النحل ٢٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::جَرَم|جَرَمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَرَم| ]] [[شامل این ریشه::جرم‌| ]][[ریشه غیر ربط::جرم‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنَ‌]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهَ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَم|يَعْلَمُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَم| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُسِرّون|يُسِرُّونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُسِرّون| ]] [[شامل این ریشه::سرر| ]][[ریشه غیر ربط::سرر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعْلِنُون|يُعْلِنُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُعْلِنُون| ]] [[شامل این ریشه::علن‌| ]][[ریشه غیر ربط::علن‌| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[ریشه غیر ربط::انن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يُحِب|يُحِبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُحِب| ]] [[شامل این ریشه::حبب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حبب‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُسْتَکْبِرِين|الْمُسْتَکْبِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُسْتَکْبِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کبر| ]][[ریشه غیر ربط::کبر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::جَرَم|جَرَمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَرَم| ]] [[شامل این ریشه::جرم‌| ]][[ریشه غیر ربط::جرم‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنَ‌]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهَ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَم|يَعْلَمُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَم| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُسِرّون|يُسِرُّونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُسِرّون| ]] [[شامل این ریشه::سرر| ]][[ریشه غیر ربط::سرر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعْلِنُون|يُعْلِنُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُعْلِنُون| ]] [[شامل این ریشه::علن‌| ]][[ریشه غیر ربط::علن‌| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[ریشه غیر ربط::انن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يُحِب|يُحِبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُحِب| ]] [[شامل این ریشه::حبب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حبب‌| ]][[شامل این کلمه::الْمُسْتَکْبِرِين|الْمُسْتَکْبِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمُسْتَکْبِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کبر| ]][[ریشه غیر ربط::کبر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|لاَ جَرَمَ‌ أَنَ‌ اللَّهَ‌ يَعْلَمُ‌ مَا يُسِرُّونَ‌ وَ مَا يُعْلِنُونَ‌ إِنَّهُ‌ لاَ يُحِبُ‌ الْمُسْتَکْبِرِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=ناگزیر (و) بی‌گمان خدا آنچه را پنهان می‌دارند و (یا) آشکار می‌سازند می‌داند. به‌راستی او گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
|-|صادقی تهرانی=ناگزیر (و) بی‌گمان خدا آنچه را پنهان می‌دارند و (یا) آشکار می‌سازند می‌داند. به‌راستی او گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
|-|معزی=لاجرم خدا می‌داند آنچه را نهان کنند و آنچه را آشکار کنند همانا او دوست ندارد گردنکشان را
|-|معزی=لاجرم خدا می‌داند آنچه را نهان کنند و آنچه را آشکار کنند همانا او دوست ندارد گردنکشان را
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Without a doubt, Allah knows what they conceal and what they reveal. He does not like the arrogant.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/016023.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/016023.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = النحل ٢٢ | بعدی = النحل ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = النحل ٢٢ | بعدی = النحل ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link226 | آيات ۲۲ - ۴۰،سوره نحل]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link227 | اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link226 | آيات ۲۲ - ۴۰ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link228 | بيان اينكه گمراه كنندگان همانند بار گناهان ناشى از اضلالشان را بر دوش مى كشند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۵#link227 | اعتقاد به معاد، لازمۀ توحيد كامل است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link229 | چگونگى تعدد وزر و عذاب در ازاء عمل واحد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link228 | بيان اين كه گمراه كنندگان، همانند بار گناهان ناشى از اضلال شان را بر دوش مى كشند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link230 | اشاره به استفاده هاى نادرستى كه از آيه ((ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link229 | چگونگى تعدد «وزر» و «عذاب»، در ازای عمل واحد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link231 | مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :((قال الذين اوتوا العلم ...)) معصومين عليهم السلام هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link230 | برداشت هاى نادرست از آيه «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link232 | معناى آيه : ((قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا)) و مراد از ((الذين اتقوا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link231 | مقصود از كسانى كه علم داده شده اند، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link233 | معناى ((طيب )) و ((طاهر)) و مقصود از طيب بودن متقين درحال توفى و مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link233 | مقصود از طيب بودن «متقين»، در حال توفّى و مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link234 | تعلق مشيت خداوند (لوشاء الله ) به امر عدمى (ما عبدنا) در آيه و توجيه آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۶#link234 | توجیه تعلق مشيت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link235 | تقرير و تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link235 | تقرير و تبيين استدلال مشركان، براى بت پرستى خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link236 | پاسخ به دليل مشركين : تنها وظيفه پيامبران ((بلاغ مبين )) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link236 | پاسخ به دليل مشركان: تنها وظيفه پيامبران، «بلاغ مُبين» است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link237 | تقسيم امت ها به دو طائفه هدايت يافته و گمراه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link237 | تقسيم امت ها، به دو طایفه هدايت يافته و گمراه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link238 | وجه اينكه گمراهى به خلاف هدايت به خود گمراهان نسبت داده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link239 | توضيح اين كه «ضلالت»، امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link239 | توضيح اينكه ((ضلالت )) امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link240 | تسليت و دلدارى به رسول خدا «ص»: نسبت به هدايت مشركان، حريص مباش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link240 | تسليت و دلدارى رسول خدا(ص ): نسبت به هدايت مشركين حريص مباش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link241 | تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه، در جهت اثبات مذهب خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link241 | تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه در جهت اثبات مذهب خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link242 | مشرکان در قيامت، اصلا ياور و ناصری ندارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۷#link242 | در قيامت ياورانى هستند كه مشركين از يارى آنها بهره مند نمى شوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link243 | رفع اختلاف در باره دین حق، يكى از معرّفات روز قيامت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link243 | مسئله رفع اختلاف و تبين آن يكى از معرفات روز قيامت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link244 | اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى، به: «قول»، «كلمه»، «امر»، «اراده» و «قضاى خدا»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link244 | اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى به :قول ، كلمه ، امر، اراده و قضاى خدا در ذيل (اننقول له كن فيكون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link245 | بحث روايتى: (رواياتى در باره برخی از آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link245 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل : ((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link246 | نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link247 | روايتى درباره سلطنت و قدرت نامحدود خدا]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۳#link58 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۵۳#link58 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
البتّه وبى‌گمان، آنچه را پنهان مى‌كنند و آنچه را آشكارا مى‌نمايند، خداوند مى‌داند. همانا او مستكبران را دوست ندارد.
===نکته ها===
«جَرَمَ» به معناى بريدن و چيدن ميوه از درخت است. «لا جَرَمَ» يعنى مسأله قابل بريدن و شك و شبهه نيست، بلكه قطعى و حتمى است.
اين آيه هم تهديد كفّار است كه خداوند به كارهاى شما آگاه است و هم بشارت به مؤمنان كه خداوند بر وضع دشمنان شما آگاه و بر كيفر آنها قادر است.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ‌: هرآينه حق است بدرستى كه خداى متعال مى‌داند آنچه پنهان مى‌دارند از مكر و حيله نسبت به پيغمبران و غير آن از عقايد فاسده. وَ ما يُعْلِنُونَ‌: و آنچه آشكار مى‌نمايند از دشمنى و جنگ، پس جزا و سزاى ايشان را خواهد داد.
----
«1» بحار الانوار، جلد 3، باب 6، صفحه 206، حديث اوّل. توحيد صدوق، باب 3، صفحه 83، حديث 3.
«2» تفسير قمى جلد 1 صفحه 383.
«3» جلد 2، صفحه 257. (با اختلاف)
جلد 7 - صفحه 184
نكته: اصل جرم به معنى كسب است، كأنه قال لا يحتاج معرفة هذا الامر الى اكتساب علم بل معلوم). (انّ اللّه يعلم ما يسرّون و ما يعلنون) حاصل آن كه محتاج نيست اين مطلب به كسب علم و تحقيق، بلكه معلوم و محقق است كه خداى تعالى مى‌داند آنچه پنهان كنند و آنچه آشكارا نمايند و مجازات خواهد داد، آيه شريفه تهديد و وعيد است نسبت به آنان.
إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ‌: بتحقيق خداوند سبحان دوست نمى‌دارد گردنكشان از توحيد خدا و تصديق پيغمبر را. در حديث قدسى مى‌فرمايد «1»:
(الكبرياء ردائى و العظمة ازارى فمن نازعنى واحدا منها عذبته بنارى).
تنبيه: يكى از صفات ناپسنديده و گناهان كبيره، استكبار است، و آن طلب بزرگى و ظاهر كردن از نفس خود و آنچه را كه سزاوار او نباشد، و بر سه قسم شود.
1- استكبار نسبت به ذات كبريائى، و آن بدترين اقسام و ناشى از سركشى و گردنكشى است، مثل شيطان و نمرود و فرعون.
2- استكبار نسبت به انبياء و اولياء و سرپيچى از فرمان آنان است، و در حقيقت نافرمانى از امر الهى خواهد بود.
3- استكبار نسبت به خلق.
و آيه شريفه ناظر به قسم دوم باشد گرچه منافى با عموم نيست و احاديث در تكبر و استكبار بسيار از جمله: در كافى شريف‌ «2» از حضرت باقر عليه السّلام العزّ رداء اللّه و الكبر ازاره فمن تناول شيئا منه اكبّه اللّه فى جهنّم.
علامه مجلسى در معنى اين حديث فرمايد: مراد به عز اظهار عظمت، و به كبر نفس عظمت باشد. يا مراد به عز آنچه عقول خلق درك كبريائى حق را نمايد، و مراد به كبر آنچه عاجزند از ادراك آن. يا مراد به عز عظمت صفاتى و
----
«1» ارشاد القلوب ديلمى، باب فى احاديث منتخبة، صفحه 189 (با اندكى تفاوت)
«2» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 309، حديث سوّم.
جلد 7 - صفحه 185
مراد به كبر عظمت ذاتى، و چون عزّ امر اضافى- و امر اضافى ظاهر- و رداء از لباسهاى ظاهر است و بين اين دو مناسبتى باشد از جهت ظهور، و لذا تشبيه فرموده به آن. و كبر به معنى عظمت و صفت حقيقيه و اخفى باشد و «ازار» هم لباس خفى و ما بين آنها مشابهتى است. حاصل آن كه مى‌فرمايد: عزّ، رداء الهى و كبر، ازار سبحانى است، پس هر كه تصرف كند چيزى از هر يك را، خداى تعالى او را به رو در جهنم اندازد.
عياشى روايت نموده‌ «1» كه حضرت سيد الشهداء عليه السّلام گذر نمود بر فقرا كه عبا پهن و نانى بر آن نهاده عرض كردند: بفرما، حضرت نشست، و با آنها تناول نموده و فرمود. (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ).
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
ترجمه‌
و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد
و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمى‌آفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند
مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند
خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند
نيست چاره‌اى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.
تفسير
خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّه‌اى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مرده‌اند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مرده‌اند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفته‌اند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بى‌همتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از
----
جلد 3 صفحه 279
انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيله‌اى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لا جَرَم‌َ أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ ما يُسِرُّون‌َ وَ ما يُعلِنُون‌َ إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُستَكبِرِين‌َ «23»
هيچ‌ بدّي‌ و چاره‌اي‌ نيست‌ محققا خداوند ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پنهان‌ ميكنند و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ اظهار ميكنند (‌لا‌ جرم‌) گفتند بمعني‌ ‌لا‌ بد و ‌لا‌ محالة مثل‌ لا جَرَم‌َ أَن‌َّ لَهُم‌ُ النّارَ نحل‌ ‌آيه‌ 64 و لا جَرَم‌َ أَنَّهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الأَخسَرُون‌َ هود ‌آيه‌ 24 و لا جَرَم‌َ أَنَّهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 110 و لا جَرَم‌َ أَنَّما تَدعُونَنِي‌ إِلَيه‌ِ لَيس‌َ لَه‌ُ دَعوَةٌ فِي‌ الدُّنيا وَ لا فِي‌ الآخِرَةِ مؤمن‌ ‌آيه‌ 43 و ‌غير‌ اينها و ‌اينکه‌ كلمه‌ گفتند جمله‌ مستقله‌ ‌است‌، لكن‌ آنچه‌ بنظر ميرسد معني‌ ‌در‌ اينجا بمنزله‌ تاكيد ‌است‌ و وارد مورد قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و بزبان‌ ‌ما ‌يعني‌ نخورد ندارد و البته‌ واقع‌ و محقق‌ ‌است‌ ‌که‌ أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ ‌يعني‌ هيچ‌ امري‌ ‌را‌ نميتوان‌ ‌از‌ خداوند مخفي‌ كرد و ‌لو‌ ‌در‌ هزار پرده‌ ‌باشد‌ ‌حتي‌ بسا ‌بر‌ ‌خود‌ انسان‌ ‌هم‌ مخفي‌ ‌باشد‌ ‌حتي‌ ‌بر‌ ملائكه‌ حفظه‌ ‌هم‌ مخفي‌ ‌باشد‌ ولي‌ ‌بر‌ خداوند مخفي‌ نيست‌، ‌در‌ دعاء كميل‌ ميخواني‌.
(الهي‌ و سيدي‌ فاسئلك‌ بالقدرة ‌الّتي‌ قدرتها و بالقضية ‌الّتي‌ حتمتها و حكمتها و غلبت‌ ‌من‌ ‌عليه‌ اجريتها ‌ان‌ تهب‌ لي‌ ‌في‌ ‌هذه‌ الليلة و ‌في‌ ‌هذه‌ الساعة ‌کل‌ جرم‌ اجرمته‌ و ‌کل‌ ذنب‌ اذنبته‌ و ‌کل‌ قبيح‌ أسررته‌ و ‌کل‌ جهل‌ عملته‌ كتمته‌ ‌او‌ اعلنته‌ اخفيته‌ ‌او‌ اظهرته‌ و ‌کل‌ سيئة امرت‌ باثباتها الكرام‌ الكاتبين‌ ‌الّذين‌ وكلتهم‌ بحفظ ‌ما ‌يکون‌ مني‌ و جعلتهم‌ شهودا ‌علي‌ ‌مع‌ جوارحي‌ و كنت‌ انت‌ الرقيب‌ علي‌ ‌من‌ ورائهم‌ ‌ما خفي‌ عنهم‌ و برحمتك‌ اخفيته‌ و بفضلك‌ سترته‌)
(‌ما تسرّون‌) ‌که‌ گفتند امور قلبيه‌ ‌است‌ ‌از‌ امور اعتقاديه‌ مثل‌ منافقين‌ ‌که‌ كفر باطني‌ ‌خود‌ ‌را‌ مستور و مخفي‌ نمودند و اظهار اسلام‌ و ايمان‌ كردند.
جلد 12 - صفحه 104
چنانچه‌ ميفرمايد: وَ مِمَّن‌ حَولَكُم‌ مِن‌َ الأَعراب‌ِ مُنافِقُون‌َ وَ مِن‌ أَهل‌ِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي‌ النِّفاق‌ِ لا تَعلَمُهُم‌ نَحن‌ُ نَعلَمُهُم‌ توبه‌ ‌آيه‌ 102 و ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلافش‌ اظهار عدالت‌ ميكند فاسق‌ اظهار ميكند بخيل‌ دعوي‌ سخاوت‌ حسود ابراز نصيحت‌ جبان‌ دعوي‌ شجاعت‌ و ‌غير‌ اينها (و ‌از‌ وساوس‌ شيطاني‌ و خيالات‌ سوء ‌که‌ تمام‌ اينها مصداق‌ ‌ما تسرون‌ ‌است‌ وَ ما يُعلِنُون‌َ ‌از‌ اظهار كفر و شرك‌ و عناد و فسق‌ و فجور و ساير اعمال‌ قبيحه‌ و افعال‌ سيئة ‌که‌ علنا مرتكب‌ ميشوند مخصوصا امروز ‌که‌ بسيار متجاهر بفسق‌ شدند ‌آن‌ زنها ‌که‌ ‌به‌ چه‌ وضع‌ فجيع‌ بيرون‌ ميايند ‌آن‌ ساز و آواز ‌که‌ ‌در‌ نوع‌ مغازه‌ها و خانه‌ها مينوازند ‌آن‌ بيع‌ محرمات‌ مثل‌ مجسمه‌ و مسكرات‌ و آلات‌ قمار و تغني‌ و هزار ديگر و تجاهر بمعصيت‌ عقوبتش‌ بسا صد مرتبه‌ ‌از‌ ‌خود‌ معصيت‌ بزرگتر ‌است‌ و گناه‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ دارد ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ ‌است‌ فرمود:
(‌من‌ سن‌ سنّة حسنة ‌کان‌ ‌له‌ اجرها و اجر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيمة و ‌من‌ سن‌ سنّة سيئة ‌کان‌ ‌له‌ وزرها و وزر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيامة).
إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُستَكبِرِين‌َ محققا خداوند دوست‌ نميدارد كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ بخود تكبر ميبندند (إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ) مسئله‌ حب‌ و بغض‌ و عداوت‌ و غضب‌ و رضايت‌ و سخط و غيض‌ و فرح‌ و سرور و غم‌ و امثال‌ اينها ‌از‌ حالاتيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ نفس‌ حادث‌ ميشود و بعبارت‌ ديگر حالات‌ نفسانيه‌ ‌است‌ و البته‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ اينها يك‌ آثار خارجيه‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ خارج‌ ظاهر ميشود ‌در‌ صورت‌ و ‌در‌ اعضاء بدن‌ و مستلزم‌ يك‌ افعالي‌ ميشود ‌که‌ ‌از‌ صاحب‌ ‌آن‌ صادر ميشود و اطلاق‌ ‌اينکه‌ حالات‌ باين‌ معاني‌ ‌بر‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ محال‌ و غلط ‌است‌، بلكه‌ موجب‌ كفر ميشود، زيرا ذات‌ مقدسش‌ محل‌ حوادث‌ نيست‌ و تغيير ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ‌او‌ روا نيست‌ چون‌ صرف‌ الوجود ‌است‌.
(زير نشين‌ علمت‌ كائنات‌ ||  ‌ما بتو قائم‌ تو چه‌ قائم‌ بذات‌
جلد 12 - صفحه 105
آنكه‌ نمرده‌ ‌است‌ نميرد تويي‌ ||  آنچه‌ تغير نپذيرد تويي‌)
و وجود حضرتش‌ روح‌ و نفس‌ و بدن‌ ندارد ‌که‌ بگويي‌ ‌اينکه‌ حالات‌ عارض‌ نفس‌ ربوبي‌ ميشود و آثارش‌ ‌در‌ جسم‌ بدني‌ ظاهر ميشود ‌پس‌ اطلاق‌ اينها ‌بر‌ خداوند بعنايت‌ و مجاز ‌است‌ ‌يعني‌ معامله‌ ميكند معامله‌ دوست‌ بدوست‌ و دشمن‌ بدشمن‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ نعمت‌ و بلا و ثواب‌ و عقاب‌ و اعطاء و منع‌ و توفيق‌ و خذلان‌ و نحو اينها ‌است‌ ‌هر‌ كدام‌ بمقتضاي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌پس‌ معناي‌ ‌لا‌ يحب‌ ‌يعني‌ هيچگونه‌ عنايتي‌ و لطفي‌ و رحمتي‌ شامل‌ حال‌ طرف‌ نميشود (المستكبرين‌) گفتيم‌ سه‌ كلمه‌ ‌است‌ قريب‌ المعني‌ كبر تكبّر استكبار كبر ‌از‌ صفات‌ نفسيه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزرگ‌ پندارد و ‌در‌ حديث‌ نبوي‌ ‌است‌
(‌لا‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ ‌کان‌ ‌في‌ قلبه‌ حبة خردل‌ ‌من‌ الكبر)
بلي‌ علماء اخلاق‌ گفتند ‌اينکه‌ صفات‌ خبيثه‌ ‌اگر‌ ‌در‌ قلب‌ ‌باشد‌ و ‌لو‌ بحد ملكه‌ رسيده‌ ‌اگر‌ صاحبش‌ ‌در‌ مقام‌ معالجه‌ و ازاله‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ آيد عقوبت‌ ندارد و طريق‌ معالجه‌ اخلاق‌ رذيله‌ دو نحوه‌ ‌است‌ معالجه‌ علمي‌ ‌بر‌ خورد بمفاسد ‌آن‌ و فوائد ضد ‌آن‌ ‌از‌ راه‌ عقل‌ و شرع‌ كتاب‌ و سنة و ‌از‌ راه‌ و جدان‌ و حس‌ و معالجه‌ علمي‌ بترتيب‌ آثار ضد ‌آنها‌ چون‌ ملكات‌ نفساني‌ بكثرت‌ اعمال‌ خارجي‌ حاصل‌ ميشود، و اما تكبر اخبث‌ ‌از‌ كبر ‌است‌ و ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ آثار كبر ‌را‌ علمي‌ كند ‌که‌ ‌از‌ صفات‌ فعل‌ ‌است‌، و اما استكبار آنست‌ ‌که‌ اسباب‌ مورث‌ كبر ‌در‌ ‌او‌ نباشد ولي‌ بخود ببندد ‌که‌ اخبث‌ ‌از‌ تكبر ‌است‌.
(تنبيه‌) معالجه‌ اخلاق‌ رذيله‌ منحصر باين‌ عالم‌ ‌است‌ علما و عملا و لذا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عالم‌ ديگر قابل‌ معالجه‌ نيست‌ و مثل‌ رنگ‌ ثابت‌ و ملكه‌ راسخه‌ ميشود ‌که‌ ديگر قابل‌ تغيير نيست‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 23)- در این آیه بار دیگر روی علم خدا به غیب و شهود و پنهان
ج2، ص561
و آشکار مجددا تکیه کرده، می‌گوید: «قطعا خداوند از آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌سازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
این جمله در واقع تهدیدی است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست.
آنها مستکبرند و «خداوند مستکبران را دوست نمی‌دارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ). چرا که استکبار در برابر حق اولین نشانه بیگانگی از خداست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۹: خط ۲۴۸:
[[رده:انذار مکذبان آخرت]][[رده:رازهاى مکذبان آخرت]][[رده:محرومیت مکذبان آخرت]][[رده:اهمیت ایمان به آخرت]][[رده:محرومیت مکذبان حق]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:خدا و مکذبان آخرت]][[رده:خدا و مکذبان معاد]][[رده:خدا و نیتها]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:محرومان از محبت خدا]][[رده:منشأ علم خدا]][[رده:محرومیت مستکبران]][[رده:رازهاى مکذبان معاد]][[رده:نیات مکذبان معاد]]
[[رده:انذار مکذبان آخرت]][[رده:رازهاى مکذبان آخرت]][[رده:محرومیت مکذبان آخرت]][[رده:اهمیت ایمان به آخرت]][[رده:محرومیت مکذبان حق]][[رده:انذارهاى خدا]][[رده:خدا و مکذبان آخرت]][[رده:خدا و مکذبان معاد]][[رده:خدا و نیتها]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:محرومان از محبت خدا]][[رده:منشأ علم خدا]][[رده:محرومیت مستکبران]][[رده:رازهاى مکذبان معاد]][[رده:نیات مکذبان معاد]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]]
{{#seo:
|title=آیه 23 سوره نحل
|title_mode=replace
|keywords=آیه 23 سوره نحل,نحل 23,لاَ جَرَمَ‌ أَنَ‌ اللَّهَ‌ يَعْلَمُ‌ مَا يُسِرُّونَ‌ وَ مَا يُعْلِنُونَ‌ إِنَّهُ‌ لاَ يُحِبُ‌ الْمُسْتَکْبِرِينَ‌,انذار مکذبان آخرت,رازهاى مکذبان آخرت,محرومیت مکذبان آخرت,اهمیت ایمان به آخرت,محرومیت مکذبان حق,انذارهاى خدا,خدا و مکذبان آخرت,خدا و مکذبان معاد,خدا و نیتها,علم غیب خدا,محرومان از محبت خدا,منشأ علم خدا,محرومیت مستکبران,رازهاى مکذبان معاد,نیات مکذبان معاد,آیات قرآن سوره النحل
|description=لاَ جَرَمَ‌ أَنَ‌ اللَّهَ‌ يَعْلَمُ‌ مَا يُسِرُّونَ‌ وَ مَا يُعْلِنُونَ‌ إِنَّهُ‌ لاَ يُحِبُ‌ الْمُسْتَکْبِرِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۶

کپی متن آیه
لاَ جَرَمَ‌ أَنَ‌ اللَّهَ‌ يَعْلَمُ‌ مَا يُسِرُّونَ‌ وَ مَا يُعْلِنُونَ‌ إِنَّهُ‌ لاَ يُحِبُ‌ الْمُسْتَکْبِرِينَ‌

ترجمه

قطعاً خداوند از آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌سازند با خبر است؛ او مستکبران را دوست نمی‌دارد!

|شكى نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را عيان مى‌سازند مى‌داند. بى‌ترديد او گردنكشان را دوست نمى‌دارد
شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند، مى‌داند، و او گردنكشان را دوست نمى‌دارد.
محققا خدا بر کارهای باطن و ظاهر آنها آگاه است (و به کیفر اعمالشان می‌رساند) که او هرگز متکبران و گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
ثابت و یقینی است که خدا آنچه را پنهان می کنند و آنچه را آشکار می نمایند، می داند؛ قطعاً او مستکبران را دوست ندارد.
به راستى كه خدا مى‌داند كه چه در دل پنهان مى‌دارند و چه چيز را آشكار مى‌سازند و او متكبران را دوست ندارد.
حقا که خداوند آنچه پوشیده و آنچه آشکار می‌دارند، می‌داند، [و] او مستکبران را دوست ندارد
بى‌گمان خدا آنچه را نهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌كنند مى‌داند. همانا او گردنكشان را دوست ندارد.
قطعاً خدا آگاه است از آنچه پنهان می‌سازند و از آنچه آشکار می‌نمایند (و هیچ چیزی از عقائد و اقوال و افعال آنان از دید خدا نهان نمی‌گردد و ایشان را در برابر همه‌ی اینها بازخواست می‌کند، و مستکبران را عقاب می‌نماید) چرا که مستکبران را دوست نمی‌دارد.
ناگزیر (و) بی‌گمان خدا آنچه را پنهان می‌دارند و (یا) آشکار می‌سازند می‌داند. به‌راستی او گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
لاجرم خدا می‌داند آنچه را نهان کنند و آنچه را آشکار کنند همانا او دوست ندارد گردنکشان را

Without a doubt, Allah knows what they conceal and what they reveal. He does not like the arrogant.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٢٢ آیه ٢٣ النحل ٢٤
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا جَرَمَ»: حقّاً. قطعاً (نگا: هود / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»

البتّه وبى‌گمان، آنچه را پنهان مى‌كنند و آنچه را آشكارا مى‌نمايند، خداوند مى‌داند. همانا او مستكبران را دوست ندارد.

نکته ها

«جَرَمَ» به معناى بريدن و چيدن ميوه از درخت است. «لا جَرَمَ» يعنى مسأله قابل بريدن و شك و شبهه نيست، بلكه قطعى و حتمى است.

اين آيه هم تهديد كفّار است كه خداوند به كارهاى شما آگاه است و هم بشارت به مؤمنان كه خداوند بر وضع دشمنان شما آگاه و بر كيفر آنها قادر است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»

لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ‌: هرآينه حق است بدرستى كه خداى متعال مى‌داند آنچه پنهان مى‌دارند از مكر و حيله نسبت به پيغمبران و غير آن از عقايد فاسده. وَ ما يُعْلِنُونَ‌: و آنچه آشكار مى‌نمايند از دشمنى و جنگ، پس جزا و سزاى ايشان را خواهد داد.


«1» بحار الانوار، جلد 3، باب 6، صفحه 206، حديث اوّل. توحيد صدوق، باب 3، صفحه 83، حديث 3.

«2» تفسير قمى جلد 1 صفحه 383.

«3» جلد 2، صفحه 257. (با اختلاف)

جلد 7 - صفحه 184

نكته: اصل جرم به معنى كسب است، كأنه قال لا يحتاج معرفة هذا الامر الى اكتساب علم بل معلوم). (انّ اللّه يعلم ما يسرّون و ما يعلنون) حاصل آن كه محتاج نيست اين مطلب به كسب علم و تحقيق، بلكه معلوم و محقق است كه خداى تعالى مى‌داند آنچه پنهان كنند و آنچه آشكارا نمايند و مجازات خواهد داد، آيه شريفه تهديد و وعيد است نسبت به آنان.

إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ‌: بتحقيق خداوند سبحان دوست نمى‌دارد گردنكشان از توحيد خدا و تصديق پيغمبر را. در حديث قدسى مى‌فرمايد «1»:

(الكبرياء ردائى و العظمة ازارى فمن نازعنى واحدا منها عذبته بنارى).

تنبيه: يكى از صفات ناپسنديده و گناهان كبيره، استكبار است، و آن طلب بزرگى و ظاهر كردن از نفس خود و آنچه را كه سزاوار او نباشد، و بر سه قسم شود.

1- استكبار نسبت به ذات كبريائى، و آن بدترين اقسام و ناشى از سركشى و گردنكشى است، مثل شيطان و نمرود و فرعون.

2- استكبار نسبت به انبياء و اولياء و سرپيچى از فرمان آنان است، و در حقيقت نافرمانى از امر الهى خواهد بود.

3- استكبار نسبت به خلق.

و آيه شريفه ناظر به قسم دوم باشد گرچه منافى با عموم نيست و احاديث در تكبر و استكبار بسيار از جمله: در كافى شريف‌ «2» از حضرت باقر عليه السّلام العزّ رداء اللّه و الكبر ازاره فمن تناول شيئا منه اكبّه اللّه فى جهنّم.

علامه مجلسى در معنى اين حديث فرمايد: مراد به عز اظهار عظمت، و به كبر نفس عظمت باشد. يا مراد به عز آنچه عقول خلق درك كبريائى حق را نمايد، و مراد به كبر آنچه عاجزند از ادراك آن. يا مراد به عز عظمت صفاتى و


«1» ارشاد القلوب ديلمى، باب فى احاديث منتخبة، صفحه 189 (با اندكى تفاوت)

«2» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 309، حديث سوّم.

جلد 7 - صفحه 185

مراد به كبر عظمت ذاتى، و چون عزّ امر اضافى- و امر اضافى ظاهر- و رداء از لباسهاى ظاهر است و بين اين دو مناسبتى باشد از جهت ظهور، و لذا تشبيه فرموده به آن. و كبر به معنى عظمت و صفت حقيقيه و اخفى باشد و «ازار» هم لباس خفى و ما بين آنها مشابهتى است. حاصل آن كه مى‌فرمايد: عزّ، رداء الهى و كبر، ازار سبحانى است، پس هر كه تصرف كند چيزى از هر يك را، خداى تعالى او را به رو در جهنم اندازد.

عياشى روايت نموده‌ «1» كه حضرت سيد الشهداء عليه السّلام گذر نمود بر فقرا كه عبا پهن و نانى بر آن نهاده عرض كردند: بفرما، حضرت نشست، و با آنها تناول نموده و فرمود. (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»

ترجمه‌

و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد

و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمى‌آفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند

مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند

خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند

نيست چاره‌اى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.

تفسير

خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّه‌اى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مرده‌اند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مرده‌اند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفته‌اند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بى‌همتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از


جلد 3 صفحه 279

انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيله‌اى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا جَرَم‌َ أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ ما يُسِرُّون‌َ وَ ما يُعلِنُون‌َ إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُستَكبِرِين‌َ «23»

هيچ‌ بدّي‌ و چاره‌اي‌ نيست‌ محققا خداوند ميداند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ پنهان‌ ميكنند و آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ اظهار ميكنند (‌لا‌ جرم‌) گفتند بمعني‌ ‌لا‌ بد و ‌لا‌ محالة مثل‌ لا جَرَم‌َ أَن‌َّ لَهُم‌ُ النّارَ نحل‌ ‌آيه‌ 64 و لا جَرَم‌َ أَنَّهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الأَخسَرُون‌َ هود ‌آيه‌ 24 و لا جَرَم‌َ أَنَّهُم‌ فِي‌ الآخِرَةِ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 110 و لا جَرَم‌َ أَنَّما تَدعُونَنِي‌ إِلَيه‌ِ لَيس‌َ لَه‌ُ دَعوَةٌ فِي‌ الدُّنيا وَ لا فِي‌ الآخِرَةِ مؤمن‌ ‌آيه‌ 43 و ‌غير‌ اينها و ‌اينکه‌ كلمه‌ گفتند جمله‌ مستقله‌ ‌است‌، لكن‌ آنچه‌ بنظر ميرسد معني‌ ‌در‌ اينجا بمنزله‌ تاكيد ‌است‌ و وارد مورد قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ قابل‌ تغيير نيست‌ و بزبان‌ ‌ما ‌يعني‌ نخورد ندارد و البته‌ واقع‌ و محقق‌ ‌است‌ ‌که‌ أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ ‌يعني‌ هيچ‌ امري‌ ‌را‌ نميتوان‌ ‌از‌ خداوند مخفي‌ كرد و ‌لو‌ ‌در‌ هزار پرده‌ ‌باشد‌ ‌حتي‌ بسا ‌بر‌ ‌خود‌ انسان‌ ‌هم‌ مخفي‌ ‌باشد‌ ‌حتي‌ ‌بر‌ ملائكه‌ حفظه‌ ‌هم‌ مخفي‌ ‌باشد‌ ولي‌ ‌بر‌ خداوند مخفي‌ نيست‌، ‌در‌ دعاء كميل‌ ميخواني‌.

(الهي‌ و سيدي‌ فاسئلك‌ بالقدرة ‌الّتي‌ قدرتها و بالقضية ‌الّتي‌ حتمتها و حكمتها و غلبت‌ ‌من‌ ‌عليه‌ اجريتها ‌ان‌ تهب‌ لي‌ ‌في‌ ‌هذه‌ الليلة و ‌في‌ ‌هذه‌ الساعة ‌کل‌ جرم‌ اجرمته‌ و ‌کل‌ ذنب‌ اذنبته‌ و ‌کل‌ قبيح‌ أسررته‌ و ‌کل‌ جهل‌ عملته‌ كتمته‌ ‌او‌ اعلنته‌ اخفيته‌ ‌او‌ اظهرته‌ و ‌کل‌ سيئة امرت‌ باثباتها الكرام‌ الكاتبين‌ ‌الّذين‌ وكلتهم‌ بحفظ ‌ما ‌يکون‌ مني‌ و جعلتهم‌ شهودا ‌علي‌ ‌مع‌ جوارحي‌ و كنت‌ انت‌ الرقيب‌ علي‌ ‌من‌ ورائهم‌ ‌ما خفي‌ عنهم‌ و برحمتك‌ اخفيته‌ و بفضلك‌ سترته‌)

(‌ما تسرّون‌) ‌که‌ گفتند امور قلبيه‌ ‌است‌ ‌از‌ امور اعتقاديه‌ مثل‌ منافقين‌ ‌که‌ كفر باطني‌ ‌خود‌ ‌را‌ مستور و مخفي‌ نمودند و اظهار اسلام‌ و ايمان‌ كردند.

جلد 12 - صفحه 104

چنانچه‌ ميفرمايد: وَ مِمَّن‌ حَولَكُم‌ مِن‌َ الأَعراب‌ِ مُنافِقُون‌َ وَ مِن‌ أَهل‌ِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي‌ النِّفاق‌ِ لا تَعلَمُهُم‌ نَحن‌ُ نَعلَمُهُم‌ توبه‌ ‌آيه‌ 102 و ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلافش‌ اظهار عدالت‌ ميكند فاسق‌ اظهار ميكند بخيل‌ دعوي‌ سخاوت‌ حسود ابراز نصيحت‌ جبان‌ دعوي‌ شجاعت‌ و ‌غير‌ اينها (و ‌از‌ وساوس‌ شيطاني‌ و خيالات‌ سوء ‌که‌ تمام‌ اينها مصداق‌ ‌ما تسرون‌ ‌است‌ وَ ما يُعلِنُون‌َ ‌از‌ اظهار كفر و شرك‌ و عناد و فسق‌ و فجور و ساير اعمال‌ قبيحه‌ و افعال‌ سيئة ‌که‌ علنا مرتكب‌ ميشوند مخصوصا امروز ‌که‌ بسيار متجاهر بفسق‌ شدند ‌آن‌ زنها ‌که‌ ‌به‌ چه‌ وضع‌ فجيع‌ بيرون‌ ميايند ‌آن‌ ساز و آواز ‌که‌ ‌در‌ نوع‌ مغازه‌ها و خانه‌ها مينوازند ‌آن‌ بيع‌ محرمات‌ مثل‌ مجسمه‌ و مسكرات‌ و آلات‌ قمار و تغني‌ و هزار ديگر و تجاهر بمعصيت‌ عقوبتش‌ بسا صد مرتبه‌ ‌از‌ ‌خود‌ معصيت‌ بزرگتر ‌است‌ و گناه‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ دارد ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ ‌است‌ فرمود:

(‌من‌ سن‌ سنّة حسنة ‌کان‌ ‌له‌ اجرها و اجر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيمة و ‌من‌ سن‌ سنّة سيئة ‌کان‌ ‌له‌ وزرها و وزر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيامة).

إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُستَكبِرِين‌َ محققا خداوند دوست‌ نميدارد كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ بخود تكبر ميبندند (إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ) مسئله‌ حب‌ و بغض‌ و عداوت‌ و غضب‌ و رضايت‌ و سخط و غيض‌ و فرح‌ و سرور و غم‌ و امثال‌ اينها ‌از‌ حالاتيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ نفس‌ حادث‌ ميشود و بعبارت‌ ديگر حالات‌ نفسانيه‌ ‌است‌ و البته‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ اينها يك‌ آثار خارجيه‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ خارج‌ ظاهر ميشود ‌در‌ صورت‌ و ‌در‌ اعضاء بدن‌ و مستلزم‌ يك‌ افعالي‌ ميشود ‌که‌ ‌از‌ صاحب‌ ‌آن‌ صادر ميشود و اطلاق‌ ‌اينکه‌ حالات‌ باين‌ معاني‌ ‌بر‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ محال‌ و غلط ‌است‌، بلكه‌ موجب‌ كفر ميشود، زيرا ذات‌ مقدسش‌ محل‌ حوادث‌ نيست‌ و تغيير ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ‌او‌ روا نيست‌ چون‌ صرف‌ الوجود ‌است‌.

(زير نشين‌ علمت‌ كائنات‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 23)- در این آیه بار دیگر روی علم خدا به غیب و شهود و پنهان

ج2، ص561

و آشکار مجددا تکیه کرده، می‌گوید: «قطعا خداوند از آنچه پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌سازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).

این جمله در واقع تهدیدی است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست.

آنها مستکبرند و «خداوند مستکبران را دوست نمی‌دارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ). چرا که استکبار در برابر حق اولین نشانه بیگانگی از خداست.

نکات آیه

۱- خداوند، قطعاً به تمامى آنچه که منکران آخرت پنهان مى سازند و یا علنى مى کنند، آگاهى کامل دارد (لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون و ما یعلنون) ضمیر فاعلى در «ما یسرّون و ما یعلنون» به «الذین لایؤمنون بالأخرة» در آیه قبل برمى گردد.

۲- خداوند، به نیّتها و حالات درونى انسانها علم دارد. (لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون)

۳- هشدار خداوند به منکران عالم آخرت (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة ... لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون و ما یعلنون) اعلام علم قطعى خداوند به همه نیات و رفتارهاى منکران آخرت، کنایه از تهدید و هشدار به آنان است.

۴- آگاهى خداوند از نیّتها و حالات درونى منکران معاد، برخاسته از علم غیب اوست. (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة ... لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون)

۵- مستکبران، از محبت خداوند محرومند. (إنه لایحبّ المستکبرین)

۶- منکران عالم آخرت، محروم از محبت خداوند (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون ... إنه لایحبّ المستکبرین)

۷- منکران حق، از محبت خداوند محرومند. (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون ... إنه لایحبّ المستکبرین)

موضوعات مرتبط

  • آخرت: انذار مکذبان آخرت ۳; رازهاى مکذبان آخرت ۱; محرومیت مکذبان آخرت ۶
  • ایمان: اهمیت ایمان به آخرت ۶
  • حق: محرومیت مکذبان حق ۷
  • خدا: انذارهاى خدا ۳; خدا و مکذبان آخرت ۱; خدا و مکذبان معاد ۴; خدا و نیتها ۲; علم غیب خدا ۱، ۲، ۴; محرومان از محبت خدا ۵، ۶، ۷; منشأ علم خدا ۴
  • مستکبران: محرومیت مستکبران ۵
  • معاد: رازهاى مکذبان معاد ۴; نیات مکذبان معاد ۴

منابع