القصص ٢٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَسَقَى|فَسَقَى]] [[کلمه غیر ربط::فَسَقَى| ]] [[شامل این ریشه::سقى| ]][[ریشه غیر ربط::سقى| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::لَهُمَا|لَهُمَا]] [[کلمه غیر ربط::لَهُمَا| ]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این ریشه::هما| ]][[ریشه غیر ربط::هما| ]][[شامل این کلمه::ثُم|ثُمَ]] [[شامل این ریشه::ثم| ]][[شامل این کلمه::تَوَلّى|تَوَلَّى]] [[کلمه غیر ربط::تَوَلّى| ]] [[شامل این ریشه::ولى| ]][[ریشه غیر ربط::ولى| ]][[شامل این کلمه::إِلَى|إِلَى]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[شامل این کلمه::الظّل|الظِّلِ]] [[کلمه غیر ربط::الظّل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::فَقَال|فَقَالَ]] [[کلمه غیر ربط::فَقَال| ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::رَب|رَبِ]] [[کلمه غیر ربط::رَب| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این کلمه::إِنّي|إِنِّي]] [[کلمه غیر ربط::إِنّي| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::لِمَا|لِمَا]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::أَنْزَلْت|أَنْزَلْتَ]] [[کلمه غیر ربط::أَنْزَلْت| ]] [[شامل این ریشه::نزل| ]][[ریشه غیر ربط::نزل| ]][[شامل این کلمه::إِلَي|إِلَيَ]] [[کلمه غیر ربط::إِلَي| ]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[ریشه غیر ربط::الى| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این کلمه::خَيْر|خَيْرٍ]] [[کلمه غیر ربط::خَيْر| ]] [[شامل این ریشه::خير| ]][[ریشه غیر ربط::خير| ]][[شامل این کلمه::فَقِير|فَقِيرٌ]] [[کلمه غیر ربط::فَقِير| ]] [[شامل این ریشه::فقر| ]][[ریشه غیر ربط::فقر| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَسَقَى|فَسَقَى]] [[کلمه غیر ربط::فَسَقَى| ]] [[شامل این ریشه::سقى| ]][[ریشه غیر ربط::سقى| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::لَهُمَا|لَهُمَا]] [[کلمه غیر ربط::لَهُمَا| ]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این ریشه::هما| ]][[ریشه غیر ربط::هما| ]][[شامل این کلمه::ثُم|ثُمَ]] [[شامل این ریشه::ثم| ]][[شامل این کلمه::تَوَلّى|تَوَلَّى]] [[کلمه غیر ربط::تَوَلّى| ]] [[شامل این ریشه::ولى| ]][[ریشه غیر ربط::ولى| ]][[شامل این کلمه::إِلَى|إِلَى]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[شامل این کلمه::الظّل|الظِّلِ]] [[کلمه غیر ربط::الظّل| ]] [[شامل این ریشه::ظلل| ]][[ریشه غیر ربط::ظلل| ]][[شامل این کلمه::فَقَال|فَقَالَ]] [[کلمه غیر ربط::فَقَال| ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::رَب|رَبِ]] [[کلمه غیر ربط::رَب| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این کلمه::إِنّي|إِنِّي]] [[کلمه غیر ربط::إِنّي| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::لِمَا|لِمَا]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::أَنْزَلْت|أَنْزَلْتَ]] [[کلمه غیر ربط::أَنْزَلْت| ]] [[شامل این ریشه::نزل| ]][[ریشه غیر ربط::نزل| ]][[شامل این کلمه::إِلَي|إِلَيَ]] [[کلمه غیر ربط::إِلَي| ]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[ریشه غیر ربط::الى| ]][[شامل این ریشه::ى| ]][[ریشه غیر ربط::ى| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این کلمه::خَيْر|خَيْرٍ]] [[کلمه غیر ربط::خَيْر| ]] [[شامل این ریشه::خير| ]][[ریشه غیر ربط::خير| ]][[شامل این کلمه::فَقِير|فَقِيرٌ]] [[کلمه غیر ربط::فَقِير| ]] [[شامل این ریشه::فقر| ]][[ریشه غیر ربط::فقر| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|فَسَقَى لَهُمَا ثُمَ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ فَقَالَ رَبِ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=پس برای آن دو، (گوسفندانشان را) آب داد. سپس سوی سایه برگشت. پس گفت: «پروردگارم! بهراستی من برای خیری که سویم فرستادی نیازمندم.» | |-|صادقی تهرانی=پس برای آن دو، (گوسفندانشان را) آب داد. سپس سوی سایه برگشت. پس گفت: «پروردگارم! بهراستی من برای خیری که سویم فرستادی نیازمندم.» | ||
|-|معزی=پس سیراب کرد برای ایشان سپس بازگشت بسوی سایه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستی به سویم از خیر نیازمند | |-|معزی=پس سیراب کرد برای ایشان سپس بازگشت بسوی سایه و گفت پروردگارا همانا منم بدانچه فرستی به سویم از خیر نیازمند | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">So he drew water for them, and then withdrew to the shade, and said, “My Lord, I am in dire need of whatever good you might send down to me.”</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/028024.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/028024.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره القصص | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::24|٢٤]] | قبلی = القصص ٢٣ | بعدی = القصص ٢٥ | کلمه = [[تعداد کلمات::15|١٥]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره القصص | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::24|٢٤]] | قبلی = القصص ٢٣ | بعدی = القصص ٢٥ | کلمه = [[تعداد کلمات::15|١٥]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link19 | آيات ۲۲ - ۲۸، سوره قصص]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link19 | آيات ۲۲ - ۲۸، سوره قصص]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link20 | بيان آيات مربوط به فصل سوم داستان موسى : بيرون شدن از مصر به سوى مدين وملاقات با شعيب (عليه السلام ) و ازدواج با دختر او]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link20 | بيان آيات مربوط به فصل سوم داستان موسى : بيرون شدن از مصر به سوى مدين وملاقات با شعيب (عليه السلام ) و ازدواج با دختر او]] | ||
خط ۳۸: | خط ۴۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link24 | رواياتى در ذيل جمله ((رب انى لما انزلت الى من خير فقير))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳#link24 | رواياتى در ذيل جمله ((رب انى لما انزلت الى من خير فقير))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۰#link23 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۰#link23 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24» | |||
پس (موسى گوسفندانشان را) براى آنان آب داد، سپس رو به سوى سايه آورد و گفت: پروردگارا! همانا من به هر خيرى كه تو برايم بفرستى نيازمندم. | |||
===نکته ها=== | |||
«تَذُودانِ» از مادّه «ذود» به معناى منع كردن و جلوگيرى كردن است. | |||
در اين آيه، كلمه «وَجَدَ» دو مرتبه تكرار شده كه نشانهى دو نگاه جداگانه است، در حالى كه اگر مردان و زنان در كنار هم بودند با يك نگاه ديده مىشدند. | |||
جلد 7 - صفحه 37 | |||
===پیام ها=== | |||
1- از حيا و ضعف زنان، سوء استفاده نكنيم. اگر قانون و حمايتى در كار نباشد، بسيارى از مردان، حقوق زنان را ناديده مىگيرند. أُمَّةً ... يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ | |||
2- حريم ميان زن و مرد يك ارزش است كه دختران شعيب آن را مراعات مىكردند. «وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ» | |||
3- دختران پيامبر خدا چوپانى مىكنند، ولى هرگز تن به ذلّت وگدايى نمىدهند. | |||
«امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ» | |||
4- چوپانى، شغل بسيارى از انبياى الهى بوده است. «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» اگر پدر ما پير نبود، خودش چوپانى مىكرد. | |||
5- مشكلات شخصى، ما را از حمايت ديگران باز ندارد. «قالَ ما خَطْبُكُما» (موسى عليه السلام كه جانش در خطر و در حال فرار بود، از كمك وحمايت ديگران دست برنداشت.) | |||
6- حمايت از زنان يك ارزش انسانى است. «ما خَطْبُكُما» | |||
7- گفتگوى مرد با زن در صورت لزوم مانعى ندارد. «ما خَطْبُكُما» | |||
8- سعى كنيم در حرف زدن با نامحرم، خلاصه سخن بگوييم. «ما خَطْبُكُما» | |||
9- نسبت به آنچه در اطراف ما مىگذرد، بىتفاوت نباشيم. «ما خَطْبُكُما» | |||
10- كار زن در خارج از منزل اشكالى ندارد، به شرط آنكه: | |||
الف: زن در محيط كار، تنها نباشد. «امْرَأَتَيْنِ» | |||
ب: با مردان اختلاطى نداشته باشد. «مِنْ دُونِهِمُ- لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ» | |||
ج: مردى كه توان كار داشته باشد، در خانواده نباشد. «أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» | |||
11- اگر در موضعى غير عادّى قرار داريم، از خود دفع شبهه كنيم. «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» | |||
12- وقتى پدر و نانآور خانواده از كار مىافتد، همهى فرزندان حتّى دختران نيز | |||
جلد 7 - صفحه 38 | |||
مسئول هستند. «أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» | |||
13- در كمك به ديگران، شرطى قرار ندهيم و سريع اقدام كنيم. «فَسَقى لَهُما» | |||
حضرت موسى همين كه دليل منطقى آن دو زن را شنيد، بدون هيچ گونه پرسش و درخواستى، بىدرنگ به رفع خواسته آنان پرداخت. | |||
14- خدمت به مردم را خالصانه انجام دهيم و حل مشكلات خود را از خداوند بخواهيم. «فَسَقى لَهُما- رَبِّ إِنِّي» (موسى گوسفندان آن دو دختر را سيراب كرد، ولى براى رفع گرسنگى خود به جاى استمداد از آنان، از خدا كمك طلبيد.) | |||
15- همه چيز را از خداوند درخواست نماييم. «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» | |||
16- در دعا، براى خداوند تكليف و مصداق معيّن نكنيم. «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (حضرت موسى با اين كه گرسنه بود؛ ولى از خدا، مصداقى از نان و غذا طلب نكرد.) | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24» | |||
جلد 10 - صفحه 122 | |||
فَسَقى لَهُما: پس آب داد موسى براى ايشان مواشى آنها را و سيراب نمود تا آنكه شكمهاى آنها بالا آمد و پستانهاى آنها پر از شير شد. و به روايتى شبانان بر سر همين چاه سنگى نهاده بودند كه هفت نفر يا چهل يا صد نفر با هم كمك نموده سنگ را برمىداشتند، موسى به تنهائى به سر چاه آمد سنگ را بر طرف، با دلو چهل نفرى آب كشيده گوسفندان را سيراب نموده برفتند. | |||
ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ: پس بازگشت موسى به سوى سايه ديوارى يا درختى به جهت شدت حرارت و گرسنگى. فَقالَ رَبِ: پس گفت اى پروردگار من، إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ: 1- بدرستى كه من هر آن چيزى را كه نازل كنى بسوى من از نيكوئى محتاجم، يعنى از هر خوردنى از بيش و كم هر چه باشد از تو مىطلبم. 2- به جهت گرسنگى كه به من فرود آوردهاى محتاج طعام تو هستم. 3- براى آنچه فرستادى به من از نيكوئيها كه مدد كمال دين باشد، فقير شدم در دنيا وسعت عيش و توانگرى كه نزد فرعون داشتم بگذاشتم و غرض اظهار شكر است. 4- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه: به خدا قسم موسى از خدا چيزى نطلبيد در اين دعا مگر نانى كه بخورد، زيرا سبزى زمين را مىخورد و سبزى آن ديده مىشد از پوست شكم او به جهت لاغرى و گداختن گوشت او «1». | |||
چون دختران شعيب در آن روز زودتر به خانه آمدند، پدر از سبب زود برگشتن آنان سؤال نمود. ايشان واقعه را به تمامى عرض كردند، شعيب به صفورا دختر بزرگ خود فرمود: برو آن مرد را بياور تا او را مزد دهيم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ «20» فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21» وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ «22» وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ «23» فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24» | |||
ترجمه | |||
و آمد مردى از انتهاى شهر كه ميشتافت گفت اى موسى همانا بزرگان مشورت ميكنند در باره تو كه بكشندت پس بيرون رو همانا من ترا از خير خواهانم | |||
پس بيرون رفت از آن ترسان كه منتظر ميبود گفت اى پروردگار من نجات ده مرا از گروه ستمكاران | |||
و چون متوجه شد بسوى مدين گفت اميد است كه پروردگارم هدايت كند مرا براه راست | |||
و چون رسيد بآب مدين يافت بر آن گروهى از مردم را كه آب ميدادند و يافت در جاى پائينتر از جاى آنان دو زن را كه باز ميداشتند گفت چيست قصد شما گفتند آب نميدهيم تا باز گردانند شبانان و پدر ما پيرى است بزرگ | |||
پس آبداد براى آن دو پس برگشت بسوى سايه پس گفت پروردگار من همانا من بآنچه فرو فرستى بر من از خير محتاجم. | |||
تفسير | |||
بعد از وقايع مذكوره در آيات سابقه مردى كه گفتهاند حزقيل يا حزئيل نام داشت و از قبطيان و مؤمن بموسى عليه السّلام بود از قصريكه فرعون در آخر شهر داشت بشتاب آمد نزد آنحضرت و گفت بزرگان قبط در موضوع تو مشورت ميكنند براى كشتن تو در مقابل قتلى كه از تو واقع شده پس زود از اين شهر بيرون رو كه من از براى تو از خير خواهانم و اينكه بر مشاوره ايتمار اطلاق ميشود براى آنستكه هر يك از مشاورين طلب ميكند امر مشاور ديگر را بآنچه صواب ميداند و قمى ره نقل فرموده كه خزانهدار فرعون مؤمن بموسى عليه السّلام بود و او همانستكه خداوند در باره او فرموده و گفت مرد مؤمنى از آل فرعون كه كتمان مينمود ايمان خود را و چون خبر قتل موسى آنمرد قبطى را بفرعون رسيد و او حضرت را طلب نمود كه بقتل برساند او شخصى را بعث نمود كه موسى عليه السّلام را خبردار كند و كرد چنانچه خداوند فرموده و بعضى | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 180 | |||
گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى بوده در هر حال حضرت از آنشهر در حاليكه خائف و مترصّد تعقيب قبطيان از او بود بيرون رفت و از خدا خواست كه او را از شرّ آنها حفظ فرمايد و قمى ره نقل نموده كه او براست و چپ خود توجّه مينمود و اين دعا را ميفرمود و بجانب مدين كه تا آنجا سه روز راه بود متوجه شد و آنشهر در تصرّف فرعون نبود و بنام مدين بن ابراهيم عليه السّلام بنا شده بود و حضرت شعيب پيغمبر در آنجا اقامت داشت ولى حضرت موسى نه راه را بلد بود و نه بلدى داشت و نه زاد و راحلهئى فقط توكّل بخدا داشت كه عرض كرد اميد است پروردگار من مرا براه راست هدايت فرمايد و خداوند هم او را نااميد نفرمود و مستقيما بمدين رسانيد و در كنار چاه آبى بدرختى تكيه كرد و نشست و ديد جماعت بسيارى از مردمان مختلف مشغول آب دادن مواشى و اغنام خودشان ميباشند و در مكان پائينترى از مكان آنها دو زن گوسفندان خود را آوردهاند كه آب بدهند ولى مانع ميشوند از آنكه آنها مخلوط بگوسفندان سايرين شوند و آب بخورند حضرت بآنها فرمود مقصود شما از اين ممانعت چيست و شما دو زن براى چه كار اينجا آمديد گفتند ما آب نميدهيم گوسفندان خود را تا بازگردانند گلهداران گلههاشان را از سر آب براى آنكه مزاحم و داخل در مردان نشويم و بعضى يصدر بفتح ياء و ضمّ دال قرائت نمودهاند يعنى تا بازگردند گلهداران از سر چاه و پدر ما پيرمرد سالخوردهاى است كه توانائى بيرون آمدن از منزل و آبدادن گوسفندان را ندارد و از روى ناچارى ما بايد اينكار را انجام دهيم و حضرت بر آنها ترحّم فرمود و گوسفندانشان را آب داد و بجاى خود بازگشت و در سايه آندرخت جاى گرفت و چون خسته و گرسنه بود عرضه داشت پروردگارا من بروزى حلالى كه برايم بفرستى محتاجم و قمى ره نقل فرموده كه سه روز بود غذا نخورده بود و چون ترحّما خواست براى آندو سقايت نمايد بكسانيكه سر چاه بودند گفت من يك دلو براى خودم ميكشم يكدلو براى شما و آنها دلوى باو دادند كه معمولا ده نفر مرد آنرا ميكشيد و حضرت بتنهائى يكدلو براى آنها كشيد و يكدلو براى دختران شعيب عليه السّلام و گوسفندان آنها را سيراب نمود و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه غرض | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 181 | |||
حضرت از طلب نزول خير طعام بوده چون در مدّت مسافرت چيزى جز علف بيابان نخورده بود و نيز روايت شده كه گلهداران سنگى بر سر آنچاه ميگذاردند كه كمتر از هفت مرد نميتوانستند آنرا بردارند و حضرت به تنهائى آنرا برداشت. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَسَقي لَهُما ثُمَّ تَوَلّي إِلَي الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقِيرٌ «24» | |||
پس حضرت موسي سقايت كرد براي آن دو امرأه پس رفت در سايه خستگي راه و سقايت را فرو نشاند قدري استراحت كرد پس گفت پروردگار من محققا بآنچه براي من نازل فرمودهاي فقير و محتاج هستم. | |||
حضرت موسي بحال اينکه دو دختر که آثار عفت و بزرگي از آنها مشاهده كرد بحال آنها رقت كرد. | |||
فَسَقي لَهُما گفتند دلو اينکه چاه بقدري بزرگ بود که ده نفر بكمك يكديگر ميكشيدند حضرت موسي آنها را عقب كرد و يك تنه دلو را بالا آورد و مواشي آن دو دختر را سيراب كرد و آنها را روانه كرد آنها بسيار خوشنود شدند رفتند خدمت شعيب و شرح اينکه قضيه را بيان كردند. | |||
ثُمَّ تَوَلّي إِلَي الظِّلِّ رفت زير سايه درختي از شدت حرارت و خستگي و گرسنگي که گفتند در بيابان که ميآمد آذوقه همراه نداشت و با علف بيابان ارتزاق ميكرد قدري استراحت نمايد. | |||
فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقِيرٌ اخباري داريم که احتياج شديد داشت به نان که تغذي كند چون بسيار گرسنه بود و گفتند موسي سه مرتبه اظهار گرسنگي كرد يكي در اينکه موقع و يكي در موقعي که به فتي گفت: آتِنا غَداءَنا لَقَد لَقِينا مِن سَفَرِنا هذا نَصَباً (كهف آيه 62) و يكي بخضر گفت لَو شِئتَ لَاتَّخَذتَ عَلَيهِ أَجراً (كهف آيه 77) لكن اينکه يكي از مصاديق بوده ولي موسي نميدانست وارد مدين شود بر كي وارد شود تمام اهل مدين كافر | |||
جلد 14 - صفحه 224 | |||
بودند و بچه وسيلهاي تعيش كند لذا اظهار فقر در پيشگاه احديت كرد خداوند براي او با كمال احترام وسيله فراهم فرمود چون دختران شعيب رفتند خدمت شعيب و بر حسب قاعده همه روزه زودتر آمدند شعيب سبب پرسيد شرح ما وقع را بيان كردند و شعيب هم انتظار يك همچه موقعي را داشت چون گفتند شعيب از شدت بكاء سه مرتبه نابينا شد و خداوند چشم او را برگردانيد و خطاب رسيد که اگر گريه تو براي خوف از آتش است ما تو را نجات ميبخشيم و اگر شوق بهشت است براي تو مباح نموديم عرض كرد پروردگار من براي شوق ملاقات تو و ازدياد محبت تو است خطاب شد چون چنين است ما هم كليم خود را خادم تو مقرر فرموديم لذا انتظار اينکه موهبت را داشت چون دخترانش شرح اينکه قضيه را بر او بيان كردند يك نفر آنها را روانه كرد که او را بياورد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 24)- موسی از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد، جلو آمد دلو سنگین را گرفت و در چاه افکند، دلوی که میگویند چندین نفر میبایست آن را از چاه بیرون بکشند، با قدرت بازوان نیرومندش یک تنه آن را از چاه بیرون آورد، و «گوسفندان آن دو را سیراب کرد» (فَسَقی لَهُما). | |||
«سپس به سایه روی آورد و به درگاه خدا عرض کرد: خدایا! هر خیر و نیکی بر من فرستی به آن نیازمندم» (ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ). آری! او خسته و گرسنه و در آن شهر غریب و تنها بود. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۷: | خط ۲۵۲: | ||
[[رده:استمداد از خدا]][[رده:آثار ربوبیت خدا]][[رده:تقدیر روزى]][[رده:منشأ روزى]][[رده:استراحت در سایه]][[رده:آب دهى به گوسفندان شعیب]][[رده:امداد به دختران شعیب]][[رده:پاسخ دختران شعیب]][[رده:امداد به ضعفا]][[رده:استراحت موسى]][[رده:استمداد موسى]][[رده:امدادگرى موسى]][[رده:امدادهاى موسى]][[رده:تهییج عواطف موسى]][[رده:خستگى موسى]][[رده:درخواست طعام موسى]][[رده:دعاى موسى]][[رده:فضایل موسى]][[رده:قصه موسى]][[رده:گرسنگى موسى]][[رده:موسى در مدین]][[رده:وقت هجرت موسى]][[رده:هجرت موسى به مدین]] | [[رده:استمداد از خدا]][[رده:آثار ربوبیت خدا]][[رده:تقدیر روزى]][[رده:منشأ روزى]][[رده:استراحت در سایه]][[رده:آب دهى به گوسفندان شعیب]][[رده:امداد به دختران شعیب]][[رده:پاسخ دختران شعیب]][[رده:امداد به ضعفا]][[رده:استراحت موسى]][[رده:استمداد موسى]][[رده:امدادگرى موسى]][[رده:امدادهاى موسى]][[رده:تهییج عواطف موسى]][[رده:خستگى موسى]][[رده:درخواست طعام موسى]][[رده:دعاى موسى]][[رده:فضایل موسى]][[رده:قصه موسى]][[رده:گرسنگى موسى]][[رده:موسى در مدین]][[رده:وقت هجرت موسى]][[رده:هجرت موسى به مدین]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القصص ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القصص ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 24 سوره قصص | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 24 سوره قصص,قصص 24,فَسَقَى لَهُمَا ثُمَ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ فَقَالَ رَبِ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ,استمداد از خدا,آثار ربوبیت خدا,تقدیر روزى,منشأ روزى,استراحت در سایه,آب دهى به گوسفندان شعیب,امداد به دختران شعیب,پاسخ دختران شعیب,امداد به ضعفا,استراحت موسى,استمداد موسى,امدادگرى موسى,امدادهاى موسى,تهییج عواطف موسى,خستگى موسى,درخواست طعام موسى,دعاى موسى,فضایل موسى,قصه موسى,گرسنگى موسى,موسى در مدین,وقت هجرت موسى,هجرت موسى به مدین,آیات قرآن سوره القصص | |||
|description=فَسَقَى لَهُمَا ثُمَ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ فَقَالَ رَبِ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۵
کپی متن آیه |
---|
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ فَقَالَ رَبِ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ |
ترجمه
القصص ٢٣ | آیه ٢٤ | القصص ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَوَلّی»: پشت کرد و رفت. «خَیْرٍ»: رزق و روزی. خوبی و نیکی. «إِنِّی ... فَقِیرٌ»: هر رزقی که برای من فرستی نیازمند آنم، و هر گونه نیکوئیی که در حق من کنی محتاج بدانم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۲۸، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به فصل سوم داستان موسى : بيرون شدن از مصر به سوى مدين وملاقات با شعيب (عليه السلام ) و ازدواج با دختر او
- ((مدين )) كدام شهر بوده است ؟
- موسى (عليه السلام ) در اعمال خود مراقبت شديد داشته و فقط رضاى خدا را در نظرداشته است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله ((رب انى لما انزلت الى من خير فقير))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24»
پس (موسى گوسفندانشان را) براى آنان آب داد، سپس رو به سوى سايه آورد و گفت: پروردگارا! همانا من به هر خيرى كه تو برايم بفرستى نيازمندم.
نکته ها
«تَذُودانِ» از مادّه «ذود» به معناى منع كردن و جلوگيرى كردن است.
در اين آيه، كلمه «وَجَدَ» دو مرتبه تكرار شده كه نشانهى دو نگاه جداگانه است، در حالى كه اگر مردان و زنان در كنار هم بودند با يك نگاه ديده مىشدند.
جلد 7 - صفحه 37
پیام ها
1- از حيا و ضعف زنان، سوء استفاده نكنيم. اگر قانون و حمايتى در كار نباشد، بسيارى از مردان، حقوق زنان را ناديده مىگيرند. أُمَّةً ... يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ
2- حريم ميان زن و مرد يك ارزش است كه دختران شعيب آن را مراعات مىكردند. «وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ»
3- دختران پيامبر خدا چوپانى مىكنند، ولى هرگز تن به ذلّت وگدايى نمىدهند.
«امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ»
4- چوپانى، شغل بسيارى از انبياى الهى بوده است. «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ» اگر پدر ما پير نبود، خودش چوپانى مىكرد.
5- مشكلات شخصى، ما را از حمايت ديگران باز ندارد. «قالَ ما خَطْبُكُما» (موسى عليه السلام كه جانش در خطر و در حال فرار بود، از كمك وحمايت ديگران دست برنداشت.)
6- حمايت از زنان يك ارزش انسانى است. «ما خَطْبُكُما»
7- گفتگوى مرد با زن در صورت لزوم مانعى ندارد. «ما خَطْبُكُما»
8- سعى كنيم در حرف زدن با نامحرم، خلاصه سخن بگوييم. «ما خَطْبُكُما»
9- نسبت به آنچه در اطراف ما مىگذرد، بىتفاوت نباشيم. «ما خَطْبُكُما»
10- كار زن در خارج از منزل اشكالى ندارد، به شرط آنكه:
الف: زن در محيط كار، تنها نباشد. «امْرَأَتَيْنِ»
ب: با مردان اختلاطى نداشته باشد. «مِنْ دُونِهِمُ- لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ»
ج: مردى كه توان كار داشته باشد، در خانواده نباشد. «أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ»
11- اگر در موضعى غير عادّى قرار داريم، از خود دفع شبهه كنيم. «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ»
12- وقتى پدر و نانآور خانواده از كار مىافتد، همهى فرزندان حتّى دختران نيز
جلد 7 - صفحه 38
مسئول هستند. «أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ»
13- در كمك به ديگران، شرطى قرار ندهيم و سريع اقدام كنيم. «فَسَقى لَهُما»
حضرت موسى همين كه دليل منطقى آن دو زن را شنيد، بدون هيچ گونه پرسش و درخواستى، بىدرنگ به رفع خواسته آنان پرداخت.
14- خدمت به مردم را خالصانه انجام دهيم و حل مشكلات خود را از خداوند بخواهيم. «فَسَقى لَهُما- رَبِّ إِنِّي» (موسى گوسفندان آن دو دختر را سيراب كرد، ولى براى رفع گرسنگى خود به جاى استمداد از آنان، از خدا كمك طلبيد.)
15- همه چيز را از خداوند درخواست نماييم. «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»
16- در دعا، براى خداوند تكليف و مصداق معيّن نكنيم. «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (حضرت موسى با اين كه گرسنه بود؛ ولى از خدا، مصداقى از نان و غذا طلب نكرد.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24»
جلد 10 - صفحه 122
فَسَقى لَهُما: پس آب داد موسى براى ايشان مواشى آنها را و سيراب نمود تا آنكه شكمهاى آنها بالا آمد و پستانهاى آنها پر از شير شد. و به روايتى شبانان بر سر همين چاه سنگى نهاده بودند كه هفت نفر يا چهل يا صد نفر با هم كمك نموده سنگ را برمىداشتند، موسى به تنهائى به سر چاه آمد سنگ را بر طرف، با دلو چهل نفرى آب كشيده گوسفندان را سيراب نموده برفتند.
ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ: پس بازگشت موسى به سوى سايه ديوارى يا درختى به جهت شدت حرارت و گرسنگى. فَقالَ رَبِ: پس گفت اى پروردگار من، إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ: 1- بدرستى كه من هر آن چيزى را كه نازل كنى بسوى من از نيكوئى محتاجم، يعنى از هر خوردنى از بيش و كم هر چه باشد از تو مىطلبم. 2- به جهت گرسنگى كه به من فرود آوردهاى محتاج طعام تو هستم. 3- براى آنچه فرستادى به من از نيكوئيها كه مدد كمال دين باشد، فقير شدم در دنيا وسعت عيش و توانگرى كه نزد فرعون داشتم بگذاشتم و غرض اظهار شكر است. 4- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه: به خدا قسم موسى از خدا چيزى نطلبيد در اين دعا مگر نانى كه بخورد، زيرا سبزى زمين را مىخورد و سبزى آن ديده مىشد از پوست شكم او به جهت لاغرى و گداختن گوشت او «1».
چون دختران شعيب در آن روز زودتر به خانه آمدند، پدر از سبب زود برگشتن آنان سؤال نمود. ايشان واقعه را به تمامى عرض كردند، شعيب به صفورا دختر بزرگ خود فرمود: برو آن مرد را بياور تا او را مزد دهيم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ «20» فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «21» وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ «22» وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ «23» فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ «24»
ترجمه
و آمد مردى از انتهاى شهر كه ميشتافت گفت اى موسى همانا بزرگان مشورت ميكنند در باره تو كه بكشندت پس بيرون رو همانا من ترا از خير خواهانم
پس بيرون رفت از آن ترسان كه منتظر ميبود گفت اى پروردگار من نجات ده مرا از گروه ستمكاران
و چون متوجه شد بسوى مدين گفت اميد است كه پروردگارم هدايت كند مرا براه راست
و چون رسيد بآب مدين يافت بر آن گروهى از مردم را كه آب ميدادند و يافت در جاى پائينتر از جاى آنان دو زن را كه باز ميداشتند گفت چيست قصد شما گفتند آب نميدهيم تا باز گردانند شبانان و پدر ما پيرى است بزرگ
پس آبداد براى آن دو پس برگشت بسوى سايه پس گفت پروردگار من همانا من بآنچه فرو فرستى بر من از خير محتاجم.
تفسير
بعد از وقايع مذكوره در آيات سابقه مردى كه گفتهاند حزقيل يا حزئيل نام داشت و از قبطيان و مؤمن بموسى عليه السّلام بود از قصريكه فرعون در آخر شهر داشت بشتاب آمد نزد آنحضرت و گفت بزرگان قبط در موضوع تو مشورت ميكنند براى كشتن تو در مقابل قتلى كه از تو واقع شده پس زود از اين شهر بيرون رو كه من از براى تو از خير خواهانم و اينكه بر مشاوره ايتمار اطلاق ميشود براى آنستكه هر يك از مشاورين طلب ميكند امر مشاور ديگر را بآنچه صواب ميداند و قمى ره نقل فرموده كه خزانهدار فرعون مؤمن بموسى عليه السّلام بود و او همانستكه خداوند در باره او فرموده و گفت مرد مؤمنى از آل فرعون كه كتمان مينمود ايمان خود را و چون خبر قتل موسى آنمرد قبطى را بفرعون رسيد و او حضرت را طلب نمود كه بقتل برساند او شخصى را بعث نمود كه موسى عليه السّلام را خبردار كند و كرد چنانچه خداوند فرموده و بعضى
جلد 4 صفحه 180
گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى بوده در هر حال حضرت از آنشهر در حاليكه خائف و مترصّد تعقيب قبطيان از او بود بيرون رفت و از خدا خواست كه او را از شرّ آنها حفظ فرمايد و قمى ره نقل نموده كه او براست و چپ خود توجّه مينمود و اين دعا را ميفرمود و بجانب مدين كه تا آنجا سه روز راه بود متوجه شد و آنشهر در تصرّف فرعون نبود و بنام مدين بن ابراهيم عليه السّلام بنا شده بود و حضرت شعيب پيغمبر در آنجا اقامت داشت ولى حضرت موسى نه راه را بلد بود و نه بلدى داشت و نه زاد و راحلهئى فقط توكّل بخدا داشت كه عرض كرد اميد است پروردگار من مرا براه راست هدايت فرمايد و خداوند هم او را نااميد نفرمود و مستقيما بمدين رسانيد و در كنار چاه آبى بدرختى تكيه كرد و نشست و ديد جماعت بسيارى از مردمان مختلف مشغول آب دادن مواشى و اغنام خودشان ميباشند و در مكان پائينترى از مكان آنها دو زن گوسفندان خود را آوردهاند كه آب بدهند ولى مانع ميشوند از آنكه آنها مخلوط بگوسفندان سايرين شوند و آب بخورند حضرت بآنها فرمود مقصود شما از اين ممانعت چيست و شما دو زن براى چه كار اينجا آمديد گفتند ما آب نميدهيم گوسفندان خود را تا بازگردانند گلهداران گلههاشان را از سر آب براى آنكه مزاحم و داخل در مردان نشويم و بعضى يصدر بفتح ياء و ضمّ دال قرائت نمودهاند يعنى تا بازگردند گلهداران از سر چاه و پدر ما پيرمرد سالخوردهاى است كه توانائى بيرون آمدن از منزل و آبدادن گوسفندان را ندارد و از روى ناچارى ما بايد اينكار را انجام دهيم و حضرت بر آنها ترحّم فرمود و گوسفندانشان را آب داد و بجاى خود بازگشت و در سايه آندرخت جاى گرفت و چون خسته و گرسنه بود عرضه داشت پروردگارا من بروزى حلالى كه برايم بفرستى محتاجم و قمى ره نقل فرموده كه سه روز بود غذا نخورده بود و چون ترحّما خواست براى آندو سقايت نمايد بكسانيكه سر چاه بودند گفت من يك دلو براى خودم ميكشم يكدلو براى شما و آنها دلوى باو دادند كه معمولا ده نفر مرد آنرا ميكشيد و حضرت بتنهائى يكدلو براى آنها كشيد و يكدلو براى دختران شعيب عليه السّلام و گوسفندان آنها را سيراب نمود و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه غرض
جلد 4 صفحه 181
حضرت از طلب نزول خير طعام بوده چون در مدّت مسافرت چيزى جز علف بيابان نخورده بود و نيز روايت شده كه گلهداران سنگى بر سر آنچاه ميگذاردند كه كمتر از هفت مرد نميتوانستند آنرا بردارند و حضرت به تنهائى آنرا برداشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَسَقي لَهُما ثُمَّ تَوَلّي إِلَي الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقِيرٌ «24»
پس حضرت موسي سقايت كرد براي آن دو امرأه پس رفت در سايه خستگي راه و سقايت را فرو نشاند قدري استراحت كرد پس گفت پروردگار من محققا بآنچه براي من نازل فرمودهاي فقير و محتاج هستم.
حضرت موسي بحال اينکه دو دختر که آثار عفت و بزرگي از آنها مشاهده كرد بحال آنها رقت كرد.
فَسَقي لَهُما گفتند دلو اينکه چاه بقدري بزرگ بود که ده نفر بكمك يكديگر ميكشيدند حضرت موسي آنها را عقب كرد و يك تنه دلو را بالا آورد و مواشي آن دو دختر را سيراب كرد و آنها را روانه كرد آنها بسيار خوشنود شدند رفتند خدمت شعيب و شرح اينکه قضيه را بيان كردند.
ثُمَّ تَوَلّي إِلَي الظِّلِّ رفت زير سايه درختي از شدت حرارت و خستگي و گرسنگي که گفتند در بيابان که ميآمد آذوقه همراه نداشت و با علف بيابان ارتزاق ميكرد قدري استراحت نمايد.
فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقِيرٌ اخباري داريم که احتياج شديد داشت به نان که تغذي كند چون بسيار گرسنه بود و گفتند موسي سه مرتبه اظهار گرسنگي كرد يكي در اينکه موقع و يكي در موقعي که به فتي گفت: آتِنا غَداءَنا لَقَد لَقِينا مِن سَفَرِنا هذا نَصَباً (كهف آيه 62) و يكي بخضر گفت لَو شِئتَ لَاتَّخَذتَ عَلَيهِ أَجراً (كهف آيه 77) لكن اينکه يكي از مصاديق بوده ولي موسي نميدانست وارد مدين شود بر كي وارد شود تمام اهل مدين كافر
جلد 14 - صفحه 224
بودند و بچه وسيلهاي تعيش كند لذا اظهار فقر در پيشگاه احديت كرد خداوند براي او با كمال احترام وسيله فراهم فرمود چون دختران شعيب رفتند خدمت شعيب و بر حسب قاعده همه روزه زودتر آمدند شعيب سبب پرسيد شرح ما وقع را بيان كردند و شعيب هم انتظار يك همچه موقعي را داشت چون گفتند شعيب از شدت بكاء سه مرتبه نابينا شد و خداوند چشم او را برگردانيد و خطاب رسيد که اگر گريه تو براي خوف از آتش است ما تو را نجات ميبخشيم و اگر شوق بهشت است براي تو مباح نموديم عرض كرد پروردگار من براي شوق ملاقات تو و ازدياد محبت تو است خطاب شد چون چنين است ما هم كليم خود را خادم تو مقرر فرموديم لذا انتظار اينکه موهبت را داشت چون دخترانش شرح اينکه قضيه را بر او بيان كردند يك نفر آنها را روانه كرد که او را بياورد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- موسی از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد، جلو آمد دلو سنگین را گرفت و در چاه افکند، دلوی که میگویند چندین نفر میبایست آن را از چاه بیرون بکشند، با قدرت بازوان نیرومندش یک تنه آن را از چاه بیرون آورد، و «گوسفندان آن دو را سیراب کرد» (فَسَقی لَهُما).
«سپس به سایه روی آورد و به درگاه خدا عرض کرد: خدایا! هر خیر و نیکی بر من فرستی به آن نیازمندم» (ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ). آری! او خسته و گرسنه و در آن شهر غریب و تنها بود.
نکات آیه
۱ - برانگیخته شدن عواطف موسى(ع) با شنیدن پاسخ دختران شعیب (قالتا لانسقى ... فسقى لهما)
۲ - موسى(ع)، شخصیتى ضعیف نواز و یاور محرومان (قالتا لانسقى ... و أبونا شیخ کبیر . فسقى لهما)
۳ - اقدام بى درنگ موسى(ع) به آب دادن گوسفندان دختران شعیب پس از شنیدن اظهارات آنان (قالتا ... و أبونا شیخ کبیر . فسقى لهما) تعبیر «فسقى لهما» با «فا»ى عاطفه - که براى عدم تراخى است - بیانگر مطلب یاد شده است.
۴ - بازگشتن موسى(ع) به سایه جهت استراحت، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعیب (ثمّ تولّى إلى الظلّ)
۵ - هم زمانى هجرت موسى(ع) به مدین با فصل گرما (ثمّ تولّى إلى الظلّ)
۶ - کمک رسانى موسى(ع) به دختران شعیب، على رغم خستگى و گرسنگى شدید وى (ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خیر فقیر)
۷ - اظهار گرسنگى و نیاز در پیشگاه خداوند از سوى موسى(ع) و درخواست کمک از ساحت او (فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خیر فقیر)
۸ - سرپرستى و تأمین روزى انسان، مقتضاى ربوبیت خداوند (فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خیر فقیر)
۹ - روزى هر انسان، از پیش تأمین شده است. (ربّ إنّى لما أنزلت) به کارگیرى فعل ماضى (أنزلت) نشان مى دهد که روزى هر کس از سوى خدا از پیش نازل شده است.
روایات و احادیث
۱۰ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ حکایة عن موسى(ع) «ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خیر فقیر» فقال: سأل الطعام;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند - عزّوجلّ - که از قول موسى(ع) حکایت کرده «ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خیر فقیر» روایت شده که موسى(ع) [با این سخن ]درخواست طعام کرد».
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۷
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۸
- روزى: تقدیر روزى ۹; منشأ روزى ۸
- سایه: استراحت در سایه ۴
- شعیب(ع): آب دهى به گوسفندان شعیب(ع) ۳; امداد به دختران شعیب(ع) ۶; پاسخ دختران شعیب(ع) ۱، ۳
- ضعفا: امداد به ضعفا ۲
- موسى(ع): استراحت موسى(ع) ۴; استمداد موسى(ع) ۷; امدادگرى موسى(ع) ۲; امدادهاى موسى(ع) ۳، ۶; تهییج عواطف موسى(ع) ۱; خستگى موسى(ع) ۶; درخواست طعام موسى(ع) ۱۰; دعاى موسى(ع) ۱۰; فضایل موسى(ع) ۲; قصه موسى(ع) ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۰; گرسنگى موسى(ع) ۶، ۷; موسى(ع) در مدین ۴; وقت هجرت موسى(ع) ۵; هجرت موسى(ع) به مدین ۵
منابع
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۸۷، ح ۵; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۲۱- ، ح ۳۸.