پادشاه آهسته گفت من از تو چيزيرا پنهان نميكنم معبود ما هيچ كار نميتواند بكند و بآن دو گفت اگر مرده‌اى را كه هفت روز است مرده زنده كنيد من بشما و خدايتان ايمان ميآورم و مرده‌اى را كه هفت روز بود مرده بود و دفنش نكرده بودند براى آنكه پدرش حاضر نبود و جسدش متغيّر شده و بو گرفته بود حاضر كردند و آن دو دعا نمودند و شمعون هم با آنها موافقت در دعاء كرد ولى در خفاء و آنمرده زنده شد و گفت هفت روز من در هفت وادى آتش بودم شما بخداى ناديده ايمان بياوريد و دست از پرستش بت برداريد و چون شمعون ديد كه اين مشاهده در پادشاه مؤثر شد او را دعوت بتوحيد نمود و پادشاه ايمان آورد و اهل مملكت بعضى ايمان آوردند و بعضى بر كفر باقى ماندند و در بعضى از روايات آنمرده پسر پادشاه معرّفى شده كه از قبر بيرون آمد و خاك را از سر خود پاك ميكرد و شاه از او پرسيد پسر جان حالت چگونه است گفت مرده بودم دو نفر را ديدم دعا ميكنند خدا مرا زنده كند شاه گفت اگر آن دو نفر را به بينى ميشناسى گفت بلى پس شاه امر نمود كه مردم از مقابل او عبور نمايند و آن دو نفر هم در رديف آنها باشند و چون عدّه‌ئى عبور نمودند او اوّل يكى از آن دو و بعدا ديگرى را شناخت و با انگشت بجانب هر يك از آن دو اشاره نمود پس شمعون گفت من بخداى شما دو نفر ايمان آوردم و بعد شاه گفت منهم ايمان آوردم و بعد تمام اهل مملكت ايمان آوردند و حاصل مفاد آيات شريفه آنستكه بدوا ما دو نفر را برسالت نزد آنها فرستاديم و بعدا تقويت نموديم آن دو را بسومى و آنها دعوى رسالت نمودند و قوم نپذيرفتند و منكر فضل و مزيّت ايشان شدند و ايشان دعوى خودشان را مؤكّد بقسم نمودند چون شاهد گرفتن خدا در حكم‌


جلد 4 صفحه 402

قسم است و گفتند وظيفه ما فقط اداء رسالت است واضح و آشكار و بآن عمل نموديم ديگر تكليفى نداريم شما اگر قبول نمائيد از نفع آن بهره‌مند خواهيد شد و الّا بعذاب الهى گرفتار خواهيد گشت و گفته‌اند اين سخن را بعد از اظهار معجزه گفته بودند و آنها در جواب گفتند از وقتى شما بشهر ما آمديد ما در عسرت و مشقّت افتاديم يا دست برداشتن از دين آباء و اجداد براى ما ميمنت ندارد لذا ما بوجود يا دعوت شما فال بد ميزنيم و اگر دست از عقيده خود بر نداريد شما را سنگسار ميكنيم و از طرف ما بسياست و عقوبت شديدى گرفتار خواهيد شد و ايشان در جواب گفتند افعال و اعمال بد شما موجب فال بد است آيا اگر كسانى شما را نصيحت كنند و متذكّر بدبختى خود شويد براى آنها فال بد ميزنيد يا تهديدشان ميكنيد و بنابراين جواب شرط در آيه شريفه براى دلالت كلام بر آن حذف شده و اگر ان ذكّرتم بدون همزه باشد چنانچه بعضى قرائت نمودند محتمل است مراد آن باشد كه منشأ فال بد شما با شما است اگر متذكر شده باشيد كه عيب در خودتان است بلى شما متعدّى و متجاوز از حقّ و حدّ خودتانيد كه بايد به پيام خدا گوش بدهيد و نميدهيد و ظاهرا منافات ندارد اين گفتگو با آنچه ذكر شد كه بر حسب بعضى از روايات همه ايمان آوردند چون ممكن است بعد از آنكه پاى عمل بتكاليف ميان آمده باشد مرتدّ شده باشند چنانچه غالبا معمول است كه براى فرار از تكليف مردم كافر ميشوند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما عَلَينا إِلاَّ البَلاغ‌ُ المُبِين‌ُ «17»

‌ما بايد تبليغ‌ رسالت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بكنيم‌ و ديگر مسئوليتي‌ نداريم‌ ‌که‌ ‌شما‌ قبول‌ كنيد ‌ يا ‌ رد كنيد چنانچه‌ وظيفه انبياء و ائمّه‌ و علماء و هدات‌ دين‌ همين‌ ‌است‌ ‌که‌ بندگان‌ ‌را‌ آگاه‌ كنند بدستورات‌ ديني‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 124 و امّا هدايت‌ شدن‌ ‌آنها‌ منوط بقابليت‌ آنهاست‌ و افاضه حق‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ إِنَّك‌َ لا تَهدِي‌ مَن‌ أَحبَبت‌َ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ وَ هُوَ أَعلَم‌ُ بِالمُهتَدِين‌َ قصص‌ آيه 56.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 17)- «و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ رسالت بطور آشکار و روشن نیست» (وَ ما عَلَیْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ).

ج4، ص87

نکات آیه

۱ - ابلاغ پیام هاى الهى به صورت روشن و آشکار، وظیفه پیامبرانِ فرستاده شده به سوى مردم انطاکیه بود. (و ما علینا إلاّ البلغ المبین)

۲ - پیامبران فرستاده شده به سوى مردم انطاکیه، تنها مسؤول انجام رسالت خویش بودند; نه مأمور به نتیجه (مؤمن ساختن همه مردم). (و ما علینا إلاّ البلغ المبین) حصر در جمله «و ما علینا إلاّ...» حصر اضافى است و گویاى این نکته مى باشد که تکذیب انبیا از سوى منکران رسالت، مسؤولیتى بر دوش پیامبران بار نمى کند; زیرا آنان تنها مسؤول ابلاغ وحى به مردم اند و مسؤولیتى در قبال آثار و نتایج این رسالت (پذیرش و عدم پذیرش مردم) ندارند.

۳ - ابلاغ پیام هاى الهى از جانب پیامبران، منوط به پذیرش و عدم پذیرش مردم نیست. (إن أنتم إلاّ تکذبون ... قالوا ... و ما علینا إلاّ البلغ المبین)

۴ - سلب نشدن وظیفه ابلاغ دین و تبلیغ اسلام از مبلغان، به صرف روى گردانى مردم از آن (إن أنتم إلاّ تکذبون ... قالوا ... و ما علینا إلاّ البلغ المبین)

۵ - پیام ها و تعالیم پیامبران، روشن، رسا و قابل فهم براى انسان ها بود. (و ما علینا إلاّ البلغ المبین)

۶ - لزوم به کارگیرى مفاهیم و مطالب روشن، رسا و بى ابهام در تبلیغ دین (و ما علینا إلاّ البلغ المبین)

۷ - پیامبران، حجت را بر مردم خویش تمام کرده بودند. (و ما علینا إلاّ البلغ المبین) برداشت یاد شده از آن جا است که ابلاغ روشن و بى ابهامِ پیامِ الهى به مردم، حاکى از آن است که پیامبران، حجت را بر آنان تمام کرده بودند.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: اتمام حجت انبیا ۷; بلاغت تعالیم انبیا ۵; رسالت انبیاى انطاکیه ۱; سهولت فهم تعالیم انبیا ۵; شرایط تبلیغ انبیا ۳; محدوده مسؤولیت انبیاى انطاکیه ۲; وضوح تعالیم انبیا ۵; ویژگیهاى تعالیم انبیا ۵
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۶; فصاحت در تبلیغ ۶
  • دین: اعراض از دین ۴; اهمیت تبلیغ دین ۱، ۴
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۴

منابع